راه‌های تبدیل علم به ایمان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(جزیی.)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{شاخه
| شاخه اصلی = اخلاق
|شاخه فرعی۱ = ایمان
|شاخه فرعی۲ =
|شاخه فرعی۳ =
}}
{{سوال}}
{{سوال}}
راهکار عملي براي تبدیل علم به به ايمان چیست؟
راهکار عملی برای تبدیل علم به ایمان چیست؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}


{{پاسخ}}
{{پاسخ}}نخستین قدم برای تبدیل علم به ایمان، [[اراده]] و خواست انسان است؛ اراده برای تبدیل علم به ایمان را، می‌توان از راه‌هایی مانند «[[محبت]] به خدا»، «حس [[شکر|تشکر]]» و یا «خدا را شایسته [[عبادت]] دانستن» تقویت کرد.
==مقدمه==


===علم حضوری و علم حضوری===
دقت و [[تفکر]] در نشانه‌های طبیعت مانند آسمان‌ها و زمین، باعث می‌شود انسان خود را در [[محضر خدا]] ببیند و این در تبدیل علم به ایمان تأثیرگذار است. اعتماد و [[توکل]] به خدا در همه امور، خواندن [[قرآن]] با تفکر، [[یاد خدا|یاد]] همیشگی خدا و دوری از [[لغو]] نیز، برای تبدیل آگاهی به ایمان مؤثر هستند.
همانطور كه مي‌دانيد، ميان علم يعني دانستن و ايمان، تفاوت وجود دارد. يعني دانستن اينكه خداوند وجود دارد به معني ايمان به او نيست. بنابراين هر جا علم باشد، اينگونه نيست که ضرورتا ايمان هم وجود داشته باشد. اما اين نکته را نيز نبايد فراموش کنيم که براي اينکه ايمان بوجود آيد حتما بايد نوعي آگاهي و علم وجود داشته باشد چرا که انسان نمي¬تواند به چيزي که نسبت به آن کاملا جاهل است ايمان بياورد. و هر چه كه علم او بيشتر باشد مي‌تواند در استحكام ايمان او موثر باشد.  


اما علم، انواعي دارد كه هر كدام تاثير خاصي در رشد ايمان و اهل عمل شدن دارد. علم و شناخت دو گونه است يكي علم حصولي (يعني دانشي كه با  مطالعه و تفكر بدست مي‌آيد.) و ديگر علم حضوري (يعني اينكه انسان چيزي را مستقيما و بدون واسطه درك كند.) براي مثال وقتي انسان در مورد بهداشت دندان مطالعه مي‌كند، علم حصولي پيدا مي‌كند كه مسواك نزدن موجب فاسد شدن و درد دندان مي‌شود. اما اگر خود، اهل مسواك زدن نباشد و دچار دندان درد شود مستقيما درد دندان را مي‌فهمد كه اين علم حضوري است. اما فايده اين بحث چيست؟ و چه ارتباطي به بحث ايمان دارد؟ دليل ذكر اين بحث آن است كه علم حضوري تاثير بيشتري در ايمان آوردن و اهل عمل شدن دارد. البته در مورد خداوند نمي‌توان علم حضوري به معني درك كامل از او پيدا كرد. اما انسان، با تفكر، مراقبه و تهذيب نفس مي‌تواند به درجاتي از درك وابستگي و فقر و ارتباط خود به خداوند برسد. مانند مسافر كشتي كه در وسط دريا  گرفتار طوفان شود و از همه چيز نااميد شود ناخودآگاه و بدون واسطه وجود خداوند را احساس مي‌كند. و بسيار اتفاق افتاده كه افراد اينگونه در گرفتاري‌ها ايمان آورده‌اند.  
از دیگر راهکارها، برداشتن موانع ایمان است که همه آنها به [[حب دنیاُ|حب دنیا]]، [[هوسرانی]]، [[خودخواهی]] و [[گناه]] بازمی‌گردد.


لذا ما براي تقويت ايمان بايد از نظر علمي خود را در هر دو بعد علم حصولي و حضوري تقويت كنيم.
==توضیح سؤال==
===علم غیر از ایمان===
میان [[علم]] (دانستن) و [[ایمان]] تفاوت وجود دارد. دانستنِ این‌که [[خدا]] وجود دارد به معنی ایمان به او نیست؛ بنابراین هر جا علم وجود داشته باشد به این معنی نیست که ایمان هم وجود دارد؛ اگر چه علم مقدمه‌ای برای دستیابی به ایمان است.


===ایمان مرتبه بعد از اعتقاد است===
===علم حصولی و علم حضوری===
مرتبه بعد از علم، ايمان است كه به معناي تسليم توام با اطمينان خاطر است. قرآن كريم ايمان به معناي اعتقاد علمي را تأييد نمي كند، بلكه بهترين معناي آن همان تسليم است. زيرا مي بينيم قرآن كريم كساني را كه اعتقاد دارند، ولي تسليم عقيده خويش نيستند كافر مي شمارد وجحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوّا<ref>. نمل، 27/14</ref> و يا بسياري از اهل كتاب به حضرت رسول اكرم صلّي اللّه عليه و آله علم داشتند و مي‌دانستند او پيامبر است، و حتي او را مانند پسران خود مي‌شناختند ولي حق را كتمان مي‌كردند و به عقيده خويش تسليم نبودند: الذين آتيناهم الكتاب يعرفونه كما يعرفون ابناءهم و ان فريقا منهم ليكتمون الحق و هم يعلمون<ref>. بقره، 2/146</ref> بنابراين ، ايمان به معناي اعتقاد تنها نيست بلكه به معناي تسليم در ظاهر و باطن است و مؤمن آنست كه به حق تسليم شود. انما المؤمنون الذين امنوا باللّه و رسوله ثم لم يرتابوا<ref>. حجرات، 15/49</ref><ref>. جوادي آملي ،عبدالله ، منزلت عقل در هندسه معرفت ديني ،نشر اسراء،قم ، 1386،ص 21-20</ref>
علم و شناخت دو گونه است:


===تقویت اراده و محبت به خدا===
*[[علم حصولی]]: دانشی است که با مطالعه و [[تفکر]] بدست می‌آید؛ برای نمونه علم به اینکه مسواک نزدن باعث فاسد شدن و درد دندان می‌شود.
حال پس از اين توضيحات به پاسخ سوال شما نزديكتر مي‌شويم كه علم چگونه تبديل به ايمان مي‌شود؟ و چه عواملي مانع ايمان آوردن مي‌شوند؟ در پاسخ بايد گفت كه در اينجا  اراده و خواست انسان و انگيزه عمل، نقش اساسي را به عهده دارد. يعني اينكه شخص بخواهد كه ايمان بياورد يا ايمان خود را زيادتر كند. و بخواهد كه فرامين الهي را اجرا كند. و به اين كار علاقه داشته باشد. زيرا واضح است كه انسان وقتي به كاري علاقه داشته باشد آن كار را هرچند سخت باشد انجام مي‌دهد. حال ممكن است كه اين علاقه به خاطر محبت باشد. يعني انسان خداوند را دوست داشته باشد. به خاطر نعمت‌هايش يا آفرينش ما، والدين‌مان و كلا حس تشكر از خداوند باشد. يا مانند مخلصين به خاطر خود خدا و كمالاتش و.... او را لايق عبادت و پرستش بداند و يا به دليل دوست داشتن بهشت يا ترس از عذاب جهنم يا عذاب قبر باشد. كه همه اينها مي‌تواند انگيزه براي تسليم شدن و پذيرش ايمان باشد. پس بايد اراده را قوي كرد و انگيزه و محبت به خدا و همچنين خشيت از او را در خود تقويت كرد تا ايمانمان رشد كند. از طرفي موانعي هم بر سر ايمان وجود دارد كه اصلي‌ترين آنها حب دنيا، حب نفس، لجاجت و... هستند.  
*[[علم حضوری]]: ادراکی است که انسان به طور مستقیم و بدون واسطه به دست‌آورد؛ برای نمونه وقتی انسان دچار درد دندان می‌شود، علم حضوری به درد دندان پیدا می‌کند.


==راهكار‌هاي عملي تقويت اراده و انگيزه ايمان==
عمل حضوری نسبت به علم حصولی، تأثیر بیشتری در ایمان آوردن می‌گذارد؛ البته در مورد خدا نمی‌توان علم حضوری به معنی درک کامل از او پیدا کرد؛ اما انسان، با تفکر، [[مراقبه]] و [[تهذیب نفس]] می‌تواند به درجاتی از درکِ نیاز خود به خدا برسد. مانند مسافر کشتی که در وسط دریا گرفتار طوفان شود و از همه چیز ناامید شود، ناخودآگاه و بدون واسطه وجود خداوند را احساس می‌کند.


===دقت و تفكّر===
===ایمان مرتبه بعد از اعتقادِ علمی===
قرآن در موارد متعدّد ما را تشويق به نظر مي كند، يعني نگرشي جستجوگرانه و مشاهده اي همراه با تفكر و ژرف نگري تا بتوانيم با انديشه بيشتر در آيات الهي و نشانه هاي خدا در عالم طبيعت و در وجود انسان، به شناخت حضوري و آگاهانه دست پيدا كنيم و به تدريج حضور خدا را در زندگي خود درك، و خود را در محضر او و او را ناظر بر كار خود بدانيم. به اين آيات كه ما را به دقت نظر دعوت مي كند توجه نماييم:
مرتبه بعد از علم، ایمان به معنای «تسلیم همراه با اطمینان خاطر» بوده و ایمان به معنای «اعتقادِ علمی» نیست؛ زیرا بر پایه آیه {{قرآن|وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا| 5 =
| ترجمه = و با آنکه دلهایشان بدان یقین داشت از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند.
}}<ref>نمل:۱۴.</ref> کسانی که اعتقاد دارند، ولی تسلیم عقیده خود نیستند کافرند. بر اساس آیه‌ای دیگر، برخی می‌دانستند [[حضرت محمد(ص)]] پیامبر خدا است و او را مانند فرزندان خود می‌شناختند، ولی حق را پنهان می‌کردند؛<ref>بقره، ۱۴۶.</ref> بنابراین، ایمان به معنای [[اعتقاد|اعتقادِ]] تنها نیست؛ بلکه به معنای تسلیم در ظاهر و باطن است و [[مؤمن]] آنست که به حق تسلیم شود.<ref>همچنین نگاه کنید به حجرات:۴۹</ref><ref>جوادی آملی، عبدالله، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، نشر اسراء، قم، ۱۳۸۶ش، ص۲۰–۲۱.</ref>


*بگو نظر كنيد كه چه چيزهايي در آسمان و زمين است.<ref>. يونس/ 101. </ref>
==راه‌های عملی تبدیل علم به ایمان==
*بگو در زمين سير كنيد و نظر كنيد كه چگونه آفرينش را آغاز كرد.<ref>. اعراف/ 36. </ref>
===تقویت اراده===
*آيا به شتر نظر نمي كنيد كه چگونه آفريده شده و به آسمان كه چگونه برافراشته و به كوهها كه چگونه برپا و به زمين كه چگونه گسترده شده است.<ref>. الغاشيه/ 17. </ref>
در تبدیل علم به ایمان، [[اراده]] و خواست انسان، نقش دارد. مراد از اراده و خواست این است که انسان به ایمان آوردن یا افزایش ایمان خود اشتیاق داشته باشد؛ زیرا انسان وقتی به کاری علاقه داشته باشد آن کار را هرچند سخت باشد انجام می‌دهد.


===توکل به خداي متعال===
این علاقه ممکن است دلیل‌های گوناگونی داشته باشد. ممکن است به خاطر [[محبت]] انسان به خدا و حس [[شکر|تشکر]] به او باشد، یا به دلیل دوست داشتن [[بهشت]] یا ترس از عذاب [[جهنم]] باشد یا مانند [[مخلص|مخلصین]] فقط به این خاطر باشد که خدا را شایسه [[عبادت]] دیده است. همه اینها می‌تواند انگیزه برای تسلیم شدن و پذیرش ایمان باشد. پس باید اراده را قوی کرد و انگیزه و محبت به خدا را افزایش داد تا علم به ایمان تبدیل شود.
در تمام امور و رسيدن به اين حقيقت که خداوند بهترين حامي انسان است. الذين قال لهم الناس انّ الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ايماناً و قالوا حسبنا الله و نعم الوکيل"<ref>. آل عمران / 173.</ref> اينها کساني بودند که (بعضي از) مردم به آنان گفتند: «مردم براي (حمله به) شما اجتماع کرده¬اند؛ از آنها بترسيد!» اما اين سخن بر ايمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را کافي است، او بهترين حامي ماست.»


===خواندن قرآن و تفکر در آن===
===دقت و تفکّر===
تلاوت قرآن و توجه و تفکر در آن و ترس و خشوع در برابر خداوند متعال انما المؤمنون الذين اذا ذکر الله وجلت قلوبهم و اذا تليت عليهم آياته زادتهم ايماناً و علي ربهم يتوکلون"<ref>. انفال / 2.</ref> «مؤمنان تنها کساني هستند که هر گاه نام خدا برده شود دلهايشان ترسان مي¬گردد و هنگامي که آيات او بر آنها خوانده مي¬شود، ايمانشان فزونتر مي-گردد و تنها بر پروردگارشان توکل دارند».
[[قرآن]] ما را به نگرشی جستجوگرانه و متفکرانه در نشانه‌های طبیعت دعوت می‌کند. تفکر در نشانه‌های خدا، انسان را به شناخت حضوری و آگاهانه خدا نزدیک می‌کند و به تدریج انسان خود را در محضر خدا یافته و آگاهی او به ایمان تبدیل می‌شود. برخی از آیات قرآن با این محتوا چنین‌اند:


===لطف خدا===
*بگو نظر کنید که چه چیزهایی در آسمان و زمین است.<ref>یونس:۱۰۱.</ref>
ايمان صادقين با لطف الهي رشد می کند: هو الذي انزل السکينۀ في قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم؛<ref>. فتح / 48.</ref> «او است آن کس که در دل¬هاي مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ايماني بر ايمان خود بيفزايند».
*بگو در زمین سیر کنید و نظر کنید که چگونه آفرینش را آغاز کرد.<ref>اعراف:۳۶.</ref>
*آیا به شتر نظر نمی‌کنید که چگونه آفریده شده، و به آسمان که چگونه برافراشته، و به کوه‌ها که چگونه برپا، و به زمین که چگونه گسترده شده است؟!<ref>الغاشیه:۱۷.</ref>


مطابق آيه شريفه کساني که در ايمانشان راستين و صادق هستند خداي متعال حالت طمأنينه و آرامشي خاص بر قلب و روح آنان حاکم مي¬فرمايد که موجب تقويت و ازدياد ايمان آنان مي¬شود.<ref>. مصباح يزدي محمد تقي، به سوي او، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، تلخيص از ص191 تا ص240</ref>
===توکل به خدا===
[[توکل]] و اعتماد به خدا در تمام امور، در تبدیل آگاهی به ایمان تأثیرگذار است؛ مانند کسانی که وقتی به آنها گفته شد «مردم برای (حمله به) شما گرد آمده‌آند؛ از آنها بترسید»، این سخن بر ایمانشان افزود و گفتند: «خدا برای ما کافی است، او بهترین حامی ماست.<ref>آل عمران:۱۷۳.</ref>


اما چه کساني در ايمانشان صادقند. کساني که اعتقاد و عملشان يکي است به آنچه که رسول خدا آورده است ايمان دارند و در عمل، آن را پياده مي¬کنند.<ref>. بقره/ 177</ref>
===خواندن قرآن===
بر اساس آیه {{قرآن|إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ… إِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا| ترجمه = مؤمنان همان کسانی اند که… چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید.
}}<ref>انفال:۲.</ref> خواندن قرآن (همراه با تفکر) در تقویت ایمان تأثیرگذار است.


===یاد خدا===
===یاد خدا===
ياد و توجه دائم به خداوند: تقويت یاد و توجه دائم به خداوند که هميشه ناظر اعمالمان مي¬باشد. مي تواند موجب سکينه و اطمينان قلبي از سوي خداوند مي¬شود، همان اطميناني که موجب فزوني ايمان مي¬شود. الذين ءامنوا و تطمئنّ قلوبهم بذکر الله الا بذکر الله تطمئنّ القلوب؛<ref>. رعد / 28.</ref> «آنها کساني هستند که ايمان آورده¬اند و دلهايشان به ياد خدا مطمئن و آرام است: آگاه باشيد تنها با ياد خدا دلها آرامش مي¬يابد»
تقویت [[یاد خدا]] و توجه به اینکه او همیشه ناظر اعمال است، موجب آرامش و اطمینان قلبی می‌شود؛ و اطمینان قلب به ایمان فرد می‌افزاید.<ref>رعد:۲۸.</ref>


===دوری از لغو===
===دوری از لغو===
قرآن كريم در توصيف مومنين مي‌فرمايد: قد افلح المؤمنون... الذين هم عن اللّغو معرضون؛<ref>. مؤمنون/ 3. </ref> اين آيه كريمه يكي از نشانه هاي مؤمن را اعراض و روگرداني از لغو و بيهودگي معرفي مي نمايد. شخصي از امام صادق ـ عليه السلام ـ پرسيد: شكار و چوگان بازي و بازي با شطرنج چگونه است؟ امام عليه السلام فرمود: مؤمن فرصت پرداختن به اينگونه كارها را ندارد.<ref>. محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، واژه اللّهو، به نقل از ج 2، بهترين راه شناخت خدا، ص 80، از مؤلف مذكور. </ref>
بر پایه آیات{{قرآن|قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ… وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ| ترجمه = به راستی که مؤمنان رستگار شدند… و آنان که از [گفتار و کردارِ] بیهوده روی گردانند.
}}<ref>مؤمنون.</ref> یکی از [[نشانه‌های مؤمن]] روگردانی از [[لغو]] و بیهودگی است. بر اساس روایتی از [[امام صادق(ع)]] نیز، مؤمن فرصت پرداختن به کارهای بیهوده را ندارد.<ref>محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، واژه اللّه، به نقل از ج۲؛ محمدی ری‌شهری، محمد، بهترین راه شناخت خدا، ص۸۰.</ref>


===رفع موانع ايمان===
==برداشتن موانع ایمان==
موانع شناخت و ايمان به خدا از نظر قرآن عبارت است از زنگارهايي كه در اثر هوسراني و گناه بر آيينه عقل و قلب انسان مي نشيند. اعمالي كه علت و مانع رشد معنوی انسان می شوند عبارت است از: ظلم به خود يا مردم، و كفر به معناي پنهان نمودن حقايق به انگيزه سود پرستي يا لجاجت و تعصّب، اسراف به معناي تجاوز از حد و مرز در هر كاري، و فسق به معناي خروج از راه حق. در سنّت آفرينش كه بر اساس قانون عليّت استوار است، هر يك از اين امور مانع شناخت عقلي و قلبي هستند و موجب عدم تشخيص راه از چاه بوده و در نتيجه گمراهي انسان را سبب مي شوند. 
انسان برای تبدیل علم به ایمان باید موانع آن را شناخته و از میان بردارد. برخی از موانع شناخت عقلی و قلبیِ انسان چنین‌اند:


تمام موانع ايمان به خدا يك ريشه اساسي دارد و آن حب دنيا، هوسراني، خود خواهي و گناه است. وقتي كه هوي و هوس  به تعبير قرآن كريم<ref>. الجاثيه/ 23.  {Qأَ فَرَءَيْتَ مَنِ اتخََّذَ إِلَهَهُ هوئهَ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلىَ‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلىَ‏ سمَْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلىَ‏ بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يهَْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلَا تَذَكَّرُون‏Q}</ref> خداي انسان شد، راه شناخت و ايمان را بر انسان مي بندد، و انسان به تدريج موقعيت خود را در جهان هستي فراموش مي كند و در غفلت و گمراهي قرار مي گيرد.<ref>. محمدي ري شهري، محمد، بهترين راه شناخت خدا، چاپ دوم، 1361، انتشارات ياسر، ج 1، ص 101ـ74. </ref>
*[[ظلم]] به خود یا مردم،
*[[کفر]] به معنای پنهان نمودن حقایق به انگیزه سودپرستی یا [[لجاجت]] و [[تعصّب]]،
*[[اسراف]] به معنای تجاوز از حد و مرز در هر کاری،
*[[فسق]] به معنای خروج از راه حق.
 
تمام موانع ایمان، به [[حب دنیا]]، [[هوسرانی]]، [[خودخواهی]] و [[گناه]] بازمی‌گردد. وقتی که هوی و هوس، خدایِ انسان شد،<ref>{{قرآن|أَ فَرَءَیْتَ مَنِ اتخَّذَ إِلَهَهُ هوئهَ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلیَ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلیَ سمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلیَ بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن یهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلَا تَذَکَّرُون‏}}(الجاثیه:۲۳.)</ref> راه شناخت و ایمان بر انسان بسته شده و انسان به تدریج موقعیت خود را در جهان هستی فراموش می‌کند و در [[غفلت]] و [[گمراهی]] قرار می‌گیرد.<ref>محمدی ری شهری، محمد، بهترین راه شناخت خدا، چاپ دوم، ۱۳۶۱ش، انتشارات یاسر، ج۱، ص۷۴–۱۰۱.</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}


==منابع==
==منابع==
<references />
{{پانویس|۲}}
 
{{شاخه
| شاخه اصلی = اخلاق
| شاخه فرعی۱ = ایمان
| شاخه فرعی۲ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =شد
  | تیترها =  
  | تیترها =شد
  | ویرایش =  
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه = شد
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =شد
  | بازبینی =  
| ارجاعات =
  | تکمیل =  
| بازبینی نویسنده = 
  | اولویت =  
  | بازبینی =
  | کیفیت =  
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
{{پانویس}}
<references />
[[رده:علم و ایمان]]
[[رده:رذایل اخلاقی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۱۷

سؤال

راهکار عملی برای تبدیل علم به ایمان چیست؟

نخستین قدم برای تبدیل علم به ایمان، اراده و خواست انسان است؛ اراده برای تبدیل علم به ایمان را، می‌توان از راه‌هایی مانند «محبت به خدا»، «حس تشکر» و یا «خدا را شایسته عبادت دانستن» تقویت کرد.

دقت و تفکر در نشانه‌های طبیعت مانند آسمان‌ها و زمین، باعث می‌شود انسان خود را در محضر خدا ببیند و این در تبدیل علم به ایمان تأثیرگذار است. اعتماد و توکل به خدا در همه امور، خواندن قرآن با تفکر، یاد همیشگی خدا و دوری از لغو نیز، برای تبدیل آگاهی به ایمان مؤثر هستند.

از دیگر راهکارها، برداشتن موانع ایمان است که همه آنها به حب دنیا، هوسرانی، خودخواهی و گناه بازمی‌گردد.

توضیح سؤال

علم غیر از ایمان

میان علم (دانستن) و ایمان تفاوت وجود دارد. دانستنِ این‌که خدا وجود دارد به معنی ایمان به او نیست؛ بنابراین هر جا علم وجود داشته باشد به این معنی نیست که ایمان هم وجود دارد؛ اگر چه علم مقدمه‌ای برای دستیابی به ایمان است.

علم حصولی و علم حضوری

علم و شناخت دو گونه است:

  • علم حصولی: دانشی است که با مطالعه و تفکر بدست می‌آید؛ برای نمونه علم به اینکه مسواک نزدن باعث فاسد شدن و درد دندان می‌شود.
  • علم حضوری: ادراکی است که انسان به طور مستقیم و بدون واسطه به دست‌آورد؛ برای نمونه وقتی انسان دچار درد دندان می‌شود، علم حضوری به درد دندان پیدا می‌کند.

عمل حضوری نسبت به علم حصولی، تأثیر بیشتری در ایمان آوردن می‌گذارد؛ البته در مورد خدا نمی‌توان علم حضوری به معنی درک کامل از او پیدا کرد؛ اما انسان، با تفکر، مراقبه و تهذیب نفس می‌تواند به درجاتی از درکِ نیاز خود به خدا برسد. مانند مسافر کشتی که در وسط دریا گرفتار طوفان شود و از همه چیز ناامید شود، ناخودآگاه و بدون واسطه وجود خداوند را احساس می‌کند.

ایمان مرتبه بعد از اعتقادِ علمی

مرتبه بعد از علم، ایمان به معنای «تسلیم همراه با اطمینان خاطر» بوده و ایمان به معنای «اعتقادِ علمی» نیست؛ زیرا بر پایه آیه ﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا؛ و با آنکه دلهایشان بدان یقین داشت از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند.[۱] کسانی که اعتقاد دارند، ولی تسلیم عقیده خود نیستند کافرند. بر اساس آیه‌ای دیگر، برخی می‌دانستند حضرت محمد(ص) پیامبر خدا است و او را مانند فرزندان خود می‌شناختند، ولی حق را پنهان می‌کردند؛[۲] بنابراین، ایمان به معنای اعتقادِ تنها نیست؛ بلکه به معنای تسلیم در ظاهر و باطن است و مؤمن آنست که به حق تسلیم شود.[۳][۴]

راه‌های عملی تبدیل علم به ایمان

تقویت اراده

در تبدیل علم به ایمان، اراده و خواست انسان، نقش دارد. مراد از اراده و خواست این است که انسان به ایمان آوردن یا افزایش ایمان خود اشتیاق داشته باشد؛ زیرا انسان وقتی به کاری علاقه داشته باشد آن کار را هرچند سخت باشد انجام می‌دهد.

این علاقه ممکن است دلیل‌های گوناگونی داشته باشد. ممکن است به خاطر محبت انسان به خدا و حس تشکر به او باشد، یا به دلیل دوست داشتن بهشت یا ترس از عذاب جهنم باشد یا مانند مخلصین فقط به این خاطر باشد که خدا را شایسه عبادت دیده است. همه اینها می‌تواند انگیزه برای تسلیم شدن و پذیرش ایمان باشد. پس باید اراده را قوی کرد و انگیزه و محبت به خدا را افزایش داد تا علم به ایمان تبدیل شود.

دقت و تفکّر

قرآن ما را به نگرشی جستجوگرانه و متفکرانه در نشانه‌های طبیعت دعوت می‌کند. تفکر در نشانه‌های خدا، انسان را به شناخت حضوری و آگاهانه خدا نزدیک می‌کند و به تدریج انسان خود را در محضر خدا یافته و آگاهی او به ایمان تبدیل می‌شود. برخی از آیات قرآن با این محتوا چنین‌اند:

  • بگو نظر کنید که چه چیزهایی در آسمان و زمین است.[۵]
  • بگو در زمین سیر کنید و نظر کنید که چگونه آفرینش را آغاز کرد.[۶]
  • آیا به شتر نظر نمی‌کنید که چگونه آفریده شده، و به آسمان که چگونه برافراشته، و به کوه‌ها که چگونه برپا، و به زمین که چگونه گسترده شده است؟![۷]

توکل به خدا

توکل و اعتماد به خدا در تمام امور، در تبدیل آگاهی به ایمان تأثیرگذار است؛ مانند کسانی که وقتی به آنها گفته شد «مردم برای (حمله به) شما گرد آمده‌آند؛ از آنها بترسید»، این سخن بر ایمانشان افزود و گفتند: «خدا برای ما کافی است، او بهترین حامی ماست.[۸]

خواندن قرآن

بر اساس آیه ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ… إِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا؛ مؤمنان همان کسانی اند که… چون آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید.[۹] خواندن قرآن (همراه با تفکر) در تقویت ایمان تأثیرگذار است.

یاد خدا

تقویت یاد خدا و توجه به اینکه او همیشه ناظر اعمال است، موجب آرامش و اطمینان قلبی می‌شود؛ و اطمینان قلب به ایمان فرد می‌افزاید.[۱۰]

دوری از لغو

بر پایه آیات﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ… وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ؛ به راستی که مؤمنان رستگار شدند… و آنان که از [گفتار و کردارِ] بیهوده روی گردانند.[۱۱] یکی از نشانه‌های مؤمن روگردانی از لغو و بیهودگی است. بر اساس روایتی از امام صادق(ع) نیز، مؤمن فرصت پرداختن به کارهای بیهوده را ندارد.[۱۲]

برداشتن موانع ایمان

انسان برای تبدیل علم به ایمان باید موانع آن را شناخته و از میان بردارد. برخی از موانع شناخت عقلی و قلبیِ انسان چنین‌اند:

  • ظلم به خود یا مردم،
  • کفر به معنای پنهان نمودن حقایق به انگیزه سودپرستی یا لجاجت و تعصّب،
  • اسراف به معنای تجاوز از حد و مرز در هر کاری،
  • فسق به معنای خروج از راه حق.

تمام موانع ایمان، به حب دنیا، هوسرانی، خودخواهی و گناه بازمی‌گردد. وقتی که هوی و هوس، خدایِ انسان شد،[۱۳] راه شناخت و ایمان بر انسان بسته شده و انسان به تدریج موقعیت خود را در جهان هستی فراموش می‌کند و در غفلت و گمراهی قرار می‌گیرد.[۱۴]


منابع

  1. نمل:۱۴.
  2. بقره، ۱۴۶.
  3. همچنین نگاه کنید به حجرات:۴۹
  4. جوادی آملی، عبدالله، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، نشر اسراء، قم، ۱۳۸۶ش، ص۲۰–۲۱.
  5. یونس:۱۰۱.
  6. اعراف:۳۶.
  7. الغاشیه:۱۷.
  8. آل عمران:۱۷۳.
  9. انفال:۲.
  10. رعد:۲۸.
  11. مؤمنون:۳.
  12. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، واژه اللّه، به نقل از ج۲؛ محمدی ری‌شهری، محمد، بهترین راه شناخت خدا، ص۸۰.
  13. ﴿أَ فَرَءَیْتَ مَنِ اتخَّذَ إِلَهَهُ هوئهَ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلیَ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلیَ سمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلیَ بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن یهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلَا تَذَکَّرُون‏(الجاثیه:۲۳.)
  14. محمدی ری شهری، محمد، بهترین راه شناخت خدا، چاپ دوم، ۱۳۶۱ش، انتشارات یاسر، ج۱، ص۷۴–۱۰۱.