خمس در زمان پیامبر اسلام(ص)

نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۰۷ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

آیا روایتی وجود دارد که احکام خمس در زمان رسول الله(ص) اجرا می‌شد؟

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ؛ بدانید هر گاه غنیمتی یافتید، خمس آن از آن خدا و پیامبر(ص) و… می‌باشد.(انفال:۴۱)

این آیه شریفه، اگر چه ممکن است در موردی خاص نازل شده باشد، اما مورد خاص مخصّص نیست؛ یعنی مانع از کاربرد آن در موارد دیگر نمی‌شود و لذا واژه «غنیمت» در اصطلاح روایات، فقها و لغت‌شناسان، هر منفعتی است که به دست انسان برسد.[۱]

در روایاتی می‌خوانیم: «پیامبر اکرم(ص) به علی(ع) فرمود: عبدالمطلب در زمان قبل از اسلام پنج سنت حسنه داشت که خداوند آنها را در اسلام جاری ساخت...گنجی یافت، یک‌پنجم آن را کنار گذاشت و در راه خدا به دیگران داد» [۲]

برخی فقیهان مثل آیت‌الله خوانساری به این روایت برای وجوب خمس در گنج‌ها تمسک کرده‌اند.[۳]

در روایت دیگری می‌خوانیم: «راوی از امام رضا(ع) می‌پرسد، اگر برخی از موارد خمس (گروه‌هایی که خمس به آنها می‌رسد) کمتر و برخی بیشتر باشد، چه می‌کنید؟ حضرت می‌فرماید: این امر در اختیار امام(ع) است و او همان‌طور که پیامبر(ص) عمل می‌کرد، عمل می‌کند و پیامبر اکرم(ص) خمس را طبق آنچه مصلحت می‌دید، خرج می‌کرد.» [۴]

توجه به گزارش‌های تاریخی

گزارش‌هایی که در کتاب‌های تاریخی آمده است، مثل آنچه در نامه‌های رسول اکرم(ص) به طایفه‌ها و قبیله‌ها می‌فرستادند و در آنها دستور به دادن خمس اموالشان می‌دادند، می‌بایست مورد توجه قرار گیرند. پیامبر اکرم(ص) در نامه‌ای به طایفه بنی عبدالقیس فرمودند: «... و ان تعطوا من الغنم الخمس…» و این که از درآمدهایشان باید خمس بدهند و طایفه بنی عبدالقیس طایفه کوچکی بوده است که قدرت بر جنگ نداشته تا غنیمتی به دست آورد و خمس آن بر آنها لازم باشد.[۵] و به بنی عبدکلال الیمانینی نوشته: من به خاطر خمس مالتان از شما تشکر می‌کنم و اینها نیز جنگی نداشته‌اند تا غنیمتی داشته باشند و خمس آن را بپردازند.[۶]


مطالعه بیشتر

۱. تفسیر المیزان، ج۹، ص۱۵ به بعد.

۲. تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۱۱۷ به بعد.

منابع

  1. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب اسلامیه، چاپ شانزدهم، ج۷، صص ۱۷۶، ۱۷۷، ۱۷۸، ۱۷۹.
  2. حرعاملی، محمدحسن، وسایل الشیعه، ج۹، ص۴۹۶، از خصال ۳۱۲ / ۹۰، و از عیون الاخبار، ج۱، ص۲۱۲.
  3. خوانساری، سید احمد، جامع المدارک، ج۲، ص۱۰۳.
  4. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، بیروت، انتشارات مؤسسه اعلمی، چاپ دوم، ۱۴۰۲، ج۲، ص۳۰۴.
  5. العاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من السیره، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۰۲، ج۳، ص۲۲۸.
  6. العاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من السیره، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۰۲، ج۳، ص۲۲۸.