شکایت حضرت زهرا(س) از فقر

سؤال

آیا روایاتی که حضرت زهرا(س) از فقر شکایت می‌کند صحیح است و در صورت صحت، با عصمت و زهد و ساده‌زیستی ایشان منافات ندارد؟


درگاه‌ها
فاطمیه.png


شکایت حضرت زهرا(س) از فقر محتوای روایت‌هایی است که در صحت سند آن تردید کرده‌اند. این محتوا از دو روایت برداشت شده است که البته روایات معارض و مخالف بسیاری دارد که درباره قناعت و صبر حضرت زهرا(س) سخن می‌گویند. البته برخی به این نکته توجه داده‌اند که شِکوه و شکایت حضرت زهرا(س) منافاتی با مقام عصمت و زهد ایشان ندارد.

روایت اول

روایاتی از امام باقر(ع) با اختلاف جزئی نقل شده است: زنان قریش به حضرت فاطمه گفتند:فلان و فلان خواستگار تو بودند، پدر تو آنان را رد کرد و تو را به مردی شوهر داد که تهی دست است. هنگامی که پیامبر نزد دخترش آمد، فاطمه سخن زنان قریش را به پدر گفت. پیامبر با دست خود مچ دست فاطمه را تکان داد و به وی فرمود:نه!، ای فاطمه! بلکه تو را به شخصیتی دادم که از لحاظ اسلام بر همه مقدّم و از نظر علم از همه اعلم و از نظر حِلم از همه بزرگتر است. ای فاطمه! آیا نمی‌دانی که علی در دنیا و آخرت برادر من است؟ فاطمهٔ زهرا پس از این سخنان خندید و گفت: یا رسول اللّٰه! راضی شدم. و در روایت ابو قبیل آمده است: تو را به ازدواج علی(ع) در نیاوردم مگر پس از آنکه جبرئیل در این مورد به من فرمان داد.[۱]

از متن روایت جمله‌ای که از آن شکایت حضرت زهرا(س) استفاده شود وجود ندارد، بلکه بعد از ورود پیامبر، حضرت زهرا(س) کلام زنان قریش را به حضرت عرض کردند و پیامبر در پاسخ فضایلی را برای امیرالمؤمنین(ع) شمردند که این روایت هم بیشتر از این جهت بررسی شده و در باب‌هایی مطرح شده که در آنها اشاره به فضایل امام علی(ع) شده است.

بررسی سند و دلالت روایت اول

  • سند این روایت مرسل است؛ ابن شهر آشوب متوفای ۵۸۸ تا معقل بن یسار، که طبق نقل شیخ طوسی از اصحاب رسول خدا(ص) است،[۲] فاصلهٔ زیادی است و ابن شهر آشوب نمی‌تواند از او نقل حدیث کند. بقیهٔ راویانی که در سند قرار گرفته‌اند غیر از امام باقر(ع) و حبیب بن ابی‌ثابت که تابعی است، از اصحاب رسول خدا(ص) می‌باشند. ابن‌شهر آشوب هم سندی بین خود و آنها ذکر نکرده است.
  • راویان روایت غیر از امام باقر(ع) افرادی مجهول یا مهمل هستند؛ مجهول به راوی‌ای گفته می‌شود که نام راوی در منابع رجالی نیامده و اگر هم آمده به خاطر نامشخص بودن هویت، حکم به جهالت و ناشناس بودن او شده است.[۳] و مهمل نیز به راوی گفته می‌شود که نام او در کتب رجال برده شده، اما دربارهٔ مدح یا ذم او سکوت شده است.[۴]

روایت دوم

بریده نقل می‌کند که پیامبر اسلام به او گفت به عیادت فاطمه(ع) بروند که مریض است. فاطمه(ع) پدرش را که دید اشک بر چشمانش جاری شد. پیامبر سبب گریه را پرسید؟ فاطمه: کمی طعام و بسیاری غم و سختی بیماری. پیامبر: و اللّٰه که آنچه نزد خداوند برای تو آماده است بهتر از چیزی است که تو به آن رغبت داری. ای فاطمه آیا تو راضی نیستی که تو را به ازدواج فردی که بهترین امت من، عالم‌ترین آن‌ها، افضل ایشان از روی حلم است، در آوردم. به خدا سوگند که دو پسر تو بهترین جوانان اهل بهشت‌ هستند.[۵]

این روایت به نقل از کتاب فضائل امیرالمؤمنین(ع) در مناقب خوارزمی است. این روایت دارای سندی است که به دلیل وجود راویان مجهول در آن ضعیف خوانده شده است. همچنین با روایات بسیاری که در زمینهٔ زندگانی زاهدانه حضرت زهرا(س) و قناعت ایشان وارد شده متعارض است.

روایات مخالف

در مقابل این روایات، احادیث دیگری وجود دارد که اشاره به زُهد و قِناعت حضرت زهرا(س) دارند. در روایتی آمده ‍که حضرت زهرا(س) به رسول خدا(ص) گفتند: ای رسول خدا، سلمان از سادگی لباس من تعجب نمود، سوگند به خدایی که تو را مبعوث فرمود، مدت پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندی است که شب‌ها بر روی آن می‌خوابیم، و بالش ما چرمی است که از لیف خرما پر شده است.[۶]

در روایت دیگری آمده که در یکی از روزها امام علی گفت: فاطمه جان آیا غذایی داری تا از گرسنگی رها شوم؟ فاطمه: نه، به خدایی که پدرم را به نبوت و شما را به امامت برگزید سوگند، دو روز است که در منزل غذای کافی نداریم و در این مدت شما را بر خود و فرزندانم در طعام ترجیح دادم. امام با تأسف فرمودند: فاطمه جان چرا به من اطلاع ندادی تا به دنبال تهیه غذا بروم؟»[۷]

جستارهای وابسته

منابع

  1. ابن شهر آشوب مازندرانی، محمد، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج‏۳، ص۳۴۴.
  2. طوسی، محمد، رجال، قم، جامعهٔ مدرسین، ۱۳۷۳ ش، ص۴۷.
  3. نصیری، علی، آشنایی با علوم حدیث، قم، مرکز مدیریت حوزهٔ علمیهٔ قم، ۱۳۸۳ ش، ص۱۸۹.
  4. سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه، قم، مؤسسه امام صادق((ع))، ۱۴۲۶ ق، ص۱۱۸.
  5. اربلی، علی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج‏۱، ص۱۴۹.
  6. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ق، ج۸، ص۳۰۳.
  7. بحارالانوار، پیشین، ج۴۳، ص۵۹.