پیش نویس:دلایل برتری حضرت فاطمه بر دیگران در سن کم

از ویکی پاسخ
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۵۴ توسط R.bahmani (بحث | مشارکت‌ها) (←‏راه‌های رسیدن به مراتب بالای ایمان)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


سؤال

چگونه ممکن است خانمی در سن هیجده سالگی به مقامی برسد که بانوی زنان عالم شود؟

درگاه‌ها
فاطمیه.png



کمال انسانی و سن کم

رسیدن انسان به مقامات معنوی و کمالات نفسانی ارتباطی با سنّ فرد و عمر کوتاه و طولانی شخص ندارد، چه بسا افراد کم سن و سالی از حیث ایمان و یقین، در حدّی باشند که عابد پیر و کهن سال به آن درجه نرسیده باشد و کمی سن و کوتاهی عمر حضرت زهرا(س) نمی‌تواند خدشه‌ای بر میزان علم و یقین آن حضرت وارد سازد،[۱] رسول گرامی اسلام(ص) درباره دخترش می‌فرماید: «به تحقیق دخترم فاطمه، قلب و تمام جوارحش مملو از ایمان گشته به طوری که بالاتر از آن مرتبه ایمان و یقینی قابل تصور نیست».[۲]

مراتب ایمان و برخورداری حضرت زهرا(س) از آنها

در تفسیر و توضیح حدیث شریف به چند نکته مهم باید توجّه داشته باشیم: ایمان دارای دو مرتبه است: الف: ایمان قلبی؛ ب) ایمان عملی. ایمان قلبی و باطنی آن است که در درون انسان پدید می‌آید و از آن با تعبیراتی چون اعتقاد، باور درونی و معرفت یاد می‌شود. می‌دانیم که خداوند متعال از اهل اسلام اعتقاد و باور درونی نسبت به امور ضروری مانند وجود خداوند‌،‌ پیامبران، روز حساب و بسیاری امور را خواسته است امّا تنها اعتقاد قلبی را برای یک مسلمان کافی نمی‌داند و از او می‌خواهد ایمان باطنی خود را با عمل توأم نماید.[۳]

پیامبر گرامی اسلام(ص) در این مورد می‌فرماید: «ایمان آن است که در قلب ایجاد شود و عمل بر اساس آن انجام پذیرد». یعنی ایمانی که فقط در باطن انسان جای گیرد و عمل انسان را تحت تأثیر خود قرار ندهد، آن ایمان، حقیقی نبوده و مقبول حقّ تعالی قرار نمی‌گیرد. حضرت علی(ع) می‌فرماید: «ایمان قلبی عبارت از اقرار در زبان،‌ باور داشتن در قلب و عمل کردن بر اساس آن است».[۴]

از این دو روایت معلوم می‌گردد تحت تأثیر برخی علل و عوامل، ایمان انسان، قوی یا ضعیف می‌گردد تا آنجا که در برخی به اوج می‌رود و به مرتبه یقین می‌رسد و یا چنان ضعیف می‌شود که کفر و شرک یا نفاق جایگزین آن می‌شود. امّا فاطمه(س) چه در زمان حیات پیامبر(ص) و چه در مدّت کوتاه زندگی‌اش پس از رحلت ایشان از اوج ایمان برخوردار بود و از این رهگذر است که رسول اکرم(ص) در باره آن حضرت می‌فرماید: «ملأ الله قلبها و جوارحها ایمانا و یقینا إلی مشاشها؛ قلب و اعضا و جوارح فاطمه از یقین او مملو گردیده و او در اوج مراتب ایمان و یقین قرار گرفته است».[۵] حضرت علی(ع) نیز می‌فرماید: «غایة الایمان الایقان؛ نهایت ایمان یقین است».[۶]

آری ایمان فاطمه(ع) به اوج خود رسیده بود تا آنجا که مرتبه یقین را ادراک کرده و در یقین نیز از آن جهت که دارای مراتب و درجاتی است در برترین منزل قرار گرفته بود. فاطمه(ع) به مقامی رسیده که بالاتر از آن متصور نیست؛ ایمان به خدا و روز رستاخیز، چنان سراسر وجود مبارک دختر پیامبر(ع) را در بر گرفته بود که میان زنان زمان خود و پس از او هیچ زنی نبوده که همتا و همپای او باشد.[۷]

فاطمه(ع) از چنان ایمان و یقینی برخوردار بود که شایستگی آن را پیدا کرد که پدرش درباره وی بگوید: «اشْتَاقَتِ الْجَنَّةُ إِلَى أَرْبَعٍ مِنَ النِّسَاءِ مَرْيَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ وَ آسِيَةَ بِنْتِ مُزَاحِمٍ زَوْجَةِ فِرْعَوْنَ وَ هِيَ زَوْجَةُ النَّبِيِّ ص فِي الْجَنَّةِ وَ خَدِيجَةَ بِنْتِ خُوَيْلِدٍ زَوْجَةِ النَّبِيِّ ص فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ ص؛ بهشت مشتاق چهار زن است: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه».[۸]

بنابراین کسی که دارای مراتب اعلای ایمانی و یقینی است مسلّماً درجات معنوی والایی را نیز دارد و رسیدن به این درجه از ایمان و یقین، به سنّ و عمر انسان بستگی ندارد، بلکه مربوط به درک و عوامل دیگر است.[۹]

راه‌های رسیدن به مراتب بالای ایمان

سؤالی که مطرح می‌شود این است که چگونه می‌توان به مراتب بالای ایمان و یقین رسید؟ در پاسخ گفته شده است: در تحقق شخصیت هر فرد، برخی امور تأثیری انکارناپذیر دارند: 1. امور تکوینی؛ 2. شخصیت و افکار پدر و مادر در زمان انعقاد نطفه فرزند و روحیه آنها؛ 3. روح و رفتار مادر در دوران بارداری؛ 4. تربیت؛ 5. انتخاب‌های فردی شخص بر اساس اختیاری که خداوند متعال در آن فرد قرار داده است.[۱۰]

از جهت تکوینی در مورد حضرت زهرا(س) می‌توان به امور زیر پرداخت: قبل از خلقت عالم، نور فاطمه از نور پدر و از شجره طوبی؛[۱۱][۱۲] و نطفه او از میوه‌های درختان بهشتی که خداوند متعال آن‌ها را توسط جبرئیل برای پیامبر(ص) فرستاده بود، به وجود آمده است.[۱۳][۱۴][۱۵][۱۶]

از جهت امور غیر تکوینی نیز ضرورت ندارد که سخنی به درازا گفته شود، فقط همین مقدار کافی است که بگوییم: فاطمه دختر خدیجه(س) و محمد(ص) است؛ خدیجه یکی از چهار زن برتر در جهان است که خداوند به او مباهات می‌نماید و محمّد(ص) برترین پیامبران الهی و خاتم ایشان است؛ فاطمه در دامان چنین پدر و مادری پای بر عرصه گیتی می‌گذارد و پرورش می‌یابد.[۱۷]

او از همان روز اوّل، عرفان پدر و مادرش را می‌بیند و در هر روز و شب عبادت خالصانه و تضرع آن‌ها را به درگاه ربوبی مشاهده می‌نماید؛ پدر را می‌بیند که شب بر می‌خیزد و ساعت‌های متمادی با خدای جهانیان به راز و نیاز می‌پردازد درک می‌کند که آنچه از پدر و مادر خود می‌بیند و می‌شنود و آنچه پیامبر به آن عمل می‌کند و توصیه می‌نماید حقّ حقیقی است که از عمق جان بر می‌خیزد و در عمق دل‌ها نفوذ می‌کند، پس جز آن را بر خود نمی‌پسندد و پای در جای پای پدر می‌نهد و از آن است که فاطمه، فاطمه می‌شود و لیاقت آن را پیدا می‌کند که «سیدة نساء العالمین من الاولین و الاخرین؛ سرور زنان عالم از ابتدا تا انتهای جهان»[۱۸] خوانده شود.

پس بنا بر عوامل تکوینی و تربیتی و خواست آگاهانه فاطمه(ص) که او را شخصیتی متکامل و برخوردار از همه صفات عالی از جمله زهد، ورع، عرفان و عبادت به بار می‌آورد و الگوی کسانی می‌سازد که می‌خواهند مقام واقعی انسانیت را بشناسند و چنان باشند؛ در نتیجه، تنها فرزند پیامبر(ص) و یا همسر امام و مادر امام بودن نمی‌تواند شخصی را به مقامات معنوی والا برساند، چنان چه فرزند نوح پیامبر(ص) از حقیقت دور ماند و از مرحله اختیار و انتخاب فردی سربلند و پیروزمندانه بیرون نیامد و خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إنه لیس من اهلک؛ او از اهل و خاندان تو نیست(هود:آیه 46) چنانچه مشاهده می‌کنیم نه تنها به مقامات معنوی دست نیافت بلکه از اهلیت پیامبر نیز محروم می‌شود و این انتخاب فردی است که نقش اساسی و مهمّی را در تکامل بشر ایفا می‌کند.[۱۹]

در معرفی شخصیت عبادی حضرت زهرا(ص) می‌توان به چند روایت زیر اشاره کرد: حسن بصری متوفای 110 هجری قمری می‌گوید: «مَا كَانَ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ أَعْبَدُ مِنْ فَاطِمَةَ كَانَتْ تَقُومُ حَتَّى تَوَرَّمَ قَدَمَاهَا؛ در بین امتّ اسلام هیچ کس عابد‌تر از فاطمه نبود او آن قدر برای راز و نیاز و نماز خواندن بر روی پاهایش می‌ایستد که پاهایش ورم می‌کرد».[۲۰] این روایت میزان علاقه حضرت فاطمه(س) به مقام ربوبی و درجه ایمان و خلوص یقین او را به طور کامل نمایان می‌سازد و از سوی دیگر جلوه‌ای از شخصیت عبادی فاطمه(ص) را به نمایش می‌گذارد.[۲۱]

فرزند بزرگوارش امام حسن مجتبی(ع) می‌فرماید: «مادرم فاطمه را دیدم که در شب جمعه از بستر خویش جدا شده تا طلوع خورشید مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار بود و لحظه‌ای از رکوع و سجود دست بر نمی‌داشت».[۲۲] ایشان آن قدر به عبادت پروردگارش علاقه‌مند و وابسته است که شب اوّل زندگی مشترکشان با علی(ع) او را به عبادت و نمازگزاری فرا می‌خواند و سه روز بعد که پیامبر(ص) از علی(ع) می‌پرسد فاطمه چگونه همسری است پاسخ می‌دهد: «نعم العون علی طاعة الله؛ او بسیار مددکار و یاری کننده به عبادت و طاعت خداوند است».[۲۳]

اساساً راز عزّت و سربلندی حضرت فاطمه(س) را باید در مقام عرفانی و عبادی او جستجو کرد، او با وجود اینکه سنش کم بود، ولی در عرفان و عبادت پیری بود که جز لقای حقّ ربوبی چیزی او را راضی نمی‌ساخت و از همین روست که در دعاهایش می‌گفت: «اللهم انی اسئلک لذة النظر الی وجهک؛ خداوندا از تو می‌خواهم که همواره لذت نظر به وجه خود را نصیب من فرمایی».[۲۴]

خصوصیت نمازها و عبادت‌های حضرت فاطمه(س)

از خصوصیات ویژه آن حضرت در نماز و عبادت، خوف و خشیت وی بوده است ابو محمد دیلمی در ارشاد القلوب نقل می‌کند: «كانت فاطمة تنهج في صلاتها من خوف الله تعالى‏؛ نفس فاطمه(س) پیوسته در نمازهایش از خوف خدا به شماره می‌افتاد».[۲۵] امام حسن(س) نقل می‌کند: «فاطمه(س) هرگاه دعا می‌کرد زنان و مردان مؤمن را دعا می‌کرد و برای خود دعایی نمی‌کرد به او گفتم: ‌ای مادر چرا همان‌طوری که برای آن‌ها دعا می‌کنی برای خود دعا نمی‌کنی؟ فرمود: فرزندم اول همسایه بعد خودت».[۲۶]

کثرت ارتباط فاطمه(س) با خداوند متعال که نماز یکی از مهم‌ترین آن‌هاست، بزرگ‌ترین فضیلت برای دختر گرامی پیامبر(ص) است. تنوع نماز‌های حضرت فاطمه(س) و اشتیاق ایشان در به جای آوردن نماز‌های مستحبی که فقط برخی از آنها در ضمن روایات به دست ما رسیده است. نشان‌گر شوق و علاقه زیاد آن حضرت به مقام ربوبی است؛ او با به جای آوردن این نمازها، آرامش خود را به دست می‌آورد و خود را هر چه بیش‌تر به خداوند متعال نزدیک می‌نمود که تعداد بسیاری از این نماز‌ها درمتون دینی و حدیثی وجود دارد.[۲۷]

نتیجه گیری

بنابراین حضرت زهرا(س) به خاطر ایمان و یقینی که در درجه اعلی و فوق مراتب داشت توانست به مقامات عالی معنوی برسد و جزء پنج تن آل عبا و معصومین باشد که خداوند متعال در آیه تطهیر (33 احزاب) بیان می‌کند و در رسیدن به این مقام والا انتخاب و اختیار آن حضرت در برگزیدن راه حق نقش اساسی را ایفا نمود، نه اینکه ایشان به خاطر دختر پیامبر(ص) بودن به این مناقب دست یافته‌اند و هر چند که ایشان دوره کوتاهی در این دنیا به سر بردند، ولی بر اساس ایمان و یقین قلبی و عملی که در پرتو تربیت و پرورش یافتن در دامان پیامبر اسلام(ص) کسب کردند به مقام خیر نساء العالمین نایل گشتند که همه ما انتظار شفاعت و یاری آن حضرت در روز محشر را داریم که از دیگر فضایل ایشان است.[۲۸]


منابع

  1. دفع و رفع. ج. ۹. ص. ۳۴ ـ ۴۱.
  2. ابن حمزه طوسی، محمدبن علی (۱۴۱۹). الثّاقب في المناقب. قم: موسسه انصاريان. ص. ۲۹۱.
  3. دفع و رفع. ج. ۹. ص. ۳۴ ـ ۴۱.
  4. ابن بابویه، محمد بن علی (۱۳۷۸). عیون اخبار الرضا. ج. ۲. تهران، نشر جهان. ص. ۲۸.
  5. ابن شهر آشوب مازندرانى‏، محمد بن على‏ (۱۳۷۹). مناقب آل أبي طالب‏. ج. ۳. قم، نشر علامه. ص. ۳۳۷.
  6. تميمى آمدى‏، عبد الواحد بن محمد. غرر الحكم و درر الكلم‏. قم، دار الكتاب الإسلاميی. ص. ۸۲۰.
  7. دفع و رفع. ج. ۹. ص. ۳۴ ـ ۴۱.
  8. مجلسی، محمد باقر (۱۴۰۳). بحار الأنوار. ج. ۴۳. بیروت، دار إحياء التراث العربی. ص. ۵۴.
  9. دفع و رفع. ج. ۹. ص. ۳۴ ـ ۴۱.
  10. دفع و رفع. ج. ۹. ص. ۳۴ ـ ۴۱.
  11. مجلسی، محمد باقر (۱۴۰۳). بحارالانوار. ج. ۴۳. بیروت، دار إحياء التراث العربيی. ص. ۴.
  12. ابن عبدالوهاب الشعرانی، حسین. عيون المعجزات. قم، نشر آل عبا. ص. ۵۴.
  13. ابن بابویه، محمد بن علی (۱۳۸۵). علل الشرائع‏. قم، كتابفروشى داورى‏. ص. ۱۸۴.
  14. طبرسی، فضل بن حسن (۱۳۷۲). مجمع البيان فى تفسير القرآن. ج. ۶. تهران، انتشارات ناصر خسرو. ص. ۲۹۱.
  15. خطیب بغدادی، أبی بكر أحمد بن علی. تاریخ بغداد. ج. ۱۲. بیروت، دار الكتب العلميه. ص. ۳۳۱.
  16. حاکم نیشابوری، ابوعبدالله. المستدرک علی الصحیحین. ج. ۳. ص. ۱۶۹.
  17. دفع و رفع. ج. ۹. ص. ۳۴ ـ ۴۱.
  18. ابن بابویه، محمد بن علی (۱۳۷۶). امالی. تهران نشر کتابچی. ص. ۲۶.
  19. دفع و رفع. ج. ۹. ص. ۳۴ ـ ۴۱.
  20. ابن شهر آشوب مازندرانى‏، محمد بن على‏ (۱۳۷۹). مناقب آل أبي طالب‏. ج. ۳. قم، نشر علامه. ص. ۳۴۱.
  21. دفع و رفع. ج. ۹. ص. ۳۴ ـ ۴۱.
  22. ابن بابویه، محمد بن علی (۱۳۸۵). علل الشرایع. ج. ۱۰. قم، كتاب فروشى داورى‏. ص. ۱۸۱ ـ ۱۸۲.
  23. ابن شهر آشوب مازندرانى‏، محمد بن على‏ (۱۳۷۹). مناقب آل أبي طالب‏. ج. ۳. قم، نشر علامه. ص. ۳۵۶.
  24. ابن بابویه، محمد بن علی (۱۴۱۳). من لا يحضره الفقيه‏. ج. ۱. قم، دفتر انتشارات اسلامى‏. ص. ۳۲۸.
  25. دیلمی، حسن بن محمد (۱۴۱۲). إرشاد القلوب إلى الصواب‏. ج. ۱. قم، انشارات شریف رضی. ص. ۱۰۵.
  26. نوری، حسين بن محمد تقى‏ (۱۴۰۸). مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل‏. ج. ۵. قم، مؤسسة آل البيت‏. ص. ۲۴۴.
  27. دفع و رفع. ج. ۹. ص. ۳۴ ـ ۴۱.
  28. دفع و رفع. ج. ۹. ص. ۳۴ ـ ۴۱.