حدیث غدیر در صحاح سته اهل‌سنت

سؤال

حدیث غدیر در کدام یک از کتب صحاح سته اهل سنت آمده است؟

حدیث غدیر در صحاح سته اهل‌سنت به‌صورت کامل نقل نشده و در همه این کتاب‌های شش‌گانه روایی نیامده است. از میان صحاح سته این حدیث در سنن ابن‌ماجه، سنن ترمذی و سنن نسائی آمده است. در این کتاب‌ها از خطبه غدیر عبارت «مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلِی مَولاهُ؛ هرکه من مولای او هستم، این علی مولای اوست»، بعضاً با اضافاتی، نقل شده است.[۱]

  • سنن نسائی: پیامبر(ص) در آخرین حج خود زمانی که به غدیر خم رسید دستور داد تا همه بایستند؛ سپس فرمود:« به‌زودی دعوت خدا را اجابت خواهم کرد، همانا من دو چیز گرانبها نزد شما می‌گذارم که یکی بزرگ‌تر از دیگری است: یکی، کتاب خدا و دیگری عترتم». آنگاه فرمود: «سپس نگاه کنید که چگونه با این دو رفتار می کنید. به‌درستی که این دو از هم جدا نمی‌شوند تا در حوض کوثر بر من وارد گردند». سپس فرمود: «خداوند مولای من است و من مولای همه مومنانم». سپس دست علی(ع) را گرفت و فرمود: «هر کس من مولای اویم، پس علی مولای اوست. بار پروردگارا، کسی که او را دوست می‌دارد، دوست دار و کسی که او را دشمن بدارد، دشمن دار»[۲]
  • سنن ابن‌ماجه: سعد بن ابی‌قاص از بی‌احترامی معاویه به علی(ع) غضبناک شد و در پاسخ معاویه گفت:« از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: هر که من مولای اویم پس علی مولای اوست».[۳] همچنین، ابن‌ماجه در کتاب خود آورده که براء بن عازب گفت: «در حجة‌الوداع و در یکی از راه‌ها، رسول خدا(ص) پیاده شد و مردم را برای نماز جمع کرد و سپس دست علی(ع) را گرفت و فرمود: آیا من از مؤمنان نسبت به جانشان اولی نیستم؟ همه گفتند: بلی. فرمود: آیا من بر همه مؤمنان ولایت ندارم؟ همه گفتند: بلی. فرمود: پس این ولی هر کسی است که من ولی اویم. خدایا دوستدار او را دوست بدار و دشمن او را دشمن دار.»[۴]
  • سنن ترمذی: از زید بن ارقم نقل شده رسول خدا(ص) فرمود: «هر که من مولای اویم پس از من علی مولای اوست.»[۵]

منابع

  1. خسروی سرشکی، مهدی، «نقل‌های حدیث غدیر در منابع روایی قرن سوم و چهارم»، علوم حىيث، شماره ۷، بهار۱۳۷۷ش، ص۱۵۴ـ۱۶۱.
  2. نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۴۵.
  3. ابن‌ماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن‌ماجه، بیروت، دار الفکر، بی‌تا، ج۱، ص۴۵.
  4. ابن‌ماجه قزوینی، سنن ابن‌ماجه، ج۱، ص۴۳.
  5. ترمذی، محمد، سنن الترمذی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۲۹۷.