جایگاه امام موسی کاظم(ع) در فرهنگ مذهبی شیعه

نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۳ توسط Nazarzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =')
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

نقش امام موسی کاظم در رشد و تثبیت تشیع چگونه بوده است؟

جایگاه امام موسی کاظم(ع) در فرهنگ شیعه در ایفاکردن نقش‌های مذهبی، سیاسی و علمی برای بقاء شیعه تعریف شده است. نقش مذهبی امام کاظم(ع) در این زمینه به تلاش او برای بازگرداندن نقش مرجعیت مذهبی در میان شیعیان به‌سوی امام حاضر تفسیر شده است؛ کاری که امام(ع) با توجیه نخبگان شیعی برای منبع قرار ندادن معارف غیر ائمه(ع) در منظومه فکریشان انجام شده است.

نقش سیاسی امام موسی کاظم(ع) در مبارزه با حکومت عباسی به دو صورت مبارزه مثبت و مبارزه منفی تقسیم شده است. به‌جز مبارزه مثبت او که با نقد سیاست‌های انتساب عباسیان به پیامبر(ص) همراه بود، امام(ع) مبارزه منفی، که نوعی عدم همکاری با حکومت جور بود، را در پیش گرفته بود. در منابع تاریخی، نمونه‌هایی از این مبارزه منفی نقل شده است؛ از جمله در داستان صفوان بن مهران جمال و بازداشتن او توسط امام کاظم(ع) از اجاره‌دادن شترهایش به هارون عباسی.

به گفته محققان، امام کاظم(ع) نقش مرجعیت علمی خود را در ارائه معارف شیعه با روایاتی که در قالب نامه برای شیعیان خود می‌فرستاد ایفا می‌کرد. این رویه خلاف روش پدرانش بود که در قالب مجالسِ درسْ املاءِ حدیث می‌کردند. این روش را حاصل شرایط سیاسی دوران امام(ع) دانسته‌اند. تحت تأثیر این فضا، برخی شاگردان امام کاظم(ع) اهل نگارش کتاب‌های دینی شدند؛ کسانی چون علی بن یقطین بن موسی و ابن ابی‌عمیر.

نقش مذهبی

به نقل از محققان، در دوران امامت امام موسی کاظم(ع) منبع فکری شیعیان نخبه، به‌غیر از میراث فکری و روایی ائمه(ع)، منابع فکری برخی دیگر از نحله‌های مذهبی و فکری و در برخی موارد اجتهادات شخصی بود. این وضعیت پس از بروز اختلافاتی که برای تعیین امام پس از امام صادق(ع) در میان شیعیان ایجاد شده بود تشدید شده بود. امام موسی کاظم(ع) تلاش کرد تا نقش مرجعیت مذهبی در میان شیعیان را بار دیگر به‌سوی امام حاضر بازگرداند.[۱]

برای نمونه‌ای از این تلاش‌های امام کاظم(ع) برای بازگرداندن مرجعیت مذهبی به‌سوی امامان شیعه(ع) به نامه امام(ع) از زندان عباسیان به علی بن سوید سائی اشاره شده که او را از اخذ معارف از غیر از شیعه منع کرده است:«لا تأخُذنَّ مَعالمَ دينِكَ عَن غَيرِ شيعَتِنا فانَّكَ إن تَعَدَّيْتَهُمْ اخَذتَ دينَكَ عَنِ الخائِنينَ الّذينَ خانُوا اللّهَ وَرَسُولَهُ وخانُوا اماناتِهِم، اِنَّهُمُ ائْتَمَنُوا على كتابِ اللّهِ جَلّ وَعَلا فَحَرَّفُوهُ وَبَدَّلُوه فَعَليهِمْ لَعْنَةُ اللّهِ وَلَعْنَةُ رَسُولِهِ وَلَعْنَةُ آبائىَ الكِرامِ البَرَرَةِ وَلَعْنَتى وَلَعْنَةُ شيعَتى إلى يَومِ القِيَامَةِ[۲]؛ معالم دينت را از غير شيعيان ما اخذ مكن كه اگر از مخالفين اخذ نمایى هرآينه از خيانت‌كنندگان فرا گرفته و آنها كسانى هستند که به خدا و رسول(ص) در امانات خيانت كردند و بر كتاب خدا امين شدند و تحريف و تبديل نمودند كتاب خدا را، پس بر ايشان لعنت خدا و لعنت رسول(ص) و ملائكه و لعنت پدران بزرگوار من است و لعنت من و لعنت شيعيان من بر ايشان است تا روز قيامت[۳]».

نقش سیاسی

نقش سیاسی امام موسی کاظم(ع) در مبارزه با حکومت عباسی به دو صورت مبارزه مثبت و مبارزه منفی تقسیم شده است. به‌جز مبارزه مثبت امام(ع)، که با نقد سیاست‌های انتساب عباسیان به پیامبر(ص) همراه بود، امام(ع) مبارزه منفی، که نوعی عدم همکاری با حکومت جور بود، را در پیش گرفته بود.[۴]

در منابع تاریخی، نمونه‌هایی از این مبارزه منفی نقل شده است؛ از جمله در داستان صفوان بن مهران جمال. به نقل از منابع، صفوان شتران زیادی داشت که با کرایه‌دادن آنها زندگی خود را می‌گذراند. روزی نزد امام کاظم(ع) رسید. آن حضرت به او گفت: همه چیز تو نیکو است جز یک چیز. صفوان سؤال کرد: فدایت شوم آن چیست؟ امام گفت: اینکه شتران خود را به هارون عباسی کرایه می‌دهی. صفوان گفت: من از روی حرص و سیری و لهو چنین کاری نمی‌کنم، بلکه برای سفر حج به او کرایه می‌دهم. امام(ع) گفت: آیا از او کرایه طلب داری؟ گفت آری. امام گفت: آیا دوست داری او زنده باشد تا کرایه تو را بدهد؟ صفوان گفت: آری. حضرت گفت: کسی که دوست داشته باشد بقای ظالمان را، از آنان خواهد بود و هر کس از ظالمان باشد، جایگاهش جهنم خواهد بود. صفوان جمال بعد از سخنان امام(ع) تمامی شتران خود را فروخت. وقتی این خبر به هارون رسید به صفوان گفت: گفته‌اند که تو شترهای خود را فروخته‌ای؟ صفوان بهانه‌هایی آورد. هارون گفت: می‌دانم که تو به توصیه موسی بن جعفر(ع) شتران خود را فروختی، اگر حق همنشینی تو با من نبود، ترا می‌کشتم.[۵]

نقش علمی

به گفته محققان، امام کاظم(ع) نقش مرجعیت علمی خود را در ارائه معارف شیعه با روایاتی که در قالب نامه برای شیعیان خود می‌فرستاد ایفا می‌کرد. این رویه خلاف روش پدرانش بود که در قالب مجالس درس املاء حدیث می‌کردند. این روش را حاصل از شرایط سیاسی دوران امام دانسته‌اند.[۶]

تحت تأثیر این فضا برخی شاگردان امام کاظم(ع) اهل نگارش کتاب‌های دینی شدند؛ از جمله این افراد به اسماعیل پسر امام کاظم(ع) اشاره شده که کتاب فقهی جامعی، که شامل همه ابواب فقه بود، نوشت. همچنین، از علی بن عبیدالله بن حسین بن علی بن الحسین(ع) یاد شده که از عالمان و زاهدان زمان خود بود و کتابی در احکام حج داشت که همه آن از روایات امام کاظم(ع) بود. علی بن یقطین بن موسی هم از اصحاب امام کاظم(ع) بود. کتاب مسائل او حاصل پرسش‌های او و پاسخ‌های امام کاظم(ع) بوده است. از دیگر شاگردان صاحب تألیف امام(ع)، به ابن ابی‌عمیر، روای معروف شیعی، اشاره شده که فردی عالم به روایات بوده است. او به‌دلیل نپذیرفتن کرسی قضاوت در حکومت عباسی به زندان افتاد. گفته شده که آثار او در دوران حبسش بیرون ماند و از میان رفت.[۷]

منابع

  1. جعفریان، رسول، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، تهران، نشر علم، ۱۳۹۰ش، ص۴۹۶–۴۹۷.
  2. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال (رجال کشی)، تحقیق سید مهدی رجائی، قم، مؤسسة آل‌البیت (علیهم السلام) لإحیاء التراث، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۷–۸.
  3. واعظ تهرانی کجوری، محمدباقر، روح و ریحان، تحقیق سید صادق حسینی اشکوری، قم، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۴۰۷.
  4. جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ص۴۹۳.
  5. طوسی، اختیار معرفة الرجال (رجال کشی)، ج۲، ص۷۴۰.
  6. جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ص۴۹۷.
  7. جعفریان، حیات فکری-سیاسی امامان شیعه، ص۴۹۸.