پیش نویس:سحر و جادو: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
{{درگاه|زن و خانواده}}
{{درگاه|زن و خانواده}}


[[سحر]] در لغت به معنی هرکاری یا چیزی است که مخفی و پنهان باشد، ولی در عرف غالباً به همان کارهای خارق‌العاده‌ای سحر می‌گویند که با استفاده از وسایل مختلف انجام می‌شود. سحر آموختنی است و منشأ سحر [[ابلیس و شیطان در قرآن|ابلیس]] یا همان [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیطان]] است، لذا کسانی که از سحر استفاده می‌کنند، با شیاطین در ارتباط هستند. با توجّه به تصریح [[شناخت خدا|خداوند]] در آیات [[قرآن کریم و معرفی اهداف آن|قرآن]] در باب مسئله سحر، می‌توان به این نتیجه رسید که برخی از شعبه‌های سحر از امور واقعی است، ولی [[جمهوری اسلامی و اهداف انقلاب|اسلام]]، رفتن به سوی این امور و استفاده از آن را به شدّت نهی می‌کند. همانگونه که در دین [[پیدایش ایده صهیونیسم|یهود]] نیز سحر مورد نهی فراوان قرار گرفته، هرچند که قوم یهود بسیار مرتکب این [[گناه]] می‌شوند. البتّه یادگیری سحر به‌طور کل [[حرام]] نیست و راه‌هایی برای مقابله با آن وجود دارد؛ و افراد خاص خود را می‌طلبد؛ زیرا درغیر این صورت، آثار مخرب فردی و اجتماعی یا حتی خانوادگی به بار می‌آورد.
[[سحر]] در لغت به معنی هرکاری یا چیزی است که مخفی و پنهان باشد، ولی در عرف غالباً به همان کارهای خارق‌العاده‌ای سحر می‌گویند که با استفاده از وسایل مختلف انجام می‌شود. سحر آموختنی است و منشأ سحر ابلیس یا همان [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیطان]] است، لذا کسانی که از سحر استفاده می‌کنند، با شیاطین در ارتباط هستند. با توجّه به تصریح [[شناخت خدا|خداوند]] در آیات [[قرآن کریم و معرفی اهداف آن|قرآن]] در باب مسئله سحر، می‌توان به این نتیجه رسید که برخی از شعبه‌های سحر از امور واقعی است، ولی [[جمهوری اسلامی و اهداف انقلاب|اسلام]]، رفتن به سوی این امور و استفاده از آن را به شدّت نهی می‌کند. همانگونه که در دین [[پیدایش ایده صهیونیسم|یهود]] نیز سحر مورد نهی فراوان قرار گرفته، هرچند که قوم یهود بسیار مرتکب این [[گناه]] می‌شوند. البتّه یادگیری سحر به‌طور کل [[حرام]] نیست و راه‌هایی برای مقابله با آن وجود دارد؛ و افراد خاص خود را می‌طلبد؛ زیرا درغیر این صورت، آثار مخرب فردی و اجتماعی یا حتی خانوادگی به بار می‌آورد.


== تاریخچه سحر ==
== تاریخچه سحر ==
در بررسی تاریخی مسئله سحر، کشف آثار گیاهان، نخستین عامل پیدایش [[تفاوت معجزه با سحر و جادو|جادوگری]] و سحر به نظر می‌رسد. در دورانی که بشر از شناخت واقعیت بیماری‌ها عاجز بود، اولین تلاش‌ها برای توجیه بیماری بر اساس مُدرکات بود و مبنای درمان نیز در تمام زمینه‌های پزشکی در ابتدا جادوگری و [[افسون]] بود که مخلوق فکر و چاره‌اندیشی بشر و اساس اعتقادات او بوده است. قرن‌ها پیش از [[عیسی مسیح در منابع مسیحی و اسلامی|حضرت مسیح(ع)]] اختلال روانی، مترادف با سحر و جادو و [[دیدار ارواح با اهل دنیا|ارواح]] شیاطین بود. آنها بیماری را نتیجه [[تسخیر]] ارواح خبیثه می‌دانستند که چاره آن منحصر به خارج کردن آن [[دیدار ارواح با اهل دنیا|ارواح موذی]] از بدن شخص مبتلا بود که طی مراسم ویژه انجام می‌گرفت. در سال ۱۴۸۶ کتابی درباره [[آفرینش جن به شکل حیوانات|تسخیر جن]] نوشته شد که در آن ویژگی‌های زشت و عادات ناپسند جادوگران و شیوه کار آنان تشریح شده بود و نشان می‌داد که بسیاری از قربانیان آنان، بیماران روانی بوده‌اند. برای درمان هر کس که کوچکترین اثری از اختلال روانی در وی بود، راهی جز افسون و جادوگری وجود نداشت.
در بررسی تاریخی مسئله سحر، کشف آثار گیاهان، نخستین عامل پیدایش [[تفاوت معجزه با سحر و جادو|جادوگری]] و سحر به نظر می‌رسد. در دورانی که بشر از شناخت واقعیت بیماری‌ها عاجز بود، اولین تلاش‌ها برای توجیه بیماری بر اساس مُدرکات بود و مبنای درمان نیز در تمام زمینه‌های پزشکی در ابتدا جادوگری و [[افسون]] بود که مخلوق فکر و چاره‌اندیشی بشر و اساس اعتقادات او بوده است. قرن‌ها پیش از [[عیسی مسیح در منابع مسیحی و اسلامی|حضرت مسیح(ع)]] اختلال روانی، مترادف با سحر و جادو و [[دیدار ارواح با اهل دنیا|ارواح]] شیاطین بود. آنها بیماری را نتیجه [[تسخیر]] ارواح خبیثه می‌دانستند که چاره آن منحصر به خارج کردن آن ارواح موذی از بدن شخص مبتلا بود که طی مراسم ویژه انجام می‌گرفت. در سال ۱۴۸۶ کتابی درباره [[آفرینش جن به شکل حیوانات|تسخیر جن]] نوشته شد که در آن ویژگی‌های زشت و عادات ناپسند جادوگران و شیوه کار آنان تشریح شده بود و نشان می‌داد که بسیاری از قربانیان آنان، بیماران روانی بوده‌اند. برای درمان هر کس که کوچکترین اثری از اختلال روانی در وی بود، راهی جز افسون و جادوگری وجود نداشت.


مسایل مربوط به سحر و [[تفاوت معجزه با سحر و جادو|جادو]] از روزگاران قدیم به تدریج تنظیم می‌شد و با نام [[علوم غریبه]] به صور گوناگون مورد کاربرد [[ساحران]] و [[تفاوت معجزه با سحر و جادو|جادوگران]] قرار می‌گرفت. در دوران [[جمهوری اسلامی و اهداف انقلاب|اسلامی]] در ایران، [[علوم غریبه]] در تعالیم [[فرقه‌های شیعه|اسماعیلیّه]] رخنه عمیق داشته است و افسانه‌هایی نیز درباره اقدامات [[تفاوت معجزه با سحر و جادو|جادوگرانه]] آنها وجود دارد. علی‌رغم توضیح ذکر شده، در این مسئله که سحر از چه زمانی در میان بشر پدیدار شد و چه کسی آن را به دیگران انتقال داد، نظرهای فراوان داده شده که هیچ‌کدام قانع‌کننده نیست، امّا آن نظری که بیشتر با ظاهر آیات [[قرآن کریم و معرفی اهداف آن|قرآنی]] و احادیث سازگار است این است که آغاز پیدایش سحر به صورت علمی منسجم و دانشی که از استاد به شاگرد انتقال پیدا می‌کرد به زمان [[حضرت سلیمان(ع)]] برمی‌گردد و خاستگاه آن قوم [[پیدایش ایده صهیونیسم|یهود]] است. در عصر حاضر نیز به مسئله سحر از دیدگاه‌های مختلف علمی و فلسفی پرداخته شده، به‌طوری‌که بسیاری از افعالی که در گذشته به صورت خرق عادت مطرح بوده، امروزه یک اصل مسلّم علمی است که تقویت نیروی اراده و تلقین به وسیله مرتاضان نمونه‌ای از این امور می‌باشد.
مسایل مربوط به سحر و [[تفاوت معجزه با سحر و جادو|جادو]] از روزگاران قدیم به تدریج تنظیم می‌شد و با نام [[علوم غریبه]] به صور گوناگون مورد کاربرد [[ساحران]] و جادوگران قرار می‌گرفت. در دوران اسلامی در ایران، علوم غریبه در تعالیم [[فرقه‌های شیعه|اسماعیلیّه]] رخنه عمیق داشته است و افسانه‌هایی نیز درباره اقدامات جادوگرانه آنها وجود دارد. علی‌رغم توضیح ذکر شده، در این مسئله که سحر از چه زمانی در میان بشر پدیدار شد و چه کسی آن را به دیگران انتقال داد، نظرهای فراوان داده شده که هیچ‌کدام قانع‌کننده نیست، امّا آن نظری که بیشتر با ظاهر آیات قرآنی و احادیث سازگار است این است که آغاز پیدایش سحر به صورت علمی منسجم و دانشی که از استاد به شاگرد انتقال پیدا می‌کرد به زمان [[حضرت سلیمان(ع)]] برمی‌گردد و خاستگاه آن قوم یهود است. در عصر حاضر نیز به مسئله سحر از دیدگاه‌های مختلف علمی و فلسفی پرداخته شده، به‌طوری‌که بسیاری از افعالی که در گذشته به صورت خرق عادت مطرح بوده، امروزه یک اصل مسلّم علمی است که تقویت نیروی اراده و تلقین به وسیله مرتاضان نمونه‌ای از این امور می‌باشد.


== تعریف سحر ==
== تعریف سحر ==
ارتباط و استفاده علمی و عملی از [[دیدار ارواح با اهل دنیا|ارواح]]، [[آفرینش جن به شکل حیوانات|اجنه]] و [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیاطین]] در اصطلاح لغوی و فقهی، سحر نام<ref>ثم الظاهر أن التسخیرات بأقسامها داخله فی السحر علی جمیع تعاریفه، جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج ۲، ص ۱۱۲؛ او علی سبیل الاستعانه بالارواح الساذجه، همان، ص ۷۱٫.</ref>دارد. طبق دلایل [[قرآن کریم و معرفی اهداف آن|قرآنی]]، [[روایی]] و [[فقهی]]، [[ساحری]]، به صلاح زندگی دنیوی و اخروی [[حقیقت انسان|انسان]] نیست. اگرچه در تعریف و تعیین موارد سحر در کتب لغوی و [[فقهی]] تعاریف زیادی بیان شده است، اما در این که ارتباط با [[دیدار ارواح با اهل دنیا|ارواح]]، [[آفرینش جن به شکل حیوانات|اجنه]] و [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیاطین]]، سحر نامیده می‌شود، از مسلّمات شمرده شده است.<ref>جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج ۲، ص ۱۱۲٫.</ref> [[قرآن کریم و معرفی اهداف آن|قرآن کریم]]؛ [[ساحری]] را [[نجس بودن کافر|کفر]]، [[بی‌ایمانی]]، [[بی‌تقوایی]]، معامله‌ای بد با خود، بی بهرگی از آخرت،<ref>«و اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کفر سلیمان و لکن الشیاطین کفروا …» بقره، ۱۰۳ – ۱۰۲؛ طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۲۳۴٫.</ref> افزایش گناه و خواری دانسته است.<ref>«و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن فزادهم رهقا»، جن، ۶٫.</ref>
ارتباط و استفاده علمی و عملی از ارواح، اجنه و شیاطین در اصطلاح لغوی و فقهی، سحر نام<ref>ثم الظاهر أن التسخیرات بأقسامها داخله فی السحر علی جمیع تعاریفه، جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج ۲، ص ۱۱۲؛ او علی سبیل الاستعانه بالارواح الساذجه، همان، ص ۷۱٫.</ref>دارد. طبق دلایل قرآنی، [[روایی]] و [[فقهی]]، [[ساحری]]، به صلاح زندگی دنیوی و اخروی [[حقیقت انسان|انسان]] نیست. اگرچه در تعریف و تعیین موارد سحر در کتب لغوی و فقهی تعاریف زیادی بیان شده است، اما در این که ارتباط با ارواح، اجنه و شیاطین، سحر نامیده می‌شود، از مسلّمات شمرده شده است.<ref>جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج ۲، ص ۱۱۲٫.</ref> قرآن کریم؛ ساحری را [[نجس بودن کافر|کفر]]، [[بی‌ایمانی]]، [[بی‌تقوایی]]، معامله‌ای بد با خود، بی بهرگی از آخرت،<ref>«و اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کفر سلیمان و لکن الشیاطین کفروا …» بقره، ۱۰۳ – ۱۰۲؛ طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۲۳۴٫.</ref> افزایش گناه و خواری دانسته است.<ref>«و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن فزادهم رهقا»، جن، ۶٫.</ref>


=== سحر در لغت ===
=== سحر در لغت ===
سحر در لغت به معنای [[خدعه]] و [[نیرنگ]]، چشم‌بندی، و به تعبیر قاموس: سحر کردن یعنی خدعه نمودن. اظهار باطل در چهره حق، برگرداندن چیزی از مسیر درست آن و هر چیزی که منشأ و سبب آن دقیق و لطیف باشد، آمده است: کل مالطف و دق. برخی لغویان گفته‌اند: اصل سحر تبدیل چیزی از حقیقت خود به غیر آن است و به عمل [[ساحر]] از این جهت که باطل را به صورت حق نشان می‌دهد و چیزی را در خیال افراد، خلاف حقیقت آن نمایان می‌سازد، سحر گفته‌اند.<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، واژه «سحر» ج۳، ص۱۳۵</ref><ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، واژه «سحر» ج۴، ص۳۴۸.</ref> در مفردات راغب که مخصوص واژه‌های [[قرآن کریم و معرفی اهداف آن|قرآن]] است به سه معنی اشاره شده:
سحر در لغت به معنای [[خدعه]] و [[نیرنگ]]، چشم‌بندی، و به تعبیر قاموس: سحر کردن یعنی خدعه نمودن. اظهار باطل در چهره حق، برگرداندن چیزی از مسیر درست آن و هر چیزی که منشأ و سبب آن دقیق و لطیف باشد، آمده است: کل مالطف و دق. برخی لغویان گفته‌اند: اصل سحر تبدیل چیزی از حقیقت خود به غیر آن است و به عمل ساحر از این جهت که باطل را به صورت حق نشان می‌دهد و چیزی را در خیال افراد، خلاف حقیقت آن نمایان می‌سازد، سحر گفته‌اند.<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، واژه «سحر» ج۳، ص۱۳۵</ref><ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، واژه «سحر» ج۴، ص۳۴۸.</ref> در مفردات راغب که مخصوص واژه‌های قرآن است به سه معنی اشاره شده:
# خدعه و خیالات بدون حقیقت و واقعیت همانند [[شعبده]] و [[تردستی]].
# خدعه و خیالات بدون حقیقت و واقعیت همانند [[شعبده]] و [[تردستی]].
# جلب [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیطان‌ها]] از راه‌های خاصی و کمک گرفتن از آنان.
# جلب شیطان‌ها از راه‌های خاصی و کمک گرفتن از آنان.
# معنی دیگری است که بعضی پنداشته‌اند و آن این که: ممکن است، با وسائلی ماهیت و شکل اشخاص و موجودات را تغییر داد، مثلاً [[حقیقت انسان|انسان]] را به وسیله آن به صورت حیوانی درآورد، ولی این نوع خیال و پنداری بیش نیست و واقعیت ندارد.<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ج۱، ص۴۰۰، «سحر».</ref>
# معنی دیگری است که بعضی پنداشته‌اند و آن این که: ممکن است، با وسائلی ماهیت و شکل اشخاص و موجودات را تغییر داد، مثلاً انسان را به وسیله آن به صورت حیوانی درآورد، ولی این نوع خیال و پنداری بیش نیست و واقعیت ندارد.<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ج۱، ص۴۰۰، «سحر».</ref>


=== سحر در اصطلاح ===
=== سحر در اصطلاح ===
فقها از سحر تعریف‌های مختلفی ارائه کرده‌اند. این اختلاف در تعریف موجب شده که بعضی کارها بنابر برخی تعریف‌ها از مصادیق سحر و بنابر تعاریفی دیگر، خارج از آن قلمداد گردد؛ چنان‌که به تعریف‌های ارائه شده، از جهت جامع و مانع بودن نیز اشکال شده است. از این‌رو، برخی گفته‌اند: به تعریفی تام که همه مصادیق [[سحر]] را شامل شود و از دخول کارهایی که سحر به‌شمار نمی‌روند، مانع‌گردد، دست نیافتیم.<ref>نراقی، احمد، مستند الشیعة، ج۱۴، ص۱۱۴.</ref> تعریف‌های ارائه شده از سحر عبارتند از:
فقها از سحر تعریف‌های مختلفی ارائه کرده‌اند. این اختلاف در تعریف موجب شده که بعضی کارها بنابر برخی تعریف‌ها از مصادیق سحر و بنابر تعاریفی دیگر، خارج از آن قلمداد گردد؛ چنان‌که به تعریف‌های ارائه شده، از جهت جامع و مانع بودن نیز اشکال شده است. از این‌رو، برخی گفته‌اند: به تعریفی تام که همه مصادیق سحر را شامل شود و از دخول کارهایی که سحر به‌شمار نمی‌روند، مانع‌گردد، دست نیافتیم.<ref>نراقی، احمد، مستند الشیعة، ج۱۴، ص۱۱۴.</ref> تعریف‌های ارائه شده از سحر عبارتند از:
* '''تعریف اول:'''
* '''تعریف اول:'''
گفتار، نوشتار، رُقیه یا هر عملی که در بدن، [[قلب]] یا [[عقل]] فرد سحر شده تأثیر بگذارد؛ بدون آنکه [[ساحر]] با او تماس پیدا کند. سحر ممکن است سبب [[قتل]]، [[بیماری]]، جدایی میان زن و شوهر، [[کینه]] و دشمنی میان آن دو یا پیدایی [[محبت]] شخصی به دیگری گردد.<ref>حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام الشرعیه علی مذهب الإمامیه، ج۵، ص۳۹۶.</ref><ref>حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقهاء، ج۱۲، ص۱۴۴.</ref>
گفتار، نوشتار، رُقیه یا هر عملی که در بدن، [[قلب]] یا [[عقل]] فرد سحر شده تأثیر بگذارد؛ بدون آنکه [[ساحر]] با او تماس پیدا کند. سحر ممکن است سبب [[قتل]]، [[بیماری]]، جدایی میان زن و شوهر، [[کینه]] و دشمنی میان آن دو یا پیدایی [[محبت]] شخصی به دیگری گردد.<ref>حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام الشرعیه علی مذهب الإمامیه، ج۵، ص۳۹۶.</ref><ref>حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقهاء، ج۱۲، ص۱۴۴.</ref>
خط ۳۶: خط ۳۶:
تعریف دوم از نظر گستره اعم از تعریف اول است؛ زیرا اموری را در بر می‌گیرد که تعریف نخست شامل آنها نمی‌شود؛ لیکن از جهت کارکرد؛ تعریف اول اعم خواهد بود؛ چون تأثیر، اعم از زیان و نفع است، مگر آنکه مراد از تأثیر در تعریف نخست همان اضرار باشد.
تعریف دوم از نظر گستره اعم از تعریف اول است؛ زیرا اموری را در بر می‌گیرد که تعریف نخست شامل آنها نمی‌شود؛ لیکن از جهت کارکرد؛ تعریف اول اعم خواهد بود؛ چون تأثیر، اعم از زیان و نفع است، مگر آنکه مراد از تأثیر در تعریف نخست همان اضرار باشد.
* '''تعریف سوم:'''
* '''تعریف سوم:'''
ایجاد کارهای خارق‌العاده که منشأ آن یا تأثیرات نفسانی است، یا بهره‌گیری از فلکیات یا درآمیختن قوای آسمانی با قوای زمینی یا استعانت از [[دیدار ارواح با اهل دنیا|ارواح]] بسیط از جمله [[فرشته نگهبان انسان|فرشتگان]]، [[آفرینش جن به شکل حیوانات|اجنه]] و [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیاطین]]. در اصطلاح خاص، اولی (ایجاد کارهای خارق‌العاده به سبب تأثیرات نفسانی) سحر، دومی [[دعوت کواکب]]، سومی [[طلسمات]] و چهارمی [[عزائم]] نامیده می‌شود.<ref>حلی، محمد بن حسن، ایضاح الفوائد فی شرح إشکالات القواعد، ج۱، ص۴۰۵.</ref>
ایجاد کارهای خارق‌العاده که منشأ آن یا تأثیرات نفسانی است، یا بهره‌گیری از فلکیات یا درآمیختن قوای آسمانی با قوای زمینی یا استعانت از ارواح بسیط از جمله [[فرشته نگهبان انسان|فرشتگان]]، اجنه و شیاطین. در اصطلاح خاص، اولی (ایجاد کارهای خارق‌العاده به سبب تأثیرات نفسانی) سحر، دومی [[دعوت کواکب]]، سومی [[طلسمات]] و چهارمی [[عزائم]] نامیده می‌شود.<ref>حلی، محمد بن حسن، ایضاح الفوائد فی شرح إشکالات القواعد، ج۱، ص۴۰۵.</ref>


این تعریف، اعم از تعریف‌های پیشین است؛ زیرا در آن نه از تأثیر سخن رفته و نه از اضرار؛ بنابراین، ایجاد کار خارق‌العاده از راه‌های یاد شده، سحر به‌شمار می‌رود؛ در دیگری تأثیر بگذارد یا نگذارد.
این تعریف، اعم از تعریف‌های پیشین است؛ زیرا در آن نه از تأثیر سخن رفته و نه از اضرار؛ بنابراین، ایجاد کار خارق‌العاده از راه‌های یاد شده، سحر به‌شمار می‌رود؛ در دیگری تأثیر بگذارد یا نگذارد.
* '''تعریف چهارم:'''
* '''تعریف چهارم:'''
کاری که پدید آمدن امری را در پی داشته و منشأ آن پنهان و غیر متعارف باشد. البته نه بدین معنا که هر عمل این چنینی مصداق سحر است؛ بلکه بدین معنا که سحر چنین ماهیتی دارد، با این توضیح که چنین عملی گاه در پرتو تقویت و تصفیه نفس از راه ریاضت از فرد صادر می‌شود؛ گاه با به‌کارگیری قوانین طبیعی یا هندسی؛ گاه با تسخیر روحانیات افلاک، [[ستارگان]] و مانند آنها که مشهور نزد [[یونانیان]] و [[کلدانیان]] بوده است؛ گاه با تسخیر [[آفرینش جن به شکل حیوانات|جنیان]] و [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیاطین]]؛ گاه با اعمالی که مناسب مطلوب و مقصود است، مانند کشیدن تصاویر مسحور، نقش‌ها، گره زدن و بستن، دمیدن یا نوشتن که به [[رُقیه]] (کلماتی که با آن، فرد مبتلا به آفتی هم‌چون [[صرع]] و [[تب]] را تعویذ می‌کنند) و [[عزیمه]] (کلماتی که با آن [[دیدار ارواح با اهل دنیا|ارواح]] خبیث را از بدن کسی که بدان تعلق گرفته خارج می‌سازند) تقسیم می‌شود، یا دود کردن گیاهان خوش‌بو و مناسب در زمانی خاص که نزد [[نَبَطیان]] معروف بوده است. و گاه با ذکر نام‌هایی که معانی آنها معلوم نیست و نوشتن آن نام‌ها به ترتیبی خاص. این قسم به [[اعراب]] و[[نبطیان]] منسوب است، و گاه با ذکر الفاظ دارای معانی معلوم غیر از دعاها و گاه با تصرف در بعضی آیات یا دعاها یا نام‌ها. گاهی نیز با قرار دادن اعداد به ترتیبی خاص در لوح‌هایی. گوینده این قول پس از بیان اسباب نه‌گانه اشاره رفته، می‌گوید: قدر متیقن از سحر نوع پنجم است. نوع اول و دوم به‌طور یقین از مصادیق سحر نیست. باقی موارد مشتبه و مشکوک است.<ref>نراقی، احمد، مستند الشیعة، ج۱۴، ص۱۱۵.</ref>  
کاری که پدید آمدن امری را در پی داشته و منشأ آن پنهان و غیر متعارف باشد. البته نه بدین معنا که هر عمل این چنینی مصداق سحر است؛ بلکه بدین معنا که سحر چنین ماهیتی دارد، با این توضیح که چنین عملی گاه در پرتو تقویت و تصفیه نفس از راه ریاضت از فرد صادر می‌شود؛ گاه با به‌کارگیری قوانین طبیعی یا هندسی؛ گاه با تسخیر روحانیات افلاک، [[ستارگان]] و مانند آنها که مشهور نزد [[یونانیان]] و [[کلدانیان]] بوده است؛ گاه با تسخیر جنیان و شیاطین؛ گاه با اعمالی که مناسب مطلوب و مقصود است، مانند کشیدن تصاویر مسحور، نقش‌ها، گره زدن و بستن، دمیدن یا نوشتن که به [[رُقیه]] (کلماتی که با آن، فرد مبتلا به آفتی هم‌چون [[صرع]] و [[تب]] را تعویذ می‌کنند) و [[عزیمه]] (کلماتی که با آن ارواح خبیث را از بدن کسی که بدان تعلق گرفته خارج می‌سازند) تقسیم می‌شود، یا دود کردن گیاهان خوش‌بو و مناسب در زمانی خاص که نزد [[نَبَطیان]] معروف بوده است. و گاه با ذکر نام‌هایی که معانی آنها معلوم نیست و نوشتن آن نام‌ها به ترتیبی خاص. این قسم به [[اعراب]] و[[نبطیان]] منسوب است، و گاه با ذکر الفاظ دارای معانی معلوم غیر از دعاها و گاه با تصرف در بعضی آیات یا دعاها یا نام‌ها. گاهی نیز با قرار دادن اعداد به ترتیبی خاص در لوح‌هایی. گوینده این قول پس از بیان اسباب نه‌گانه اشاره رفته، می‌گوید: قدر متیقن از سحر نوع پنجم است. نوع اول و دوم به‌طور یقین از مصادیق سحر نیست. باقی موارد مشتبه و مشکوک است.<ref>نراقی، احمد، مستند الشیعة، ج۱۴، ص۱۱۵.</ref>  


بنابر تعریف چهارم، عمل خارق‌العاده پدید آمده در پرتو تقویت نفس مصداق سحر نیست؛ چنان‌که آنچه به سبب نوع دوم ایجاد می‌شود نیز مصداق سحر نخواهد بود. مصداق سحر بودن کارهایی که با تسخیر [[دیدار ارواح با اهل دنیا|ارواح افلاک]] ([[فرشتگان نگهبان انسان|فرشتگان]]) یا [[آفرینش جن به شکل حیوانات|جنیان]] و [[ابلیس و شیطان در قرآن|شیاطین]] و سایر اسباب نه‌گانه جز نوع پنجم صورت می‌گیرد، مورد شک و شبهه است؛ بنابراین، تعریف چهارم اخص از تعریف سوم است؛ لیکن از حیث قید نشدن اضرار به دیگری در این تعریف، از تعریف اول و دوم اعم می‌باشد.
بنابر تعریف چهارم، عمل خارق‌العاده پدید آمده در پرتو تقویت نفس مصداق سحر نیست؛ چنان‌که آنچه به سبب نوع دوم ایجاد می‌شود نیز مصداق سحر نخواهد بود. مصداق سحر بودن کارهایی که با تسخیر ارواح افلاک (فرشتگان) یا جنیان و شیاطین و سایر اسباب نه‌گانه جز نوع پنجم صورت می‌گیرد، مورد شک و شبهه است؛ بنابراین، تعریف چهارم اخص از تعریف سوم است؛ لیکن از حیث قید نشدن اضرار به دیگری در این تعریف، از تعریف اول و دوم اعم می‌باشد.
* '''تعریف پنجم:'''
* '''تعریف پنجم:'''
مطلق ایجاد چیزی که دارای آثار شگفت، شبیه [[کرامات]] باشد؛ بدون استناد به امور [[حسی]] یا [[شرعی]]، از قبیل آیات و دعاهای وارد شده؛ خواه در مسحور اثر بگذارد یا نه و خواه سحر شده [[حقیقت انسان|انسان]] باشد یا حیوان یا جماد. استخدام [[فرشته نگهبان انسان|فرشتگان]]، احضار و تسخیر [[آفرینش جن به شکل حیوانات|جنیان]] و احضار و تسخیر [[دیدار ارواح با اهل دنیا|ارواح]] و امثال آن، ملحق به سحر است.<ref>موسوی گلپایگانی، محمدرضا، هدایة العباد، ج۱، ص۳۴۲.</ref>
مطلق ایجاد چیزی که دارای آثار شگفت، شبیه [[کرامات]] باشد؛ بدون استناد به امور [[حسی]] یا [[شرعی]]، از قبیل آیات و دعاهای وارد شده؛ خواه در مسحور اثر بگذارد یا نه و خواه سحر شده انسان باشد یا حیوان یا جماد. استخدام فرشتگان، احضار و تسخیر جنیان و احضار و تسخیر ارواح و امثال آن، ملحق به سحر است.<ref>موسوی گلپایگانی، محمدرضا، هدایة العباد، ج۱، ص۳۴۲.</ref>


این تعریف اعم از تعریف‌های قبلی است.
این تعریف اعم از تعریف‌های قبلی است.
خط ۵۰: خط ۵۰:
انجام دادن عملی خارق‌العاده از راه‌های باطل و غیر مشروع به منظور زیان رساندن به کسی. این تعریف، از جهتی هم‌چون تعریف پیشین عمومیت دارد؛ زیرا هر نوع کار خارق‌العاده پدید آمده از راه غیر مشروع را شامل می‌شود و از جهتی اخص است؛ زیرا مقید به اضرار است؛ بنابراین، عمل خارق‌العاده غیر زیان‌آور برای کسی در صورت عدم حرمت از جهتی دیگر، موضوعاً یا حکماً مصداق سحر نخواهد بود.<ref>بهجت، محمدتقی، وسیلة النجاة، ص۴۱۷.</ref>
انجام دادن عملی خارق‌العاده از راه‌های باطل و غیر مشروع به منظور زیان رساندن به کسی. این تعریف، از جهتی هم‌چون تعریف پیشین عمومیت دارد؛ زیرا هر نوع کار خارق‌العاده پدید آمده از راه غیر مشروع را شامل می‌شود و از جهتی اخص است؛ زیرا مقید به اضرار است؛ بنابراین، عمل خارق‌العاده غیر زیان‌آور برای کسی در صورت عدم حرمت از جهتی دیگر، موضوعاً یا حکماً مصداق سحر نخواهد بود.<ref>بهجت، محمدتقی، وسیلة النجاة، ص۴۱۷.</ref>
* '''تعریف هفتم:'''
* '''تعریف هفتم:'''
آنچه که بر اثر چیرگی حالتی بر حس بینایی یا شنوایی یا غیر آن موجب پیدایی چیزی در وهم شود، بدون آنکه واقعیت داشته باشد؛ بنابراین تعریف، سحر، چشم‌بندی و نوعی [[نیرنگ]] است و [[ساحر]] کسی است که با بهره‌گیری از اسباب پنهان، غیر واقع را در خیال [[انسان]] به صورت واقع جلوه می‌دهد و در نتیجه غیر واقع به شکل‌های شگفت‌انگیز دیده می‌شود. بر اساس این تعریف، نسبت سحر به واقع، نسبت مکر به واقع خواهد بود.<ref>خویی، سیدابوالقاسم، مصباح الفقاهة، ج۱، ص۴۵۴.</ref><ref>سبزواری، عبدالاعلی، مهذب الأحکام فی بیان حلال و الحرام، ج۱۶، ص۹۹.</ref><ref>زین‌الدین، محمدامین، کلمة التقوی، ج۴، ص۱۷–۱۸.</ref>
آنچه که بر اثر چیرگی حالتی بر حس بینایی یا شنوایی یا غیر آن موجب پیدایی چیزی در وهم شود، بدون آنکه واقعیت داشته باشد؛ بنابراین تعریف، سحر، چشم‌بندی و نوعی نیرنگ است و ساحر کسی است که با بهره‌گیری از اسباب پنهان، غیر واقع را در خیال انسان به صورت واقع جلوه می‌دهد و در نتیجه غیر واقع به شکل‌های شگفت‌انگیز دیده می‌شود. بر اساس این تعریف، نسبت سحر به واقع، نسبت مکر به واقع خواهد بود.<ref>خویی، سیدابوالقاسم، مصباح الفقاهة، ج۱، ص۴۵۴.</ref><ref>سبزواری، عبدالاعلی، مهذب الأحکام فی بیان حلال و الحرام، ج۱۶، ص۹۹.</ref><ref>زین‌الدین، محمدامین، کلمة التقوی، ج۴، ص۱۷–۱۸.</ref>


ماهیت تعریف هفتم با دیگر تعریف‌ها متفاوت است و در حقیقت، تعریفی جدید از سحر است؛ بنابراین تعریف، ایجاد عمل خارق‌العاده مطلقاً با هر سبب پنهان سحر به‌شمار نمی‌رود؛ چنان‌که تسخیر نیز مطلقاً سحر نخواهد بود.<ref>خویی، سیدابوالقاسم، مصباح الفقاهة، ج۱، ص۴۵۳.</ref>
ماهیت تعریف هفتم با دیگر تعریف‌ها متفاوت است و در حقیقت، تعریفی جدید از سحر است؛ بنابراین تعریف، ایجاد عمل خارق‌العاده مطلقاً با هر سبب پنهان سحر به‌شمار نمی‌رود؛ چنان‌که تسخیر نیز مطلقاً سحر نخواهد بود.<ref>خویی، سیدابوالقاسم، مصباح الفقاهة، ج۱، ص۴۵۳.</ref>
خط ۵۶: خط ۵۶:
دانشی که به کار بستن آن، موجب پیدایی ملکه‌ای نفسانی در فرد شده، او را بر ایجاد کارهای شگفت با اسباب ناپیدا توانا می‌سازد.<ref>حلی، مقداد بن عبدالله، التنقیح الرائع لمختصر الشرائع، ج۲، ص۱۲.</ref>  
دانشی که به کار بستن آن، موجب پیدایی ملکه‌ای نفسانی در فرد شده، او را بر ایجاد کارهای شگفت با اسباب ناپیدا توانا می‌سازد.<ref>حلی، مقداد بن عبدالله، التنقیح الرائع لمختصر الشرائع، ج۲، ص۱۲.</ref>  


طبق این تعریف، منشأ سحر قوت نفس [[ساحر]] است و او در پرتو توانایی نفس خود، بدون آنکه از بیرون کمک بگیرد کارهای خارق‌العاده انجام می‌دهد؛ بنابراین، کارهای خارق‌العاده انجام گرفته به سببی از اسباب بیرونی و نه قوت و ملکه نفسانی [[ساحر]] مصداق سحر نخواهد بود. در نتیجه این تعریف از این جهت اخص از تعریف‌های پیشین خواهد بود.
طبق این تعریف، منشأ سحر قوت نفس [[ساحر]] است و او در پرتو توانایی نفس خود، بدون آنکه از بیرون کمک بگیرد کارهای خارق‌العاده انجام می‌دهد؛ بنابراین، کارهای خارق‌العاده انجام گرفته به سببی از اسباب بیرونی و نه قوت و ملکه نفسانی ساحر مصداق سحر نخواهد بود. در نتیجه این تعریف از این جهت اخص از تعریف‌های پیشین خواهد بود.


=== نقطه اشتراک تعاریف ===
=== نقطه اشتراک تعاریف ===
نقطه اشراک همه تعریف‌ها از سحر این است که سبب آن، پنهان و غیر متعارف است؛ بنابراین، چنانچه سبب، متعارف و آشکار باشد، سحر به‌شمار نمی‌رتود؛ از این‌رو، ایجاد افعال شگفت‌آور با استفاده از اسباب طبیعی یا اشکال هندسی مصداق سحر نخواهد بود؛ چنان‌که ایجاد عمل خارق‌العاده با بهره‌گیری از اسباب شرعی از قبیل [[ذکر]]، [[دعا]] و [[قرآن کریم و معرفی اهداف آن|آیات قرآن]] نیز همین حکم را دارد؛ بلکه به تصریح برخی، هر عملی که منشأ آن خواص اشیا، حتی حروف باشد همین‌گونه است و مصداق سحر نمی‌باشد.<ref>نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۸۵</ref><ref>موسوی گلپایگانی، محمدرضا، هدایة العباد، ج۱، ص۳۴۲.</ref>
نقطه اشراک همه تعریف‌ها از سحر این است که سبب آن، پنهان و غیر متعارف است؛ بنابراین، چنانچه سبب، متعارف و آشکار باشد، سحر به‌شمار نمی‌رتود؛ از این‌رو، ایجاد افعال شگفت‌آور با استفاده از اسباب طبیعی یا اشکال هندسی مصداق سحر نخواهد بود؛ چنان‌که ایجاد عمل خارق‌العاده با بهره‌گیری از اسباب شرعی از قبیل [[ذکر]]، [[دعا]] و آیات قرآن نیز همین حکم را دارد؛ بلکه به تصریح برخی، هر عملی که منشأ آن خواص اشیا، حتی حروف باشد همین‌گونه است و مصداق سحر نمی‌باشد.<ref>نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۸۵</ref><ref>موسوی گلپایگانی، محمدرضا، هدایة العباد، ج۱، ص۳۴۲.</ref>


== تفاوت معجزه و سحر ==
== تفاوت معجزه و سحر ==
{{اصلی|تفاوت معجزه با سحر}}
{{اصلی|تفاوت معجزه با سحر}}


یکی از نسبت‌هایی که در طول تاریخ به [[انبیاء]] و مخصوصاً [[پیامبر اسلام(ص)]] داده شده، [[جادوگری]] است؛<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۸، ص۴۳۷.</ref> در حالی که میان سحر و [[معجزه]] تفاوت‌هایی مطرح است:
یکی از نسبت‌هایی که در طول تاریخ به [[انبیاء]] و مخصوصاً [[پیامبر اسلام(ص)]] داده شده، جادوگری است؛<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۸، ص۴۳۷.</ref> در حالی که میان سحر و [[معجزه]] تفاوت‌هایی مطرح است:


سحر و [[معجزه]] هر دو تأثیراتی را دارند؛ اما [[معجزه]] حق است و سحر باطل. [[معجزه]] در راستای اصلاح و تربیت است؛ اما سحر بی‌هدف یا دارای اهداف سطحی و کم‌ارزش است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۸، ص۴۳۸.</ref>
سحر و معجزه هر دو تأثیراتی را دارند؛ اما معجزه حق است و سحر باطل. معجزه در راستای اصلاح و تربیت است؛ اما سحر بی‌هدف یا دارای اهداف سطحی و کم‌ارزش است.<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۸، ص۴۳۸.</ref>


سحر متکی به امور بشری است. به همین علت، [[ساحران]] کارهای خارق‌العاده‌ای انجام می‌دهند که تمرین کرده‌اند؛ امّا [[معجزه]] امری الهی است و انبیا کارهایی را انجام می‌دادند که مردم از آن‌ها طلب می‌کردند.<ref>مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۷، ص۵۱۹.</ref>
سحر متکی به امور بشری است. به همین علت، [[ساحران]] کارهای خارق‌العاده‌ای انجام می‌دهند که تمرین کرده‌اند؛ امّا معجزه امری الهی است و انبیا کارهایی را انجام می‌دادند که مردم از آن‌ها طلب می‌کردند.<ref>مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۷، ص۵۱۹.</ref>
[[معجزه]] همراه با ادّعای نبوت است؛ امّا [[ساحر]] نمی‌تواند ادّعای نبوّت کند؛ چون حکمت الهی مانع از آن می‌شود که کسی به [[دروغ|دروغ‌]] مدعی نبوت شود و اگر این کار را بکند رسوا می‌شود.<ref>مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۷، ص۵۱۹–۵۲۰.</ref>
معجزه همراه با ادّعای نبوت است؛ امّا [[ساحر]] نمی‌تواند ادّعای نبوّت کند؛ چون حکمت الهی مانع از آن می‌شود که کسی به [[دروغ|دروغ‌]] مدعی نبوت شود و اگر این کار را بکند رسوا می‌شود.<ref>مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۷، ص۵۱۹–۵۲۰.</ref>





نسخهٔ ‏۱۴ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۲۰


سؤال

سحر و جادو چیست؟

درگاه‌ها
واژه-ها.png


درگاه‌ها
زن-و-خانواده.png


سحر در لغت به معنی هرکاری یا چیزی است که مخفی و پنهان باشد، ولی در عرف غالباً به همان کارهای خارق‌العاده‌ای سحر می‌گویند که با استفاده از وسایل مختلف انجام می‌شود. سحر آموختنی است و منشأ سحر ابلیس یا همان شیطان است، لذا کسانی که از سحر استفاده می‌کنند، با شیاطین در ارتباط هستند. با توجّه به تصریح خداوند در آیات قرآن در باب مسئله سحر، می‌توان به این نتیجه رسید که برخی از شعبه‌های سحر از امور واقعی است، ولی اسلام، رفتن به سوی این امور و استفاده از آن را به شدّت نهی می‌کند. همانگونه که در دین یهود نیز سحر مورد نهی فراوان قرار گرفته، هرچند که قوم یهود بسیار مرتکب این گناه می‌شوند. البتّه یادگیری سحر به‌طور کل حرام نیست و راه‌هایی برای مقابله با آن وجود دارد؛ و افراد خاص خود را می‌طلبد؛ زیرا درغیر این صورت، آثار مخرب فردی و اجتماعی یا حتی خانوادگی به بار می‌آورد.

تاریخچه سحر

در بررسی تاریخی مسئله سحر، کشف آثار گیاهان، نخستین عامل پیدایش جادوگری و سحر به نظر می‌رسد. در دورانی که بشر از شناخت واقعیت بیماری‌ها عاجز بود، اولین تلاش‌ها برای توجیه بیماری بر اساس مُدرکات بود و مبنای درمان نیز در تمام زمینه‌های پزشکی در ابتدا جادوگری و افسون بود که مخلوق فکر و چاره‌اندیشی بشر و اساس اعتقادات او بوده است. قرن‌ها پیش از حضرت مسیح(ع) اختلال روانی، مترادف با سحر و جادو و ارواح شیاطین بود. آنها بیماری را نتیجه تسخیر ارواح خبیثه می‌دانستند که چاره آن منحصر به خارج کردن آن ارواح موذی از بدن شخص مبتلا بود که طی مراسم ویژه انجام می‌گرفت. در سال ۱۴۸۶ کتابی درباره تسخیر جن نوشته شد که در آن ویژگی‌های زشت و عادات ناپسند جادوگران و شیوه کار آنان تشریح شده بود و نشان می‌داد که بسیاری از قربانیان آنان، بیماران روانی بوده‌اند. برای درمان هر کس که کوچکترین اثری از اختلال روانی در وی بود، راهی جز افسون و جادوگری وجود نداشت.

مسایل مربوط به سحر و جادو از روزگاران قدیم به تدریج تنظیم می‌شد و با نام علوم غریبه به صور گوناگون مورد کاربرد ساحران و جادوگران قرار می‌گرفت. در دوران اسلامی در ایران، علوم غریبه در تعالیم اسماعیلیّه رخنه عمیق داشته است و افسانه‌هایی نیز درباره اقدامات جادوگرانه آنها وجود دارد. علی‌رغم توضیح ذکر شده، در این مسئله که سحر از چه زمانی در میان بشر پدیدار شد و چه کسی آن را به دیگران انتقال داد، نظرهای فراوان داده شده که هیچ‌کدام قانع‌کننده نیست، امّا آن نظری که بیشتر با ظاهر آیات قرآنی و احادیث سازگار است این است که آغاز پیدایش سحر به صورت علمی منسجم و دانشی که از استاد به شاگرد انتقال پیدا می‌کرد به زمان حضرت سلیمان(ع) برمی‌گردد و خاستگاه آن قوم یهود است. در عصر حاضر نیز به مسئله سحر از دیدگاه‌های مختلف علمی و فلسفی پرداخته شده، به‌طوری‌که بسیاری از افعالی که در گذشته به صورت خرق عادت مطرح بوده، امروزه یک اصل مسلّم علمی است که تقویت نیروی اراده و تلقین به وسیله مرتاضان نمونه‌ای از این امور می‌باشد.

تعریف سحر

ارتباط و استفاده علمی و عملی از ارواح، اجنه و شیاطین در اصطلاح لغوی و فقهی، سحر نام[۱]دارد. طبق دلایل قرآنی، روایی و فقهی، ساحری، به صلاح زندگی دنیوی و اخروی انسان نیست. اگرچه در تعریف و تعیین موارد سحر در کتب لغوی و فقهی تعاریف زیادی بیان شده است، اما در این که ارتباط با ارواح، اجنه و شیاطین، سحر نامیده می‌شود، از مسلّمات شمرده شده است.[۲] قرآن کریم؛ ساحری را کفر، بی‌ایمانی، بی‌تقوایی، معامله‌ای بد با خود، بی بهرگی از آخرت،[۳] افزایش گناه و خواری دانسته است.[۴]

سحر در لغت

سحر در لغت به معنای خدعه و نیرنگ، چشم‌بندی، و به تعبیر قاموس: سحر کردن یعنی خدعه نمودن. اظهار باطل در چهره حق، برگرداندن چیزی از مسیر درست آن و هر چیزی که منشأ و سبب آن دقیق و لطیف باشد، آمده است: کل مالطف و دق. برخی لغویان گفته‌اند: اصل سحر تبدیل چیزی از حقیقت خود به غیر آن است و به عمل ساحر از این جهت که باطل را به صورت حق نشان می‌دهد و چیزی را در خیال افراد، خلاف حقیقت آن نمایان می‌سازد، سحر گفته‌اند.[۵][۶] در مفردات راغب که مخصوص واژه‌های قرآن است به سه معنی اشاره شده:

  1. خدعه و خیالات بدون حقیقت و واقعیت همانند شعبده و تردستی.
  2. جلب شیطان‌ها از راه‌های خاصی و کمک گرفتن از آنان.
  3. معنی دیگری است که بعضی پنداشته‌اند و آن این که: ممکن است، با وسائلی ماهیت و شکل اشخاص و موجودات را تغییر داد، مثلاً انسان را به وسیله آن به صورت حیوانی درآورد، ولی این نوع خیال و پنداری بیش نیست و واقعیت ندارد.[۷]

سحر در اصطلاح

فقها از سحر تعریف‌های مختلفی ارائه کرده‌اند. این اختلاف در تعریف موجب شده که بعضی کارها بنابر برخی تعریف‌ها از مصادیق سحر و بنابر تعاریفی دیگر، خارج از آن قلمداد گردد؛ چنان‌که به تعریف‌های ارائه شده، از جهت جامع و مانع بودن نیز اشکال شده است. از این‌رو، برخی گفته‌اند: به تعریفی تام که همه مصادیق سحر را شامل شود و از دخول کارهایی که سحر به‌شمار نمی‌روند، مانع‌گردد، دست نیافتیم.[۸] تعریف‌های ارائه شده از سحر عبارتند از:

  • تعریف اول:

گفتار، نوشتار، رُقیه یا هر عملی که در بدن، قلب یا عقل فرد سحر شده تأثیر بگذارد؛ بدون آنکه ساحر با او تماس پیدا کند. سحر ممکن است سبب قتل، بیماری، جدایی میان زن و شوهر، کینه و دشمنی میان آن دو یا پیدایی محبت شخصی به دیگری گردد.[۹][۱۰]

  • تعریف دوم:

همان تعریف نخست با اضافه استخدام فرشتگان، جنیان و شیاطین جهت کشف امور پنهان و درمان فرد جن‌زده و نیز احضار ارواح و تعلّق دادن روح به بدنی که آمادگی پذیرش آن را دارد. همچنین نیرنجات (آمیختن مواد عنصری، اشکال و اخلاط دارای مزاج‌های گوناگون و نیز کمک گرفتن از اسرار خورشید و ماه به منظور اظهار امور شگفت‌آمیز) و طلسم‌ها (ممزوج کردن قوای آسمانی با قوای زمینی جهت اظهار امور شگفت).[۱۱][۱۲]

در این تعریف به جای جمله «اثر گذاشتن در مسحور» که در تعریف نخست آمده، جمله «زیان رساندن به مسحور» به کار رفته است.

تعریف دوم از نظر گستره اعم از تعریف اول است؛ زیرا اموری را در بر می‌گیرد که تعریف نخست شامل آنها نمی‌شود؛ لیکن از جهت کارکرد؛ تعریف اول اعم خواهد بود؛ چون تأثیر، اعم از زیان و نفع است، مگر آنکه مراد از تأثیر در تعریف نخست همان اضرار باشد.

  • تعریف سوم:

ایجاد کارهای خارق‌العاده که منشأ آن یا تأثیرات نفسانی است، یا بهره‌گیری از فلکیات یا درآمیختن قوای آسمانی با قوای زمینی یا استعانت از ارواح بسیط از جمله فرشتگان، اجنه و شیاطین. در اصطلاح خاص، اولی (ایجاد کارهای خارق‌العاده به سبب تأثیرات نفسانی) سحر، دومی دعوت کواکب، سومی طلسمات و چهارمی عزائم نامیده می‌شود.[۱۳]

این تعریف، اعم از تعریف‌های پیشین است؛ زیرا در آن نه از تأثیر سخن رفته و نه از اضرار؛ بنابراین، ایجاد کار خارق‌العاده از راه‌های یاد شده، سحر به‌شمار می‌رود؛ در دیگری تأثیر بگذارد یا نگذارد.

  • تعریف چهارم:

کاری که پدید آمدن امری را در پی داشته و منشأ آن پنهان و غیر متعارف باشد. البته نه بدین معنا که هر عمل این چنینی مصداق سحر است؛ بلکه بدین معنا که سحر چنین ماهیتی دارد، با این توضیح که چنین عملی گاه در پرتو تقویت و تصفیه نفس از راه ریاضت از فرد صادر می‌شود؛ گاه با به‌کارگیری قوانین طبیعی یا هندسی؛ گاه با تسخیر روحانیات افلاک، ستارگان و مانند آنها که مشهور نزد یونانیان و کلدانیان بوده است؛ گاه با تسخیر جنیان و شیاطین؛ گاه با اعمالی که مناسب مطلوب و مقصود است، مانند کشیدن تصاویر مسحور، نقش‌ها، گره زدن و بستن، دمیدن یا نوشتن که به رُقیه (کلماتی که با آن، فرد مبتلا به آفتی هم‌چون صرع و تب را تعویذ می‌کنند) و عزیمه (کلماتی که با آن ارواح خبیث را از بدن کسی که بدان تعلق گرفته خارج می‌سازند) تقسیم می‌شود، یا دود کردن گیاهان خوش‌بو و مناسب در زمانی خاص که نزد نَبَطیان معروف بوده است. و گاه با ذکر نام‌هایی که معانی آنها معلوم نیست و نوشتن آن نام‌ها به ترتیبی خاص. این قسم به اعراب ونبطیان منسوب است، و گاه با ذکر الفاظ دارای معانی معلوم غیر از دعاها و گاه با تصرف در بعضی آیات یا دعاها یا نام‌ها. گاهی نیز با قرار دادن اعداد به ترتیبی خاص در لوح‌هایی. گوینده این قول پس از بیان اسباب نه‌گانه اشاره رفته، می‌گوید: قدر متیقن از سحر نوع پنجم است. نوع اول و دوم به‌طور یقین از مصادیق سحر نیست. باقی موارد مشتبه و مشکوک است.[۱۴]

بنابر تعریف چهارم، عمل خارق‌العاده پدید آمده در پرتو تقویت نفس مصداق سحر نیست؛ چنان‌که آنچه به سبب نوع دوم ایجاد می‌شود نیز مصداق سحر نخواهد بود. مصداق سحر بودن کارهایی که با تسخیر ارواح افلاک (فرشتگان) یا جنیان و شیاطین و سایر اسباب نه‌گانه جز نوع پنجم صورت می‌گیرد، مورد شک و شبهه است؛ بنابراین، تعریف چهارم اخص از تعریف سوم است؛ لیکن از حیث قید نشدن اضرار به دیگری در این تعریف، از تعریف اول و دوم اعم می‌باشد.

  • تعریف پنجم:

مطلق ایجاد چیزی که دارای آثار شگفت، شبیه کرامات باشد؛ بدون استناد به امور حسی یا شرعی، از قبیل آیات و دعاهای وارد شده؛ خواه در مسحور اثر بگذارد یا نه و خواه سحر شده انسان باشد یا حیوان یا جماد. استخدام فرشتگان، احضار و تسخیر جنیان و احضار و تسخیر ارواح و امثال آن، ملحق به سحر است.[۱۵]

این تعریف اعم از تعریف‌های قبلی است.

  • تعریف ششم:

انجام دادن عملی خارق‌العاده از راه‌های باطل و غیر مشروع به منظور زیان رساندن به کسی. این تعریف، از جهتی هم‌چون تعریف پیشین عمومیت دارد؛ زیرا هر نوع کار خارق‌العاده پدید آمده از راه غیر مشروع را شامل می‌شود و از جهتی اخص است؛ زیرا مقید به اضرار است؛ بنابراین، عمل خارق‌العاده غیر زیان‌آور برای کسی در صورت عدم حرمت از جهتی دیگر، موضوعاً یا حکماً مصداق سحر نخواهد بود.[۱۶]

  • تعریف هفتم:

آنچه که بر اثر چیرگی حالتی بر حس بینایی یا شنوایی یا غیر آن موجب پیدایی چیزی در وهم شود، بدون آنکه واقعیت داشته باشد؛ بنابراین تعریف، سحر، چشم‌بندی و نوعی نیرنگ است و ساحر کسی است که با بهره‌گیری از اسباب پنهان، غیر واقع را در خیال انسان به صورت واقع جلوه می‌دهد و در نتیجه غیر واقع به شکل‌های شگفت‌انگیز دیده می‌شود. بر اساس این تعریف، نسبت سحر به واقع، نسبت مکر به واقع خواهد بود.[۱۷][۱۸][۱۹]

ماهیت تعریف هفتم با دیگر تعریف‌ها متفاوت است و در حقیقت، تعریفی جدید از سحر است؛ بنابراین تعریف، ایجاد عمل خارق‌العاده مطلقاً با هر سبب پنهان سحر به‌شمار نمی‌رود؛ چنان‌که تسخیر نیز مطلقاً سحر نخواهد بود.[۲۰]

  • تعریف هشتم:

دانشی که به کار بستن آن، موجب پیدایی ملکه‌ای نفسانی در فرد شده، او را بر ایجاد کارهای شگفت با اسباب ناپیدا توانا می‌سازد.[۲۱]

طبق این تعریف، منشأ سحر قوت نفس ساحر است و او در پرتو توانایی نفس خود، بدون آنکه از بیرون کمک بگیرد کارهای خارق‌العاده انجام می‌دهد؛ بنابراین، کارهای خارق‌العاده انجام گرفته به سببی از اسباب بیرونی و نه قوت و ملکه نفسانی ساحر مصداق سحر نخواهد بود. در نتیجه این تعریف از این جهت اخص از تعریف‌های پیشین خواهد بود.

نقطه اشتراک تعاریف

نقطه اشراک همه تعریف‌ها از سحر این است که سبب آن، پنهان و غیر متعارف است؛ بنابراین، چنانچه سبب، متعارف و آشکار باشد، سحر به‌شمار نمی‌رتود؛ از این‌رو، ایجاد افعال شگفت‌آور با استفاده از اسباب طبیعی یا اشکال هندسی مصداق سحر نخواهد بود؛ چنان‌که ایجاد عمل خارق‌العاده با بهره‌گیری از اسباب شرعی از قبیل ذکر، دعا و آیات قرآن نیز همین حکم را دارد؛ بلکه به تصریح برخی، هر عملی که منشأ آن خواص اشیا، حتی حروف باشد همین‌گونه است و مصداق سحر نمی‌باشد.[۲۲][۲۳]

تفاوت معجزه و سحر

یکی از نسبت‌هایی که در طول تاریخ به انبیاء و مخصوصاً پیامبر اسلام(ص) داده شده، جادوگری است؛[۲۴] در حالی که میان سحر و معجزه تفاوت‌هایی مطرح است:

سحر و معجزه هر دو تأثیراتی را دارند؛ اما معجزه حق است و سحر باطل. معجزه در راستای اصلاح و تربیت است؛ اما سحر بی‌هدف یا دارای اهداف سطحی و کم‌ارزش است.[۲۵]

سحر متکی به امور بشری است. به همین علت، ساحران کارهای خارق‌العاده‌ای انجام می‌دهند که تمرین کرده‌اند؛ امّا معجزه امری الهی است و انبیا کارهایی را انجام می‌دادند که مردم از آن‌ها طلب می‌کردند.[۲۶] معجزه همراه با ادّعای نبوت است؛ امّا ساحر نمی‌تواند ادّعای نبوّت کند؛ چون حکمت الهی مانع از آن می‌شود که کسی به دروغ‌ مدعی نبوت شود و اگر این کار را بکند رسوا می‌شود.[۲۷]


جستارهای وابسته


منابع

  1. ثم الظاهر أن التسخیرات بأقسامها داخله فی السحر علی جمیع تعاریفه، جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج ۲، ص ۱۱۲؛ او علی سبیل الاستعانه بالارواح الساذجه، همان، ص ۷۱٫.
  2. جزائری، سید محمد علی، شرح مکاسب محرمه مزجی، ج ۲، ص ۱۱۲٫.
  3. «و اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کفر سلیمان و لکن الشیاطین کفروا …» بقره، ۱۰۳ – ۱۰۲؛ طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۲۳۴٫.
  4. «و انه کان رجال من الانس یعوذون برجال من الجن فزادهم رهقا»، جن، ۶٫.
  5. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، واژه «سحر» ج۳، ص۱۳۵
  6. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، واژه «سحر» ج۴، ص۳۴۸.
  7. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ج۱، ص۴۰۰، «سحر».
  8. نراقی، احمد، مستند الشیعة، ج۱۴، ص۱۱۴.
  9. حلی، حسن بن یوسف، تحریر الأحکام الشرعیه علی مذهب الإمامیه، ج۵، ص۳۹۶.
  10. حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقهاء، ج۱۲، ص۱۴۴.
  11. عاملی، محمد بن مکی، الدروس الشرعیه فی فقه الامامیه، ج۳، ص۱۶۳–۱۶۴.
  12. مکی عاملی، محمد بن جمال‌الدین، الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، ج۳، ص۲۱۴–۲۱۵.
  13. حلی، محمد بن حسن، ایضاح الفوائد فی شرح إشکالات القواعد، ج۱، ص۴۰۵.
  14. نراقی، احمد، مستند الشیعة، ج۱۴، ص۱۱۵.
  15. موسوی گلپایگانی، محمدرضا، هدایة العباد، ج۱، ص۳۴۲.
  16. بهجت، محمدتقی، وسیلة النجاة، ص۴۱۷.
  17. خویی، سیدابوالقاسم، مصباح الفقاهة، ج۱، ص۴۵۴.
  18. سبزواری، عبدالاعلی، مهذب الأحکام فی بیان حلال و الحرام، ج۱۶، ص۹۹.
  19. زین‌الدین، محمدامین، کلمة التقوی، ج۴، ص۱۷–۱۸.
  20. خویی، سیدابوالقاسم، مصباح الفقاهة، ج۱، ص۴۵۳.
  21. حلی، مقداد بن عبدالله، التنقیح الرائع لمختصر الشرائع، ج۲، ص۱۲.
  22. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۸۵
  23. موسوی گلپایگانی، محمدرضا، هدایة العباد، ج۱، ص۳۴۲.
  24. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۸، ص۴۳۷.
  25. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۸، ص۴۳۸.
  26. مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۷، ص۵۱۹.
  27. مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۷، ص۵۱۹–۵۲۰.