خطبه امام سجاد(ع) در شام: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
می‌گویند امام سجاد(ع) در مجلس یزید علیه او سخنرانی کرده؛ آیا چنین اتفاقی واقعاً رخ داده است؟
می‌گویند امام سجاد(ع) در مجلس یزید علیه او سخنرانی کرده؛ امام(ع) در این سخنرانی چه گفته است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
{{درگاه|اندازه=گوچک|امام حسین}}'''خطبه امام سجاد(ع) در شام''' از مشهورترین سخنرانی‌های [[امام سجاد(ع)]] پس از عاشورا که امام ضمن آن توانست مشروعیت [[بنی‌امیه|حكومت اموی]] را متزلزل کند و تبليغات چهل‌ساله آنان بر ضد امام على(ع) و اهل‌بیت(ع) را خنثی نماید. خطوط اصلی محتوایی این خطبه بیان جایگاه اهل‌بیت(ع) برای روشن‌شدن میزان ناحق‌بودن عمل دستگاه خلافت نسبت به اهل‌بیت(ع) در [[واقعه کربلا]] دانسته شده است.
{{درگاه|اندازه=گوچک|امام حسین}}'''خطبه امام سجاد(ع) در شام''' از مشهورترین سخنرانی‌های [[امام سجاد(ع)]] پس از عاشورا که امام ضمن آن توانست مشروعیت [[بنی‌امیه|حکومت اموی]] را متزلزل کند و تبلیغات چهل‌ساله آنان بر ضد امام علی(ع) و اهل‌بیت(ع) را خنثی نماید. خطوط اصلی محتوایی این خطبه بیان جایگاه اهل‌بیت(ع) برای روشن‌شدن میزان ناحق‌بودن عمل دستگاه خلافت نسبت به اهل‌بیت(ع) در [[واقعه کربلا]] دانسته شده است.


خطبه امام سجاد(ع) در شام نشان‌دهنده شجاعت و فصاحت او و جایگاهش در روشن‌کردن راه حق، از طریق زنده‌کردن پیام نهضت عاشورا، دانسته شده است. گفته شده که این سخنرانی فوراً تأثیر روشنگری برجای نهاد: اعتراض‌ها بر ضد عمل [[یزید بن معاویه]] بلند شد، شيون و گريه مجلس را فرا گرفت و جمعى بدون آنكه به خليفه مسلمانان اقتدا كنند مجلس را ترک كردند.
خطبه امام سجاد(ع) در شام نشان‌دهنده شجاعت و فصاحت او و جایگاهش در روشن‌کردن راه حق، از طریق زنده‌کردن پیام نهضت عاشورا، دانسته شده است. گفته شده که این سخنرانی فوراً تأثیر روشنگری برجای نهاد: اعتراض‌ها بر ضد عمل [[یزید بن معاویه]] بلند شد، شیون و گریه مجلس را فرا گرفت و جمعی بدون آنکه به خلیفه مسلمانان اقتدا کنند مجلس را ترک کردند.


بنا بر منابع، خطبه امام سجاد(ع) در شام پس از واقعه عاشورا و زمانی که بازماندگان این رخداد به اسیری به شام برده شدند ایراد شده است. مطابق روايتى يزيد به خطيب دربارى خود دستور داد بر منبر برود و معاوية بن ابی‌سفیان را مورد ستايش قرار دهد و نسبت به [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسين(ع)]] و خاندانش بدگويى كند. خطيب نيز چنين كرد که کارش با اعتراض امام سجاد(ع) و درخواست برای ایراد سخنانی همراه شد؛ درخواستی که در ابتدا با آن موافقت نشد، ولی پس از اصرار مردم با سخنانی امام(ع) موافقت شد.  
بنا بر منابع، خطبه امام سجاد(ع) در شام پس از واقعه عاشورا و زمانی که بازماندگان این رخداد به اسیری به شام برده شدند ایراد شده است. مطابق روایتی یزید به خطیب درباری خود دستور داد بر منبر برود و معاویة بن ابی‌سفیان را مورد ستایش قرار دهد و نسبت به [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسین(ع)]] و خاندانش بدگویی کند. خطیب نیز چنین کرد که کارش با اعتراض امام سجاد(ع) و درخواست برای ایراد سخنانی همراه شد؛ درخواستی که در ابتدا با آن موافقت نشد، ولی پس از اصرار مردم با سخنانی امام(ع) موافقت شد.


==جایگاه==
== جایگاه ==
خطبه امام سجاد(ع) در شام از مشهورترین سخنرانی‌های او و بى‌نظير، فوق‌العاده و كوبنده خوانده‌ شده است. خطبه‌ای که توانست مشروعیت [[بنی‌امیه]] را متزلزل کند و تبليغات چهل‌ساله آنان بر ضد [[امام على(ع)]] و اهل بیت(ع) را خنثی نماید.<ref>شهیدی، سید جعفر، زندگانی علی بن الحسین(ع)، تهران، ۱۳۶۷ش، ص۷۵؛ مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، قم، مدرسه امام علی بن ابی‌طالب(ع)، ۱۳۸۴ش، ص۶۱۰-۶۱۱؛ مدرسی، سید محمدتقی، زندگانى سيدالساجدين حضرت علی بن الحسين(ع)، تهران، انتشارات محبان الحسين(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۶۹.</ref>
خطبه امام سجاد(ع) در شام از مشهورترین سخنرانی‌های او و بی‌نظیر، فوق‌العاده و کوبنده خوانده شده است. خطبه‌ای که توانست مشروعیت [[بنی‌امیه]] را متزلزل کند و تبلیغات چهل‌ساله آنان بر ضد [[امام علی(ع)]] و اهل بیت(ع) را خنثی نماید.<ref>شهیدی، سید جعفر، زندگانی علی بن الحسین(ع)، تهران، ۱۳۶۷ش، ص۷۵؛ مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، قم، مدرسه امام علی بن ابی‌طالب(ع)، ۱۳۸۴ش، ص۶۱۰–۶۱۱؛ مدرسی، سید محمدتقی، زندگانی سیدالساجدین حضرت علی بن الحسین(ع)، تهران، انتشارات محبان الحسین(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۶۹.</ref>


این خطبه نشان‌دهنده شجاعت و فصاحت [[امام سجاد(ع)]] و جایگاه او در روشن‌کردن راه حق، از طریق زنده‌کردن پیام نهضت عاشورا، دانسته شده است. گفته شده که این سخنرانی فوراً تأثیر روشنگری برجای نهاد: اعتراض‌ها بر ضد عمل یزید بلند شد، شيون و گريه مجلس را فرا گرفت و جمعى بدون آنكه به خليفه مسلمانان اقتدا كنند مجلس را ترک كردند.<ref>مکارم شیرازی، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص۶۱۲.</ref>
این خطبه نشان‌دهنده شجاعت و فصاحت [[امام سجاد(ع)]] و جایگاه او در روشن‌کردن راه حق، از طریق زنده‌کردن پیام نهضت عاشورا، دانسته شده است. گفته شده که این سخنرانی فوراً تأثیر روشنگری برجای نهاد: اعتراض‌ها بر ضد عمل یزید بلند شد، شیون و گریه مجلس را فرا گرفت و جمعی بدون آنکه به خلیفه مسلمانان اقتدا کنند مجلس را ترک کردند.<ref>مکارم شیرازی، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص۶۱۲.</ref>


برخی محققان، این خطبه را حاوى الگویی براى‌ منبرهاى حسينى دانسته‌اند؛ الگویی که با اتکا به آن صاحبان منبرهای حسینی می‌توانند تأثيرى ژرف‌تر و شگرف‌تر در دل انسان‌ها بر جاى بگذارند.<ref>مدرسی، زندگانى سيدالساجدين حضرت علی بن الحسين(ع)، ص۶۹-۷۰.</ref>
برخی محققان، این خطبه را حاوی الگویی برای منبرهای حسینی دانسته‌اند؛ الگویی که با اتکا به آن صاحبان منبرهای حسینی می‌توانند تأثیری ژرف‌تر و شگرف‌تر در دل انسان‌ها بر جای بگذارند.<ref>مدرسی، زندگانی سیدالساجدین حضرت علی بن الحسین(ع)، ص۶۹–۷۰.</ref>


== زمینه و شرایط ایراد خطبه ==
== زمینه و شرایط ایراد خطبه ==
بنا بر منابع، خطبه امام سجاد(ع) در شام پس از [[واقعه عاشورا]] و زمانی که بازماندگان این رخداد به اسیری به شام برده شدند ایراد شده است.<ref>شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص۷۵.</ref> مطابق روايتى [[يزيد بن معاویه]] به خطيب دربارى خود دستور داد بر منبر برود و، با سوءاستفاده از وضع اسراء، [[معاوية بن ابی‌سفیان]] را مورد ستايش قرار دهد و نسبت به [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسين(ع)]] و خاندانش بدگويى كند. خطيب نيز چنين كرد و نسبت به [[امام علی(ع)]] و امام حسين(ع) ناسزاهای فراوان گفت.<ref>مکارم شیرازی، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص۶۰۴.</ref>  
بنا بر منابع، خطبه امام سجاد(ع) در شام پس از [[واقعه عاشورا]] و زمانی که بازماندگان این رخداد به اسیری به شام برده شدند ایراد شده است.<ref>شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص۷۵.</ref> مطابق روایتی [[یزید بن معاویه]] به خطیب درباری خود دستور داد بر منبر برود و، با سوءاستفاده از وضع اسراء، [[معاویة بن ابی‌سفیان]] را مورد ستایش قرار دهد و نسبت به [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسین(ع)]] و خاندانش بدگویی کند. خطیب نیز چنین کرد و نسبت به [[امام علی(ع)]] و امام حسین(ع) ناسزاهای فراوان گفت.<ref>مکارم شیرازی، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص۶۰۴.</ref>


به نقل از منابع، در زمانی که خطیب مشغول راندن این سخنان علیه [[اهل‌بیت(ع)]] بود، [[امام سجاد(ع)]] ناگهان فریاد زد: {{متن عربی|وَيْلَكَ أَيُّهَا الْخاطِبُ! لَقَدِ اشْتَرَيْتَ مَرْضاةَ الَمخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخالِقِ، فَتَبَوَّأْ مَقْعَدَكَ مِنَ النَّارِ|ترجمه=واى بر تو اى خطيب! خشنودى مخلوق را با خشم خالق به دست آوردى؟ جايگاهت در آتش دوزخ مهيا باد!}}<ref>سید ابن‌طاووس، علی بن موسى، الملهوف على قتلى الطّفوف، تحقیق فارس حسّون، قم، انتشارات اسوه، ۱۴۱۷ق، ص۲۱۹.</ref> سپس امام(ع) رو به يزيد كرد و گفت:{{متن عربی|أَتَاْذَنَ لي أَنْ أرْقى‌ هذِهِ الْأَعْوادَ فَأَتَكَلَّمَ بِكَلامٍ فيهِ للَّهِ تَعالى‌ رِضىً، وَلِهؤُلاءِ أَجْرٌ وَثَوابٌ‌|ترجمه=آيا به من اجازه مى‌دهى كه بر بالای اين چوب‌ها (منبر) بروم و سخنانى بگويم كه سبب خشنودى خداوند متعال گردد و اجر و پاداشى براى اين مردم در پى داشته باشد؟}} يزيد درخواست امام(ع) را نپذيرفت؛ زیرا مى‌دانست سرانجام این پذیرش رسوايى او خواهد بود. با این حال، مردم اصرار كردند تا يزيد اجازه دهد و باز هم يزيد نپذیرفت تا آنكه به یزید گفته شد: «به او اجازه بده، زيرا او توانی برای خواندن خطبه ندارد». یزید در برابر درخواست‌کنندگان گفت: «اين خاندان علم و فصاحت را به ارث برده‌اند و علم و دانش را با تمام وجود، چشيده‌اند». گفته شده که سرانجام با اصرار فراوان مردم، يزيد اجازه داد كه امام(ع) بر منبر برود. آنگاه امام(ع) بر منبر رفت و پس از حمد خداوند خطبه مشهور خود را انشاء نمود.<ref>خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه السلام، تحقیق محمد سماوی، قم، انتشارات انوار الهدی، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۷۶.</ref>
به نقل از منابع، در زمانی که خطیب مشغول راندن این سخنان علیه [[اهل‌بیت(ع)]] بود، [[امام سجاد(ع)]] ناگهان فریاد زد: {{متن عربی|وَيْلَكَ أَيُّهَا الْخاطِبُ! لَقَدِ اشْتَرَيْتَ مَرْضاةَ الَمخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخالِقِ، فَتَبَوَّأْ مَقْعَدَكَ مِنَ النَّارِ|ترجمه=واى بر تو اى خطيب! خشنودى مخلوق را با خشم خالق به دست آوردى؟ جايگاهت در آتش دوزخ مهيا باد!}}<ref>سید ابن‌طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطّفوف، تحقیق فارس حسّون، قم، انتشارات اسوه، ۱۴۱۷ق، ص۲۱۹.</ref> سپس امام(ع) رو به یزید کرد و گفت:{{متن عربی|أَتَاْذَنَ لي أَنْ أرْقى هذِهِ الْأَعْوادَ فَأَتَكَلَّمَ بِكَلامٍ فيهِ للَّهِ تَعالى رِضىً، وَلِهؤُلاءِ أَجْرٌ وَثَوابٌ|ترجمه=آيا به من اجازه مى‌دهى كه بر بالای اين چوب‌ها (منبر) بروم و سخنانى بگويم كه سبب خشنودى خداوند متعال گردد و اجر و پاداشى براى اين مردم در پى داشته باشد؟}} یزید درخواست امام(ع) را نپذیرفت؛ زیرا می‌دانست سرانجام این پذیرش رسوایی او خواهد بود. با این حال، مردم اصرار کردند تا یزید اجازه دهد و باز هم یزید نپذیرفت تا آنکه به یزید گفته شد: «به او اجازه بده، زیرا او توانی برای خواندن خطبه ندارد». یزید در برابر درخواست‌کنندگان گفت: «این خاندان علم و فصاحت را به ارث برده‌اند و علم و دانش را با تمام وجود، چشیده‌اند». گفته شده که سرانجام با اصرار فراوان مردم، یزید اجازه داد که امام(ع) بر منبر برود. آنگاه امام(ع) بر منبر رفت و پس از حمد خداوند خطبه مشهور خود را انشاء نمود.<ref>خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه السلام، تحقیق محمد سماوی، قم، انتشارات انوار الهدی، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۷۶.</ref>


==خطوط اصلی محتوایی خطبه==
== خطوط اصلی محتوایی خطبه ==
خطوط اصلی محتوایی خطبه امام سجاد(ع) در شام بیان جایگاه اهل‌بیت(ع) برای روشن‌شدن میزان ناحق‌بودن عمل دستگاه خلافت نسبت به اهل بیت(ع) در واقعه کربلا دانسته شده است.<ref>مکارم شیرازی، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص۶۱۱.</ref> امام سجاد(ع) برای رسیدن به این هدف ابتدا به معرفی [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]]، [[امام علی علیه السلام|امام علی(ع)]] و [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت زهرا(س)]] پرداخت و خود را فرزند آنان و فرزند [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسین(ع)]] و [[حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها|حضرت خدیجه(س)]] معرفی کرد.<ref>مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۳۸.</ref>  
خطوط اصلی محتوایی خطبه امام سجاد(ع) در شام بیان جایگاه اهل‌بیت(ع) برای روشن‌شدن میزان ناحق‌بودن عمل دستگاه خلافت نسبت به اهل بیت(ع) در واقعه کربلا دانسته شده است.<ref>مکارم شیرازی، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص۶۱۱.</ref> امام سجاد(ع) برای رسیدن به این هدف ابتدا به معرفی [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر(ص)]]، [[امام علی علیه السلام|امام علی(ع)]] و [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت زهرا(س)]] پرداخت و خود را فرزند آنان و فرزند [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسین(ع)]] و [[حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها|حضرت خدیجه(س)]] معرفی کرد.<ref>مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۳۸.</ref>


[[امام سجاد(ع)]] ضمن این خطبه، در راستای معرفی بیشتر اهل‌بیت(ع)، خصلت‌های شش‌گانه والایی را به آنان نسبت می‌دهد؛ خصلت‌هایی چون دانش، بردبارى، بخشندگی، فصاحت، شجاعت و محبت در قلب‌های مؤمنان. امام(ع) همچنین هفت ویژگی که موجب فضیلت اهل‌بیت(ع) بر دیگران شده را چنین بر می‌شمرد: اينكه پيامبر(ص)، [[امام علی(ع)]]، جعفر طيار، حمزه عموی پیامبر(ص) و امام حسن(ع) و [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسین(ع)]] از این خاندان هستند. امام سجاد(ع) در ادامه به معرفی خود می‌پردازد و خود را وارث بهترین بندگان خدا می‌خواند.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۸.</ref>
[[امام سجاد(ع)]] ضمن این خطبه، در راستای معرفی بیشتر اهل‌بیت(ع)، خصلت‌های شش‌گانه والایی را به آنان نسبت می‌دهد؛ خصلت‌هایی چون دانش، بردباری، بخشندگی، فصاحت، شجاعت و محبت در قلب‌های مؤمنان. امام(ع) همچنین هفت ویژگی که موجب فضیلت اهل‌بیت(ع) بر دیگران شده را چنین برمی‌شمرد: اینکه پیامبر(ص)، [[امام علی(ع)]]، جعفر طیار، حمزه عموی پیامبر(ص) و امام حسن(ع) و [[امام حسین علیه‌السلام|امام حسین(ع)]] از این خاندان هستند. امام سجاد(ع) در ادامه به معرفی خود می‌پردازد و خود را وارث بهترین بندگان خدا می‌خواند.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۸.</ref>


==متن و ترجمه خطبه==
== متن و ترجمه خطبه ==
{{نقل قول دوقلو تاشو
{{نقل قول دوقلو تاشو
| تیتر = خطبه امام سجاد(ع) در شام
| تیتر = خطبه امام سجاد(ع) در شام
| عنوان ستون راست = متن
| عنوان ستون راست = متن
| عنوان ستون چپ = ترجمه|أَيُّهَا النَّاسُ أُعْطِينَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ. أُعْطِينَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ. وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّيقُ وَ مِنَّا الطَّيَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ. مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِي وَ نَسَبِي.
| عنوان ستون چپ = ترجمه|أَیُّهَا النَّاسُ أُعْطِینَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ. أُعْطِینَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ. وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِیَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّیقُ وَ مِنَّا الطَّیَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ. مَنْ عَرَفَنِی فَقَدْ عَرَفَنِی وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنِی أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِی وَ نَسَبِی.
|اى مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ويژگى بر ديگران فضيلت بخشيده است. به ما ارزانى داشت علم، بردبارى، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنين و ما را بر ديگران برترى داد به اينكه پيامبر بزرگ اسلام، صديق (امام علی)، جعفر طيار، شير خدا و شير رسول خدا (حمزه عموی پیامبر)، و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) دو فرزند بزرگوار رسول اكرم(ص) را از ما قرار داد. (با اين معرفى كوتاه) هر كس مرا شناخت كه شناخت، و براى آنان كه مرا نشناختند با معرفى پدران و خاندانم خود را به آنان معرفی می‌کنم.
|ای مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ویژگی بر دیگران فضیلت بخشیده است. به ما ارزانی داشت علم، بردباری، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین و ما را بر دیگران برتری داد به اینکه پیامبر بزرگ اسلام، صدیق (امام علی)، جعفر طیار، شیر خدا و شیر رسول خدا (حمزه عموی پیامبر)، و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) دو فرزند بزرگوار رسول اکرم(ص) را از ما قرار داد. (با این معرفی کوتاه) هر کس مرا شناخت که شناخت، و برای آنان که مرا نشناختند با معرفی پدران و خاندانم خود را به آنان معرفی می‌کنم.


|أَيُّهَا النَّاسُ أَنَا ابْنُ مَكَّةَ وَ مِنَى أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا. أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّكْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا. أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَى. أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَى. أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَى. أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّى. أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَى الْبُرَاقِ فِي الْهَوَاءِ. أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِيَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى. أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِيلُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى. أَنَا ابْنُ مَنْ دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏.
|أَیُّهَا النَّاسُ أَنَا ابْنُ مَکَّةَ وَ مِنَی أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا. أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّکْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا. أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَی. أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَی. أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَی. أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّی. أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَی الْبُرَاقِ فِی الْهَوَاءِ. أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِیَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی. أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِیلُ إِلَی سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی. أَنَا ابْنُ مَنْ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی‏.


|اى مردم! من فرزند مكه و منايم. من فرزند زمزم و صفايم. من فرزند كسى هستم كه حجرالاسود را با رداى خود حمل و در جاى خود نصب فرمود. من فرزند بهترين طواف و سعى‌كنندگانم. من فرزند بهترين حج‌گزاران و تلبیه‌گويان هستم. من فرزند آنم كه بر بُراق سوار شد. من فرزند پيامبرى هستم كه در يک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصی سير كرد. من فرزند آنم كه جبرئیل او را به سدرةالمنتهى برد و به مقام قرب الهی و نزديک‌ترين جايگاه‏ مقام بارى تعالى رسيد.
|ای مردم! من فرزند مکه و منایم. من فرزند زمزم و صفایم. من فرزند کسی هستم که حجرالاسود را با ردای خود حمل و در جای خود نصب فرمود. من فرزند بهترین طواف و سعی‌کنندگانم. من فرزند بهترین حج‌گزاران و تلبیه‌گویان هستم. من فرزند آنم که بر بُراق سوار شد. من فرزند پیامبری هستم که در یک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصی سیر کرد. من فرزند آنم که جبرئیل او را به سدرةالمنتهی برد و به مقام قرب الهی و نزدیک‌ترین جایگاه مقام باری تعالی رسید.


|أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّی بِمَلَائِکَةِ السَّمَاءِ. أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَی إِلَیْهِ الْجَلِیلُ مَا أَوْحَی. أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی. أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِیمَ الْخَلْقِ حَتَّی قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ. أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَیْفَیْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَیْنٍ وَ لَمْ یَکْفُرْ بِاللهِ طَرْفَةَ عَیْنٍ.


|أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّى بِمَلَائِكَةِ السَّمَاءِ. أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَى إِلَيْهِ الْجَلِيلُ مَا أَوْحَى. أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى أَنَا ابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى. أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِيمَ الْخَلْقِ حَتَّى قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ. أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَيْفَيْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَيْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَيْنِ وَ بَايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِاللهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ.
|من فرزند آنم که برای ملائکه آسمان نماز گزارد. من فرزند آن پیامبرم که پروردگار بزرگ به او وحی کرد. من فرزند محمد مصطفی و علی مرتضایم، من فرزند کسی هستم که بینی گردنکشان را به‌خاک مالید تا به کلمه توحید اقرار کردند. من پسر آن کسی هستم که برابر پیامبر با دو شمشیر و با دو نیزه می‌رزمید و دو بار هجرت و دو بار بیعت کرد، و در بدر و حنین با کافران جنگید و به اندازه چشم برهم زدنی به خدا کفر نورزید.


|من فرزند آنم كه برای ملائكه آسمان نماز گزارد. من فرزند آن پيامبرم كه پروردگار بزرگ به او وحى كرد. من فرزند محمد مصطفى و على مرتضايم، من فرزند كسى هستم كه بينى گردنكشان را به‌خاک ماليد تا به كلمه توحيد اقرار كردند. من پسر آن كسى هستم كه برابر پيامبر با دو شمشير و با دو نيزه مى‌‏رزميد و دو بار هجرت و دو بار بيعت كرد، و در بدر و حنين با كافران جنگيد و به اندازه چشم بر هم زدنى به خدا كفر نورزيد.
|أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ النَّبِیِّینَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِینَ وَ یَعْسُوبِ الْمُسْلِمِینَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِینَ وَ زَیْنِ الْعَابِدِینَ وَ تَاجِ الْبَکَّائِینَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِینَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِینَ مِنْ آلِ یَاسِینَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ. أَنَا ابْنُ الْمُؤَیَّدِ بِجَبْرَئِیلَ الْمَنْصُورِ بِمِیکَائِیلَ أَنَا ابْنُ الْمُحَامِی عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِینَ وَ قَاتِلِ الْمَارِقِینَ وَ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ. وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِینَ وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَی مِنْ قُرَیْشٍ أَجْمَعِینَ


|أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ النَّبِيِّينَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِينَ وَ يَعْسُوبِ الْمُسْلِمِينَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِينَ وَ زَيْنِ الْعَابِدِينَ وَ تَاجِ الْبَكَّائِينَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِينَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِينَ مِنْ آلِ يَاسِينَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ. أَنَا ابْنُ الْمُؤَيَّدِ بِجَبْرَئِيلَ الْمَنْصُورِ بِمِيكَائِيلَ أَنَا ابْنُ الْمُحَامِي عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِينَ وَ قَاتِلِ الْمَارِقِينَ وَ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ. وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِينَ وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَى مِنْ قُرَيْشٍ أَجْمَعِينَ
|من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبیا و از بین برنده مشرکان و امیر مسلمانان و فروغ جهادگران و زینت عبادت‌کنندگان و افتخار گریه‌کنندگانم. من فرزند بردبارترین بردباران و افضل نمازگزاران از اهل‌بیت پیامبر هستم. من پسر آنم که جبرئیل او را تأیید و میکائیل او را یاری کرد. من فرزند آنم که از حریم مسلمانان حمایت فرمود و با مارقین و ناکثین و قاسطین جنگید و با دشمنانش مبارزه کرد. من فرزند بهترین قریشم.


|من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبيا و از بين برنده مشركان و امير مسلمانان و فروغ جهادگران و زينت عبادت‌كنندگان و افتخار گريه‌كنندگانم. من فرزند بردبارترين بردباران و افضل نمازگزاران از اهل‌بیت پيامبر هستم. من پسر آنم كه جبرئيل او را تأييد و ميكائيل او را يارى كرد. من فرزند آنم كه از حریم مسلمانان حمايت فرمود و با مارقين و ناكثين و قاسطين جنگيد و با دشمنانش مبارزه كرد. من فرزند بهترين قريشم.
|وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اسْتَجَابَ لِله وَ لِرَسُولِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوَّلِ السَّابِقِینَ وَ قَاصِمِ الْمُعْتَدِینَ وَ مُبِیدِ الْمُشْرِکِینَ وَ سَهْمٍ مِنْ مَرَامِی اللهِ عَلَی الْمُنَافِقِینَ وَ لِسَانِ حِکْمَةِ الْعَابِدِینَ وَ نَاصِرِ دِینِ اللهِ وَ وَلِیِّ أَمْرِ اللهِ وَ بُسْتَانِ حِکْمَةِ الله وَ عَیْبَةِ عِلْمِهِ. سَمِحٌ سَخِیٌّ بَهِیٌّ بُهْلُولٌ زَکِیٌّ أَبْطَحِیٌّ رَضِیٌّ مِقْدَامٌ هُمَامٌ صَابِرٌ صَوَّامٌ مُهَذَّبٌ قَوَّامٌ.


|وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اسْتَجَابَ لِله وَ لِرَسُولِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَوَّلِ السَّابِقِينَ وَ قَاصِمِ الْمُعْتَدِينَ وَ مُبِيدِ الْمُشْرِكِينَ وَ سَهْمٍ مِنْ مَرَامِي اللهِ عَلَى الْمُنَافِقِينَ وَ لِسَانِ حِكْمَةِ الْعَابِدِينَ وَ نَاصِرِ دِينِ اللهِ وَ وَلِيِّ أَمْرِ اللهِ وَ بُسْتَانِ حِكْمَةِ الله وَ عَيْبَةِ عِلْمِهِ. سَمِحٌ سَخِيٌّ بَهِيٌّ بُهْلُولٌ زَكِيٌّ أَبْطَحِيٌّ رَضِيٌّ مِقْدَامٌ هُمَامٌ صَابِرٌ صَوَّامٌ مُهَذَّبٌ قَوَّامٌ.
|من پسر اولین کسی هستم از مؤمنین که دعوت خدا و پیامبر را پذیرفت. من پسر اول سبقت‌گیرنده‌ای در ایمان و شکننده کمر متجاوزان و از میان برنده مشرکانم. من فرزند آنم که به‌مثابه تیری از تیرهای خدا برای منافقان و زبان حکمت عباد خداوند و یاری‌کننده دین خدا و ولی امر او، و بوستان حکمت خدا و حامل علم الهی بود. او جوانمرد، سخاوتمند، نیکوچهره، جامع خیرها، سید، بزرگوار، ابطحی، راضی به خواست خدا، پیشگام در مشکلات، شکیبا، دائماً روزه‌دار، پاکیزه از هر آلودگی و بسیار نماز می‌خواند.


|من پسر اولين كسى هستم از مؤمنين كه دعوت خدا و پيامبر را پذيرفت. من پسر اول سبقت‌گيرنده‏اى در ايمان و شكننده كمر متجاوزان و از ميان برنده مشركانم. من فرزند آنم كه به‌مثابه تيرى از تيرهاى خدا براى منافقان و زبان حكمت عباد خداوند و يارى‌كننده دين خدا و ولى امر او، و بوستان حكمت خدا و حامل علم الهى بود. او جوانمرد، سخاوتمند، نيكوچهره، جامع خيرها، سيد، بزرگوار، ابطحى، راضى به خواست خدا، پيشگام در مشكلات، شكيبا، دائما روزه‏‌دار، پاكيزه از هر آلودگى و بسيار نماز می‌خواند.
|قَاطِعُ الْأَصْلَابِ وَ مُفَرِّقُ الْأَحْزَابِ. أَرْبَطُهُمْ عِنَاناً وَ أَثْبَتُهُمْ جَنَاناً وَ أَمْضَاهُمْ عَزِیمَةً وَ أَشَدُّهُمْ شَکِیمَةً أَسَدٌ بَاسِلٌ یَطْحَنُهُمْ فِی الْحُرُوبِ إِذَا ازْدَلَفَتِ الْأَسِنَّةُ وَ قَرُبَتِ الْأَعِنَّةُ طَحْنَ الرَّحَی وَ یَذْرُوهُمْ فِیهَا ذَرْوَ الرِّیحِ الْهَشِیمِ. لَیْثُ الْحِجَازِ وَ کَبْشُ الْعِرَاقِ مَکِّیٌّ مَدَنِیٌّ خَیْفِیٌّ عَقَبِیٌّ بَدْرِیٌّ أُحُدِیٌّ شَجَرِیٌّ مُهَاجِرِیٌّ. مِنَ الْعَرَبِ سَیِّدُهَا وَ مِنَ الْوَغَی لَیْثُهَا وَارِثُ الْمَشْعَرَیْنِ وَ أَبُو السِّبْطَیْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ. ذَاکَ جَدِّی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ


|قَاطِعُ الْأَصْلَابِ وَ مُفَرِّقُ الْأَحْزَابِ. أَرْبَطُهُمْ عِنَاناً وَ أَثْبَتُهُمْ جَنَاناً وَ أَمْضَاهُمْ عَزِيمَةً وَ أَشَدُّهُمْ شَكِيمَةً أَسَدٌ بَاسِلٌ يَطْحَنُهُمْ فِي الْحُرُوبِ إِذَا ازْدَلَفَتِ الْأَسِنَّةُ وَ قَرُبَتِ الْأَعِنَّةُ طَحْنَ الرَّحَى وَ يَذْرُوهُمْ فِيهَا ذَرْوَ الرِّيحِ الْهَشِيمِ. لَيْثُ الْحِجَازِ وَ كَبْشُ الْعِرَاقِ مَكِّيٌّ مَدَنِيٌّ خَيْفِيٌّ عَقَبِيٌّ بَدْرِيٌّ أُحُدِيٌّ شَجَرِيٌّ مُهَاجِرِيٌّ. مِنَ الْعَرَبِ سَيِّدُهَا وَ مِنَ الْوَغَى لَيْثُهَا وَارِثُ الْمَشْعَرَيْنِ وَ أَبُو السِّبْطَيْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ. ذَاكَ جَدِّي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ
|او رشته نسل دشمنان خود را از هم گسیخت و شیرازه گروه‌های کفر را از هم پاشید. او دارای قلبی ثابت و قوی و اراده‌ای محکم و استوار و عزمی راسخ بود و همانند شیری شجاع که وقتی نیزه‌ها در جنگ به هم درمی‌آمیخت آنها را همانند آسیا خرد و نرم و بسان باد آنها را پراکنده‌می‌ساخت. او شیر حجاز و آقا و بزرگ عراق است که مکی و مدنی و خیفی و عَقَبی و مهاجری است که در همه این صحنه‌ها حضور داشت. او سید عرب و شیر میدان نبرد و وارث دو مشعر و پدر دو فرزند، حسن و حسین، است. آری او، همان او (که این صفات و ویژگی‌های ارزنده مختص اوست) جدم علی بن ابی‌طالب است.


|او رشته نسل دشمنان خود را از هم گسيخت و شيرازه گروه‌های كفر را از هم پاشيد. او داراى قلبى ثابت و قوى و اراده‌‏اى محكم و استوار و عزمى راسخ بود و همانند شيرى شجاع كه وقتى نيزه‏‌ها در جنگ به هم در می‌آميخت آنها را همانند آسيا خرد و نرم و بسان باد آنها را پراكنده می‌ساخت. او شير حجاز و آقا و بزرگ عراق است كه مكى و مدنى و خيفى و عَقَبى و مهاجرى است كه در همه اين صحنه‏‌ها حضور داشت. او سيد عرب و شير ميدان نبرد و وارث دو مشعر و پدر دو فرزند، حسن و حسين، است. آرى او، همان او (كه اين صفات و ويژگی هاى ارزنده مختص اوست) جدم على بن ابى‌طالب است.
|ثُمَّ قَالَ:أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا ابْنُ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ انا ابنُ خَدیجهَ الکبری. فَلَمْ یَزَلْ یَقُولُ أَنَا أَنَا حَتَّی ضَجَّ النَّاسُ بِالْبُکَاءِ وَ النَّحِیبِ. وَ خَشِیَ یَزِیدُ لَعَنَهُ اللهُ أَنْ یَکُونَ فِتْنَةٌ. فَأَمَرَ الْمُؤَذِّنَ فَقَطَعَ عَلَیْهِ الْکَلَامَ. فَلَمَّا قَالَ الْمُؤَذِّنُ الله أَکْبَرُ اللهُ أَکْبَرُ قَالَ عَلِیٌّ لَا شَیْءَ أَکْبَرُ مِنَ الله. فَلَمَّا قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ شَهِدَ بِهَا شَعْرِی وَ بَشَرِی وَ لَحْمِی وَ دَمِی. فَلَمَّا قَالَ الْمُؤَذِّنُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ الْتَفَتَ مِنْ فَوْقِ الْمِنْبَرِ إِلَی یَزِیدَ فَقَالَ مُحَمَّدٌ هَذَا جَدِّی أَمْ جَدُّکَ یَا یَزِیدُ فَإِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدُّکَ فَقَدْ کَذَبْتَ وَ کَفَرْتَ وَ إِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدِّی فَلِمَ قَتَلْتَ عِتْرَتَهُ قَالَ وَ فَرَغَ الْمُؤَذِّنُ مِنَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ وَ تَقَدَّمَ یَزِیدُ فَصَلَّی صَلَاةَ الظُّهْرِ.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۸.</ref>


|ثُمَّ قَالَ:أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا ابْنُ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ انا ابنُ خَدیجهَ الکبری. فَلَمْ يَزَلْ يَقُولُ أَنَا أَنَا حَتَّى ضَجَّ النَّاسُ بِالْبُكَاءِ وَ النَّحِيبِ. وَ خَشِيَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللهُ أَنْ يَكُونَ فِتْنَةٌ. فَأَمَرَ الْمُؤَذِّنَ فَقَطَعَ عَلَيْهِ الْكَلَامَ. فَلَمَّا قَالَ الْمُؤَذِّنُ الله أَكْبَرُ اللهُ أَكْبَرُ قَالَ عَلِيٌّ لَا شَيْ‏ءَ أَكْبَرُ مِنَ الله. فَلَمَّا قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ شَهِدَ بِهَا شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي. فَلَمَّا قَالَ الْمُؤَذِّنُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ الْتَفَتَ مِنْ فَوْقِ الْمِنْبَرِ إِلَى يَزِيدَ فَقَالَ مُحَمَّدٌ هَذَا جَدِّي أَمْ جَدُّكَ يَا يَزِيدُ فَإِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدُّكَ فَقَدْ كَذَبْتَ وَ كَفَرْتَ وَ إِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدِّي فَلِمَ قَتَلْتَ عِتْرَتَهُ قَالَ وَ فَرَغَ الْمُؤَذِّنُ مِنَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ وَ تَقَدَّمَ يَزِيدُ فَصَلَّى صَلَاةَ الظُّهْرِ.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۸.</ref>
|آنگاه گفت: من فرزند فاطمه زهرا بانوی بانوان جهانم. من فرزند حسین شهید کربلایم، من فرزند علی مرتضی و فرزند محمد مصطفی و پسر فاطمه زهرایم، و فرزند خدیجه کبرایم و آنقدر به این حماسه مفاخره‌آمیز ادامه داد که شیون مردم به گریه بلند شد! یزید نگران شد و برای آنکه مبادا انقلابی صورت پذیرد به مؤذن دستور داد تا اذان گوید تا بلکه امام سجاد(ع) را به این نیرنگ ساکت کند! مؤذن برخاست و اذان را آغاز کرد. همین که گفت: الله اکبر، امام سجاد(ع) فرمود: چیزی بزرگتر از خداوند وجود ندارد و چون گفت: اشهد انّ لا اله الا الله، امام(ع) فرمود: موی و پوست و گوشت و خونم به یکتایی خدا گواهی می‌دهد. و هنگامی که گفت: اشهد انّ محمدا رسول‌الله، امام(ع) از بالای منبر به جانب یزید روی کرد و فرمود: این محمد که نامش برده شد، آیا جد من است یا جد تو! اگر ادعا کنی که جد توست، پس دروغ گفتی و کافر شدی و اگر جد من است، چرا خاندان او را کشتی و آنان را از دم شمشیر گذراندی. سپس مؤذن بقیه اذان را گفت و یزید پیش آمد و نماز ظهر را خواند.
 
|آنگاه گفت: من فرزند فاطمه زهرا بانوى بانوان جهانم. من فرزند حسين شهيد كربلايم، من فرزند على مرتضى و فرزند محمد مصطفى و پسر فاطمه زهرايم، و فرزند خديجه كبرايم و آنقدر به اين حماسه مفاخره‌آميز ادامه داد كه شيون مردم به گريه بلند شد! یزید نگران شد و براى آنكه مبادا انقلابى صورت پذيرد به مؤذن دستور داد تا اذان گويد تا بلكه امام سجاد(ع) را به اين نيرنگ ساكت كند! مؤذن برخاست و اذان را آغاز كرد. همين كه گفت: الله اكبر، امام سجاد(ع) فرمود: چيزى بزرگتر از خداوند وجود ندارد و چون گفت: اشهد انّ لا اله الا الله، امام(ع) فرمود: موى و پوست و گوشت و خونم به يكتایى خدا گواهى مى‌‏دهد. و هنگامى كه گفت: اشهد انّ محمدا رسول الله، امام(ع) از بالای منبر به جانب يزيد روى كرد و فرمود: اين محمد كه نامش برده شد، آيا جد من است و يا جد تو! اگر ادعا كنى كه جد توست، پس دروغ گفتى و كافر شدى و اگر جد من است، چرا خاندان او را كشتى و آنان را از دم شمشير گذراندى. سپس مؤذن بقيه اذان را گفت و يزيد پيش آمد و نماز ظهر را خواند.
}}
}}



نسخهٔ ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۰۵

سؤال

می‌گویند امام سجاد(ع) در مجلس یزید علیه او سخنرانی کرده؛ امام(ع) در این سخنرانی چه گفته است؟

درگاه‌ها
امام حسین.png


خطبه امام سجاد(ع) در شام از مشهورترین سخنرانی‌های امام سجاد(ع) پس از عاشورا که امام ضمن آن توانست مشروعیت حکومت اموی را متزلزل کند و تبلیغات چهل‌ساله آنان بر ضد امام علی(ع) و اهل‌بیت(ع) را خنثی نماید. خطوط اصلی محتوایی این خطبه بیان جایگاه اهل‌بیت(ع) برای روشن‌شدن میزان ناحق‌بودن عمل دستگاه خلافت نسبت به اهل‌بیت(ع) در واقعه کربلا دانسته شده است.

خطبه امام سجاد(ع) در شام نشان‌دهنده شجاعت و فصاحت او و جایگاهش در روشن‌کردن راه حق، از طریق زنده‌کردن پیام نهضت عاشورا، دانسته شده است. گفته شده که این سخنرانی فوراً تأثیر روشنگری برجای نهاد: اعتراض‌ها بر ضد عمل یزید بن معاویه بلند شد، شیون و گریه مجلس را فرا گرفت و جمعی بدون آنکه به خلیفه مسلمانان اقتدا کنند مجلس را ترک کردند.

بنا بر منابع، خطبه امام سجاد(ع) در شام پس از واقعه عاشورا و زمانی که بازماندگان این رخداد به اسیری به شام برده شدند ایراد شده است. مطابق روایتی یزید به خطیب درباری خود دستور داد بر منبر برود و معاویة بن ابی‌سفیان را مورد ستایش قرار دهد و نسبت به امام حسین(ع) و خاندانش بدگویی کند. خطیب نیز چنین کرد که کارش با اعتراض امام سجاد(ع) و درخواست برای ایراد سخنانی همراه شد؛ درخواستی که در ابتدا با آن موافقت نشد، ولی پس از اصرار مردم با سخنانی امام(ع) موافقت شد.

جایگاه

خطبه امام سجاد(ع) در شام از مشهورترین سخنرانی‌های او و بی‌نظیر، فوق‌العاده و کوبنده خوانده شده است. خطبه‌ای که توانست مشروعیت بنی‌امیه را متزلزل کند و تبلیغات چهل‌ساله آنان بر ضد امام علی(ع) و اهل بیت(ع) را خنثی نماید.[۱]

این خطبه نشان‌دهنده شجاعت و فصاحت امام سجاد(ع) و جایگاه او در روشن‌کردن راه حق، از طریق زنده‌کردن پیام نهضت عاشورا، دانسته شده است. گفته شده که این سخنرانی فوراً تأثیر روشنگری برجای نهاد: اعتراض‌ها بر ضد عمل یزید بلند شد، شیون و گریه مجلس را فرا گرفت و جمعی بدون آنکه به خلیفه مسلمانان اقتدا کنند مجلس را ترک کردند.[۲]

برخی محققان، این خطبه را حاوی الگویی برای منبرهای حسینی دانسته‌اند؛ الگویی که با اتکا به آن صاحبان منبرهای حسینی می‌توانند تأثیری ژرف‌تر و شگرف‌تر در دل انسان‌ها بر جای بگذارند.[۳]

زمینه و شرایط ایراد خطبه

بنا بر منابع، خطبه امام سجاد(ع) در شام پس از واقعه عاشورا و زمانی که بازماندگان این رخداد به اسیری به شام برده شدند ایراد شده است.[۴] مطابق روایتی یزید بن معاویه به خطیب درباری خود دستور داد بر منبر برود و، با سوءاستفاده از وضع اسراء، معاویة بن ابی‌سفیان را مورد ستایش قرار دهد و نسبت به امام حسین(ع) و خاندانش بدگویی کند. خطیب نیز چنین کرد و نسبت به امام علی(ع) و امام حسین(ع) ناسزاهای فراوان گفت.[۵]

به نقل از منابع، در زمانی که خطیب مشغول راندن این سخنان علیه اهل‌بیت(ع) بود، امام سجاد(ع) ناگهان فریاد زد: «وَيْلَكَ أَيُّهَا الْخاطِبُ! لَقَدِ اشْتَرَيْتَ مَرْضاةَ الَمخْلُوقِ بِسَخَطِ الْخالِقِ، فَتَبَوَّأْ مَقْعَدَكَ مِنَ النَّارِ؛ واى بر تو اى خطيب! خشنودى مخلوق را با خشم خالق به دست آوردى؟ جايگاهت در آتش دوزخ مهيا باد!»[۶] سپس امام(ع) رو به یزید کرد و گفت:«أَتَاْذَنَ لي أَنْ أرْقى هذِهِ الْأَعْوادَ فَأَتَكَلَّمَ بِكَلامٍ فيهِ للَّهِ تَعالى رِضىً، وَلِهؤُلاءِ أَجْرٌ وَثَوابٌ؛ آيا به من اجازه مى‌دهى كه بر بالای اين چوب‌ها (منبر) بروم و سخنانى بگويم كه سبب خشنودى خداوند متعال گردد و اجر و پاداشى براى اين مردم در پى داشته باشد؟» یزید درخواست امام(ع) را نپذیرفت؛ زیرا می‌دانست سرانجام این پذیرش رسوایی او خواهد بود. با این حال، مردم اصرار کردند تا یزید اجازه دهد و باز هم یزید نپذیرفت تا آنکه به یزید گفته شد: «به او اجازه بده، زیرا او توانی برای خواندن خطبه ندارد». یزید در برابر درخواست‌کنندگان گفت: «این خاندان علم و فصاحت را به ارث برده‌اند و علم و دانش را با تمام وجود، چشیده‌اند». گفته شده که سرانجام با اصرار فراوان مردم، یزید اجازه داد که امام(ع) بر منبر برود. آنگاه امام(ع) بر منبر رفت و پس از حمد خداوند خطبه مشهور خود را انشاء نمود.[۷]

خطوط اصلی محتوایی خطبه

خطوط اصلی محتوایی خطبه امام سجاد(ع) در شام بیان جایگاه اهل‌بیت(ع) برای روشن‌شدن میزان ناحق‌بودن عمل دستگاه خلافت نسبت به اهل بیت(ع) در واقعه کربلا دانسته شده است.[۸] امام سجاد(ع) برای رسیدن به این هدف ابتدا به معرفی پیامبر(ص)، امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) پرداخت و خود را فرزند آنان و فرزند امام حسین(ع) و حضرت خدیجه(س) معرفی کرد.[۹]

امام سجاد(ع) ضمن این خطبه، در راستای معرفی بیشتر اهل‌بیت(ع)، خصلت‌های شش‌گانه والایی را به آنان نسبت می‌دهد؛ خصلت‌هایی چون دانش، بردباری، بخشندگی، فصاحت، شجاعت و محبت در قلب‌های مؤمنان. امام(ع) همچنین هفت ویژگی که موجب فضیلت اهل‌بیت(ع) بر دیگران شده را چنین برمی‌شمرد: اینکه پیامبر(ص)، امام علی(ع)، جعفر طیار، حمزه عموی پیامبر(ص) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) از این خاندان هستند. امام سجاد(ع) در ادامه به معرفی خود می‌پردازد و خود را وارث بهترین بندگان خدا می‌خواند.[۱۰]

متن و ترجمه خطبه

خطبه امام سجاد(ع) در شام
متنترجمه
أَیُّهَا النَّاسُ أُعْطِینَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ. أُعْطِینَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ. وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِیَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّیقُ وَ مِنَّا الطَّیَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ. مَنْ عَرَفَنِی فَقَدْ عَرَفَنِی وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنِی أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِی وَ نَسَبِی. ای مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ویژگی بر دیگران فضیلت بخشیده است. به ما ارزانی داشت علم، بردباری، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین و ما را بر دیگران برتری داد به اینکه پیامبر بزرگ اسلام، صدیق (امام علی)، جعفر طیار، شیر خدا و شیر رسول خدا (حمزه عموی پیامبر)، و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) دو فرزند بزرگوار رسول اکرم(ص) را از ما قرار داد. (با این معرفی کوتاه) هر کس مرا شناخت که شناخت، و برای آنان که مرا نشناختند با معرفی پدران و خاندانم خود را به آنان معرفی می‌کنم.
أَیُّهَا النَّاسُ أَنَا ابْنُ مَکَّةَ وَ مِنَی أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا. أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّکْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا. أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَی. أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَی. أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَی. أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّی. أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَی الْبُرَاقِ فِی الْهَوَاءِ. أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِیَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی. أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِیلُ إِلَی سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی. أَنَا ابْنُ مَنْ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی‏. ای مردم! من فرزند مکه و منایم. من فرزند زمزم و صفایم. من فرزند کسی هستم که حجرالاسود را با ردای خود حمل و در جای خود نصب فرمود. من فرزند بهترین طواف و سعی‌کنندگانم. من فرزند بهترین حج‌گزاران و تلبیه‌گویان هستم. من فرزند آنم که بر بُراق سوار شد. من فرزند پیامبری هستم که در یک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصی سیر کرد. من فرزند آنم که جبرئیل او را به سدرةالمنتهی برد و به مقام قرب الهی و نزدیک‌ترین جایگاه مقام باری تعالی رسید.
أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّی بِمَلَائِکَةِ السَّمَاءِ. أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَی إِلَیْهِ الْجَلِیلُ مَا أَوْحَی. أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی. أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِیمَ الْخَلْقِ حَتَّی قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ. أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَیْفَیْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَیْنٍ وَ لَمْ یَکْفُرْ بِاللهِ طَرْفَةَ عَیْنٍ. من فرزند آنم که برای ملائکه آسمان نماز گزارد. من فرزند آن پیامبرم که پروردگار بزرگ به او وحی کرد. من فرزند محمد مصطفی و علی مرتضایم، من فرزند کسی هستم که بینی گردنکشان را به‌خاک مالید تا به کلمه توحید اقرار کردند. من پسر آن کسی هستم که برابر پیامبر با دو شمشیر و با دو نیزه می‌رزمید و دو بار هجرت و دو بار بیعت کرد، و در بدر و حنین با کافران جنگید و به اندازه چشم برهم زدنی به خدا کفر نورزید.
أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ النَّبِیِّینَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِینَ وَ یَعْسُوبِ الْمُسْلِمِینَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِینَ وَ زَیْنِ الْعَابِدِینَ وَ تَاجِ الْبَکَّائِینَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِینَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِینَ مِنْ آلِ یَاسِینَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ. أَنَا ابْنُ الْمُؤَیَّدِ بِجَبْرَئِیلَ الْمَنْصُورِ بِمِیکَائِیلَ أَنَا ابْنُ الْمُحَامِی عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِینَ وَ قَاتِلِ الْمَارِقِینَ وَ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ. وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِینَ وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَی مِنْ قُرَیْشٍ أَجْمَعِینَ من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبیا و از بین برنده مشرکان و امیر مسلمانان و فروغ جهادگران و زینت عبادت‌کنندگان و افتخار گریه‌کنندگانم. من فرزند بردبارترین بردباران و افضل نمازگزاران از اهل‌بیت پیامبر هستم. من پسر آنم که جبرئیل او را تأیید و میکائیل او را یاری کرد. من فرزند آنم که از حریم مسلمانان حمایت فرمود و با مارقین و ناکثین و قاسطین جنگید و با دشمنانش مبارزه کرد. من فرزند بهترین قریشم.
وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اسْتَجَابَ لِله وَ لِرَسُولِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوَّلِ السَّابِقِینَ وَ قَاصِمِ الْمُعْتَدِینَ وَ مُبِیدِ الْمُشْرِکِینَ وَ سَهْمٍ مِنْ مَرَامِی اللهِ عَلَی الْمُنَافِقِینَ وَ لِسَانِ حِکْمَةِ الْعَابِدِینَ وَ نَاصِرِ دِینِ اللهِ وَ وَلِیِّ أَمْرِ اللهِ وَ بُسْتَانِ حِکْمَةِ الله وَ عَیْبَةِ عِلْمِهِ. سَمِحٌ سَخِیٌّ بَهِیٌّ بُهْلُولٌ زَکِیٌّ أَبْطَحِیٌّ رَضِیٌّ مِقْدَامٌ هُمَامٌ صَابِرٌ صَوَّامٌ مُهَذَّبٌ قَوَّامٌ. من پسر اولین کسی هستم از مؤمنین که دعوت خدا و پیامبر را پذیرفت. من پسر اول سبقت‌گیرنده‌ای در ایمان و شکننده کمر متجاوزان و از میان برنده مشرکانم. من فرزند آنم که به‌مثابه تیری از تیرهای خدا برای منافقان و زبان حکمت عباد خداوند و یاری‌کننده دین خدا و ولی امر او، و بوستان حکمت خدا و حامل علم الهی بود. او جوانمرد، سخاوتمند، نیکوچهره، جامع خیرها، سید، بزرگوار، ابطحی، راضی به خواست خدا، پیشگام در مشکلات، شکیبا، دائماً روزه‌دار، پاکیزه از هر آلودگی و بسیار نماز می‌خواند.
قَاطِعُ الْأَصْلَابِ وَ مُفَرِّقُ الْأَحْزَابِ. أَرْبَطُهُمْ عِنَاناً وَ أَثْبَتُهُمْ جَنَاناً وَ أَمْضَاهُمْ عَزِیمَةً وَ أَشَدُّهُمْ شَکِیمَةً أَسَدٌ بَاسِلٌ یَطْحَنُهُمْ فِی الْحُرُوبِ إِذَا ازْدَلَفَتِ الْأَسِنَّةُ وَ قَرُبَتِ الْأَعِنَّةُ طَحْنَ الرَّحَی وَ یَذْرُوهُمْ فِیهَا ذَرْوَ الرِّیحِ الْهَشِیمِ. لَیْثُ الْحِجَازِ وَ کَبْشُ الْعِرَاقِ مَکِّیٌّ مَدَنِیٌّ خَیْفِیٌّ عَقَبِیٌّ بَدْرِیٌّ أُحُدِیٌّ شَجَرِیٌّ مُهَاجِرِیٌّ. مِنَ الْعَرَبِ سَیِّدُهَا وَ مِنَ الْوَغَی لَیْثُهَا وَارِثُ الْمَشْعَرَیْنِ وَ أَبُو السِّبْطَیْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ. ذَاکَ جَدِّی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ او رشته نسل دشمنان خود را از هم گسیخت و شیرازه گروه‌های کفر را از هم پاشید. او دارای قلبی ثابت و قوی و اراده‌ای محکم و استوار و عزمی راسخ بود و همانند شیری شجاع که وقتی نیزه‌ها در جنگ به هم درمی‌آمیخت آنها را همانند آسیا خرد و نرم و بسان باد آنها را پراکنده‌می‌ساخت. او شیر حجاز و آقا و بزرگ عراق است که مکی و مدنی و خیفی و عَقَبی و مهاجری است که در همه این صحنه‌ها حضور داشت. او سید عرب و شیر میدان نبرد و وارث دو مشعر و پدر دو فرزند، حسن و حسین، است. آری او، همان او (که این صفات و ویژگی‌های ارزنده مختص اوست) جدم علی بن ابی‌طالب است.
ثُمَّ قَالَ:أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا ابْنُ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ انا ابنُ خَدیجهَ الکبری. فَلَمْ یَزَلْ یَقُولُ أَنَا أَنَا حَتَّی ضَجَّ النَّاسُ بِالْبُکَاءِ وَ النَّحِیبِ. وَ خَشِیَ یَزِیدُ لَعَنَهُ اللهُ أَنْ یَکُونَ فِتْنَةٌ. فَأَمَرَ الْمُؤَذِّنَ فَقَطَعَ عَلَیْهِ الْکَلَامَ. فَلَمَّا قَالَ الْمُؤَذِّنُ الله أَکْبَرُ اللهُ أَکْبَرُ قَالَ عَلِیٌّ لَا شَیْءَ أَکْبَرُ مِنَ الله. فَلَمَّا قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ شَهِدَ بِهَا شَعْرِی وَ بَشَرِی وَ لَحْمِی وَ دَمِی. فَلَمَّا قَالَ الْمُؤَذِّنُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ الْتَفَتَ مِنْ فَوْقِ الْمِنْبَرِ إِلَی یَزِیدَ فَقَالَ مُحَمَّدٌ هَذَا جَدِّی أَمْ جَدُّکَ یَا یَزِیدُ فَإِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدُّکَ فَقَدْ کَذَبْتَ وَ کَفَرْتَ وَ إِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدِّی فَلِمَ قَتَلْتَ عِتْرَتَهُ قَالَ وَ فَرَغَ الْمُؤَذِّنُ مِنَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ وَ تَقَدَّمَ یَزِیدُ فَصَلَّی صَلَاةَ الظُّهْرِ.[۱۱] آنگاه گفت: من فرزند فاطمه زهرا بانوی بانوان جهانم. من فرزند حسین شهید کربلایم، من فرزند علی مرتضی و فرزند محمد مصطفی و پسر فاطمه زهرایم، و فرزند خدیجه کبرایم و آنقدر به این حماسه مفاخره‌آمیز ادامه داد که شیون مردم به گریه بلند شد! یزید نگران شد و برای آنکه مبادا انقلابی صورت پذیرد به مؤذن دستور داد تا اذان گوید تا بلکه امام سجاد(ع) را به این نیرنگ ساکت کند! مؤذن برخاست و اذان را آغاز کرد. همین که گفت: الله اکبر، امام سجاد(ع) فرمود: چیزی بزرگتر از خداوند وجود ندارد و چون گفت: اشهد انّ لا اله الا الله، امام(ع) فرمود: موی و پوست و گوشت و خونم به یکتایی خدا گواهی می‌دهد. و هنگامی که گفت: اشهد انّ محمدا رسول‌الله، امام(ع) از بالای منبر به جانب یزید روی کرد و فرمود: این محمد که نامش برده شد، آیا جد من است یا جد تو! اگر ادعا کنی که جد توست، پس دروغ گفتی و کافر شدی و اگر جد من است، چرا خاندان او را کشتی و آنان را از دم شمشیر گذراندی. سپس مؤذن بقیه اذان را گفت و یزید پیش آمد و نماز ظهر را خواند.


منابع

  1. شهیدی، سید جعفر، زندگانی علی بن الحسین(ع)، تهران، ۱۳۶۷ش، ص۷۵؛ مکارم شیرازی، ناصر، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، قم، مدرسه امام علی بن ابی‌طالب(ع)، ۱۳۸۴ش، ص۶۱۰–۶۱۱؛ مدرسی، سید محمدتقی، زندگانی سیدالساجدین حضرت علی بن الحسین(ع)، تهران، انتشارات محبان الحسین(ع)، ۱۳۸۸ش، ص۶۹.
  2. مکارم شیرازی، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص۶۱۲.
  3. مدرسی، زندگانی سیدالساجدین حضرت علی بن الحسین(ع)، ص۶۹–۷۰.
  4. شهیدی، زندگانی علی بن الحسین(ع)، ص۷۵.
  5. مکارم شیرازی، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص۶۰۴.
  6. سید ابن‌طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطّفوف، تحقیق فارس حسّون، قم، انتشارات اسوه، ۱۴۱۷ق، ص۲۱۹.
  7. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین علیه السلام، تحقیق محمد سماوی، قم، انتشارات انوار الهدی، ۱۴۲۳ق، ج۲، ص۷۶.
  8. مکارم شیرازی، عاشورا ریشه‌ها انگیزه‌ها رویدادها پیامدها، ص۶۱۱.
  9. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۳۸.
  10. مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۸.
  11. مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۸.