ترس حضرت موسی(ع)
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
چرا زمانی که خدا به حضرت موسی(ع) دستور دادند که عصا را بیندازد و ایشان این کار را انجام داد، بعد از آنکه عصا اژدها شد موسی با اینکه میدانستند این یک معجزه است، ترسیدند و فرار کردند؟
طبق نقل قرآن کریم حضرت موسی(ع) در دو موضع ترسیدند:
۱. هنگامی که ساحران طنابها و عصاهایشان را انداختند، که به خاطر سحرشان به نظر میرسید که حرکت میکنند، در این هنگام ﴿فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خیفَه قالُوا لا تَخَفْ وَ بَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلیم﴾[۱] موسی ترس خفیفی در دل احساس کرد، گفتیم نترس تو مسلماً (پیروز) و برتری.
«اَوجس» از ماده «ایجاس» به معنای صدای پنهان گرفته شده است.[۲] بنابراین ایجاس به معنای یک احساس پنهانی و درونی است، و این تعبیر نشان میدهد که ترس دورنی موسی سطحی و خفیف بوده که آن هم نه به خاطر این بود که برای صحنه رعبانگیزی که بر اثر سحرشان به وجود آمده بود، اهمیتی قائل شده باشد، بلکه از این بیم داشت که نکند مردم تحت تأثیر این صحنه واقع شوند آنچنان که بازگرداندن آنها آسان نباشد، یا اینکه پیش از آنکه موسی مجال نشان دادن معجزه خود را داشته باشد، جمعی صحنه را ترک گویند یا از صحنه بیرونشان کنند و حق آشکار نگردد.
چنانکه در خطبه ۶ نهجالبلاغه میخوانیم «لم یوجَس موسی(ع) خیفه علی نفسه بل اَشفَقَ من غلبه الجهال و دول الضّلال» موسی(ع) هرگز به خاطر خودش در درون دل احساس ترس نکرد بلکه از آن ترسید که جاهلان غلبه کنند و دولتهای ضلال پیروز گردند.
به هر حال در این موقع، نصرت و یاری الهی به سراغ موسی آمد و فرمان وحی وظیفه او را مشخص کرد. چنانکه قرآن میفرماید: به او گفتیم به خود، ترس راه مده تو مسلماً برتری، این جمله موسی را در پیروزیش دلگرم کرد و بدین گونه موسی قوت قلبش را که لحظات کوتاهی متزلزل شده بود، بازیافت.[۳]
۲. هنگامی که عصایش را انداخت و تبدیل به اژدها شد.
قرآن میفرماید: ﴿فلّما رَآها تَهتزُّ کانّها جانٌّ ولیّ مدبراً و لم یَعقِّبْ، یا موسی، لاتَخَف اِنّی لایخاف لدیّ المُرسلون﴾
«هنگامی که آنرا مشاهده کرد، دید (با سرعت) همچون مارهای کوچک به هر سو میدود (ترسید) و به عقب برگشت و حتی پشت سر خود را نگاه نکرد، ای موسی نترس که رسولان در نزد من نمیترسند.»
چرا موسی که از بزرگان و مرسلان بود از عصا که به صورتی هولانگیز و ترسناک (یعنی؛ ماری پر جست و خیز درآمده بود) ترسید؟
جوابش این است که این اثر طبیعت و سرشت آدمی است که وقتی به منظرهای ترسناک آن هم بیسابقه برمیخورد که هیچ راهی به نظرش نمیرسد، مگر فرار کردن و قهراً پا به فرار میگذارد. مخصوصاً کسی که هیچ سلاحی برای دفاع ندارد، عصایی که هم تنها سلاح او بود خود به آن صورت هولانگیز درآمده، قبلاً هم از ناحیه خدا دستوری نگرفته بود، که اگر عصایت اژدها شد، فرار مکن، و در جای خود بایست، بلکه تنها این دستور رسیده بود که «الق عصاک» عصایت را بینداز و او هم امتثال کرد و معلوم است که فرار از خطرهای بزرگ آن هم از کسی که دافع و چارهای جز فرار ندارد، جزو ترسهای مذموم و ناپسند نیست تا کسی موسی را به داشتن آن مذمت کند.
اما اینکه خدای تعالی به او فرمود: ﴿انّی لا یخافُ لدیّ المرسلون﴾، «انبیاء و مرسلین مادامی که در جوار پروردگارشان هستند از چیزی نمیترسند» این کرامت خودشان و از ناحیه خودشان نیست ـ تا چون موسی نداشت، بگوییم رسولی ناقص بوده ـ بلکه این فضیلت را به تعلیم و تأدیب خدا به دست میآوردند، لذا امنیت او در سایه قرب پروردگار حاصل شد و این افتخار انس با خدا تعلیم و تأدیب الهی است نه مذمت و سرزنش.[۴]
مطالعه بیشتر
۱. احسن الحدیث، علی اکبر قرشی، ج۷.
۲. قصص الانبیا، قطب الدین راوندی.
منابع
- ↑ طه/۶۷ و ۶۸.
- ↑ . قریشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۷، ص۱۸۲، ذیل ماده «وجس».
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ سیزدهم، ۱۳۷۶، ج۱۳، ص۲۳۸ و ۲۳۹، ذیل آیه ۶۸ سوره طه.
- ↑ طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۱۷ه. ق، ج۱۵، ص۳۴۶.