حقوق بهائیان در ایران

سؤال

چرا بهائیان در جمهوری اسلامی ایران رسمی نیست و به خاطر عقیده خود در معرض اذیت و آزار و قتل و کشتار واقع شده‌اند؟

بهائیت در نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک مذهب یا دین شناخته نمی‌شود؛ از همین جهت از حقوق اقلیت‌های دینی و حقوق اجتماعی و سیاسی بهره‌مند نیستند. اما به عنوان یک شهروند، دارای حقوقی هستند. نظام جمهوری اسلامی و بنیانگذار آن بهائیت را فرقه‌ای ضاله می‌دانند که وابسته به کشورهای معاند است تا در کشور اخلال ایجاد کنند و با آموزه‌های غلط خود، مردم را از دین اسلام منحرف کنند. از همین جهت نیاز دیدند از موضع سیاسی و حکومت در تقابل با آنان برخیزند تا این فرقه به اهداف خود نرسد.

بهائیت

بهائیت فرقه‌ای مذهبی است که میرزا حسینعلی نوری ملقب به بهاالله آن را پایه گذاشت. آنان خود را موحد و بنیانگذار خود را پیامبر الهی می‌دانند و به خاتمیت پیامبر اکرم(ص) اعتقاد ندارند؛ هرچند قائل به نبوت حضرت محمد(ص) هستند.

خاستگاه بهائیت، فرقه بابیه است و بنیانگذار آن از پیروان علی محمد باب بوده است. مقام معظم رهبری درباره این فرقه فتوا داده‌اند: جمیع افراد فرقه ضاله بهایی محکوم به کفر و نجاست هستند.

حقوق اقلیت‌های دینی

اقلیت‌های دینی و اهل ذمه به کسانی گفته می‌شود که در قلمرو اسلام مطابق قرارداد «ذمه» از حکومت اسلامی تبعیت می‌کنند و دارای کتاب آسمانی هستند. این فِرق، از حقوق و امتیازاتی در اسلام برخوردارند که اگر به پیمان خود با دولت اسلامی پایبند باشند مورد حمایت اسلام و نظام هستند؛ از قبیل مصونیت همه‌جانبه آزادی مذهب، استقلال قضائی، حق آزادی مسکن و غیره که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بیان شده است.

از نظر قانون اساسی اقلیت‌های دینی به کسانی اطلاق می‌شود که پیرو یکی از ادیان یهودی، مسیحی، زرتشتی و دارای تابعیت جمهوری اسلامی باشند و به این عده اهل کتاب هم گفته می‌شود. قانون اساسی برای اقلیت‌های دینی احترام و ارزش قائل شده و ضامن آزادی و حقوق ملی آنان است. در اصل ۱۳ قانون اساسی ایران چنین آمده است که ایرانیان زرتشتی، کلیمی، مسیحی تنها اقلیت‌های دینی شناخته می‌شوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل می‌کنند.[۱]

با توجه به اصل ۱۳ قانون اساسی، مشرکان و پیروان دین‌های ساختگی مانند وهابیت، بهائیت، بابیت از آن حقوقی که در اصل ۱۳ آمده برخوردار نیستند.

موضع بهائیان نسبت به انقلاب اسلامی

از جمله برنامه‌های دشمنان نظام جمهوری اسلامی، حمله به منازل مسکونی بهائیان بود. این کار انجام شد تا شاید از این طریق در آن مقطع زمانی حرکت‌های ضد حکومتی مردم را به اختلافات قومی و مذهبی بکشانند و هدف بیگانگان از ایجاد این درگیریها از یک طرف فراهم نمودن زمینه مظلوم‌نمایی برای بهائیان و از سوی دیگر تحریک کینه دیرینه آنان با شیعیان و شدت بخشیدن به آن درگیری‌ها بود.[۲]

امام خمینی در یک سخنرانی هشدار می‌دهند که می‌خواهند برای شکستن اعتصاب کارگران و کارکنان نفت، افرادی را از اسرائیل بیاورند و به دولت شاه هشدار می‌دهند که اگر چنین کسانی وارد ایران شوند بر ملت ایران است که آنان را از کشور بیرون کنند. در همین رابطه به عدم تعرض به اقلیت یهودی ساکن در کشور اشاره می‌نمایند و حقوق اقلیت‌های ساکن تحت حمایت حکومت اسلام را یادآور می‌شوند و در مورد بهائیان نیز می‌فرمایند اخیراً به بهائی‌ها تعرض کرده‌اند و دولت تعرض کرده است. اینها یک شیطنت دارند. مسلمین به شیطنت اینها اعتنا نکنند. اینها می‌خواهند سایر طبقات را به مسلمین بشورانند. شما اعتنا نکنید.[۳]

تشکیلات بهائیت که هدفش برچیدن اسلام و روحانیت و وابسته به بیت العدل اعظم در اسرائیل باشد بدیهی است که در مقابل جمهوری اسلامی قرار می‌گیرند. تا سال ۱۳۶۲ بهائیت کماکان به‌طور مخفیانه به فعالیت‌های تشکیلاتی خود ادامه داد و در این سال دادستانی کل کشور با انتشار نامه رسمی هرگونه فعالیت تشکیلاتی بهائیت را در ایران ممنوع اعلام کرد. در یکی از جوابیه‌ها تشکیلات بهائیان به دادستانی می‌نویسند که: با این همه جامعه بهائیان ایران برای اثبات حسن نیت و بر اساس اعتقادی خویش در اطاعت تام از اوامر دولت و حکومت تعطیل تشکیلات بهائی را در سر امور ایران اعلام می‌دارد.

تعامل جمهوری اسلامی با بهائیان

در سال ۵۷ امام خمینی در مصاحبه‌ای در مورد بهائیان می فرماید: آزادی برای افرادی که مضر به حال مملکت هستند داده نخواهد شد. (بر اساس نظر امام خمینی بهائیان به عنوان یک حزب و نه یک مذهب وظیفه جاسوسی برای اسرائیل را بر عهده داشتند.) طبیعتاً هیچ کشوری حاضر نخواهد شد جاسوس کشور دیگری را در کشورش آزاد بگذارد تا هر کار خواست انجام دهد. بخصوص حکومتی که مبتنی بر اصلی است که از ابتدا با اعتقادات بهائیت مغایر است و نوعی تفکر آشتی‌ناپذیر بر دولت و ملت ایران و اعتقادات این فرقه حاکم می‌باشد.[۴]

پس از پیروزی انقلاب به دلیل محرز شدن جاسوسی عده‌ای از سران تشکیلات در شهرهای مختلف و کمک به تثبیت نظام شاهنشاهی و نیز حیف و میل اموال مسلمین و سرازیرکردن بیت‌المال به جیب صهیونیست‌ها عده‌ای از آنان دستگیر و پس از محاکمه به حبس‌های متفاوت و اعدام محکوم شدند و در مقابل، رئیس‌جمهور وقت آمریکا به این احکام اعتراض نمود.[۵] حضرت امام نیز در مقابل حرفهای رئیس‌جمهور آمریکا موضع گرفتند و فرمودند: «صحبت رئیس‌جمهور آمریکا را ملاحظه کردید که ایشان از همه دنیا استمداد کردند برای اینکه این بهائی‌ها که در ایران هستند و مظلومند و جاسوس هم نیستند و به جز مراسم مذهبی به کار دیگری اشتغال ندارند و ایران برای اینکه آنها مراسم مذهبی خود را انجام می‌دهند ۲۲ نفرشان را محکوم به قتل کرده‌اند … اگر ایشان این مسائل را نمی‌گفت خوب گاهی اذهان ساده احتمال می‌دادند که خوب اینها هم یک مردمی هستند که ولو اعتقاداتشان فاسد است لکن مشغول کار خودشان هستند … اگر اینها جاسوس نیستند شما صدایتان درنمی‌آمد شما برای خاطر این که اینها دسته‌ای هستند که به نفع شما هستند والّا شما را می‌شناسیم آمریکا را می‌شناسیم که انسان‌دوستی‌اش گل نکرده است. بهائی‌ها یک مذهب نیستند یک حزب هستند. یک حزبی که در سابق انگلستان پشتیبانی آنها را می‌کرد و حالا هم آمریکا دارد پشتیبانی می‌کند. اینها هم جاسوسند مثل آنها.»[۶]

بهائیت هیچ وقت از جانب دولت جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته نشد. و با توجه به اینکه بهائیان را فرقه ضاله محسوب می‌نمود و سابقه جاسوسی برای اسرائیل را در آنان مشاهده کرده بود آنان را از برخی امکانات اجتماعی و نه فردی محروم کرد.[۷] شورای عالی انقلاب فرهنگی در راستای محدود کردن فعالیت‌های فرهنگی بهائیان مصوباتی را به تصویب رساند. از جمله محروم شدن از حق تحصیل. البته آنان نباید بدون جهت از مملکت اخراج شوند و بی‌دلیل دستگیر، زندانی و مجازات شوند. باید وسایل معاش در حد متعارف، امکانات زندگی معمول و حقوق عمومی در اختیار آنان گذارده شود. مانند سایر شهروندان ایرانی از قبیل دفترچه بسیج، گذرنامه، جواز دفن، اجازه کار و امثال آن البته تا جایی که تشویق به بهائیت نشود. ادعای محافل بهائیت در خارج از کشور در این باره که در جمهوری اسلامی بهائیان در معرض اذیت و آزار و قتل و کشتار واقع شده‌اند بی‌اعتبار است.


مطالعه بیشتر

۱. زاهدانی، سعید، بهائیت در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۱.

۲. امامی، محمد جعفر، پای سخنان پدر، اسوه، ۱۳۷۲.

۳. حسین طباطبایی، مصطفی، ماجرای باب و بهاء، تهران، روزنه، ۱۳۷۹.

۴. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، جلد ۲، قم، صدرا، ۱۳۸۰.

۵. عمید زنجانی، عباس علی، فقه سیاسی حقوق تعهدات بین‌المللی و دیپلماسی در اسلام، تهران، سمت، ۱۳۷۹.

۶. صحیفه نور، مجلدات، ۱۷.


منابع

  1. عمید زنجانی، عباس علی، فقه سیاسی حقوق تعهدات بین‌المللی و دیپلماسی در اسلام، فصل ۴.
  2. بهائیت در ایران، ص۲۷۱ و ۲۷۲.
  3. صحیفه نور، جلد ۴، ص۷۹.
  4. بهائیت در ایران، صفحه ۲۷۷.
  5. بهائیت در ایران، صفحه ۲۷۷.
  6. صحیفه نور، جلد ۱۷، صفحات ۲۶۶ و ۲۶۷.
  7. بهائیت در ایران، صفحه ۲۸۱.