قیام‌های پس از عاشورا

نسخهٔ تاریخ ‏۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۲۵ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (ابرابزار)
سؤال

چه قیام‌هایی پس از عاشورا رخ داد؟

درگاه‌ها
امام حسین.png


تأثیر عاشورا بر قیام‌های پس از خود

قیام مقدس امام حسین (علیه‌السلام) اساس و ریشه همه نهضت‌های حق طلبانه، همانند قیام «توابین»، «قیام مختار»، فتنه «ابن زبیر»، قیام «زید بن علی (علیه‌السلام)»، قیام «یحیی بن زید»، قیام، «بنی الحسن»، قیام «فخ» و… شده و تمام این حرکت‌ها و قیامها، مایه‌ای از نام حسین (علیه‌السلام) داشت.[۱]

شهید شدن امام حسین (علیه‌السلام) در تهیج شیعیان و وحدت بخشیدن به آنها تأثیر بسیاری داشت. قبل از این رخ داد، شیعیان پراکنده بودند و هنگامی که امام حسین (علیه‌السلام) شهید شد، شیعه با خون آمیخته گشت و در اعماق قلوب شیعیان، نفوذ کرده و عقیده راسخ آنان شد.[۲]

درحقیقت می‌توان ادعا کرد که تشکل شیعه و آشکار شدن مکتب شیعه، به عنوان مکتب اصیل و نشأت گرفته از اساس اسلام، بعد از قیام امام حسین (علیه‌السلام) به وجود آمد و تا آن زمان، مکتب تشیع در مقابل قدرتهای وقت، به عنوان یک ایدئولوژی و تشکیلات مهم اسلامی مطرح نبود؛ اما پس از انقلاب خونین کربلا، برای شیعیان شکی باقی نماند، که اگر حقانیت هست در این مکتب است، و دریافتند که اسلام حقیقی و مروج تعالیم پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) در خاندان اوست و اهل بیت پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) به خلافت و زعامت مسلمین سزاوارترند. از آن پس، نهضت‌های مهم سیاسی شیعه به عنوان یک مکتب و تشکیلات انقلابی و ریشه دار در میان مسلمین مطرح شد.[۳]

انتشار اخبار کربلا تأثیر عجیبی در میان مسلمانان گذاشت، از یک سو، اوج مظلومیّت امام حسین علیه السلام و یارانش و نهایت قساوتی که در شهادت آنان و اسارت خاندان پاکش آشکار شده بود، سبب نفرت مسلمانان از دستگاه خلافت اموی شد. ص۶۶۶

پس از حادثه عاشورا دو گونه مخالفت و قیام بر ضدّ دستگاه یزید و آنگاه خلافت بنی‌امیّه، رخ داد. بخشی از آن، سازمان نیافته و به تعبیر دیگر، حرکت فردی و جسورانه بود. سنگینی آن حادثه، تاب سکوت را (با همه خطراتش) از برخی گرفت و آنها را به ابراز انزجار و اعلان نفرت از دژخیمان اموی واداشت که گاه به کشته شدن آنها می‌انجامید.

در اینجا به دو نمونه اشاره می‌کنیم:

۱- حمید بن مسلم (از وقایع‌نگاران و راویان حادثه کربلا) می‌گوید: زنی از قبیله بکر بن وائل همراه شوهرش در کربلا، در جمع لشکریان عمر بن سعد حضور داشت، هنگامی که مشاهده کرد لشکریان به سوی خیمه‌های ابی‌عبداللَّه علیه السلام حمله کردند و شروع به غارت نمودند، شمشیری را برداشت و به سوی آن خیمه‌ها روان شد و فریاد زد:

«یا آلَ بَکْرِ بْنِ وائِلٍ، أَتُسْلَبُ بَناتُ رَسُولِ اللَّهِ؟ لا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ، یالَثاراتِ رَسُولِ اللَّهِ

؛ ای خاندان بکر بن وائل! آیا دختران رسول خدا غارت شوند (و شما آرام باشید؟!) حکم و فرمانی جز برای خدا نیست (از او باید اطاعت کرد، نه از بنی‌امیّه)؛ ای خونخواهانِ رسول خدا بپاخیزید». شوهرش آمد و او را گرفت و به جایگاهش بازگرداند.

عبداللَّه بن عفیف ازدی که از شیعیان امیرمؤمنان علیه السلام بود و یک چشم خود را در جنگل جمل و چشم دیگرش را در جنگ صفّین در رکاب علی علیه السلام از دست داده بود و پیوسته در مسجد کوفه به عبادت مشغول بود [۲] از جای برخاست و فریاد زد: ای پسر مرجانه! کذّاب پسر کذّاب تویی و پدرت، و آن کسی است که تو و پدرت را بر این جایگاه نصب کرد. ای دشمن خدا! فرزندان انبیا را به قتل می‌رسانی و اکنون بر منبر مؤمنان، این چنین جسورانه سخن می‌گویی؟!

ابن زیاد وقتی که او را شناخت دستور دستگیری او را صادر کرد و قبیله عبداللَّه بن عفیف و برخی دیگر از قبایل او را از مسجد خارج ساختند و به منزلش بردند.

کر ابن زیاد به منزلش حمله کرد و او را دستگیر و به نزد ابن زیاد آورد و آنجا نیز ابن عفیف با شجاعت در برابر ابن زیاد ایستادگی کرد و با کلماتی آتشین او را رسوا ساخت. سرانجام ابن زیاد که در برابر آن همه شجاعت و بی‌باکی درمانده و ناتوان شده بود، دستور داد سرش را از بدن جدا سازند.[۴]ص۶۶۷

توابین

قیام توّابین، نخستین عکس‌العمل همگانی در ارتباط با حادثه کربلا، توسّط مردم کوفه شکل گرفت؛ چرا که از یک سو، در کوفه شیعیان فراوانی زندگی می‌کردند که به امیرمؤمنان علیه السلام و امام حسین علیه السلام علاقمند بودند و از سوی دیگر، آنان با نامه‌های خود، آن حضرت را به عراق دعوت کردند، و سپس از یاری او سرباز زدند و در واقع اباعبداللَّه الحسین علیه السلام و یارانش را تسلیم دشمن کردند و از سوی سوم، جمعی از همین مردم در آن حادثه هولناک مشارکت داشتند.[۵]

پس از مرگ یزید در سال ۶۴ هجری قمری اختلاف و هرج و مرجی میان امویان افتاد. در سال ۶۴ و ۶۵ هجری شیعیان به حرکت درآمدند که اولین قیام شیعیان علیه امویان، قیام «توابین» بود.[۶]

تَوّابین، گروهی از شیعیان کوفه که در ۶۵ق/ ۶۸۴م به خون‌خواهی امام حسین بن علی(ع) قیام کردند. چند ماهی پس از واقعهٔ کربلا (محرم ۶۱/ اکتبر ۶۸۰)، گروهی از شیعیان کوفه که از یاری نرساندن به امام حسین(ع) سخت اظهار پشیمانی می‌کردند، در خانهٔ سلیمان بن صُرَد خُزاعی گرد آمدند (بلاذری، ۵/ ۲۰۴–۲۰۵؛ طبری، ۵/ ۵۵۲–۵۵۳). در این جمع که شمار آنان را حدود ۱۰۰ تن برآورد کرده‌اند (همو، ۵/ ۵۵۴)، از همه مشهورتر سلیمان بن صرد، صحابی کهن‌سال پیامبر(ص) (نک‍: ابن عبدالبر، ۲/ ۶۴۹–۶۵۰؛ طوسی، ۶۸) بود که پیش از آن در پیکار صفین در صف لشکریان امام علی(ع) حضور داشت و خود از کسانی بود که امام حسین(ع) را با نامه، به کوفه دعوت کرده بود (ابن سعد، ۶/ ۲۵). پس از او مُسَیِّب بن نَجبَهٔ فَزاری از اصحاب امام علی(ع) و عبدالله بن سعد بن نُفَیل اَزدی و عبدالله ابن وال تَیمی و رِفاعَة بن شَدّاد بَجَلی ــ که همگی از بزرگان شیعه در کوفه شمرده می‌شدند ــ قابل ذکرند (بلاذری، همان‌جا؛ طبری، ۵/ ۵۵۲). با آنکه در باب مقدمات این گردهمایی، در مآخذ موجود چیزی نیامده است، می‌توان حدس زد که این ۵ نفر ــ و شاید از همه بیشتر سلیمان ــ با توجه به نفوذ آنان، در گردآوردن شیعیان شهر سهم عمده داشته‌اند

محور خطابه‌ها در این گردهمایی، اظهار توبه از رها کردن امام حسین(ع) و نیز تصمیم به انتقام از قاتلان و مسببان شهادت آن حضرت بود و سرانجام حاضران به توصیهٔ دیگر بزرگان جمع با سلیمان بن صرد به عنوان رهبر قیام بیعت کردند (بلاذری، ۵/ ۲۰۵؛ طبری، ۵/ ۵۵۲–۵۵۳). سلیمان در نامه‌ای به شیعیان مداین و بصره، ضمن تأکید بر اهداف قیام، ربیع‌الآخر ۶۵ را موعد گرد آمدن هواداران قیام در نُخیلهٔ کوفه ــ که ظاهراً لشکرگاه بود ــ تعیین کرد و پیشنهاد او از سوی شیعیان این دو شهر مورداستقبال قرار گرفت (بلاذری، ۵/ ۲۰۶؛ دربارهٔ متن نامه، نک‍: طبری، ۵/ ۵۵۵–۵۵۸). تعیین این مدت در واقع برای جذب هواداران بیشتر و گردآوری سلاح بود (همان‌جا). البته در همان گردهمایی نخستین، کسانی از بزرگان شیعه اموال خود را وقف مخارج قیام کردند.

قیام توابین از معدود حرکتها در سدهٔ نخست هجری است که مضامین دینی در آن به نحو آشکارتری جلوه یافته است.[۷]

تنها شیعیان نبودند که به انقلاب توابین پیوستند، بلکه کلیه کسانی که خواهان تغییر اوضاع، و شکستن یوغ ظلم دستگاه حکومت اموی از طریق جنبشی خونین بودند به توابین پیوستند.

توابین معتقد بودند که مسئول قتل حسین (علیه السلام) در درجه اول حکومت بنی امیه است نه افراد، و لذا به منظور خونخواهی به سوی شام حرکت کردند و گفتند پس از انتقام از بنی امیه، به سراغ جنایتکاران کوفه می‌رویم.

همان‌طور که ملاحظه شد، انگیزه این جنبش، احساس ندامت از گناه، و شوق به جبران خطا بود. در لابلای سخنان و نامه‌ها و خطبه‌های توابین، احساس عمیق پشیمانی، و شور و شوق سوزان به شستشوی گناه، موج می‌زند و هرکس مروری درآن‌ها بکند این موضوع را به خوبی لمس می‌کند. همین انگیزه بود که قیام توابین را در ارزیابی ظاهری به صورت یک قیام انتحارآمیز جلوه گر ساخته بود. توابین فقط در صدد گرفتن انتقام، و جبران لغزش و گناه خود بودند و جز ین، هیچ هدف دیگری نداشتند.

جنبش توابین در سال شصت ویک هجری آغاز شد. توابین از آن تاریخ، پیوسته ساز و برگ جنگی فراهم ساخته و مردم را مخفیانه به خونخواهی

حسین (علیه السلام) دعوت می‌کردند. مردم نیز از شیعه و غیر شیعه دسته دسته به آن‌ها می‌پیوستند. توابین سرگرم مقدمات قیام بودند که یزید مرد. پس از مرگ یزید، توابین عده ای را به اطراف فرستادند تا مردم را دعوت به همکاری کنند. در این هنگام، احتیاط و اختفا را کنار گذاشته علناً به تهیه اسلحه و تجهیزات جنگی پرداختند.

شب جمعه پنجم ربیع الثانی سال ۶۵ ق نخستین شعله قیام زبانه زد. قیام توابین، گرچه هدف اجتماعی روشنی نداشت، و خیلی زود با شکست رو به رو گردید، ولی در هرحال بر مردم کوفه تأثیر عمیقی به جا گذاشت و افکار عمومی را برای مبارزه با حکومت بنی امیه آماده ساخت.[۸]

قیام مختار

از دیگر قیام‌های شیعی که در نهضت امام حسین (علیه‌السلام) ریشه دارد، قیام مختار ثقفی در سال‌های ۶۶–۶۷ هجری قمری بود. او قبل از قیام امام حسین (علیه‌السلام) از شیعیان معروف کوفه بود و وقتی که مسلم بن عقیل، فرستاده امام حسین (علیه‌السلام) به کوفه رفت، درمنزل مختار اقامه کرد.[۹]

در سال شصت و شش هجری «مختار بن ابی عُبید ثقفی» در عراق قیام کرد تا انتقام خون حسین (علیه السلام) را از قاتلان آن حضرت بگیرد.

مختار پس از ورود «مسلم بن عقیل» به کوفه، با او همکاری می‌کرد، ولی هم‌زمان با گرفتاری و شهادت مسلم، توسط عُبیدالله بن زیاد دستگیر و زندانی شد. او پس از حادثه عاشورا با وساطت «عبدالله بن عمر» (شوهر خواهرش) نزد یزید، از زندان آزاد گردید و چون در آن ایام «عبدالله بن زبیر» در مکه قیام کرده خود را خلیفه مسلمانان معرفی می‌کرد، مختار رهسپار مکه شد و به همکاری با عبدالله بن زبیر پرداخت.

در سال شصت و چهار هجری، پنج ماه پس از مرگ یزید، مختار چون آمادگی مردم عراق را جهت قیام و انقلاب برضد بنی امیه و بی میلی آن‌ها را نسبت به حکومت عبدالله بن زبیر شنید، رهسپار کوفه گردید و فعالیت خود را آغاز کرد.[۱۰]

ورود مختار به کوفه همزمان با شکوفایی قیام توّابین بود. وی با تبلیغات گسترده به کوفیان می‌گفت: جنبش توّابین فاقد سازماندهی نظامی است و لذا نمی‌تواند موفّق و کارآمد باشد.[۱۱]

قیام توّابین با کشته شدن سران نهضت، درهم شکست و شعله انقلاب برای مدّتی به خاموشی گرایید.

ولی طولی نکشید که با ظهور «مختار» طوفان عظیم دیگری برخاست و آتش خشم و انتقام سراسر عراق را فرا گرفت و خرمن هستیِ امویان و قاتلان جنایت پیشه کربلا را یکی پس از دیگری سوزاند و خاکستر نمود.

مختار یکی از چهره‌های سیاسی و پرنفوذی است که با درایت و زیرکیِ خاصّی، با شعار خونخواهیِ امام حسین علیه السلام ارادتمندان آن حضرت را به گرد خود جمع کرد و برای فرصتی کوتاه زخم‌های دلشان را التیام بخشید.[۱۲]ص۶۷۳.

قیام زید بن علی

از قیام‌های دیگری که ریشه در نهضت امام حسین داشت و یک قیام شیعی بود، قیام زید بن علی امام زین العابدین (علیه‌السلام) بود که در سال ۱۲۰ هجری قمری بوقوع پیوست.[۱۳]

قیام عباسیان

به شهادت تاریخ، اوّلین جرقّه قیامی که به «قیام عبّاسیان» شهرت دارد، در سال ۱۳۲ ه توسّط گروهی از شیعیان به رهبری ابومسلم خراسانی در خراسان زده شد.

آنان به قصد انتقام از بنی‌امیّه که ننگ فاجعه کربلا را در پرونده سیاه خویش داشتند، شوریدند و با شعار

«الرِّضا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله»

پا به میدان مبارزه گذاشتند، ولی بنی‌العبّاس (شاخه‌ای از بنی‌هاشم) از غفلت و ناآگاهی مردم در شناختِ مصادیق واقعی اهل‌بیت، احساساتِ به هیجان آمده شیعیان را به نفع خود مصادره کردند؛ ولی به یقین مؤثّرترین عامل پیروزی آنان در قلع و قمع کردن بنی‌امیّه، همان شعار خونخواهی امام حسین علیه السلام و شرح مظلومیّت خاندان آن حضرت بوده است. آنان با انتخاب این شعار، آتش خشم مردم را بر ضدّ بنی‌امیّه برافروختند و سرانجام بساط حکومت ننگین بنی‌امیّه را برچیدند.[۱۴]

عبدالله ابن علی هم به هنگام کشتارِ امویان در شام، از انتقام از قاتلان امام حسین(ع) و زید ابن علی(ع) سخن به میان آورد[۱۵]

مطالعه بیشتر

  1. نقش امام سجاد (علیه‌السلام) در رهبری شیعه؛ محسن رنجبر.
  2. شخصیت و قیام زید بن علی (علیه‌السلام)؛ سید ابوفاضل رضوی.
  3. ماهیت قیام مختار؛ سید ابوفاضل رضوی.

منابع

  1. حسن ابراهیمی، تاریخ اسلام، (ترجمه)، ج۱، ص۳۵۱، تهران، شرکت انتشارات و مطبوعات، تهران، ۱۳۷۲. ش.
  2. . پاینده، ابوالقاسم، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پایبنده، ج۱، ص۳۵۱، تهران، اسماعیلیان، تهران، ۱۳۶۲ش.
  3. خربوطلی، تاریخ العراق، ص۱۲۳، به نقل از تاریخ سیاسی اسلام، ص۳۵۲.
  4. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها، قم، ص۶۶۷.
  5. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها، قم، ص۶۶۸.
  6. مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۰–۱۰۱، بیروت، دارالمعرفه، بیروت؛ تاریخ طبری، ج۵،
  7. بهرامیان، علی، «توابین»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۶، ذیل مدخل.
  8. پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، قم، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۶ و ۲۳۷ و ۲۳۸.
  9. تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۱، مؤسسه اعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۹ق.
  10. پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، قم، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۹.
  11. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها، قم، ص۶۷۶.
  12. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها، قم، ص۶۷۳.
  13. همان، ج۵، ص۴۹۱.
  14. مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها، قم، ص۶۸۶.
  15. علی بهرامیان، «بنی عباس»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۲، ذیل مدخل.