فلسفه توسل
حقیقت و فلسفه توسل چیست؟
بدون تردید برکات مادی و معنوی خداوند از مجاری خاصی فرود میآید و یک انسان موحد و مسلمان همان طوری که برای رسیدن به خواستههای خود در امور مادی به جستجوی وسیله میافتد، در جنبهها و امور معنوی از قبیل آمرزش گناهان، رسیدن به بهشت و نجات از جهنم و رسیدن به مقامات عالیتر اخروی، نیز در جستجوی وسیله به دنبال وسیله مناسب با این امور میگردد و در این زمینه انجام مستحبات و واجبات و ترک محرمات و مکروهات هر کدام در جای خودش وسیله تقرب به خداوند میباشد، همان طوری که پیوند با اولیاء الهی و محبت آنان که به حکم قرآن بر ما فرض است[۱] و وسیله قرار دادن آنان در جهت جلب رحمت و مغفرت خداوند، از بهترین وسائلی است که موجب دستیابی انسان به مقامات عالی اخروی و نیز موجب رسیدن انسان به اهداف مشروع مادی میگردد.
حقیقت توسل
به بیان دیگر علل و اسباب منحصر در اسباب ظاهری نمیباشد، (هر چند بشر با علل مادی و ظاهری مأنوس است) بلکه علل و عواملی فوق این اسباب و عوامل وجود دارد که از جمله آنها، توسل به معصومین(ع) و مقام آنان میباشد و توسل به آنها در حقیقت در سلسله علل فرود آمدن رحمت و نزول لطف الهی است و مطابق روایات زیادی و تصریح مفسرین شیعه[۲] و سنی[۳] تمسک و اعتصام به «حبل الله» که در قرآن آمده است و خداوند مسلمانان را امر فرموده است که به آن متوسل شوند، همان تمسک به اهل بیت(ع) میباشد. بنابراین مسئله توسل علاوه بر سیره مسلمین از پشتوانه قرآنی و روائی برخوردار است.
فلسفه توسل
اما بخش دیگر سؤال که فلسفه توسل چیست و چرا در عین حالی که وسائل دیگری از قبیل توبه، دعا، انجام واجبات و ترک محرمات برای تقرب به بارگاه الهی وجود دارد، به اولیاء الله متوسل شده و برای نیل به هدف، آنان را بین خود و خداوند واسطه قرار میدهیم؟
پاسخ این پرسش بهطور اجمال از آنچه در مورد توسل گفته شد روشن گشت و میتوان به برخی از امور زیر به عنوان فلسفه توسل اشاره کرد: ۱. مهمترین و اصلیترین فلسفه توسل این نکته است که اولیاء الهی واسطه بین خالق و خلق است و واسطه همه برکاتی است که شامل حال انسان میگردد و همان طوری که در قوس نزول از نظر فلسفی واسطه بین ثابت و متغیر لازم است که وجهه ثبات و تغیّر را داشته باشد و اگر آن واسطه نباشد رسیدن فیض از ثابت و قدیم به متغیر و حادث از نظر سنت الهی محال است، هم چنین در قوس صعود و ترقی انسان و رسیدن او به مقام قرب خداوند، واسطه بین قلوب ناقصه و ارواح نازله و بین موجود تام و تمام از جمیع جهات، لازم است و اگر اولیاء الهی که واسطه روحانی و رابطه غیبی بین خدا و بندگانش هست نباشد، عروج و ترقی به مقام قرب الهی میسر نخواهد بود، لذا اگر کسی گمان کند که بدون توسل و تمسک به اولیاء الله که خود راه عروج به معارج را یافته و سیر الی الله را به اتمام رساندهاند، میتواند با اعمال ناقصه خود نجات پیدا کرده و بخدا برسد، سخت در اشتباه است، چون برای تقرب به خدا بین ما و خدا سنخیتی لازم است و آن با تبعیت از وسائط فیض ممکن است. روی همین جهت در روایات معتبر و فراوان شرط قبولی اعمال قبول ولایت شمرده شده است. در روایتی از امام محمد باقر (ع) این گونه آمده است: «اگر کسی شبها را به عبادت قیام کند و روزها را به روزه سپری نماید و تمام مالش را تصدق بدهد، و در تمام عمر حج کند، ولی ولایت ولیّ الله را نداشته باشد تا به دلالت و راهنمایی او اعمالش را انجام بدهد، او از اهل ایمان نبوده و نزد خدا ثوابی ندارد و نیز ابوحمزه ثمالی از امام سجاد (ع) روایت نموده است که فرمود: «کدام یک از بقعهها افضل است؟
گفتیم خدا و رسول خدا و فرزند رسول خدا (ص) بهتر میدانند. فرمود: افضل بقعهها برای ما، بین رکن و مقام است. اگر کسی عمر کند به اندازه عمر نوح و تمام عمرش را روزه بگیرد و شبها به عبادت بپردازد در همان مکان، ولی خدا را بدون ولایت ما ملاقات کند، اعمال او به او نفعی نرساند».[۴]
آری تمسک و توسل به معصومین و واسطه قرار دادن آنان در شخص توسل جوینده دگرگونی ایجاد میکند و سبب میشود که انسان به آنچه آنها احترام میگذارند، احترام بگذارد و سرانجام از جهتی یا جهاتی شبیه آنان گردد.
و از این جهت مایه قرب و شایستگی روحی انسان میگردد و بدون تمسک به معصومین (ع) ایمان و عمل ما ناقص است، لذا لازمه قطعی سیر به سوی خدا تمسک و اقتداء به آنان است که اگر آنان نبودند خدا پرستش نمیشد. روی همین جهت شرط اینکه یک عمل وجهه ملکوتی پیدا کند و باعث نجات انسان شود، این است که از روی معرفت خدا و کسانی که شناختن آنها از شئوون شناخت خداست، صورت بگیرد وگرنه بدون شناخت آنان شناخت خدا کامل نخواهد بود و نیز برنامه صحیحی که مطابق آن وظائف خود را انسان انجام بدهد در دست نخواهد داشت یا نبود این دو رسیدن به خدا مقدور نخواهد بود.
۲. یکی دیگر از فلسفههای توسل از معصومین (ع) ایجاد تقویت روح بندگی و خضوع است، چون وقتی برگزیده ای از برگزیدگان خدا را به وساطت میطلبیم و او را بین خود و خدا برای تشرف به بارگاه الهی وسیله قرار میدهیم، این امر به این معنی است که خود را کمتر از آن میبینیم که مستقیماً در برابر ذات حق تعالی بایستیم و با او راز بگوییم و حاجت خود را از وی طلب کنیم و این خود خضوع و عبودیت بنده در برابر معبود است؛ بنابراین توسل، انسان را از اوج غرور و استکبار به زیر میکشد و این ذلت و نداشتن خوی خود بزرگ بینی موجب تقرب انسان به درگاه خدا میگردد.
توسل ما به معصومین (ع) و سر بر آستان آنان نهادن به این معنی است که آنان را بندگان مقرب خدا یافتهایم و خود را لایق آن ندیدهایم که برای حضور در محضر ربوبی، بی واسطه برویم، لذا آنان را واسطه قرار میدهیم؛ همان بندگان صالح و شایسته خدا که قرآن محبت و مودت واقعی آنان را از ما خواسته.[۵]
و روشن است که محبت، جدا از عمل و اطاعت از آنان و تمسک به آنان نخواهد بود.
۳. درخواست حاجت، شفاعت و وسیله قرار دادن اولیاء به معنای اعتقاد ما به ولایت تکوینی و تشریعی آنان است؛ یعنی آنان متکی به اذن و قدرت الهی بوده و در عالم تکوین میتوانند تصرف کنند، مثلاً مریضی را از راههای غیرعادی شفا بدهند و توسل موجب تقویت این اعتقاد حقّه ما میشود و نیز موجب قرب به وسائلی میشود که به اذن و قدرت الهی قدرت معنوی بیشتری دارند.
۴. اینکه خدا سرباز زدن منافقین و نرفتن نزد پیامبر اکرم (ص) برای آنکه آن حضرت برای آنان استغفار کند، مذمت نموده[۶] و از طرفی به مسلمانان دستور داده که دنبال وسیله باشند،[۷] نشان میدهد که انسان نباید به اعمال ناقص خود بدون وساطت معصومین دل ببندد و مغرور شود.
همان طوری که اشاره شد توسل به معصومین (ع) و اولیاء و مقربان درگاه قرب حق تعالی در قالبهایی از قبیل زیارت نمودن آنان، حاجت خواستن و وسیله قرار دادن آنها به منظور جلب رضایت خداوند، ممکن است صورت بگیرد که در این میان یکی از مظاهر توسل، عزاداری و گریه بر آنان است که این نوع از توسل علاوه بر اموری که به عنوان فلسفه توسل به آن اشاره میشد، فلسفههای دیگری میتواند داشته باشد که در ذیل اشاره به برخی از این امور میشود:
۱. فلسفه گریه بر ائمه معصومین (ع) و به خصوص امام حسین (ع) ایجاد پیوند عمیق عاطفی بین امت و الگوهای راستین به منظور توجه و پیروی عملی از آنان میباشد و این کار ما تأسی و اقتداء به پیامبر اکرم (ص) که بهترین الگوی ماست میباشد، زیرا قرآن آن حضرت را اسوه قرار داده و به تأسی به آن حضرت ترغیب فرموده است.[۸]
- اقامه مجلس عزاداری به منظور تصفیه و تزکیه روحها و برقرار نمودن ارتباط معنوی بین امام و امت و فراهم نمودن زمینه تابش شعاع نور حسینی بر قلبها به هدف صیقلی شدن آن.
- اظهار عشق و محبت نسبت به مظلوم و تنفر و انزجار نسبت به ظالم و باطل.
۴. زنده نگهداشتن تاریخ پرشکوه نهضت حسینی به منظور جلوگیری از وقوع انحراف در مسیر دین و توجه به اهداف نهضت امام حسین (ع) به هدف درس گرفتن از آن.[۹]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر
۱ـ ضیاء آبادی، سید محمد، توسل، بنیاد بعثت، ۱۳۸۴ش، ص۲۷ به بعد.
۲ـ طاهری خرمآبادی، سید حسن طاهری، دعا و توسل، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۸۶ تمام کتاب.
منابع
- ↑ شوری/۲۳
- ↑ فیض کاشانی، ملامحسن، التفسیر الصافی، انتشارات الصدر، تهران، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۶۶.
- ↑ حسکانی، عبیدالله، شواهد التنزیل، وزارت ارشاد اسلامی، تهران، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۱۶۸.
- ↑ امام خمینی (ره)، روح الله، آداب نماز، مؤسسه نشر آثار امام خمینی (ره)، چاپ اول، ۱۳۷۸ش، ص۱۳۵.
- ↑ شوری/۲۳.
- ↑ منافقون / ۵.
- ↑ مائده / ۳۵.
- ↑ احزاب/۳۱.
- ↑ شهید مطهری، مرتضی، مجموعه آثار (حماسه حسینی) صدرا، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش، ج۱۷، ص۱۱۰ و ۱۸۹ و ۴۷۸ و ج۱۶، ص۵۷.