تفسیر آیه «أمن یجیب المضطر»

سؤال

مضطر در آیه شریفه ۶۲ سوره نمل بنا به قول امام باقر(ع) منظور از مضطر چه کسی است؟

آیه ۶۲ از سوره نمل می‌فرماید: ﴿أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الأرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلا مَا تَذَکَّرُونَ کسی که دعای مضطر را اجابت می‌کند و گرفتاری را برطرف می‌سازد، و شما را خلفای زمین قرار می‌دهد آیا معبودی با خداست؟ کمتر متذکر می‌شوید.

کلمه «مضطر» در لغت به معنی ناچار، لاعلاج، کسی که اضطرار و ناچاری او را گرفته می‌باشد.[۱]

مراد از «اجابت مضطر وقتی که او را بخواند» این است که خدا دعای دعا کنندگان را مستجاب و حوائج شان را برمی‌آورد، و اگر قید اضطرار را در بین آورد برای این است که درحال اضطرار، دعای داعی از حقیقت برخوردار است و دیگر گزاف و بیهوده نیست، چون تا آدمی بیچاره و درمانده نشود؛ دعاهایش آن واقعیت و حقیقت را که در حال اضطرار است ندارد؛ و این خیلی روشن و واضح است.[۲] تصریح به عنوان «مضطر» نشان می‌دهد که شرایط اضطرار، یعنی شرایطی که انسان در آن شرایط از همه اسباب و عوامل قطع امید می‌کند این زمینه را فراهم می‌آورد که انسان، خالصانه خدا را بخواند، نتیجه فریاد خواهی خالصانه از خداوند (اذا دعاه) اجابت از سوی خدا را دنبال دارد.

گرچه خداوند دعای همه را ـ هر گاه شرائطش جمع باشد ـ اجابت می‌کند، ولی در آیه یاد شده به ویژه روی عنوان «مضطر» تکیه شده، به این دلیل که یکی از شرائط اجابت دعا آن است که انسان چشم از عالم اسباب به کلی برگیرد، و تمام قلب و روحش را در اختیار خدا قرار دهد، همه چیز را از آن او بداند و حل هر مشکلی را به دست او ببیند، و این درک و دید در حال اضطرار دست می‌دهد.[۳] «اضطرار» به معنای کوتاه شدن دست انسان از همه عوامل عادی و مادی است. بنابر این، اجابت دعای مضطر از سوی خدا به این معنا است که خدا با اراده خویش همه علل وعوامل مادی را در جهتی قرار می‌دهد که انسان بتواند با تسلط بر آنها و بهره‌گیری از آنها، به حل مشکلات و رفع گرفتاری‌های خود بپردازد. جمله «ویجعلکم خلفاءالارض» در بیان همین نکته است.[۴]

کلمه مضطر در آیه یاد شده در بعضی از روایات به حضرت مهدی(عج) اشاره دارد. در روایتی از حضرت امام باقر(ع) آمده که: «والله لکانی انظر الی القائم و قد اسند ظهره الی الحجر ثم ینشد الله حقه … قال هو والله المضطر فی کتاب الله فی قوله: «امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلقاء الارض»: به خدا سوگند گویا من مهدی(عج) را می‌بینم که پشت به حجر الاسود زده و خدا را به حق خود می‌خواند … پس فرمود به خدا سوگند مضطر در کتاب الله در آیه «یجیب المضطر … او است.»[۵] در حدیث دیگری از امام صادق(ع) چنین آمده است: «نزلت فی القائم من آل محمد(ع) هو والله المضطر اذا صلی فی المقام رکعتین و دعا الی الله عزوجل فاجابه و یکشف السوء و یجعله خلیفه فی الارض.

این آیه در مورد مهدی از آل محمد(ص) نازل شده، به خدا سوگند مضطر او است، هنگامی که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز به جا می‌آورد و دست به درگاه خداوند متعال برمی‌دارد دعای او را اجابت می‌کند ناراحتی‌ها را برطرف می‌سازد و او را خلیفه روی زمین قرار می‌دهد.»[۶]

بدون شک منظور از این تفسیر منحصر ساختن مفهوم آیه به وجود مبارک حضرت مهدی(عج) نیست، بلکه آیه مفهوم گسترده‌ای دارد که یکی از مصداق‌های روشن آن وجود امام زمان(عج) است که در آن زمان که همه جا را فساد گرفته باشد، درها بسته شده، بشریت در بن‌بست سختی قرار گرفته، و حالت اضطرار در کل عالم نمایان است در آن هنگام در مقدس‌ترین نقطه روی زمین دست به دعا برمی‌دارد، و تقاضای کشف سوء می‌کند و خداوند این دعا را سر آغاز انقلاب مقدس جهانی او قرار می‌دهد و به مصداق «ویجعلکم خلفاءالارض» او و یارانش را خلفای روی زمین می‌کند.


مطالعه بیشتر

۱. تفسیر نمونه، استاد مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۱۵، ص۵۲۲. ۲. ۳. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، سید محمد حسین، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۱۵، ص۵۴۴. ۴. ۵. چشم به راه مهدی(عج)، جمعی از نویسندگان مجله حوزه، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۲ ش. ۶. ۷. در ساحل اندیشه، آیه الله جعفر صبحانی (تعلیق: اکبر اسر علیزاده)، مؤسسه امام صادق(ع)، قم، ۱۳۸۰ ش.


منابع

  1. قرشی، سید علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، تهران، انتشارات بنیاد بعثت، ۱۳۷۰ ش، جلد ۷، و ۴۷۶.
  2. طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه، ج۱۵، ص۵۴۵.
  3. مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از دانشمندان حوزه، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ هفدهم، ۱۳۷۹ ش، جلد ۱۵، ص۵۲۱.
  4. هاشمی رفسنجانی، اکبر و جمعی از محققان، تفسیر راهنما، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، چاپ اول، ۱۳۸۰ ش، ج۱۳، ص۳۶۸.
  5. حویزی، تفسیر نور الثقلین، قم، انتشارات مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۷۳ ش، ج۴، ص۹۴، روایت ۹۴.
  6. همان، ج۴، ص۹۴.