فهرست اسماء الهی
اسماء الهی را نام ببرید؟
نامها و اسامی خداوند در قرآن و روایات مختلف ذکر شده است. در روایتی پیامبر اکرم(ص)، ۹۹ نام برای خداوند میشمارند. همچنین برخی از ادعیه و روایات، نامهای بسیاری برای خداوند ذکر کردهاند، که همگی آنها اشاره به یک صفت از صفات خداوند دارد. بنابر قول مشهور، نامهای خداوند منحصر در آنچه در ادعیه و قرآن آمده است نیست، و اگر نامی، اشاره به صفات کمالی خدا داشته باشد و از آن منع نشده باشد، میتوان برای اطلاق بر خدا از آن استفاده کرد.
نام های خدا در قرآن
از آیات قرآن[۱] برمیآيد كه هر اسمى در عالم كه از جهت معنا احسن اسماء بوده باشد آن اسم از آن خداست، پس نمیتوان اسماء حسنى را شمرد و به عدد معينى محدود كرد. ولى آن مقدارى كه در خود قرآن آمده "صد و بيست و هفت" اسم است:
اله، احد، اول، آخر، اعلى، اكرم، اعلم، ارحم الراحمين، احكم الحاكمين، احسن الخالقين، اهل التقوى، اهل المغفرة، اقرب، ابقى. بارى، باطن، بديع، بر، بصير. تواب. جبار، جامع. حكيم، حليم، حى، حق، حميد، حسيب، حفيظ، حفى. خبير، خالق، خلاق، خير، خير الماكرين، خير الرازقين، خير الفاصلين، خير الحاكمين، خير الفاتحين، خير الغافرين، خير الوارثين، خير الراحمين، خير المنزلين. ذو العرش، ذو الطول، ذو انتقام، ذو الفضل العظيم، ذو الرحمة، ذو القوة، ذو الجلال و الاكرام، ذو المعارج. رحمان، رحيم، رؤوف، رب، رفيع الدرجات، رزاق، رقيب. سميع، سلام، سريع الحساب، سريع العقاب. شهيد، شاكر، شكور، شديد العقاب، شديد المحال. صمد. ظاهر. عليم، عزيز، عفو، على، عظيم، علام الغيوب، عالم الغيب و الشهادة. غنى، غفور، غالب، غافر الذنب، غفار. فالق الاصباح، فالق الحب و النوى، فاطر، فتاح. قوى، قدوس، قيوم، قاهر، قهار، قريب، قادر، قدير، قابل التوب، القائم على كل نفس بما كسبت. كبير، كريم، كافى. لطيف. ملك، مؤمن، مهيمن، متكبر، مصور، مجيد، مجيب، مبين، مولى، محيط، مقيت، متعال، محيى، متين، مقتدر، مستعان، مبدى، مالك الملك. نصير، نور. وهاب، واحد، ولى، والى، واسع، وكيل، ودود. هادى.
نامهای خدا در روایت
امام صادق(ع) از امام باقر(ع) و ایشان از امام سجاد(ع) و ایشان از امام حسین(ع) و ایشان از حضرت علی(ع) نقل نمودند که پیامبر اکرم(ص) فرمود:
حق تعالی را نَود و نُه اسم میباشد که اگر کسی آنها را برشمارد، وارد بهشت میشود و آن اسامی از این قرار است:
- الله
- الإله
- الواحد
- الأحد
- الصّمد،
- الأوّل،
- الآخر،
- السّمیع،
- البصیر،
- القدیر،
- القاهر،
- العلیّ،
- الأعلی،
- الباقی،
- البدیع،
- الباریء،
- الأکرم،
- الظّاهر،
- الباطن،
- الحیّ،
- الحکیم،
- العلیم،
- الحلیم،
- الحفیظ،
- الحقّ،
- الحسیب،
- الحمید،
- الحَفِیّ،
- الرّبّ،
- الرّحمن،
- الرّحیم،
- الذّاری،
- الرّازق،
- الرّقیب،
- الرّؤوف،
- الرّائی،
- السّلام،
- المؤمن،
- المهیمن،
- العزیز،
- الجبّار،
- المتکبّر،
- السیّد،
- السبوح،
- الشهید،
- الصّادق،
- الصانع،
- الطّاهر،
- العدل،
- العَفُوّ،
- الغفور،
- الغنیّ،
- الغیاث،
- الفاطر،
- الفرد،
- الفتّاح،
- الفالق،
- القدیم،
- الملک،
- القدّوس،
- القویّ،
- القریب،
- القیّوم،
- القابض،
- الباسط،
- قاضی الحاجات،
- المجید،
- المولی،
- المنّان،
- المحیط،
- المبین،
- المقیت،
- المصوّر،
- الکریم،
- الکبیر،
- الکافی،
- کاشف الضّر،
- الوتر،
- النّور،
- الوهاب،
- النّاصر،
- الواسع،
- الودود،
- الهادی،
- الوفیّ،
- الوکیل،
- الوارث،
- البرّ،
- الباعث،
- التّواب،
- الجلیل،
- الجواد،
- الخبیر،
- الخالق،
- خیر النّاصرین،
- الدّیّان،
- الشکور،
- العظیم،
- اللطیف،
- الشافی[۲]
البته باید توجه داشت که معنی برشمردن اسماء الله در این حدیث نورانی، احاطه و آگاهی بر معانی آن اسماء میباشد نه صِرف خواندن اسماء الله.[۳] به بیان دیگر هر یک از این نامها صفات و ویژگیهای خداوند متعال را بیان میکند و شمارش آنها به معنی باور بر دارا بودن این صفات و ویژگیها برای خداوند، است.
اسماء الهی در نود و نه اسم مذکور منحصر نمیشود، بلکه برای حق تعالی اسماء زیادی در روایات و ادعیه معصومین(ع) ذکر گردیده است. در برخی ادعیه برای حق تعالی هزار و یک اسم مقدس ذکر شده است و در برخی دیگر چهار هزار اسم روایت شده است. اما وجه برشمردن این نود و نه اسم مبارک از میان سایر اسماء الله شرافت یا شهرت بیشتر این اسماء یا شمول و فراگیری این اسماء است.[۴]
نامیدن خداوند با اسماء دیگر
نکته مهم در باب اسمای الهی این است که اسمای الهی بنابر قول مشهور، منحصر در آنچه در کتاب و سنت آمده نمیباشد. یعنی در صورتی که نامی، دلالت بر کمال داشته باشد و قابلیت اطلاق به خداوند را داشته باشد میتوان از آن برای نامیدن خداوند استفاده کرد، البته احتیاط شرعی در این است که از نامی برای اطلاق به خداوند استفاده شود که زیبنده خداوند باشد. بنابر این همین که منع شرعی در اطلاق آن صفت کمالی بر حق تعالی نباشد، در جواز اطلاق آن بر خدا، کافی است.[۵]
مطالعه بیشتر
۱. بحار الانوار، ج۴، ص۱۸۴ الی ۲۱۰.
۲. التوحید (صدوق)، ص۱۸۵ الی ۲۲۳.
۳. مفاتیح الجنان، دعای جوشن کبیر.
۴. عده الداعی، (ابن حلّی)، ص۱۳۷ الی ۴۰۰.