توریه: تفاوت میان نسخه‌ها

(بارگذاری)
 
(ویرایش ساختاری.)
خط ۳: خط ۳:
آيا حدّ ومرزي براي توریه وجود دارد؟
آيا حدّ ومرزي براي توریه وجود دارد؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}  
براي اينكه به پاسخ پرسش خود برسيم، ناگزيريم چند مطلب را تقديم داريم:


۱. معناي توريه: توريه در اصطلاح عام، عبارت است از اراده كردن خلاف ظاهر كلام ؛ مثلاً كسي در يك شرايط حسّاس مثل ميدان جنگ، در حالي كه لشكر به شدّت سرگرم نبردند، فرياد بزند كه پيشواي شما از دنيا رفت. با اينكه در آن شرايط جنگي، كلمه پيشوا، به معنای فرمانده جنگ و سپاه است؛ ولي گوينده، از آن كلمه، يكي از ائمه پيشين را قصد كند. اين را از آن جهت توريه مي‌گويند كه گوينده آن كلام، براي هراس و تفرقه در سپاه طرف، بخواهد چنين جمله‌اي بگويد.<ref>دائره المعارف تشيّع، تهران، نشر شهيد محبّي، ۱۳۷۵ ش، ج۵، ص۱۴۲.</ref>
== مفهوم‌شناسی ==
توريه عبارت است از اراده كردن خلاف ظاهر كلام؛ برای نمونه، کسی در ميدان جنگ، خطاب به طرف مقابل فرياد بزند كه پيشواي شما از دنيا رفت. «پیشوا» به معنای امام است و ظاهر کلام با واقع مطابق است ولی مخاطب که در شرایط جنگ قرار دارد، از «پیشوا» معنای فرمانده سپاه را برداشت می‌کند. وی این توریه را انجام می‌دهد تا میان دشمن [[ترس]] و [[تفرقه]] ایجاد کند.<ref>دائره المعارف تشيّع، تهران، نشر شهيد محبّي، ۱۳۷۵ ش، ج۵، ص۱۴۲.</ref>


۲. مفهوم فقهي توريه: توريه در اصطلاح فقه، عبارت از اين است كه گوينده، معنايي مطابق با واقع را از لفظ اراده كند و در عين حال، هدف او اين است كه مخاطب معنايي را كه مقصود اوست و لفظ هم در آن ظهور دارد نفهمد، بلكه خلاف آن را از لفظ بفهمد. مثلاً گاهي مي‌شود كه انسان درباره شخصي سخن مي‌گويد، ولي بعداً مورد مؤاخذه قرار مي‌گيرد، او در دفاع از خود در مقام انكار مي‌گويد: «عَلِمَ الله ما قلته» كلمه (ما) در اين‌جا مشترك بين دو معنا است: نافيه و موصوله (به معناي چيزي) اگر كلمه ما را در معناي نفي به كار گيريم، معناي جمله چنين است. (خدا مي‌داند كه چنين سخني نگفته‌ام) و اين خلاف واقع است و اگر در معناي موصوله (چيز) به كار گيريم معناي جمله ياد شده چنين خواهد بود، (خدا به آنچه كه گفته‌ام عالم است) و اين مطابق با واقع است، بنابراين كلام، استعداد دو گونه معني را دارد: كه يكي مخالف واقع است و ديگري موافق با واقع و گوينده عملاً جواب را دو پهلو ادا مي‌كند، تا مخاطب از آن معنا، نفي را استفاده كند، در صورتي كه مقصود گوينده، معناي موصول آن است.<ref>انصاري، مرتضي، المكاسب، قم، نشر مجمع الفكر الاسلامي، ۱۳۷۸ ش، ج۲، ص۱۷.</ref>  
=== در اصطلاح فقه ===
توريه در اصطلاح فقه، عبارت از اين است كه گوينده، معنايي مطابق با واقع را از سخن خود اراده كند و در عين حال، هدف او اين است كه مخاطب معنايي را كه مقصود اوست و لفظ هم در آن ظهور دارد نفهمد، بلكه خلاف آن را از لفظ بفهمد.<ref>انصاري، مرتضي، المكاسب، قم، نشر مجمع الفكر الاسلامي، ۱۳۷۸ ش، ج۲، ص۱۷.</ref>


۳. بحث فقها، نخست درباره ماهيت توريه است؛ چه اينكه حكم توريه، مبتني به چگونگي ماهيت آن است، به اين صورت: آيا توريه از انواع كذب و دروغ است و در نتيجه مشمول ادلّه حرمت كذب و دروغ بوده و حرام مي‌باشد؟ يا اصولاً ماهيت توريه با ماهيت كذب متفاوت است و در نتيجه مشمول حرمت كذب نمي‌باشد؟ برخي از فقها توريه را از مقوله كذب نمي‌دانند.<ref>همان، ص۱۸.</ref> لذا چيزي كه از مقوله كذب نباشد و عناوين ديگر حرمت نيز به آن صدق نكند، دليل ندارد كه منعي در آن باشد و به همين جهت بعضي از بزرگان، با اشاره به ديدگاه علماي شيعه در برخي موارد، توريه كردن را واجب مي‌دانند، يعني انسان به گونه‌اي سخن بگويد كه دچار كذب و دروغ نشود.<ref>همان.</ref>
== احکام ==
نخست درباره ماهيت توريه است؛ چه اينكه حكم توريه، مبتني به چگونگي ماهيت آن است، به اين صورت: آيا توريه از انواع كذب و دروغ است و در نتيجه مشمول ادلّه حرمت كذب و دروغ بوده و حرام مي‌باشد؟ يا اصولاً ماهيت توريه با ماهيت كذب متفاوت است و در نتيجه مشمول حرمت كذب نمي‌باشد؟ برخي از فقها توريه را از مقوله كذب نمي‌دانند.<ref>همان، ص۱۸.</ref> لذا چيزي كه از مقوله كذب نباشد و عناوين ديگر حرمت نيز به آن صدق نكند، دليل ندارد كه منعي در آن باشد و به همين جهت بعضي از بزرگان، با اشاره به ديدگاه علماي شيعه در برخي موارد، توريه كردن را واجب مي‌دانند، يعني انسان به گونه‌اي سخن بگويد كه دچار كذب و دروغ نشود.<ref>همان.</ref>


بنابراين اگر در توريه مفسده‌اي وجود نداشته باشد و از آن، ضرري به كسي يا به خود انسان نرسد، دليل خاصي به محدود بودن استفاده از آن وجود ندارد. ولي اگر مفسده خاصي را به همراه داشته باشد، به طور يقين استفاده از آن محدوديت خاصي پيدا خواهد كرد. يكي از بزرگان در تحليل مبسوطي مي‌گويد: بايد توجه داشت حتي در مواردي كه توريه مصداق كذب و دروغ نيست، گاهي مفاسد آن را در بردارد و سبب اغراء به جهل و افكندن مردم در خطا مي‌شود و از اين نظر گاه ممكن است به مرحله حرام برسد، امّا هر گاه نه چنين مفسده‌اي دارد و نه مصداق كذب و دروغ است، دليلي بر حرمت آن نداريم؛ بنابراين تنها دروغ نبودن براي توريه كردن كافي نيست؛ بلكه بايد مفاسد ديگر نيز در آن نباشد و البته در مواردي كه ضرورتي ايجاب كند كه انسان دروغي بگويد، مسلّماً مادام كه توريه ممكن است؛ بايد توريه كرد تا سخن از مصداق دروغ نباشد.<ref>مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، نشر دارالكتب الاسلاميه، ۱۳۷۲ ش، ج۱۹، ص۹۶.</ref>  
بنابراين اگر در توريه مفسده‌اي وجود نداشته باشد و از آن، ضرري به كسي يا به خود انسان نرسد، دليل خاصي به محدود بودن استفاده از آن وجود ندارد. ولي اگر مفسده خاصي را به همراه داشته باشد، به طور يقين استفاده از آن محدوديت خاصي پيدا خواهد كرد. يكي از بزرگان در تحليل مبسوطي مي‌گويد: بايد توجه داشت حتي در مواردي كه توريه مصداق كذب و دروغ نيست، گاهي مفاسد آن را در بردارد و سبب اغراء به جهل و افكندن مردم در خطا مي‌شود و از اين نظر گاه ممكن است به مرحله حرام برسد، امّا هر گاه نه چنين مفسده‌اي دارد و نه مصداق كذب و دروغ است، دليلي بر حرمت آن نداريم؛ بنابراين تنها دروغ نبودن براي توريه كردن كافي نيست؛ بلكه بايد مفاسد ديگر نيز در آن نباشد و البته در مواردي كه ضرورتي ايجاب كند كه انسان دروغي بگويد، مسلّماً مادام كه توريه ممكن است؛ بايد توريه كرد تا سخن از مصداق دروغ نباشد.<ref>مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، نشر دارالكتب الاسلاميه، ۱۳۷۲ ش، ج۱۹، ص۹۶.</ref>  
{{پایان پاسخ}}
 
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==مطالعه بيشتر ==
==مطالعه بيشتر ==
خط ۲۲: خط ۲۴:


۳. ناصر مكارم، تفسير نمونه، ج۱۹، صفحات ۹۲ ، ۹۵، ج۱۵، ص۲۰۴.  
۳. ناصر مكارم، تفسير نمونه، ج۱۹، صفحات ۹۲ ، ۹۵، ج۱۵، ص۲۰۴.  
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۱۹ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۲۵

سؤال

آيا حدّ ومرزي براي توریه وجود دارد؟


مفهوم‌شناسی

توريه عبارت است از اراده كردن خلاف ظاهر كلام؛ برای نمونه، کسی در ميدان جنگ، خطاب به طرف مقابل فرياد بزند كه پيشواي شما از دنيا رفت. «پیشوا» به معنای امام است و ظاهر کلام با واقع مطابق است ولی مخاطب که در شرایط جنگ قرار دارد، از «پیشوا» معنای فرمانده سپاه را برداشت می‌کند. وی این توریه را انجام می‌دهد تا میان دشمن ترس و تفرقه ایجاد کند.[۱]

در اصطلاح فقه

توريه در اصطلاح فقه، عبارت از اين است كه گوينده، معنايي مطابق با واقع را از سخن خود اراده كند و در عين حال، هدف او اين است كه مخاطب معنايي را كه مقصود اوست و لفظ هم در آن ظهور دارد نفهمد، بلكه خلاف آن را از لفظ بفهمد.[۲]

احکام

نخست درباره ماهيت توريه است؛ چه اينكه حكم توريه، مبتني به چگونگي ماهيت آن است، به اين صورت: آيا توريه از انواع كذب و دروغ است و در نتيجه مشمول ادلّه حرمت كذب و دروغ بوده و حرام مي‌باشد؟ يا اصولاً ماهيت توريه با ماهيت كذب متفاوت است و در نتيجه مشمول حرمت كذب نمي‌باشد؟ برخي از فقها توريه را از مقوله كذب نمي‌دانند.[۳] لذا چيزي كه از مقوله كذب نباشد و عناوين ديگر حرمت نيز به آن صدق نكند، دليل ندارد كه منعي در آن باشد و به همين جهت بعضي از بزرگان، با اشاره به ديدگاه علماي شيعه در برخي موارد، توريه كردن را واجب مي‌دانند، يعني انسان به گونه‌اي سخن بگويد كه دچار كذب و دروغ نشود.[۴]

بنابراين اگر در توريه مفسده‌اي وجود نداشته باشد و از آن، ضرري به كسي يا به خود انسان نرسد، دليل خاصي به محدود بودن استفاده از آن وجود ندارد. ولي اگر مفسده خاصي را به همراه داشته باشد، به طور يقين استفاده از آن محدوديت خاصي پيدا خواهد كرد. يكي از بزرگان در تحليل مبسوطي مي‌گويد: بايد توجه داشت حتي در مواردي كه توريه مصداق كذب و دروغ نيست، گاهي مفاسد آن را در بردارد و سبب اغراء به جهل و افكندن مردم در خطا مي‌شود و از اين نظر گاه ممكن است به مرحله حرام برسد، امّا هر گاه نه چنين مفسده‌اي دارد و نه مصداق كذب و دروغ است، دليلي بر حرمت آن نداريم؛ بنابراين تنها دروغ نبودن براي توريه كردن كافي نيست؛ بلكه بايد مفاسد ديگر نيز در آن نباشد و البته در مواردي كه ضرورتي ايجاب كند كه انسان دروغي بگويد، مسلّماً مادام كه توريه ممكن است؛ بايد توريه كرد تا سخن از مصداق دروغ نباشد.[۵]


مطالعه بيشتر

۱. شيخ انصاري، المكاسب، ج۲، ص۱۷ تا ۲۰، نشر المجمع الفكر الاسلامي، قم، ۱۳۷۸ش.

۲. دائره المعارف تشيع، ج۵، ص۱۲۲، نشر شهيد محبّي، تهران، ۱۳۷۸ ش.

۳. ناصر مكارم، تفسير نمونه، ج۱۹، صفحات ۹۲ ، ۹۵، ج۱۵، ص۲۰۴.

منابع

  1. دائره المعارف تشيّع، تهران، نشر شهيد محبّي، ۱۳۷۵ ش، ج۵، ص۱۴۲.
  2. انصاري، مرتضي، المكاسب، قم، نشر مجمع الفكر الاسلامي، ۱۳۷۸ ش، ج۲، ص۱۷.
  3. همان، ص۱۸.
  4. همان.
  5. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، نشر دارالكتب الاسلاميه، ۱۳۷۲ ش، ج۱۹، ص۹۶.