انواع خودشناسی

نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۵۲ توسط A.ahmadi (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{شاخه | شاخه اصلی = اخلاق |شاخه فرعی۱ = تهذیب نفس |شاخه فرعی۲ = خودش...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

چرا بايد ما خودمان را بشناسيم؟

دلا غافل ز سبحاني چه حاصل اسير نفس و شـيطاني چه حاصل

بود قدر تو افزون از ملائـك تو قدر خود نمي داني چه حاصل

مقدمه

ضرورت خودشناسي در مكاتب مادي و غير مادي مورد بحث و تأمل قرار گرفته است. در مكاتب مادي خودشناسي از آن حيث مورد توجه قرار گرفته كه انسان بتواند استعدادهاي بالفعل و بالقوه خودش را بشناسد، از آن حداكثر فايده مادّي را بردارد و به لذت هاي مطلوب خود برسد و موانع اين راه را با استفاده از آن برطرف سازد (جلب منفعت مادي و دفع ضررهاي مادي).

امّا در مكاتب الهي به ويژه اسلام خودشناسي مقوله اي بسيار باارزش قلمداد شده است، امّا نه از حيث مادي نگري بلكه از حيث اينكه سعادت مادي و معنوي انسان (رفاه دنيا و آخرت) در گرو آن است. در ادامه ابتدا به انواع خودشناسي و سپس به پيشينه و ضرورت آن و در آخر به آثار و محورهاي خودشناسي مي پردازيم.

انواع خودشناسي:

۱. خودشناسي نوعي (فلسفي):}}[۱] يعني شناخت حقيقت نفس انساني كه در مباحث مربوط به معرفت نفس مورد بحث و مطالعه قرار مي گيرد.

۲. خودشناسي اخلاقي:[۲] شناخت خويشتن از نظر صفات و استعدادها و ملكات اخلاقي است.

۳. خودشناسي جنسيتي:[۳] شناخت خود از نظر استعدادها و سرمايه هاي خاصي كه به هر يك از دو جنس ذكور و اناث اختصاص دارد.

۴. خودشناسي فطري(علم حضوري):[۴] انسان به ذات خود آگاه است؛ جوهر ذات انسان، آگاهي است؛ پيدايش «من» انسان عين پيدايش آگاهي به خود است؛ در آن مرحله فرد آگاه، آگاهي و شيء به آگاهي درآمده يكي است. (علم حضوري قبل از خودسازي و رياضت ها)

۵. خودشناسي انساني:[۵] آگاهي به خود در رابطه با همه انسان‌ها؛ خودآگاهي انساني بر اين اصل و فلسفه استوار است كه انسان‌ها مجموعاً يك واحد واقعي به شمار مي روند و از يك وجدان مشترك انساني بهره مندند. احساس انسان دوستي و انسان گرايي در همه افراد انسان موجود است اگر اين نوع خودآگاهي در فردي پيدا شود دردش درد انسان و آرزوهايش آرزوهاي انسان مي شود.

۶. خودشناسي عارفانه: خود آگاهي عارفانه آگاهي به خود است در رابطه او با ذات حق (او اصل است و ما فرع)؛ روح و جان ما مظهري از خداست خود آگاهي واقعي وقتي است كه انسان از خود فاني شود و تعيّنات را در هم شكند (پس از رياضت ها و عبادت ها حاصل مي شود) (علم حضوري پس از خودسازي).

۷. خودشناسي فيزيولوژي: شناخت اندام هاي بدن و چگونگي كار آنها كه كار علم فيزيولوژي است.

۸. خودشناسي روان شناختي: شناخت روان و نيروهاي دروني انسان و احساسات و فعل و انفعالات رواني است.

۹- خودشناسی حقوقی- عبادی

پيشينه خودشناسي:

توجه و پرداختن به انسان و خودشناسي پيشينه اي دير پا دارد و در طول تاريخ بشريت همواره انسان ها اهتمام وافري به انسان شناسي و بررسي مسائل اجتماعي انساني داشته است. از جمله تاريخ نويسان باستان مملو از آثار شكوفايي زندگي انسان ها و شناخت نفس و روح بوده است تا آنجا كه بر سردر معبد «آپولو» در يكي از شهرهاي قديمي يونان به نام دلفي، بانيان معبد براي تشويق و تحريص ديگران به پي بردن به رموز خلقت و پيچيدگي هاي وجود انسان نوشته بودند «خود را بشناس» كه اين كلام بعداً مبناي فلسفه فلاسفه يونان مانند سقراط و فيثاغورث گرديد.[۶]

گاندي در كتاب «اين است مذهب من» مي گويد من از مطالعه «اوپانيشادها» (قديمي ترين كتاب هاي مذهبي و عرفاني هند) به سه اصل پي بردم كه اين سه اصل براي من يك عمر دستورالعمل زندگي بود. اولين اصلي كه گاندي ذكر مي كند اين است كه تنها يك حقيقت در عالم وجود دارد و آن شناخت نفس است. اصل دوم: هر كه خود را شناخت خدا را هم مي شناسد. اصل سوم: فقط يك نيرو و يك آزادي و يك عدالت وجود دارد و آن نيروي تسلط بر خويشتن است، هر كس بر خويشتن مسلط شد بر اشياي ديگر نيز مسلط مي شود.[۷]

همه انبياء و اولياء و ائمه معصومين(ع) و حكما توصيه به خودشناسي كرده اند؛ امّا مكاتب آسماني به ويژه اسلام كه ريشه در وحي و الهام دارد و در سطحي فراتر از عقل و دانش بشري هستند، شناختي را از انسان ارائه مي دهند كه واقع بينانه تر و در برگيرنده همه ابعاد وجودي اوست.

خودشناسي اخلاقي

حال از بين خودشناسي هايي كه ذكر شد به بحث خودشناسي اخلاقي مي پردازيم «خودشناسي اخلاقي يعني شناخت انسان از آن نظر كه داراي استعدادها و نيروهايي براي تكامل انساني است.»[۸] خودشناسي يعني شناختن استعدادها، گرايش ها، بينش ها، سرمايه ها، امانت ها و وديعه هايي كه خداوند متعال در اختيار انسان گذاشته است. خودشناسي به اين مقوله مي پردازد كه چه بوده ايم، چه شده ايم و چه بايد بشويم.

ضرورت خودشناسي اخلاقي:

براي روشن شدن بحث به مثال زير توجه فرمائيد. فرض كنيد در يك فرصت طلايي و استثنايي به بازاري راه يافتيد و در آن بازار به شما بگويند كالاهاي اين بازار ارزان ترين و با كيفيت ترين هستند. هر قدر كه بخواهيد مي توانيد خريد كنيد. از اين خبر بسيار خوشحال مي شويد، سپس دست توي جيب خود مي بريد و مقداري پول برمي داريد (بدون توجه به كل سرمايه و نوع كالا) و با آن خريد مي كنيد، وقتي كه از بازار خارج شديد دوستتان به شما مي گويد پس چرا بنجل خريديد كم خريد كرديد؟ شما مي گوييد پول كم داشتم دوستتان مي گويد شما پيش از اين پول داشتيد بعد جيب هايتان را بررسي مي كنيد، متوجه مي شويد كه شما با يك دهم پول خود خريده كرده ايد و تازه اصلاً به ارزش كالا هم توجه نداشته ايد. آري خودشناسي يعني اينكه در بازار دنيا اول با كل سرمايه خود آشنا شده و كالا را خوب انتخاب كني. و چقدر زشت و قبيح است كسي از اين بازار مقداري خاكروبه و آشغال خريداري كند (هدر دادن سرمايه وجودي و الهي). كسي كه از ابعاد وجودي خود (جسم و روح) خبر ندارد، فردي كه از ابعاد شخصيت خود (جسمي، عقلي، عاطفي، اخلاقي، ديني و اجتماعي و...) بي خبر است، انساني كه از قدرت اراده و اختيار خود غافل است و يا جايگاه و شأن خدايي و كرامت انساني خود را به فراموشي سپرده است قطعاً به خودشناسي دست نيافته است و بهايي سنگين بخاطر زندگي حيواني خود خواهد پرداخت.

در ذيل به دلائل وجوب خودشناسي (روايي، عقلي، بديهي و...) اشاره مي كنيم، نكاتي كه هر كدام پاسخ مي دهد كه چرا ما بايد خود را بشناسيم.

چرا ما بايد خود را بشناسيم؟

۱. لذائذ مادي:[۹] توجه ما را به خود جلب مي كند، اين امر باعث مي شود كمتر به خويشتن توجه كنيم و بيشتر به بيرون از خود توجه كنيم. اين امر از خود آگاهي ما مي كاهد و حال آنكه رشد و تعالي ما در گسترش خود آگاهي است. عاقلانه نيست كه انسان به جاي توجه به مصالح واقعي و نگرش بايسته به خويشتن و هدف و عوامل تأمين كننده سعادت ابدي در انديشه لذايذ مادي و اطاعت كوركورانه از غرائز باشد.

۲. پرورش تن و روان:[۱۰] انسان داراي دو بعدِ جسماني و روحاني است و براي رسيدن به كمال نياز دارد به پرورش هر دو در حد متعادل و شرعي آن بپردازد. عدم توجه به هر كدام باعث انحراف ها و فسادهايي مي گردد كه سير انسان به سوي كمال را متوقف و يا كند مي كند.

۳. حبّ ذات: ما موجودي هستيم كه داراي ادراك و شعور و فطرتاً داراي حب ذات مي باشيم و از اين نظر آثار متعلق به خود را دوست مي داريم؛ كاملاً‌ طبيعي است كه به خود بپردازيم و توجه به خويشتن براي ما اصالت داشته باشد و در صدد شناخت كمالات خويش و شناسايي طريق وصول به آن برآييم. پس درك خودشناسي نيازي به دليل پيچيده عقلي يا تعبدي ندارد. (عدم توجه به خويشتن انحراف آميز و ناسازگار با مقتضيات فطرت انساني است و اين بزرگ ترين ناهنجاري و بيماري معنوي است.)

۴. خودشناسي مقدمه خودسازي است:[۱۱] تا انسان از شناخت صفات و ملكات (مثبت و يا منفي) خود غافل باشد، نمي تواند به اصلاح خود بپردازد؛ پس قدم اول در راه سازندگي شخصيت اين است كه با صفات و استعدادها و علائق و اميال و انواع گرايش هاي خودآگاه و ناخودآگاه خود آشنا شود.

۵. بيمه شدن: اگر خودشناسي كامل صورت بگيرد، انسان به نقص ها و عيب ها و خودخواهي خود اعتراف مي كند اما اين حالت در او «مقايسه با ديگران و يأس از خودسازي» ايجاد نمي كند و باعث وحشت از شناخت نقائص خود نمي شود چرا كه او در كنار اين عيوب، استعدادهاي مثبت خود، امتيازات و فضايل اخلاقي خود را مي شناسد. اين شناسايي از يك سو كمك مي كند كه اين استعدادهاي مثبت را بارورتر سازد و از سوي ديگر چون از عيوب خود نيز باخبر است، صفات مثبتش باعث غرور و فخرفروشي اش نمي شوند.

۶. شناخت اميال باطني: انسان داراي اميال باطني غرائز، عواطف، انفعالات و احساسات است، در غرائز با حيوانات مشترك است و در پي برطرف كردن نيازهاي حياتي و فيزيولوژي خود است؛ در عواطف بحث از روابط انسان است؛ و در انفعالات سخن از كشش هاي منفي است. مثلاً هنگام احساس ضرر يا امر ناخوشايند، يا فرار مي كند يا طرد مي كند. احساسات از سه مورد بالا شديدتر است و تنها به انسان اختصاص دارد. مثل احساس تعجب، عشق، پرستش. اميال گاهي با هم تركيب مي شوند. {گل سر سفره باشد (احساس) و انسان مشغول تناول غذا باشد (غرائز)} و گاهي اميال با هم تعارض دارند مثل ميل به راحت طلبي و ميل به پيشرفت. انساني كه از اين شناخت برخوردار است و هدف كمال را در مقابل خود در نظر گرفته است مسلم است كه استعدادهاي مثبت خودش را بسيج مي كند تا از عقب ماندن و درجا زدن جلوگيري كند. لذا هرگاه دو ميل او با هم تعارض پيدا كردند ميلي را انتخاب مي كند كه لذت آور، پايدار و كمال آور باشد (هر سه با هم). حال اگر به خودشناسي كافي دست پيدا نكرده باشد مثل برخي از غربي ها مي گويد در تعارض، ميلي را انتخاب مي كنيم كه از تبليغ بيشتر يا هيجان زيادتري برخوردار باشد و اين يعني سقوط اخلاقي.

۷. راه خداشناسي: قرآن شريف يكي از راه هاي خودشناسي را سير در أنفس و آفاق معرفي كرده است. {{قرآن|سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ[۱۲] يعني «بزودي نشانه هاي خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان مي دهيم تا براي آنان آشكار گردد كه او حق است، آيا كافي نيست كه پروردگارت بر همه چيز شاهد و گواه است؟» در آيه ديگر مي فرمايد: ﴿وَ فِي الْأَرْضِ آياتٌ لِلْمُوقِنِينَ وَ فِي أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ[۱۳] يعني «و در زمين آياتي براي پويندگان يقين است و در وجود شما نيز آياتي است آيا نمي بينيد.»

از سوي ديگر خداوند در آيه اي فراموشي خود لازمه فراموش كردن خدا و به منزله عقوبت اين فراموشي معرفي مي كند ﴿و لا تَكُونُوا كَالَّذيِنَ نَسُوا اللهَ فَأَنْسَاهُم أَنفُسَهُم[۱۴] يعني «مانند كساني نباشيد كه خود را فراموش كردند، پس خدا هم خودشان را از يادشان برد.[۱۵]»

آثار خودشناسي

۱. شناخت ديگران راحت تر مي شود (ميزان الحكمه، معرفه النفس) و از غرور به صفات خوب و يأس از صفات بد جلوگيري مي كند (پذيرش خود).

۲. نزديك شدن به راه نجات و رسيدن به فوز اكبر (ميزان الحكمه، معرفه النفس).

۳. اميدبخش است، انسان پي مي برد كه شخصيت گشوده قابل تغيير است.[۱۶]

۴. مبارزه با نفس (كسي كه جاهل است، اهمكال كاري مي كند) هر قدر دانش بيشتر شود، اهتمام به خود و اصلاح خويش بيشتر مي شود.

۵. شناخت خداوند: من عرف نفسه فقد عرف ربَّه (ميزان الحكمه، المعرفه)

۶. كرامت نفس: كسي كه ارزش خود را بشناسد خود را به پستي نمي اندازد و در رديف حيوانات قرار نمي دهد.

۷. خودسازي صحيح شكل مي گيرد.

۸. زمينه اي براي خودپذيري است (سازگاري شخصي زمينه سازگاري با ديگران نيز مي شود)[۱۷]

محورهاي خودشناسي:[۱۸]

۱. خودكاوي و تأمل در خود.

۲. شناخت استعدادها (مثبت و منفي)

۳. مغرور نشدن از صفات مثبت و مأيوس نشدن از صفات منفي (اعتدال)

۴. شناخت ارزش خود، كرامت، فضيلت انساني و مقام خليفه اللهي. ۵. شناخت تمايلات و گرايش هاي خود.


مطالعه بيشتر

۱. به سوي خودسازي، استاد محمدتقي مصباح يزدي، قم مؤسسه امام خميني.

۲. خودشناسي براي خودسازي، استاد مصباح يزدي، مؤسسه در راه حق.

۳. عوامل كنترل غرائز، آيت الله حسين مظاهري، تهران مؤسسه نشر و تحقيقات ذكر.

۴. خلاصه معراج السعاده، (اثر شيخ عباس قمي)مؤسسه در راه حق.

۵. اصول و روش هاي تربيت در اسلام، دكتر سيداحمد احمدي، مؤسسه انتشارات جهاد دانشگاهي (ماجد).


منابع

  1. سادات، محمدعلي، اخلاق اسلامي، انتشارات، سمت، ۱۳۶۸، چ ۶، ص۲۴۳.
  2. همان.
  3. همان.
  4. آموزش و پرورش، جلوه هاي معلمي استاد مطهري، انتشارات مدرسه، ص۲۲۳.
  5. همان.
  6. مصباح يزدي، محمد تقي، به سوي خودسازي، قم: مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني جدوم، ۱۳۸۱، ص۲۰ و ۱۹.
  7. مطهري، انسان كامل، انتشارات صدرا، ص۱۹۵.
  8. به سوي خودسازي، ص۱۹.
  9. همان.
  10. همان.
  11. شرفي، محمد رضا، جوان و نيروي چهارم زندگي، تهران سروش، ۱۳۸۰، ص۷۲.
  12. فصلت/ ۵۳.
  13. الذاريات/ ۲۱و۲۰.
  14. الحشر/۱۹
  15. اكبري، محمود، خود و ناخود، قم انتشارات مؤسسه فرهنگي سماء، ۱۳۸۱، ص۳۷ ۳۶، (اقتباس).
  16. جوان و نيروي چهارم زندگي، ص۷۲.
  17. همان.
  18. خود و ناخود، ص۴۵-۴۱، (اقتباس).