پرش به محتوا

پیش نویس:رای اکثریت در قرآن

سؤال

قرآن کریم، اکثریت را دارای فهم و عقل نمی‌داند: ﴿اکثرهم لایعقلون؛ در حالی که اکنون بهترین و تنها ملاک را برای تشکیل حکومت، دموکراسی یا همان مردم‌سالاری می‌دانند. چگونه این تناقض قابل توجیه است؟

درگاه‌ها


مشروعیت گاهی در فلسفه سیاسی مورد بحث و مراد از آن حقانیت است و گاهی در جامعه‌شناسی سیاسی مورد بحث قرار می‌گیرد و مراد از آن مقبولیت اجتماعی است. آنچه از دیدگاه قرآن مذمت شده این است که رأی اکثریت مبنای شناخت حق و ملاک حقّانیت امور واقع شود، زیرا ممکن است اکثر مردم رأی‌شان بر مبنای عقلانیت نباشد. برای پایداری یک نظام اجتماعی، اکثریت حرفش را به کرسی می‌نشاند و اگر مردم دنبال چیزی نباشند، زمینه اجرا نخواهد داشت و احترام به رای اکثریت لازم است.

موفقیت اجرای هر برنامه‌ای به صورت جدی در گرو پشتیبانی اکثریت است. باید همت همه به این سمت باشد که اکثریت به عنوان پشتوانه نظام اسلامی باقی بمانند و آن را یاری کنند.

عبارت‌های: ﴿أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ، ﴿أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ، ﴿أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ و … تضادی با دموکراسی و انتخابات ندارد؛ حق بودن با مقبول بودن متفاوت است و ممکن است اکثریت حق را بپذیرند یا بر باطل رأی دهند.

معنای اکثریت و اقلیت

اقلیت به معنای اندک بودن در برابر اکثریت به معنای بسیاری و افزونی، ‏ دو مفهوم نسبی است که در مقایسه با یکدیگر معنا می‌یابد.[۱] عبارت‌های: ﴿أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ(سوره مائده:آیه ۱۰۳)، ﴿أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ(سوره انعام:۳۷)، ﴿أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ(سوره انعام:آیه ۱۱۱)، و .. به معنای اکثریت نصف به علاوه یک نیست، مراد خیلی از افراد جامعه است که اندیشه نمی‌کنند و نمی‌دانند. قرآن هرگز تمام یک ملت را به‌خاطر اکثریت محکوم نمی‌کند.[۲]

واژه اکثر در قرآن ۸۰ بار و اقل(سوره کهف، آیه۳۹. سوره جن، آیه۲۴.) تنها دو بار آمده است؛ اما مشتقات هر دو ریشه بیش از ۲۰۰ بار در قرآن به‌کار رفته است که مفهوم متفاوتی دارد. گاه در معنای کمّی برای شمارش افراد و گاه در معنای کیفی برای مقایسه حالت‌ها آمده است(سوره بقره، آیه۱۰۰. سوره اسراء، آیه۸۵).[۳]

کاربرد واژگان اکثریت و اقلیت

  1. اکثریت و اقلیت در مقام تجلیل یا تحقیر متعلق‌شان به کار می‌رود (سوره انفال، آیه۴۴. سوره سبأ، آیه۱۳. سوره اعراف، آیه۸۶. سوره انعام، آیه۳۷).[۴] چنانچه مجموعه‌ای از آیات قرآن با سفارش به مشورت و همگرایی، به نوعی در پی ایجاد اکثریت و تقویت موضع آن برآمده است(سوره شوری، آیه ۳۸. سوره آل‌عمران، آیه۱۵۹). در روایات اسلامی نیز سفارش‌های فراوانی بر همسویی با جماعت مسلمانان و پرهیز از کناره‌گیری شده است‏.[۵] همان‌گونه که در روایات متعددی نیز رویکرد مدح اقلیت و مذمت اکثریت، دنبال شده است.[۶]
  2. گاهی از حق بدون توجه به اکثریت و اقلیت تمجید شده است. آیات و روایاتی با نگاهی کیفی به مقوله اقلیت و اکثریت و صرف نظر از ارزش کمّی هر یک، از هرگونه تجمّعی مبتنی بر ایمان به خداوند و گرایش به حق تمجید کرده و هرگونه تجمعی مبتنی بر کفر و گرایش به باطل را مذمت می‌کند(سوره آل‌عمران، آیه۱۰۳و ۱۷۳. سوره اعراف، آیه۴۸).[۷]

نگاه مفسران بر آیات اکثریت و اقلیت

  1. مفسران در برخورد با آیات اقلیت و اکثریت، با سعی در ایجاد ارتباط میان بخش‌های مختلف آیه، مذمت اکثریت را ناظر به مجموعه‌ای خاص با ویژگی‌های مذکور در آیه دانسته و مراد از آن را اکثریت مردم جهان ندانسته‌اند.[۸]
  2. گروهی دیگر با مطالعه فضا و دوره نزول آیات، مضامین مورد نظر را از بخش‌های نازل شده در مکه شمرده و بر این باورند که آیات مذکور تنها ناظر به آن دوره و شرایط خاص خواهد بود؛ گویا خداوند با این آیات درصدد تقویت روحیه اقلیت مؤمن در برابر اکثریت کافر برآمده است.[۹]
  3. گروهی دیگر با پذیرش مذمت اکثریت، به غلبه خواست‌ها و نیروهای دنیوی انسان بر نیروی عقل در اکثریت مردم و ناتوانی آنها در رسیدن به تعادل روانی و اجتماعی، استدلال کرده‌اند.[۱۰]
  4. برخی با وجود پذیرش قانون طبیعی غلبه اکثریت در جهان طبیعت، این قانون را در حوزه امور انسانی که مبتنی بر آگاهی است، ناکار آمد شمرده و با توجه به نفی تلازم میان حق و اکثریت، جامعه اسلامی را جامعه‌ای حق محور و نه اکثریت‌گرا معرفی می‌کنند.[۱۱]
  5. در پاره‌ای تفاسیر، به صراحت از مشروعیت شیوه دموکراسی در جوامع اسلامی به شرط وجود اکثریتی مؤمن و آگاه یاد شده است.[۱۲]
  6. برخی بر مبنای دو دیدگاه قرآنی خلافت انسان و نظارت الهی بر او، بر این باورند که حکومت اکثریت تنها در صورت برخورداری از چارچوب دین از مشروعیت الهی برخوردار خواهد بود.[۱۳]
  7. در دیدگاه گروهی دیگر، آیاتِ نفی اعتبار اکثریت تنها ناظر به اظهار نظر آنها در مسائل غیبی مانند صفات و افعال خدا، قضا و قدر، قیامت و … است که دور از دسترس آنان بوده و شامل پیمان‌ها و مقررات اجتماعی نمی‌شود، افزون بر این، اقلیت مورد نظر خداوند لزوماً در یک قشر و گروه محصور نبوده و ممکن است میان آنها نیز در مسائل اجتماعی اختلاف نظر باشد، بنابراین باز گزیری از مراجعه به اکثریت نیست.[۱]


منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایرة المعارف قرآن کریم، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش، ج۴، ص۱۵۲.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۳۶۸.
  3. دامغانی، حسین بن محمد، الوجوه و النظائر لالفاظ کتاب الله العزیز، بیروت، دار الکتب العلمية، بی تا، ج۲، ص۱۳۹. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش، ج۹، ص۳۰۹.
  4. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، دار الشامیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ص۶۸۰، ذیل واژه قلّ.
  5. سید رضى، محمد بن حسين‏، نهج البلاغه، قم، هجرت، ۱۴۱۴، خطبه ۱۲۷.
  6. کلینی، محمد، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۵. ج۸، ص۲۴۴. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۴۹.
  7. محمودی، محمد باقر، نَهْجُ السّعادَه فی مُسْتَدْرَکِ نَهجُ البلاغه، نجف، مؤسسه النعمان، چاپ اول، ۱۹۶۸م، ج۱، ص۳۵۸.
  8. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار المعرفة، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۱۷۷. ج۸، ص۳.
  9. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۵، ص۴۱۳.
  10. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر (مفاتيح الغيب)، بیروت، دار احياء التراث العربى، 1420ق، ج۲۶، ص۱۹۷. ابن عاشور، محمدطاهر، التحریر و التنویر، بی جا، 1420ق، ج۸، ص۲۵.
  11. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۴، ص۱۶۲.
  12. مکارم شیرازی، ناصر، تفسر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۱۴، ص۲۸۱.
  13. صدر، محمد باقر، الاسلام یقود الحیاه، «خلافه الانسان و شهاده الانبیاء»؛ نظریه سیاسی شهید صدر، تهران، المؤتمر العالمي لائمة الجمعة و الجماعة، 1403ق، ص۸۵ تا ص۱۰۹.