تعریف دیندار
این مقاله هماکنون به دست Rezapour در حال ویرایش است. |
دیندار کیست؟ و آیا این سخن صحیح است که «دیندار کسی است که خود را در برابر هیچکس و هیچ سختی و هیچ عقیدهای قربانی نمیکند»؟
حقیقت دین را تسلیم در برابر خدا و دیندار را دارای خصوصیت تسلیم و بندگی در مقابل خداوند که جهتدهی به امیال و خواستههای خود در راستای اراده و خواست خدا قرار میدهد.
از بدیهیترین بدیهیات و قطعیترین قطعیات قرآن کریم و سنت معصومین (ع) این است که همه انسانها در درجه اول باید در برابر حق مطلق، خالق و رَبّ همه موجودات، مطیع محض؛ تسلیم و عبد به تمام معنی باشند و خودشان را در مقابل اراده او قربانی کنند؛ و در مرتبه بعد و به تبع تسلیم در برابر خدا، باید تابع رسول خدا(ص)[۱] و پیام آور دین الهی باشند، و از فرامین ایشان تخلف نکنند.
مجموعه آیات و روایاتی که به شکلها و عبارتهای مختلف، انسانها را به اطاعت، عبادت، تبعیت و تسیلم در برابر خدا و رسولش (صلی الله علیه وآله) امر میکند، از مرز هزاران میگذرد.[۲] بنا بر این حق این است که انسان دیندار کسی است که عبد و تسلیم بی چون و چرا در مقابل خداوند است و حقیقت انسانیت او به این است که خود را در مقابل خداوند و اراده او قربانی کند. با توجه به مطالب یاد شده، این سخن که دیندار کسی است که خود را به پای هیچکس و هیچ سختی و عقیده ای قربانی نمیکند!» سخنی کاملاً نادرست است، و در قضاء کامل با معارف قرآن و اهلبیت (ع) است.
نکته قابل بحث دیگر این است که منظور از جستجوگر بودن فرد دیندار، چیست؟ اگر منظور این است که فرد دیندار نباید به هیچ عقیده ای دل ببندد و نباید در برابر هیچ حقیقتی سر فرود آورد ـ چنانکه از ذیل سخن مورد نظر برمی آید ـ این برداشت در تضاد کامل با معنای «دیندار» و «دینداری» است، چه، همانطور که بیان شد حقیقت دین همانا تسلیم در برابر حضرت حق جل جلاله است و دیندار کسی است که دل در گرو اراده و خواست خداوند متعال دارد و تسلیم محض او است. حال اگر صاحب این سخن از دین و دیندار تعریف دیگری داشته باشد، اگر ایشان دین را همان، تفسیرها و تعبیرهای سیال بشری از تجارب دینی شخصی بداند و آن را در حد یک تجربه روان شناختی تنزل داده و فاقد هرگونه محتوای معرفتی بداند، در این صورت تعریف ایشان از شخص دیندار نیز معقول و منطقی مینماید، زیرا بر اساس این تعریف از دین، دیندار کسی است که همواره تجربه دینی جدیدی دارد؛ و هیچ ملاکی برای ترجیح تجربه کسی بر تجربه دیگری وجود ندارد، بنا بر این دیندار کسی است که همواره در حال جستجو است و خود را در برابر سخن و عقیده هیچکس نباید قربانی کند. لکن این گونه تعریف از دین اساساً نادرست است و براهین عقلی و ادله نقلی متعددی بر بطلان چنین تعریف و تصویری از دین، وجود دارد.
امّا اگر مقصود از جستجوگر بودن دیندار، حقیقت جو بودن اوست به این معنی که اولاً: او قائل به وجود حقیقی است و ثانیاً رسیدن به آن حقیقت را ممکن میداند، و ثالثاً تا وقتی که آن حقیقت را در آغوش نکشد نباید از جستجو و تکاپو دست بردارد، اگر مقصود از جستجوگر بودن این باشد البته این کلامی است بسیار متین و استوار. لکن پرواضح است که معنای این تفسیر از جستجوگر، این نیست که فرد حقیقت جو پس از آن که به آن رسید همواره باید روی آن پا بگذارد و با سرپیچی از آن دوباره به جستجوی خود ادامه دهد چرا که بعد از حق چیزی نیست مگر گمراهی و ضلالت.[۳]
دانشمندان مسلمان و غربی، تعاریف فراوانی از دین ارائه دادهاند و شمار آنها به قدری است که بسیار مشکل میتوان آنها را جمع و شمارش کرد: چرا که قدمت دین، به درازای عمر انسان بوده و در شکلهای گوناگون، از ابتداییترین صورت تا صورت متعالی و جامع، در جوامع گوناگون تبلور یافتهاست؛ بنابراین ارائه تعریفی از دین که تمام ادیان را دربر گیرد مشکل است. ولی به هر حال، «دین به معنای اعتقاد به آفریننده ای برای جهان و انسان و دستورهای عملی متناسب با این عقاید است؛ از این رو کسانی که مطلقاً معتقد به آفریننده ای نیستند و پیدایش پدیدههای جهان را تصادفی یا صرفاً معلول فعل و انفعالهای مادی و طبیعی میدانند، بیدین نامیده میشوند.» بر این اساس هر دینی از دو بخش اساسی تشکیل شدهاست: ۱) عقاید و گزارههای حقیقی؛ که ریشهٔ دین داری به شمار میرود؛ ۲) دستورات عملی و ارزشی؛ که بر پایهٔ آموزههای اعتقادی استوار شدهاند. فلذا متفکران اسلامی، دین را به دو بخش اصول و فروع یا نظام هستها و نظام بایدها منشعب ساختهاند. با توجه به بیانات فوق باید بگوییم انسانی واقعاً دیندار است که به سه بخش ذیل اعتقاد داشته باشد و به آنها عمل نماید.
- در بخش عقاید و معارف، که حکم پایه و اساس و ریشة دین را دارند، به حدّ باور برسد؛ یعنی به وحدانیت خداوند متعال ایمان بیاورد و نیز به رسولان الهی که برای هدایت انسانها به رستگاری آمدند و هم چنین به روز رستاخیز.
- متخلّق شدن به ارزشهای اصیل اخلاقی و اصلاح و تهذیب نفس که نقش به سزایی در سعادت فردی، اجتماعی، دنیوی و اخروی انسان دارند.
- عمل به دستورات و احکام الهی به ویژه انجام واجبات و ترک محرمات که برای وصول به مقام عبودیت و لقای الهی ضروری است.
از آنچه گفته شد میتوان نتیجه گرفت که اگر کسی به واقع قدم در عالم دین بگذارد و از روی صدق و حقیقت به خدا ایمان بیاورد و تسلیم اوامر او گردد، یک دیندار واقعی است.J}
برای مطالعهٔ بیشتر
۱ـ پترسون، مایکل و جمعی از نویسندگان، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه سلطانی و نراقی، تهران، انتشارات طرح نو، چاپ سوم، ۱۳۷۹.
۲ـ صادقی، هادی، درآمدی بر کلام جدید، قم، دفتر نشر طه، ۱۳۸۱.
منابع
- ↑ حشر/۷؛ آل عمران/۳۱–۳۲ و ۱۳۲؛ نساء/۵۹؛ مائده/۹۲؛ انفال/۱ و ۲۰ و ۴۶؛ نور/۵۴ و ۵۶؛ محمد/۳۳؛ مجادله/۱۳؛ تغابن/۱۲؛ آل عمران/۵۰؛ شعراء/۱۰۸ و ۱۱۰ و ۱۲۶ و ۱۳۱؛ زخرف/۶۳ و صدها آیه دیگر.
- ↑ بقره/۲۱؛ نساء/۳۶؛ مائده/۷۲ و ۱۱۷؛ اعراف/۵۹ و ۶۵ و ۷۳ و ۸۵؛ نحل/۳۶؛ حج/۷۷؛ مؤمنون/۲۳–۳۲؛ نمل/۴۵؛ عنکبوت/۱۶ و ۳۶؛ نجم/۶۲؛ نوح/۳؛ انبیاء/۲۵ و ۹۲ و صدها آیه دیگر.
- ↑ یونس/۳۲.