ریشههای مذهب شیعه
برخی میگویند مذهب اهل سنت، اسلام اصیل است و مذهب شیعه امامیه ساخته دست بشر است و هیچ ریشهای در قرآن و احادیث نبوی ندارد، آیا این سخن درست است؟
منشأ مذهب اهل سنت در مرحله اول مخالفت عمر با پیامبر اسلام (ص) در مسئله نوشتن وصیت نامه است. در مرحله دوم سقیفه اساس مذهب اهل سنت را تشکیل می دهد. این دو موضوع نه تنها در قرآن و احادیث نبوی ریشه ندارند بلکه در تضاد با آنها هستند. اما ارکان و عقاید مذهب شیعه که شامل اصل امامت، امامت امام علی (ع)، اعتقاد به دوازده امام و مهدویت می شود، از آموزههای قرآن کریم و احادیث نبوی گرفته شده اند.
داستان قلم و دوات ریشه اصلی مذهب اهل سنت
ریشه اصلی مذهب اهل سنت را ممانعت عمر از نوشته شدن وصیت نامه پیامبر اسلام (ص) تشکیل می دهد. هنگامی که رسول خدا (ص) مریض بود و مردم در خانه او جمع شده بودند. پیامبر خدا (ص) فرمود بیاورید تا نامهای برای شما بنویسم که بعداز آن هرگز گمراه نشوید. عمر بیمعطلی گفت مریضی بر رسولالله (ص) غلبه کرده است و قرآن در نزد شما[در نزد ما] است و کتاب خدا ما را کافی است. بعدازاین سخن عمر، کسانی که در خانه بودند دچار اختلاف شدند و باهم دشمنی ورزیدند. برخی از آنان میگفتند نزدیک شوید تا نامهای برای شما بنویسد که بعدازآن هرگز گمراه نشوید و برخی دیگر همان را میگفتند که عمر گفت و چون اختلاف و هیاهو در حضور پیامبر(ص) از حد گذشت، رسولالله فرمود از پیش من برخیزید. بعدازآن ابن عباس مدام میگفت مصیبتی بزرگ آن اختلاف و هیاهویی بود که بین رسول خدا(ص) و آن نامهای که برای آنان میخواست بنویسد حائل شد. [۱]
نویسنده مقدمه بر كتاب «صواعق المحرقة» در ضمن نقل اين حديث از كتاب شرح مواقف، ميگويد اين اختلاف بين رسولالله (ص) و عمر در مسئله امامت و منصب خلافت بوده است.[۲] عالِم دیگر اهل سنت ميگويد: اختلاف مسلمين براي بار اول در مسئله امامت بوده است. انصار اعتقاد به امامت سعد بن عباده داشته و قريش اعتقاد داشتند كه امامت از آن قريش است.[۳] علمای اهل سنت اعتراف کردهاند که پیامبر اسلام(ص) میخواسته است در این نامه بر امامت بعد از خودش تصریح کرده[۴]و کسی را برای خلافت معین کند تا در تعیین خلیفه بین اصحاب اختلاف پیش نیاید.[۵]
شورای سقیفه ریشه دوم و اساس مذهب اهل سنت
شورای سقیفه و اعتقاد به خلافت خلفا اساس مذهب اهل سنت است که هیچ ریشهای نه در قرآن و نه در احادیث نبوی ندارد. نوشته نشدن نامه رسول خدا(ص) منجر به تشکیل سقیفه شد و اگر وصیتنامه رسول خدا(ص) نوشته میشد، هرگز شورای سقیفه منعقد نمیگردید.
در سقیفه ابوبکر به عنوان جانشین پیامبر (ص) تعیین می گردد. داستان خلیفه شدن ابوبکر در صحيح بخاري به صورت شفاف نقل شده است: «زماني که رسول خدا رحلت کردند، ابوبکر در مدينه حضور نداشت و عمر برخاست و به مردم گفت: به خدا قسم رسول خدا نمرده است؛ تا اينکه ابوبکر آمد و فوت پيامبر را تأیید کرد و به مردم توصيههايي انجام داد. در اين هنگام خبر رسيد که عدهاي در سقيفه بنیساعده اطراف سعد بن عباده جمع شده و ميگويند از ما (انصار) يک امير و از شما (قريش) يک امير باشد. سپس ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح بهسوی آنان رفتند. در ابتدا عمر براي آنان ايراد سخن نمود و سپس ابوبکر او را ساکت کرده و خود به سخن گفتن آغاز کرد و در ضمن سخنان خود خطاب به انصار گفت ما اميران هستيم و شما وزيران، ولی حباب بن منذر گفت نه، به خدا قسم يک امير از ما و يک امير از شما باشد. ولي ابوبکر گفت نه خير اميران ما هستيم و شما وزيران هستيد و آنان (قريش) وسط عرب و ازنظر نژاد عربترند. سپس خود با عمر بيعت کرد؛ ولي عمر گفت ما با تو بيعت ميکنيم و تو آقاي ما و بهترين ما و دوستداشتنیترین ما نزد رسول خدا هستي و عمر دست ابوبکر را گرفت و با او بيعت کرد و سپس ديگران با او بيعت کردند. يکي از ميان جمع گفت که با اين کار سعد را کشتيد، عمر گفت خدا او را بکشد».[۶]
اين تمام چيزي است که اساس و بنياد امامت را در مذهب اهل سنت تشکيل میدهد. در اين جلسه و شورای تعيين امامت و خلافت نه به هيچ حديثی از رسول خدا(ص) استناد شده است و نه به آيهاي از قرآن کریم؛ بلکه بهصراحت تمام، مسئله عربيت و حسب و نسب معيار و ملاک خلافت قرار دادهشده است.
آنان بر اساس همین واقعه و وقایع بعدی در مورد تعیین خلفا ميگويند خليفه و امام برحق بعد از رسول خدا(ص) ابوبکر است؛ زيرا که او از همه امت افضل و مقدم بوده است. اکثر اهل حدیث و تمامي معتزله و اشاعره معتقدند که خلافت ابوبکر با انتخاب مردم ثابتشده است. و پس از او عمر خلیفه بر حق است؛ زيرا ابوبکر او را جانشين خود قرارداد و پس از عمر، خلافت و امامت، حق عثمان و پس از عثمان حق علي است.[۷]
ریشههای ارکان و عقاید شیعه امامیه در قرآن کریم و احادیث نبوی
حدود و پایههای مذهب شیعه را اصل امامت، امامت بلافصل امام علی(ع)، مرجعیت دینی و علمی اهلبیت(علیهمالسلام)، امامت امامان دوازدهگانه و مهدویت تشکیل میدهد.
جایگاه و مقام امامت در اسلام
ازنظر مذهب شیعه و اهلبیت(ع) افزون بر اینکه قاعده لطف اقتضاء میکند که امام باید از طرف خداوند و بهوسیله پیامبرش معرفی گردد،[۸] امامت مقامی است که هدایت بشر و راهنمایی آنان بهسوی كمال مطلوب و انجام صحيح عبادت خداوند، از اهداف اصلي و فلسفه وجودي آن به شمار ميآيند. با توجه به نقص و ضعف انسانهاي عادي و نيازمندي خود آنان به هدايتگر الهي، اين مسئوليت خطير از شئون انسانهای عادي نیست، پس بهحکم عقل براي اين مقام بايد كسي از طرف خداوند نصب و تعيين گردد كه از پشتوانه علمي خداوند و تأييدات غيبي الهي برخوردار باشد.
علامه طباطبايي بر لزوم اینکه امام خودش باید هدایتشده باشد، برهان را اینچنین اقامه ميكند: «قوام امامت كه از يك نوع شرافت و عظمت برخوردار است ممكن نيست مگر توسط كسي كه نفس او با لذات سعيد باشد؛ زیراکسی كه ذات او متلبس به ظلم و شقاوت باشد [او نمیتواند سعادت و نجات دیگران را تأمین کند بلکه] سعادت او با هدايت غير امکانپذیر است. ریشه این استدلال عقلی قرآن کریم است: «أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۹]؛ آيا كسي كه هدايت بهحق ميكند براي پيروي شايستهتر است يا آنکس كه خود هدايت نميشود مگر اينكه هدايتش كنند، شمارا چه مىشود، چگونه داورى مىكنيد». در اين آیه مباركه هادي بهسوی حق در مقابل مهتدي به غير قرار دادهشده است و اين مقابله اقتضاء ميكند كه هادي بهسوی حق بايد خودش بالذات مهتدي باشد و مهتدي به غير نميتواند هادي بهسوی حق باشد. پس نتیجه این استدلال قرآنی این میشود که امام باید معصوم و هدایتشده و مجعول خداوند و مورد تأیید او باشد.[۱۰]
معیار عقلی حقانیت امامت
معیار عقلی حقانیت امامت این است که بهحق متصل باشد و حق بالذات تنها خداوند متعال است. خداوند در آیه «ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِير»[۱۱] حق را منحصر در خودش نموده و باطل را منحصر در غیر خودش کرده؛ مگر اموری را که خودش آن را محقق کرده باشد.[۱۲]
با توجه به اینکه حق بالذات خداست، امامت در صورتی حق خواهد بود و زمانی بار اعتقادی و ایمانی خواهد داشت که از طرف خداوند جعلشده باشد و تنها در صورتی اعتقاد به حقانیت امامت قابلپذیرش است که این مقام به خداوند متصل باشد و در صورت عدم اتصال امامت و خلافت به خدای متعال، این منصب با مناصبی که در عالم سیاست در جهان وجود دارد، هیچ تفاوتی نخواهد داشت و هیچ ارزشی دینی و اعتقادی ندارد. در همین راستا در شرح مقاصد از فخر رازی مطلبی نقلشده مبنی بر اینکه خلافت از طرف پیامبر زمانی صدق میکند که خود پیامبر کسی را جانشین خودش قرار دهد و امام بیعت و امثال اینها نمیتواند خلافت رسول خدا باشد.[۱۳]
ریشه امامت امام علی(ع) در قرآن
درباره امامت امام علی(ع) در قرآن و احادیث نبوی ریشههای زیادی وجود دارد. از میان آیات به ذکر و بیان دو آیه شریفه بسنده میشود.
- آیه ولایت
آیه ولایت عبارت است از: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ؛[۱۴] ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آوردهاند همانها كه نماز را برپا مىدارند، و در حال ركوع، زكات مىدهند». با توجه به اینکه کلمه «انما» از ادات حصر است،[۱۵]«ولایت یا ولی بودن» منحصر میشود در موضوعاتی که در آیه شریفه ذکرشدهاند و آنها عبارتاند از خداوند، رسول خدا(ص) و کسانی که ایمان آورده و در نماز در حال رکوع، زکات میدهند. طبق فرمایش علامه طباطبایی ولایت بالاصالة از برای خداست و از برای غیر خدا بالتبع است که آنهم با این آیه شریفه در رسول و کسی که ایمان آورده و در حال رکوع، زکات میپردازد، منحصر شده و از آنان به دیگران نباید تجاوز کند.[۱۶] احادیثی که در شأن نزول آیه ولایت در کتابهای حدیثی و تفسیری اهل سنت نقلشده است، مصداق «الذین آمنوا...» را از کلیت خارج کرده و آن را مشخص میگرداند و تمام نشانههایی را که در آیه شریفه ذکر گردیده بر امام علی(ع) منطبق میکند و درنتیجه ولایت به معنای سرپرستی را بعد از رسول خدا(ص) در آیه ولایت برای امام علی(ع) به اثبات میرساند.
- آیه تبلیغ
آیه تبلیغ عبارت است از: «يَأَيهَُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يهَْدِى الْقَوْمَ الْكَافِرِين؛[۱۷]اى پيامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازلشده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نكنى، رسالت او را انجام ندادهاى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مىدارد و خداوند، جمعیت كافران (لجوج) را هدايت نمىكند».
با بحث مفصلی که درباره این آیه شده ثابت گردیده که مراد ازآنچه پیامبر اسلام (ص) مأمور به تبلیغ آن شده ولایت و امامت امام علی (ع) است. [۱۸]
گذشته از متون شیعی در برخی تفاسیر اهل سنت نیز به شأن نزول این آیه شریفه در مورد امام علی(ع) اشارهشده است.[۱۹]
ریشههای امامت امام علی(ع) در احادیث نبوی
احادیثی خاصی در متون اهل سنت مبنی بر نص جلی بر ولایت و امامت امام علی(ع) وجود دارد که بهعنوان نمونه در مقام رد شبهه به برخی از آنها اشاره میشود:
- در مسند احمد و کتابهای دیگر اهل سنت در واقعه جنگ یمن هنگامی پیامبر اسلام(ص) از منازعه خالد بن ولید با امام علی(علیهالسلام) مطلع میشود ، غضب بر چهره او ظاهر گردیده خطاب به بریده فرمود: «لا تقع فی علی فانه منی و انا منه وهو ولیکم بعدی».[۲۰] یعنی با علی نزاع نکنید که همانا او از من است و من از او هستم و او ولی شما بعد از من است. در کنزالعمال نقلشده که پیامبر اسلام(ص) فرموده: «دعوا علیا دعوا علیا دعوا علیا؛ ان علیا منی و انا منه و هو ولی کل مؤمن بعدی»[۲۱]؛ یعنی علی را رها کنید همانا علی از من است و من از علی هستم و او ولی هر مؤمنی بعد از من است.
این احادیث دلالت روشن بر ولایت و امامت علی(ع) بعد از رسول خدا بر مؤمنین دارد و نمیتوان ولی را در این احادیث بر یاری و دوستی حمل کرد؛ زیرا یاری و دوستی در مورد امام علی(ع) نیازی به قید بعد از پیامبر اسلام(ص) ندارد و این قید میرساند تا پیامبر(ص) زنده است علی(ع) ولی مؤمنین نیست؛ بلکه این ولایت بعد از وفات رسولالله(ص) برای او پیدا میشود.
- حدیث غدیر از احادیثی است که ولایت و امامت علی(ع) را بعد از پیامبر اسلام(ص) به اثبات میرساند.[۲۲] در حدیث غدیر بنا بر نقل حاکم از زید بن ارقم روایت پیامبر اسلام (ص) فرمود: ای مردم من دو چیز را در بین شما برجای گذاشتم اگر از آنها متابعت کنید هرگز گمراه نمیشوید و آنها کتاب خدا و اهلبیتم و عترتم هستند. سپس سه بار فرمود آیا میدانید که من سزاوارتر به مؤمنین از خود آنان هستم؟ گفتند بلی. سپس پیامبر اسلام(ص) فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه.[۲۳]
- فخر رازی از مفسران نامدار اهل سنت میگوید: هر که در دین خود به علی بن ابیطالب اقتدا کند بهدرستی که او هدایتشده است و دلیل بر این مطلب سخن پیامبر اسلام است که فرمود: «اللهم ادر الحق مع علی حیث دار؛ خدایا حق را با علی قرار بده هر جا که باشد».[۲۴] و نیز در منابع اهل سنت آمده که علی با حق است و حق با علی است هر جا میخواهد باشد.[۲۵]
در کتابهای اهل سنت آمده که پیامبر فرمود: «علی با قرآن است و قرآن با علی است و آن دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا اینکه در حوض بر من وارد گردند». و باز پیامبر به علی فرمود: «یا علی هر که از من جدا شود از خدا جداشده است و هر که از تو جدا شود یا علی از من جداشده است». [۲۶]
ریشههای امامت دوازده امام(ع) در دین اسلام
یکی از پایههای مذهب شیعه اعتقاد به امامت دوازده امام است و به همین دلیل به اسم دوازدهامامی نیز معروف است. در متون معتبر اهل سنت احادیثی وجود دارد که امامت دوازده امام را بهصورت عام منصوص میکند. از میان این احادیث حدیثی که در آن به دوازده امیر و خلیفه تصریحشده، هر نوع تردید را در منصوص بودن امامت دوازده امام از بین میبرد.
به عنوان نمونه رواياتي نقل شده كه عنوان دوازده امير در آنها ذكر شدهاست. اين حدیث با تعبيرات مختلفي در كتابهاي اهلسنت آمده است و مضمون آن چنين است كه پيامبر اسلام(ص) فرمود: پيوسته اين دين بر كسي كه آنرا دشمن دارد غالب است و هيچ مخالف و مفارقي به آن ضرر نميزند تا اينكه دوازده امير از امت من را پشت سر بگذرانند كه همگي آنان از قريش اند، يا كار مردم پيوسته بگذرد تا اينكه دروازده امير بر آنان حكومت كنند كه همة آنها از قريشاند.[۲۷]
ریشههای مرجعیت دینی و علمی اهلبیت(ع) در دین اسلام
یکی از پایههای مذهب شیعه اعتقاد به مرجعیت دینی و علمی اهلبیت (ع)است. مرجعیت علمی اهلبیت از حدیث ثقلین که در متون سنت نیز نقلشده ثابت میگردد. در یک نقل آمده است که رسول خدا درراه بین مکه و مدینه، بعد از حمد و ثنای خداوند و موعظه خطاب به مردم فرمود: « ای مردم من در میان شما دو چیز را می گذارم اگر از آنها متابعت کنید هرگز گمرا نمی شوید، آن دو کتاب خدا و اهل بیت من هستند».[۲۸]این حدیث در اکثر کتابهای تفسیری، حدیثی و تاریخی اهل سنت با توضیحات بسیار مفید نقلشده که نیازی به نقل آن از همه این کتابها نیست.
ریشههای مهدویت در دین اسلام
یکی از پایههای مذهب شیعه اعتقاد به مهدویت است. موضوع امام مهدي(عج) و قيام و انقلاب جهاني او یک امر مسلم و غیرقابل خدشه در بین مسلمانان است.
در کتابهای حدیثی اهل سنت بهصورت بسیار گسترده، به مسئله مهدویت و ظهور و خروج آن حضرت پرداختهشده در اینجا به یک مورداشاره میشود: در صحیح ابن حبان احادیثی که درباره مهدویت نقلشده، که رسول خدا(ص) فرمود قیامت برپا نخواهد شد تا اینکه زمین پر از ظلم و جور گردد و سپس مردی از اهلبیت و عترتم خروج کرده و آن را از عدل و قسط پر خواهد کرد. ابن حبان در ذیل این احادیث میگوید اخباری که از وصف و اسم مهدی نقلشده است بر ضد سخن کسی است که گمان کرده مهدی همان عیسی بن مریم است.[۲۹]
منابع
- ↑ بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج5ص2146، باب قول المریض قوموا عنی، و ج6ص2680 باب کراهیة الاختلاف؛ بیروت، دار ابن كثير اليمامة، چ3، 1407ق / 1987م.، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا.
- ↑ هیثمی، احمد بن حجر ، الصواعق المحرقه، مقدمه، ص (هـ )، مصر، مكتبة القاهره، [بيتا].
- ↑ ابو منصور، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بين الفرق، ص13، بيروت، دارالوفاق الجديدة، چ2، 1977 م.
- ↑ عینی، محمود بن احمد، عمدة القاری، ج2 ص171، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- ↑ نووی، یحیی بن شرف، شرح النووی علی صحیح مسلم، ج11، ص90، بیروت، دارالکتب العربی، 1407ق/1987م.
- ↑ صحيح بخاري، ج3، ص1341.
- ↑ ابن ابي العز حنفي، شرح العقيده الطحاويه، ج1، ص533 ـ 545، بيروت، مکتب الاسلامي، چ4، 1391م.
- ↑ علامه حلی، الباب الحادي عشر، ص10. مؤسسه مطالعات اسلامى، تهران، چ1، 1365ش.
- ↑ يونس، 35.
- ↑ محمد حسین طباطبایی، الميزان فى تفسير القرآن، ج1، ص 273 – 275، قم، دفتر انتشارات اسلامى ، چ5، 1417ق.
- ↑ الحج، 62.
- ↑ المیزان فی تفسیر القرآن، ج13، ص 402.
- ↑ سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، ج5 ص234 ، قم، الشريف الرضي، چ1، 1409ق. مقدمه و تحقيق و تعليق: دكتر عبد الرحمن عميره.
- ↑ المائده، 55.
- ↑ فخر الدين رازی، التفسیر الکبیر یا مفاتیح الغیب، ج2ص172، بیروت، دار الكتب العلمية ، چ1، 1421ق/ 2000م.
- ↑ الميزان فی تفسیر القرآن، ج6، ص14.
- ↑ المائده،67.
- ↑ رک: المیزان فی تفسیرالقرآن، ج6، ص42-43.
- ↑ رک: جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج3ص117.
- ↑ احمدبن حنبل، مسند احمد، ج5، ص356، مصر، مؤسسة قرطبة.
- ↑ علي بن حسام الدين متقی هندی، كنز العمال، ج11ص279 حدیث: 32940و 32841، بیروت، دار الكتب العلمية، چ1، 1419ق/1998م، تحقيق: محمود عمر الدمياطي.
- ↑ رک: مقدسی، محمد بن عبد الواحد ، الأحاديث المختارة، ج3ص213، مکه، مكتبة النهضة الحديثة، چ1، 1410ق، تحقيق: عبد الملك بن عبد الله بن دهيش.
- ↑ المستدرك ، ج3، ص118.
- ↑ مفاتیح الغیب، ج1، ص168.
- ↑ المستدرک ، ج3ص134.
- ↑ المستدرک ، ج3ص134.
- ↑ صحيح بخاري(الجامع الصحيح المختصر) ج6ص2640؛ مسند احمد، ج 5 صص 87، 90، 92، 94، 95، 98، 101.
- ↑ المستدرک، ج3، ص118.
- ↑ ابن حبان بستی، محمد بن حبان، صحيح ابن حبان، ج15، ص 236، بیروت، مؤسسة الرسالة ، چ2، 1414ق/ 1993م. تحقيق: شعيب الأرنؤوط محمد.