تعاریف ایمان نخبه‌گرایانه یا عمومی

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۱:۰۲ توسط Rahmani (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} ایا تعاریف از ایمان نخبه گرایانه است و یا برای عموم مردم من...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

ایا تعاریف از ایمان نخبه گرایانه است و یا برای عموم مردم مناسب است؟

سؤال از نخبه‌گرایانه بودن تعاریف چهارگانه است. بدین معنا که تعریفی نخبه‌گراست که تنها شامل تعدادی اندک از نخبگان شود. تعریف آقای شبستری به اقرار خودشان نخبه‌گرایانه است؛[۱] چنان‌که تعریف ایمان به «دویدن در پی آواز حقیقت» نیز چنین است. اما تعریف به معرفت قلبی و امید عمومیت دارد و تنها شامل نخبگان نمی‌شود.[۲] البته این خود، اشکال دیگری است که متوجه آن دو تعریف است.

ممکن است کسی بگوید لحن قرآن در باب ایمان، نخبه‌گرایانه است. آن جا که به کرّات می‌گوید: وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ؛[۳] «لکن بیش‌تر مردمان به آن ایمان نمی‌آورند» یا وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ؛[۴] «و بیش‌ترینهٔ خلق به خدا ایمان نمی‌آورند، مگر آن که مشرک شوند (و جز خدا، امور دیگری را نیز مؤثر در انتظام عالم دانند). از این آیات به دست می‌آید که ایمان تنها شامل نخبگان است. اما باید توجه داشت اولاً. بیش‌تر این نمونه‌ها ـ که قریب هفتاد آیه است ـ دربارهٔ علم است: وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ؛ «لیکن اکثر مردم بر این حقیقت آگاه نیستند»،[۵] و بعد از آن دربارهٔ شکر: وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَشْکُرُونَ؛[۶] «لیکن بیش‌تر مردم شکرگذار نیستند».

  • در بیش‌تر این نمونه‌ها از تعبیر «اکثرهم» استفاده شده که همراه با ضمیر است، و این ضمایر اشاره به اقوام سابق دارد؛ پس معنا چنین است که مثلاً «اکثر قوم ابراهیم چنین‌اند»، و به این ترتیب عمومیت ندارد.
  • در آن نمونه‌هایی که آیه ناظر به ایمان بوده، و عمومیت نیز داشته باشد، مراد، ایمان کامل و توحید ناب است.[۷] به تعبیر دیگر ایمان مراتبی دارد و مرتبه بالا و کامل آن تنها در افرادی نادر پدید می‌آید. ایمان مراتبی دیگر نیز دارد که شامل غیر نخبگان هم می‌شود.
  • باید میان تعریف محدود و قلّت مصداق تفاوت گذارد. بدین معنا که گاه ما از ابتدا تعریف ایمان را چنان محدود و همراه با خسّت بیان می‌کنیم که مصادیق نادری داشته باشد؛ اما زمانی تعریف به خودی خود عمومیت دارد، ولی مصادیق خالص آن اندک‌اند. با توجه به این نکته باید گفت تعریف نخست (معرفت قلبی) در عین حال که تعریفی پیشینی است، به کار هدایت جامعه می‌آید، و عمومیت لازم را نیز داراست؛ هرچند مصداق خالص و تمام‌عیار آن بسیار اندک باشد.

{پایان پاسخ}}

منابع

  1. ر. ک. کیان، ش ۵۲، ص۱۰–۱۱.
  2. همان، ص۵۱.
  3. سورهٔ هود، آیهٔ ۱۷، سورهٔ رعد، آیهٔ ۱.
  4. یوسف، ۱۰۶.
  5. اعراف، ۱۸۷.
  6. غافر، ۶۱.
  7. المیزان، ج۱۸، ص۲۷۴، و ج۱۵، ص۲۵۲.