دستورهای بهداشتی و روایات چسباندن صورت به قبور ائمه(ع)
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
در دعای امامصادق(ع) میخوانیم: «وَ ارْحَمْ تِلْکَ الْخُدُودَ الَّتِی تَقَلَّبُ عَلَی قَبْرِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ؛ و این گونههایی را که بر قبر پدرم ابی عبدالله الحسین(ع) به خاک مالیده میشود، مشمول رحمت خود فرما!» حال اگر چسباندن صورت به قبور ائمه(ع) موجب رحمت است، پس چرا اکنون از دست زدن به ضریح و قبور آنان ممانعت میشود؟
امامصادق(ع) در ذیل دعایی فرمودند: «وَ ارْحَمْ تِلْكَ الْخُدُودَ الَّتِي تَقَلَّبَتْ عَلَى قَبْرِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ(ع)؛ خداوندا رحم کن بر این صورتهایی که بر قبر امام حسین(ع) قرار گرفته است.»[۱]
این امر در شرایط عادی است و بههمینسبب اگر زمانی شرایط خاصی پیش آید که بر اساس حکم عقل از دست زدن به ضریح و قبور آنان ممانعت به عمل آید، با سخن امام در تضاد نیست. حکم استحباب مالیدن چهره بر قبر امامحسین با حکم وجوب پرهیز از سرایت بیماری، هر دو حکم دین است و با هم منافات ندارد؛ علاوه بر اینکه اگر منافات هم داشته باشد، حکم وجوب بر استحباب مقدم است. رجوع به اهل خبره و متخصصان در امور مادی و معنوی از احکام عقل و دین است و لازمهٔ این امر وجوب عمل به فرمان آنها است. پیامبر و امامان نیز با وجود برخورداری از علوم الهی، چنین رفتار میکردند و در امور خاصی به متخصصان رجوع کردهاند. فرزندان امامعلی پس از شکافخوردن فرق مبارکش به دست ابنملجم (لعنهاللهعلیه) بهدنبال طبیب رفتند و طبق گزارشی طبیب یهودی بر بالین حضرتش حاضر شده و نسخهای تجویز نمود.
سنتالهی بر این است که در جهان همه چیز مطابق نظم خاص و بر اساس اسباب و مسببات صورت پذیرد. بر ایناساس هر چیزی در عالم هستی تأثیر خاص خودش را دارد؛ مثلاً اگر کسی سمی بخورد مسموم خواهد شد و اگر در معرض میکروبهای کشنده قرار گیرد، آلوده و بیمار میشود. نظام علّی مستلزم آن است که با وجود تحقق علت، معلول خواهد آمد؛ اگر فلز تیزی با فشار روی بدن کسی کشیده شود، میبرد و اگر فلزی آغشته به ویروس کشندهای شود در صورت تماس با سطح آن فلز، ویروس منتقل میشود و تفاوت نمیکند که آن فلز، ضریح امام باشد یا آهنی که در ساختمانی عادی به کار رفته است. بههمینسبب عقل انسان حکم میکند (و دین هم حکم عقل را تأیید کرده است) که میبایست از شرایطی که موجب آسیب واردشدن به جسم و جان ما است، دوری کنیم، مگر آنکه پای مصلحت و منفعتی بزرگتر از جان در میان باشد (مثل میدان جنگ با دشمن)
منابع
- ↑ شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ۱۴۰۶ق، ص۹۵.