اقتداء امام علی(ع) به خلفاء در نماز

نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۳:۳۶ توسط Mnazarzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (تکمیل و بارگزاری)
سؤال

چرا حضرت علي(ع) پشت سر خلفاء و غاصبان ولايت نماز خواندند؟

امام علی (ع) بعد از وفات پیامبر (ص) ابتدا از بیعت با ابوبکر امتناع نمود، محققین اهل سنت اجبار علی(ع) را در پذیرش چنین بیعتی پذیرفته اند اما درباره زمان این پذیرش اختلاف است. امام علی(ع) با توجه به شرایط آن زمان و برای جلوگیری از تضعیف جامعه اسلامی با خلفاء بیعت کرد و علت همکاری امام با خلفاء در سایر زمینه ها، از جمله نماز خواندن پشت سر آن ها نیز بر اساس همین مصلحت است. برخی از علماء معتقند، به دلیل اینکه عدم اقتداء به خلفاء مخالفت با ایشان قلمداد می شده است، اقتداء امام علی(ع) به خلفاء ظاهری بوده است.

بیعت اجباری با ابوبکر

خلافت اسلامي در فضايي ناعادلانه به ابوبكر رسيد و علي(ع) از آنجا كه خود را از هر نظر شايسته خلافت مي ديد، ابتدا از بيعت با ابوبكر امتناع نمود.[۱] و سرانجام ناچار شد در يك سياست حق مدارانه، با ابوبكر بيعت كند.

محققين اهل سنت، اجبار علي(ع) را در پذيرش چنين بيعتي پذيرفته اند.[۲] ولي درباره زمان اين پذيرش، ميان آنها اختلاف است. برخي از آنها تمام تلاش خود را به كار بسته تا بيعت امام را بلافاصله پس از بيعت مردم نشان دهند.[۳] و دليل آن را چنين آورده اند كه «علي(ع) همواره با ابوبكر بود و تمام نمازهايش را پشت سر وي مي خواند.» ولي بلافاصله افزوده اند: مشهور آن است كه علي(ع) صلاح ديد كه نظر فاطمه ـ رضي الله عنها ـ را رعايت نمايد، و وقتي كه فاطمه ـ رضي الله عنها ـ پس از شش ماه از مرگ پدر از دنيا رفت، با ابوبكر جلوي مردم بيعت كرد.[۴]

ولي توجه به حوادث پس از رحلت پيامبر، نظر نويري در نهايه الارب را تاييد مي كند كه درباره چگونگي بيعت امام مي گويد: پس از آن كه عمر، فاطمه(س) را تهديد جدي نمود و سوگند خورد كه تهديد خود را عملي خواهد نمود، فاطمه به علي گفت كه ملاحظه وي را نكند و با ابوبكر بيعت نمايد.[۵] توجه به فلسفه بيعت امام با خليفه، علت همكاري امام با خلفاء در ساير زمينه ها، از جمله نماز خواندن پشت سر آن ها را روشن مي نمايد.

مصلحت حفظ وحدت مسلمین

توجه به شرايط اسلام و مسلمانها پس از رحلت پيامبر(ص)، درك بهتري از درستي روش امام در پي گيري روش مسالمت آميز با خلفاء، به دست مي دهد. مردم قبائل مختلف شبه جزيره عربستان در سالهاي آخر عمر پيامبر به اسلام روي آوردند، لذا هنوز ايمان واقعي در دل آنها ريشه نگرفته بود و هر حادثه اي هر چند كوچك مي توانست تزلزل اعتقادي آنها را فراهم آورد خطر ديگري كه جهان اسلام، با آنها مواجه بود مسئله ارتداد بود به اين معنا كه پس از رحلت پيامبر گروهي از قبايل تازه مسلمان، با حكومت مركزي به مخالفت برخاسته و از پرداخت ماليات اسلامي، امتناع نمودند، علاوه بر اينها خطر مدعيان نبوت مانند مُسيلمه و سَجاح و طُليحه، كيان اسلام را تهديد مي كرد. با توجه به اين شرايط حساس بود كه امام جهت حفظ وحدت مسلمين و جلوگيري از بروز جنگهاي خونين داخلي، مصلحت ديد كه با خليفه بيعت نمايد.

امام(ع) در تحليل موضع خود مي گويد: و ايم الله لولا مخالفه الفرقه و ان يعود الكفر و يبور الدين لكنّا علي غير ما لنا لهم عليه.[۶](به خدا سوگند اگر ترسي از بروز اختلاف و بازگشت كفر و از بين رفتن دين نبود، رفتاري غير از آن چه انجام داديم، در پيش مي گرفتيم.) پس ضرورت وحدت ميان مسلمان ها و حفظ حوزه اقتدار اسلام در برابر بيگانگان ايجاب مي نمودند كه امام از صف مسلمين خارج نشود. در جمعه و جماعت شركت كند و خليفه را ارشاد نمايد. البته انجام اين امور، مانع از آن نبود كه علي(ع) در هر فرصت مناسب، حق خود را اظهار و نسبت به جفاي خلفاء شكايت نمايد، كه خطبه هاي فراواني در نهج البلاغه شاهد اين مدعي است.[۷]

اقتداء ظاهری امام به خلفاء در نماز

سيد مرتضي در خصوص اقتداء امام در نماز به خلفاء معتقد است كه اين اقتداء ظاهري بوده نه حقيقي و علت اقتداء ظاهري امام به خلفاء را غلبه آنها بر قدرت و اينكه امتناع از اقتداء آنها به عنوان دشمني قلمداد خواهد شد، مي داند.[۸]


مطالعه بيشتر

۱. امامت و رهبري، شهيد مطهري.

۲. تلخيص الشافي، شيخ طوسي، ج۲۱۳۹۴.

۳. بحارالانوار، ج۲۹.


منابع

  1. حسن ابراهيم حسن، تاريخ الاسلام، بيروت، دارالاندلس، چاپ هفتم، ۱۹۶۴، ج۱، ص۲۶۶.
  2. صبحي الصالح، النظم الاسلاميه، بيروت، دارالعلم للملايين، چاپ سوم، سال ۱۳۹۶، ص۲۶۳.
  3. بلاذري، انساب الاشراف، بيروت، ۱۹۹۶، ج۵، ص۱۲۶؛ ابن كثير، البدايه و النهايه، ج۵، ۲۴۹.
  4. ابن كثير، البدايه و النهايه، مكتبه المعارف، ۱۹۶۶م، ج۵، ص۲۴۹.
  5. نويري، نهايه الارب، المكتبه‌ العربيه، قاهره، ۱۳۹۵هـ ، ج۱۹، ص۴۰.
  6. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج۱، ص۳۰۷.
  7. ر.ك: مطهري، مرتضي، امامت و رهبري، انتشارات صدرا، چاپ دوم، ۱۳۶۴، ص۲۰، بخش مقدمه.
  8. طوسي، تلخيص الشافي، قم، منشورات العزيزي، ۱۳۹۴هـ ، ج۲، ص۱۵۸.