صراحت در نصب امام علی(ع) به خلافت در روز غدیر
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
در مسئله غدیر، چرا پیامبر(ص)، حضرت علی(ع) را واضح و مستقیم با عنوان خلیفه مسلمانان معرفی نمیکند تا شک وشبهه و دودستگی بعد از آن رخ ندهد؟
روایاتی وجود دارد که پیامبر به صراحت امام علی را مولای مسلمانان معرفی می کند.
روایاتی که تصریح بر خلافت امام علی(ع) میکند
یک: در حدیث حذیفه بن اسید، به سند صحیح نقل شده است که پیامبر فرمود: آیا شهادت نمیدهید که جز خدا الهی نیست و محمد رسول اوست؟... گفتند: بلی، شهادت میدهیم. در این هنگام پیامبر عرض کرد: خدایا شاهد باش سپس فرمود: ای مردم، خدا، مولای من، و من مولای مومنانم.
و من اولی به مؤمنین از خود آنهایم. پس هر که من مولای اویم علی مولای اوست.[۱] قرار گرفتن ولایت در سیاق شهادت به توحید و رسالت و در ردیف مولویت خدا و رسول، دلیل بر آن است که ولایت در حدیث، به معنای (امامت) و (اولی به تصرف) است، زیرا هیچ دلیلی وجود ندارد که بگوید معنای مولا در مورد رسول خدا غیر از معنای آن در مورد علی(ع) است.
دو: آیه تبلیغ شاهد و قرینه گویایی دیگر است بر این که مراد از مولا در حدیث غدیر، امامت و ولایت است، خداوند در این آیه میفرماید: ای رسول، ابلاغ کن، آنچه را که پروردگار بر تو نازل نموده است و چنانچه ابلاغ نکنی رسالتت را ابلاغ ننمودهای و خداوند تو را از مردم محافظت مینماید.[۲]
در این آیه خداوند به پیامبرش ابلاغ امر بسیار مهم و در عین حال خطیری را دستور میدهد اهمیت آن تا جایی است که عدم ابلاغ آن را مساوی با عدم ابلاغ رسالت میداند و خطر آن جدی است که خداوند به او اطمینان میدهد که تو را از مردم حفظ خواهد کرد، جز عدم ابلاغ امامت و خلافت، عدم ابلاغ هیچ چیز دیگر مساوی با عدم ابلاغ رسالت نمیتواند باشد، چون با عدم ابلاغ امامت است که رسالت ناقص و ناتمام میماند. از آنجا که دین اسلام به عنوان کاملترین دین الهی تا روز قیامت ادامه دارد، پس خط رسالت هم باید با نصب امامت تا روز قیامت ادامه داشته باشد تا بتواند از این راه پاسخ گویی نیازمندیهای بشریت باشد. رسول خدا از اعلام رسمی همین مسئله حیاتی و مهم از اصحاب خود هراس و وحشت داشت که عملکردهای اصحاب بعداً این مطلب را اثبات نمود؛ بنابراین طبق روایات اهل سنت این آیه در شأن علی(ع) نازل شده است.
ابن عساکر به سند صحیح از ابی سعید خدری نقل میکند که آیه شریفه در روز غدیر خم، بر رسول خدا(ص) در شأن علی(ع) نازل شده است.[۳]
حبری به سند صحیح از ابن عباس نقل میکند که این آیه در شأن علی(ع) نازل شده است. رسول خدا(ص) به تبلیغ ولایت امر شد، سپس دست علی را گرفت و فرمود: هر که من مولای اویم این علی مولای اوست.[۴]
بنابراین بسیار شگفتانگیز خواهد بود که کسی بگوید: خداوند در مورد محبت و دوستی علی به رسولش فرمود: اگر دوستی علی(ع) را ابلاغ نکنی رسالتت را ابلاغ نکردهای، و رسول خدا هم از ابلاغ دوستی وی این همه هراس و وحشت داشته باشد که خداوند او را دلداری بدهد. و رسول خدا برای ابلاغ این دوستی کاروان حجاج را در هوای گرم و سوزان متوقف نموده و مراسمی برپا دارد و طی آن اعلام کند، هر که من مولا و سرپرست او هستم علی دوست اوست، جز کنار گذاشتن قرآن و عترت و به بازی گرفتن آیات الهی و اهانت به رسول اکرم(ص) معنای دیگری نمیتواند داشته باشد. روی این حساب هیچ معنا و محملی صحیح و متناسب با شأن قرآن و مطابق با عقل و نقل وجود ندارد جز این که بگوییم مولا به معنای امامت و اولی به تصرف است.
سه: حاکم حسکانی، به سند صحیح از ابی هریره نقل میکند: هر کس روز هجده ذی الحجه را روزه بدارد، خداوند برای او ثواب شصت ماه روزه را مینویسد و آن، روز غدیر است، آن زمانی که پیامبر دست علی را گرفت و فرمود: آیا من ولی مؤمنان نیستم، گفتند آری فرمود: هر که من مولای اویم، علی مولای اوست، در این هنگام عمر بن خطاب گفت: مبارک باد مبارک باد، ای پسر ابی طالب، مولای من و مولای هر مسلمانی گردیدی. آنگاه آیه: امروز دینتان را برای شما کامل نمودم و نعمتم را بر شما تمام کرده و راضی شدم بر شما که اسلام دین شما باشد.[۵] نازل شدن آیه اکمال، بعد از خطبه غدیر، شاهد گویا و صادقی است بر این که مولا به معنای امامت است، زیرا هیچ معنایی غیر از امامت و خلافت، سزاوار نیست که از آن به اکمال دین تعبیر شود.[۶]
چهار: ابو اسحاق ثعلبی، میگوید: از سفیان بن عیینه سئوال شد: آیه (سأل سائل…) در حق چه کسی نازل شده است او در جواب گفت: از من سئوالی کردی که هیچکس قبل از تو نپرسیده بود پدرم حدیثی از جعفر بن محمد از پدرانش برای من نقل کرد: هنگامی که رسول خدا(ص) به غدیرخم رسید مردم را ندا داد و پس از اجتماع مردم، دست علی(ع) را گرفت و بلند نمود، و فرمود: هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست. این خبر در تمام بلاد، پخش شد وقتی این خبر به حارث بن نعمان رسید، نزد رسول خدا آمد از شتر خود پیاده شد، و به رسول خدا گفت: ای محمد! ما را به شهادت دادن به توحید و رسالت امر نمودی، قبول کردیم. ما را به نماز پنجگانه، زکات، روزه و حج امر نمودی، همه را پذیرفتیم و قبول کردیم، به این امور اکتفا نکردی و دست پسر عموی خود را بلند کردی و او را بر ما تفضیل دادی و گفتی: هر که من مولای اویم این علی مولای اوست. آیا این عمل از جانب توست یا از جانب خدا؟ پیامبر فرمود: قسم به کسی که به جز او خدایی نیست، این عمل از جانب خداوند بوده است! در این هنگام حارث بن نعمان برگشت در حالی که این گونه زمزمه میکرد: خدایا اگر آنچه محمد میگوید حق است، از آسمان بر ما سنگی ببار یا ما را به عذابی دردناک مبتلا گردان. هنوز به شتر خود نرسیده بود که سنگی از آسمان بر زمین فرود آمد و بر فرق او رسید و از پایین او بیرون آمد، و او را به جهنم واصل کرد.[۷]
حارث بن نعمان از حدیث غدیر، ولایت و سرپرستی را فهمیده، و لذا به جهت عنادی که داشته تقاضای مرگ کرده است.
پنج: روشنترین دلیل بر این که مولا به معنای امامت است فهم خود عمر است، زیرا اگر او از حدیث غدیر امامت و خلافت علی را نفهمیده بود از کجا فهمید که وقتی رسول خدا قلم و کاغذ خواست تا برای نجات امت از ضلالت چیزی بنویسد، عمر به ابن عباس گفت: من فهمیدم که رسول خدا میخواهند خلافت را به علی واگذار کند ولی من نگذاشتم.[۸]
با توجه به شواهد زنده و گویایی که ارائه شد، پاسخ پرسش فوق کاملاً روشن وآشکار است، بنابراین در پاسخ پرسشگر باید گفت: این شواهد و قرائن است که میگویند: تفسیری که شیعه از حدیث غدیر ارائه میدهند حق و درست است، و صحابه هم همان معنای شیعه را از حدیث فهمیده بودند، زیرا اگر آنها از مولا امامت را نمیفهمیدند، عمر چگونه و از کجا فهمید که رسول خدا میخواست خلافت را به علی واگذار کند؟
منابع
- ↑ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، ۱۴۰۴ق، ج۳، ص۱۸۰.
- ↑ مائده / ۶۷.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، نشر مشعر، ۱۳۸۴، ج۱، ص۶۴۷، به نقل از تفسیر حبری، ص۲۶۲.
- ↑ همان، به نقل از ترجمه الامام علی(ع)، ج۲، ص۸۶، ابن عساکر.
- ↑ مائده / ۳.
- ↑ حاکم حسکانی، عبیدالله بن احمد، شواهد التنزیل، مؤسسه الطبع و النشر التابعه لوزاره الثقافه و الارشاد الاسلامی، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۲۰۳.
- ↑ رضوانی، علی اصغر، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج۱، ص۶۵۱؛ همان، به نقل از الکشف و البیان، ص۲۳۴.
- ↑ ابن ابی الحدید، قم، مؤسسه اسماعیلیان للطباعه و النشر و التوزیع، ج۱۲، ص۷۸.