لؤلؤ و مرجان
کتاب لؤلؤ و مرجان از کیست و چه محتوایی دارد؟
لؤلؤ و مرجان | |
---|---|
اطلاعات کتاب | |
نویسنده | محدث نوری |
تاریخ نگارش | قرن چهاردهم قمری |
موضوع | آداب منبر و رد خرافات درباره حماسه عاشورا |
زبان | فارسی |
لؤلؤ و مرجان کتابی است درباره آداب منبر و تبلیغ و رد خرافات درباره عاشورا و امام حسین(ع). این کتاب نوشته میرزا حسین نوری (درگذشته ۱۳۲۰ق) از محدثان بزرگ قرن چهاردهم قمری است. نویسنده کتاب، انگیزه خود را از نوشتن کتاب، از بین بردن خرافه و دروغ در حوزه تبلیغ، به ویژه در مراسم و مجالس عاشورا دانسته است.
این کتاب در دو بخش به اخلاص در عبادت و پرهیز از ریا، و نیز ارزش صدق و راستگویی میپردازد.
نویسنده
میرزا حسین نوری از بزرگترین محدّثان در قرون اخیر و سده چهاردهم قمری است.[۱] وی در هجدهم شوال ۱۲۵۴ش، در شهر نور مازندران به دنیا آمد. او در تهران با شیخ عبدالرحیم بروجردی (پدر همسرش) آشنا شد و از وی بهرهها برد. سپس همراه او در سال ۱۲۷۳ق، به عراق هجرت نمود و پس از نزدیک چهار سال اقامت در نجف و بازگشت به تهران، دوباره به عراق سفر کرد و چندی ملازم آیتالله شیخ عبدالحسین تهرانی مشهور به «شیخ العراقین» بود. او پس از چند روز تحمل بیماری، در سال ۱۳۲۰ق، درگذشت.[۲]
میرزا حسین نوری معروف به محدث نوری، از شاگردان برجسته میرزای شیرازی است. او پژوهشگر پرکار بود و در دانش رجال و کتابشناسی تحقیقات ارزندهای را عرضه کرد. محدث نوری شاگردان موفق و تأثیرگذاری را در حوزه تاریخ و حدیث و رجال تربیت کرد. وی افزون بر کارهای پژوهشی و تألیفی چون مستدرکالوسائل در حوزه حدیث، واعظ بود، به منبر میرفت، و مرثیه میخواند.[۳] شیخ عباس قمی از شاگردان میرزا حسین نوری بود.[۴]
شهید مطهری میرزا حسین نوری را محدثی متبحر و مردی با ایمان توصیف میکند.[۵]
معرفی و جایگاه
کتاب میرزا حسین نوری در دو بخش، به اخلاص در عبادت و پرهیز از ریا، و نیز ارزش صدق و راستگویی میپردازد. در این کتاب، به شرح درباره دروغ بحث میکند، اقسام دروغ را میشمارد و از دروغهای رایج در بین روضهخوانان و نقل وقایع عاشورا، سخن به میان میآورد و از علمای دین میخواهد که با این پدیده زشت و زیانبار مبارزه کنند و نگذارند دروغ به محافل حسینی و مرثیهسرایی و منبر راه یابد.[۶]
محدث نوری از نفوذ تحریف و خرافه به حوزه عزاداری و مرثیهخوانی، در نگرانی شدید به سر میبرد. و برای پیراستن این مراسم مقدس و معنوی از پیرایهها و دروغها، دست به قلم برد و کتاب لؤلؤ و مرجان را نوشت.[۷]
انگیزه اصلی تألیف این کتاب، آنگونه که خود وی یادآور شده، از بین بردن خرافه و دروغ در حوزه تبلیغ، به ویژه در مراسم و مجالس عاشورا بوده است؛ موضوعی که افزون بر بدعتگستری و دروغپراکنی درباره سید شهیدان، چهره شیعه را در جهان بد جلوهگر میسازد و مردم را از گرایش به مکتب اهلبیت(ع) بازمیدارد. آنچه به تلاش علمی و افشاگریهای بهنگام و بایسته محدث نوری در اینباره شتاب داد، شکوه طلبهای به نام مولوی سیدمرتضی جانپوری، از طلاب هند بود که از رواج خرافه و دروغپرداری در مجاس وعظ و روضه شیعیان هند گله داشت. وی، از محدث نوری خواست در اینباره به واعظان هشدار دهد. این خود انگیزه محدث نوری را در مبارزه با خرافه و تحریف بیشتر کرد.[۸]
محدث نوری این عامل عمده را موجب دروغپردازی در مرثیهسرایی در عزاداری برای امام حسین(ع) میداند که احادیثی که توصیه به گریانیدن در مصیبت آن حضرت میکنند مطلق هستند، بنا بر این هر چه سبب گریه کردن مردم گردد هر چند دروغ باشد، نیکو است، و فضای این روایات آن است که آنچه در نکوهش دروغ وارد شده هر چند که در نهایت اعتبار است ولی اختصاص به غیر از ذکر مصیبت اباعبداللَّه دارد![۹]
نظر شهید مطهری درباره کتاب لؤلؤ و مرجان
شهید مطهری کتاب لؤلؤ و مرجان را مورد ستایش قرار میدهد و آن را کتاب فوقالعاده خوبی توصیف میکند:
- «در این کتاب راجع به وظایف اهل منبر سخن گفته است. همه این کتاب در دو فصل است: یک فصل [در] اخلاص، یعنی خلوص نیت، که شرط اول گوینده، خطیب، واعظ، روضه خوان خلوص نیت است، که وقتی منبر میرود، روضه میخواند به طمع پول نباشد، به طمع دیگری نباشد. پایه دوم صدق و راستی است و در اینجاست که موضوع راست گفتن و موضوع دروغ گفتن [را مطرح کرده است.] انواع دروغها [را بیان کرده،] که من خیال نمیکنم در هیچ کتابی درباره دروغ به طورکلی، به اندازهای که در این کتاب بحث شده است [بحث شده باشد.] اخبار و روایاتش و انواع دروغ آنجا ذکر و تشریح شده است.»[۱۰]
- «چنین کتابی شاید در دنیا وجود نداشته باشد. عجیب این مرد تبحّر به خرج داده است! این مردِ بزرگ، در همین کتاب خودش نمونههایی، آن هم نمونههایی از دروغهایی که معمول است و اینها را به این حادثه بزرگ، حادثه تاریخی کربلا، نسبت میدهند ذکر کرده است. آنچه که من عرض میکنم غالباً یا همه آن، همانهایی است که مرحوم حاجی نوری هم از آنها ناله کرده است، و حتی این مرد بزرگ صریحاً میگوید: امروز باید عزای حسین را گرفت، اما برای حسین در عصر ما یک عزای جدیدی است که در گذشته نبوده است و آن عزای جدید این همه دروغهاست که درباره حادثه کربلا گفته شده است.»[۱۱]
- «من این کتاب را از اول تا آخر خواندم، فوقالعاده تحت تأثیر آن قرار گرفتم و مکرر در مکرر از این کتاب ترویج و تبلیغ کردهام؛ راجع به دستور برای اهل منبر و انتقاد از بعضی اهل منبر که شرایط تبلیغ دین را رعایت نمیکنند.»[۱۲]
محتوا
کتاب لؤلؤ و مرجان در یک مقدمه و در دو فصل تنظیم شده است:
فصل اول: در اخلاص در عبادت و روضهخوانی و پرهیز از ریا.
فصل دوم: در ارزش صدق و راستگویی.
مؤلف در فصل دوم به شرح، درباره مباحث مربوط به دروغ، بحث کرده است. مانند اقسام دروغ، توریه، دروغ مصلحتآمیز، دروغهای رایج در میان روضهخوانان، به ویژه درباره وقایع عاشورا و تعزیه و زیارت ائمه. پس از آن وظایف عالمان در برخورد با دروغپردازان و خرافهگستران را برشمرده است و با عنایت به آیه: ﴿وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ؛ و از گفتار باطل اجتناب ورزید.﴾(حج:۳۰)» و آیات دیگر به طلاب و واعظان هشدار داده از نقل و شنیدن چنین یاوههایی باید دوری گزید.[۱۳]
منابع
- ↑ وفایی، مرتضی، تاریخ حدیث شیعه از آغاز سده چهاردهم هجری تا امروز، قم، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث، ۱۳۹۰ش، ص۲۳ و ۲۴.
- ↑ وفایی، مرتضی، تاریخ حدیث شیعه از آغاز سده چهاردهم هجری تا امروز، قم، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث، ۱۳۹۰ش، ص۲۳ و ۲۴.
- ↑ صادقی، غلامرضا، «چند اثر پیرایهزدا از فرهنگ دینی»، نشریه حوزه، شماره ۱۵۳، ص۷.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، ۱۳۹۰ش، صدرا، ج۱۷، ص۷۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، ۱۳۹۰ش، صدرا، ج۱۷، ص۷۱.
- ↑ صادقی، غلامرضا، «چند اثر پیرایهزدا از فرهنگ دینی»، نشریه حوزه، شماره ۱۵۳، ص۷.
- ↑ صادقی، غلامرضا، «چند اثر پیرایهزدا از فرهنگ دینی»، نشریه حوزه، شماره ۱۵۳، ص۷.
- ↑ صادقی، غلامرضا، «چند اثر پیرایهزدا از فرهنگ دینی»، نشریه حوزه، شماره ۱۵۳، ص۷.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، فرهنگنامه مرثیه سرایی و عزاداری سید الشهداء، ص۵۸.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، ۱۳۹۰ش، صدرا، ج۱۷، ص۷۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، ۱۳۹۰ش، صدرا، ج۱۷، ص۷۱.
- ↑ مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی، تهران، صدرا، ص۱۶۹.
- ↑ صادقی، غلامرضا، «چند اثر پیرایهزدا از فرهنگ دینی»، نشریه حوزه، شماره ۱۵۳، ص۷.