تکرار در قرآن، ابزاری برای هدایت
تکرار برخی آیات در قرآن با چه هدفی صورت گرفته و آیا قرآن از نظر سبک ادبی دارای تکرار و پراکندگی نیست؟ به عنوان نمونه داستان حضرت موسی(ع) بصورت کوتاه و بلند در سورههای قرآن تکرار شده است؟
تکرار برخی آیات و داستانها در قرآن با اهداف زیر صورت گرفته است: یک: تأکید و تلقین: برای جاانداختن معارف مهم در ذهن انسانها و مقابله با وسوسههای شیطان و نفس اماره. دو: هدایت عمومی: قرآن کتاب هدایت است و هدایت نیازمند بیان مطالب به شیوههای مختلف در موقعیتهای گوناگون است. سه: تنوع اهداف: هر تکرار با بیانی جدید و با توجه به غرض خاصی (مانند عبرتآموزی یا بیان نعمتهای الهی) انجام شده است. چهار: سبک ادبی منحصربهفرد: قرآن از نظر فصاحت و بلاغت بینظیر است و تکرار در آن نه عیب، بلکه از فنون ادبی برای تأکید و اثرگذاری بیشتر محسوب میشود.
برای هدایت جامعه، آموزههای الهی باید در هر مناسبت، با زبانی خاص ادا شود تا ویژگی موعظه داشته باشد؛ بر خلاف کتب علمی که هر مطلب، تنها در یک جا بیان میشود و تکرار آن سودمند نیست.
دورانهای زندگی حضرت موسی(ع) از لحاظ گوناگون، درسآموزیهای زیادی در سرنوشت انسان، افکار، بحثهای اعتقادی، تربیتی، اجتماعی و … دارد و راهگشا میباشد. قرآن بر سرگذشت حضرت موسی، قومش و مخالفانش بیشتر تأکید کرده وسرگذشت کسانی که در مقابل آن پیامبر الهی ایستادند و او را آزار دادند، در قرآن بارها تکرار شده است تا جامعه از قوتها و ضعفهای آن پند گیرند.
ابعاد اعجازی قرآن
قرآن کریم از زوایای مختلف معجزه است، یکی از ابعاد اعجاز آیات قرآنی، فصاحت و بلاغت آن است؛ در زیبایی ظاهر و عمق باطن، در عفّت بیان، صراحت، قاطعیت و دقت در قالب بیانی، گستردگی مفاهیم و هماهنگی لفظ و معنا و … در فصاحت و بلاغت بینظیر است.[۱]
قالبهای بیانی قرآن با سبکی نو و ترکیبی خوشآوا در میان سخنشناسان و برجستهترین ادیبان عرب، زبان زد است. ساختمان ترکیبی کلمات آن و سبک بدیع و مختص آن، بیسابقه و تقلید ناپذیر است. شیوه قرآن، نثر متعارف یا نظم و شعر نیست، بلکه ویژگیهای مثبت نثر و نظم را دارا و از طرفی هر آیه در بردارنده موضوعات مختلف است و این سبک تازگی و طراوت خاصّی دارد. ویژگی طراوت و تازگی و فرازهای زیبا در تمام آیات قرآن وجود دارد و بیاختیار ذهن خواننده را با خود میبرد.[۲]
حکمتهای تکرار در قرآن
خدا حکیم است.[۳] قرآن را هم حکیم معرفی میکند.[۴] قرآن از بیهودهگویی به دور بوده و هدفمند است.[۵] هدف مهم قرآن، عاقل ساختن انسان است.[۶] تا در سایه آن به هدف نهایی خود (هدایت یافتن) دست یابد.[۷] و برای رسیدن به آن از شیوههای مختلف مثل تکرار استفاده کرده است.[۸]
تکرار برای هدایت
قران کتاب هدایت است و هدایت عمومی جز با تکرار مطالب با بیانات متفاوت امکان ندارد و لازم است یک مطلب، در هر مناسبت، با زبانی خاص ادا شود تا ویژگی موعظه داشته باشد؛ بر خلاف کتب علمی که هر مطلب، تنها در یک جا بیان میشود و تکرار آن سودمند نیست. سرّ لزوم تکرار در کتاب هدایت آن است که شیطان و نفس امّاره که عامل گمراهی و عذابند، پیوسته به گمراه کردن آدمی مشغولند، تکرار ارشاد و هدایت نیز ضروری است.[۹][۱۰]
تکرار به سبب گوناگونی غرضها
آموزههای قرآنی بارها به خاطر غرضی خاص، تکرار شده است.[۱۱] به عنوان نمونه آیه: ﴿فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ﴾ در سوره الرحمن، بهطور ۳۱ بار ذکر شده است و این به جهت تعداد اسباب نعمتهای الهی میباشد.[۱۱]
- به دنبال توصیف باغهای بهشتی و نعمتهای آن هشت مرتبه آمده است؛[۱۲] به تعداد درهای بهشت.[۱۳]
- بعد از ذکر دو باغ بهشتی و نعمتهای آن هشت مرتبه تکرار شده است.[۱۴]
- به دنبال آیات آتش و عذاب و سختی آنها هفت مرتبه آمده است.[۱۵] به تعداد درهای جهنم.[۱۶]
- شگفتیهای آفرینش، مبدأ و معاد.[۱۷]
این تکرارها مانند این است که به کسی که خدمات زیادی کردهای، بگویی: ترا از دست دشمن نجات دادم؛ پس کدامشان را انکار میکنی؟! اموال زیادی به تو دادم؛ پس کدامشان را انکار میکنی؟! فرزندانت را تربیت کردم؛ پس کدامشان را انکار میکنی؟! برایت خانه ساختم، پس کدامشان را انکار میکنی؟! این تکرار یک چیز نیست، بلکه هر کدام، یک پیام تازهای دارد.[۱۸]
تکرار از فنون فصاحت
غرض عمده از تکرار مفاهیم در قرآن تأکید است،[۱۹] هر کس لفط یا ساختاری را پیوسته تکرار کند، آن را تبدیل به عقیده میکند. برای دست یابی به این نتیجه، قرآن، یک معنی را، به شیوه دیگری به مقتضای حکمت تکرار میکند. است.[۱۰]
قرآن به لغت عرب و به شیوه محاورهای نازل شده است.[۲۰]و از عادت عرب تکرار کلام، برای تأکید و فهماندن مطلب، میباشد؛ مثلاً، ً در تأیید مطلب دیگران میگویند: «بله! بله!» و در ردّ آن میگویند: «نه! نه!» است.[۹] از آنجایی که قرآن کتاب هدایت برای همگان است و هدایت عمومی جز با تکرار مطالب با بیان متفاوت امکان ندارد، در قرآن تکرار وجود دارد.[۲۱] تکرار در قرآن کریم از آن روست که قرآن کتاب نور و هدایت است و در مقام هدایت لازم است یک مطلب، در هر مناسبت، با زبانی خاص ادا شود تا ویژگی موعظه داشته باشد؛ بر خلاف کتب علمی که هر مطلب، تنها در یک جا بیان میشود و تکرار آن سودمند نیست. سرّ لزوم تکرار در کتاب هدایت آن است که، شیطان و نفس امّاره که عامل ضلالت و عذابند، پیوسته به اضلال گمراه کردن آدمی مشغولند، کار آنها گر چه گاهی کم میشود، لیکن ترک نمیشود، از أین رو تکرار ارشاد و هدایت نیز ضروری است.[۲۲]
تکرار قصههای قرآن برای پندآموزی
قرآن برای آسان شدن فهم معارف سنگین،[۲۳] از مثل و قصه استفاده کرده است؛[۲۴] و قصههای حقیقی[۲۵]را به صورت گزینشی[۲۶]و با بهترین شیوهها،[۲۷]با هدف اصلی درس و عبرتگیری،[۲۸]بیان کرده است؛ قرآن هر قصهای را که درس و عبرت بیشتری دارد، بیشتر تکرار کرده است؛ از این رو قصههای حضرت موسی بیشتر تکرار شده است.
- موسی و فرعون: آن دو، نقیض همدیگر بودند؛ یکی حق محض، دیگری باطل محض بود؛ موسی(ع) دارای مقام الهی،[۲۹] امّا فرعون ﴿أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی؛ پروردگار بزرگتر شما مَنَم.﴾(نازعات:۲۴) را سر میداد؛ در حالی که کفار هم عصر سایر پیامبران در گردن کشی، مثل او نبودند تا آنها هم زیاد تکرار شود.[۳۰] در این قصه، پیروزی نهایی از آن موسی شد که تکرار آن، درس صبر برای مؤمنان و عبرت برای کافران است.
- ویژگیهای بنیاسراییل: دشمنی، لجبازی، مادی گرایی، و حس گرایی از ویژگی بنیاسراییل بوده است؛ این خصیصه درد کفار زمان پیامبر و جوامع امروزی نیز هست؛[۳۱][۳۲] قرآن قصههای آنها را تکرار کرده است تا مردم عبرت گیرند و دچار این نوع بدبختی نشوند.
- سامری: داستان ساختن گوساله طلایی، توسط سامری، پرستش آن توسط بنی اسرائیل، بیاعتنایی آنان به هشدارهای هارون(ع) وصی حضرت موسی(ع) در چهار سوره تکرار شده است.[۳۳][۳۴][۳۵][۳۶] تا مسلمانان بیدار شوند و گرفتار فتنه منافقان نشوند.[۳۷][۳۸]
ژرفنگری در هر بخش از قصههای قرآن نشان میدهد که در هر موردی، حکمت و فلسفه جدیدی است که در حقیقت تکرار نشده و بلکه در صدد بیان مطلب جدید خواهد بود. تکرار در قرآن، نشاندهنده عمق معارف و حکمت الهی است و هر بار که مطلبی تکرار میشود، جنبهای جدید از آن آشکار میگردد. این ویژگی، قرآن را به کتابی همیشه زنده و تأثیرگذار تبدیل کرده که در هر زمان و برای هر نسلی پیامهای هدایتبخش خود را به بهترین شکل ارائه میدهد.
منابع
- ↑ معرفت، محمد هادی، التمهید فی علوم القرآن، قم، انتشارات اسلامی، ج۴، ص۲۹.
- ↑ سعیدی روشن، محمّد باقر، علوم قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص۱۰۵.
- ↑ سوره توبه، آیه ۹۷.
- ↑ سوره یس، آیه ۱.
- ↑ سوره فصلت، آیه۴۲.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸، ص۲۳۰.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸، ص۲۵۰.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ اول، ۱۳۷۸، ج۱، ص ۴۴.
- ↑ پرش به بالا به: ۹٫۰ ۹٫۱ معرفت، محمّد هادی، التمهید، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ج۵، ص۱۰۶.
- ↑ پرش به بالا به: ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ مغنیه، محمدجواد، التفسیر الکاشف، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۹۹۰م، ج۱ ص۹۶.
- ↑ پرش به بالا به: ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ حکیم، محمدباقر، علوم القرآن، قم، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ سوم، ۱۴۱۷ ق، ص۳۶۷.
- ↑ سوره الرحمن، آیات ۶۱–۴۶.
- ↑ ابن بابویه، محمّد، الخصال، ترجمه: احمد فهری زنجانی، تهران، علمیه الاسلامیه، بی تا، ص۴۷۲.
- ↑ سوره الرحمن، آیات ۶۲ تا آخر.
- ↑ سوره الرحمن، آیات ۴۵ – ۳۱.
- ↑ سوره حجر، آیه ۴۴.
- ↑ سوره الرحمن، آیات ۳۰–۱.
- ↑ مغنیه، محمدجواد، التفسیر الکاشف، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۹۹۰م، ج۷، ص۲۰۷.
- ↑ سعدالدین، تفتازانی، شرح المختصر، قم، دارالحکمه، بی تا، ج۱، ص۲۸۲.
- ↑ سوره نحل، آیه ۱۰۳.
- ↑ مغنیه، محمدجواد، التفسیر الکاشف، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۹۹۰م، ج۲، ص۴۴۰.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ اول، ۱۳۷۸، ج۱، ص۵۱.
- ↑ سوره مزمل، آیه ۵.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش، ص۲۹۹.
- ↑ سوره کهف، آیه ۱۳.
- ↑ معرفت، محمّد هادی، علوم قرآنی، تهران، التمهید و سمت، چاپ اول، ۱۳۷۹ش، ص۲۷۳.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش، ص۳۰۱.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۱۱۱.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۶۴.
- ↑ مرکز الثقامه و المعارف الاسلامی، علوم القرآن عند المفسرین، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۵، ج۳، ص۳۹۹.
- ↑ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۳۱۶.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۸۹.
- ↑ سوره بقره، آیه ۵۱، ۵۴، ۹۲، ۹۳.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۵۳.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۱۵۲–۱۴۸.
- ↑ سوره طه، آیه ۹۷–۸۵.
- ↑ محمدی اشتهاردی، محمّد، قصههای قرآن، تهران، نبوی، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص۲۶۸.
- ↑ طبرسی، احمد، الاحتجاج، تهران، اسوه، چاپ دوم، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۲۱۵. سبحانی، جعفر، فروغ ولایت، بی جا، صحیفه، چاپ اول، ۱۳۶۸، ص۱۸۳.