معنای اسطوره در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(اصلاح ارقام)
خط ۵: خط ۵:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
اسطوره و اساطیر به معنای باطل، مطالب دروغین، افسانه و داستان است. اساطیر بیشتر در باره خرافات نیز به کار می‌رود. کلمه اساطیر نه بار در قرآن تکرار شده است که مشرکان، قرآن و معارف الهی را اساطیر دانسته و می‌گفتند فردی این مطالب را به پیامبر می‌نویسد.
اسطوره از «سطر» و مفرد «اساطیر» به معنای باطل، مطالب دروغین، افسانه و داستان است. اساطیر بیشتر در باره خرافات نیز به کار می‌رود. واژه اسطوره در قرآن نیامده است؛ اما واژه اساطیر که جمع اسطوره می‌باشد، ۹ بار در قرآن تکرار شده است. اين واژه همه جا در قرآن به صورت تركيب اساطير الاولين (داستان‏‌ها يا افسانه‏‌هاى پيشينيان) به كار رفته است و آن صفتى است كه مكيان داستان‏‌هايى را كه حضرت محمد(ص) بر آنان مى‏‌خواند، بدان وصف مى‏‌كردند.
== اساطیر در لغت ==
 
[[اساطیر]] جمع «اسطوره»، به معنای باطل؛<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ۱۴۰۵، نشر أدب الحوزة، ج۴، ص۳۶۳. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، تحقيق : أحمد عبد الغفور عطار، بیروت، دار العلم للملايين، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۸۴.</ref> مطالب دروغین و سخنانی بدون ریشه و اصل؛<ref>زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس، تحقيق: علي شيري، بيروت، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ۱۴۱۴ق- ۱۹۹۴م، ج۶، ص۵۲۰.</ref> افسانه و داستان که بیشتر در مورد خرافات استفاده می‌شود.<ref>لویس معلوف، المنجد فی اللغه، قم، نشر بلاغت، دوّم، ص۱۱. سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، انتشارات اسلام، چاپ هفدهم، ج۱، ص۳۱.</ref>
== لغت‌شناسی اسطوره ==
== اسطوره در قرآن ==
اسطوره از «سطر» و مفرد «اساطیر»، به معنای باطل؛<ref>ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ۱۴۰۵، نشر أدب الحوزة، ج۴، ص۳۶۳. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، تحقيق : أحمد عبد الغفور عطار، بیروت، دار العلم للملايين، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۸۴.</ref> مطالب دروغین و سخنانی بدون ریشه و اصل؛<ref>زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس، تحقيق: علي شيري، بيروت، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ۱۴۱۴ق- ۱۹۹۴م، ج۶، ص۵۲۰.</ref> افسانه و داستان که بیشتر در مورد خرافات استفاده می‌شود.<ref>لویس معلوف، المنجد فی اللغه، قم، نشر بلاغت، دوّم، ص۱۱. سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، انتشارات اسلام، چاپ هفدهم، ج۱، ص۳۱.</ref>
[[اسطوره]] در قرآن کریم، ۹ بار تکرار شده است<ref>سوره بقره، آیه۲۵. سوره انفال، آیه۳۱. سوره نحل، آیه۲۴. سوه مومنون، آیه۸۳. سوره فرقان، آیه۵. سوره نمل، آیه۶۸. سوره احقاف، آیه۱۷. سوره قلم، آیه۱۵. سوره مطففین، آیه۱۳.</ref> و به معنای افسانه، داستان و خیال آمده است. در تمام این آیات نه‌گانه قرآن کریم، نخست در پی اثبات حقایقی می‌باشد که اسطوره نیست، پس از آن، علت این که افرادی نسبت اسطوره به قرآن داده‌اند را کفر و تأثیر اعمال زشت ایشان می‌داند.
 
== اسطوره و اساطیر در قرآن ==
واژه اسطوره در قرآن نیامده است؛ اما واژه اساطیر که جمع اسطوره می‌باشد، ۹ بار در قرآن و همه جا به صورت تركيب «اساطير الاوّلين» به كار رفته است.<ref>سوره بقره، آیه۲۵. سوره انفال، آیه۳۱. سوره نحل، آیه۲۴. سوه مومنون، آیه۸۳. سوره فرقان، آیه۵. سوره نمل، آیه۶۸. سوره احقاف، آیه۱۷. سوره قلم، آیه۱۵. سوره مطففین، آیه۱۳.</ref>
برخلاف پندار برخى مفسران كه نسبت اساطير را فقط متوجه قصه‏‌هاى قرآن مى‏‌دانند و نه همه آيات آن،<ref>فى ظلال‏ القرآن، ج ۲، ص ۱۰۶۶.</ref> در سوره‏‌هاى انعام، انفال، نحل، فرقان، قلم و مطففين، همه آیات قرآن توسط مشرکان و کفار اساطیر دانسته شده است و در سوره‌‏هاى مؤمنون، نمل،احقاف، وعده زنده شدن مردگان (معاد) توسط مشرکان، اساطير خوانده شده است.<ref>مركز فرهنگ و معارف قرآن، دايرة المعارف قرآن كريم، قم، بوستان كتاب قم، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش، ج۲، ص۶۱۸.</ref>
# آیه ۳۱ [[سوره انفال]] خبر از مشرکانی می‌دهد که نقشه قتل [[حضرت محمد(ص)]] را داشتند و در مقابل [[تحدی]] قرآن کریم ادعا نمودند چیز مهمی نیست، ما مثل آن را می‌آوریم ولی همین که عاجز ماندند، به‌جای ایمان به آن، تهمت اسطوره به قرآن زدند.
# آیه ۳۱ [[سوره انفال]] خبر از مشرکانی می‌دهد که نقشه قتل [[حضرت محمد(ص)]] را داشتند و در مقابل [[تحدی]] قرآن کریم ادعا نمودند چیز مهمی نیست، ما مثل آن را می‌آوریم ولی همین که عاجز ماندند، به‌جای ایمان به آن، تهمت اسطوره به قرآن زدند.
# آیه ۲۴ [[سوره نحل]] از ابتدای سوره در مورد عظمت نعمت‌های خدا سخن می‌گوید تا آنجا که قابل شمارش نیست ولی کافران دنبال عبادت مخلوق رفته و قیامت را که حق است انکار نمودند و قرآن کریم را اسطوره می‌پندارند. معاد و قرآن کریم حق است، حق نمی‌تواند اسطوره باشد ولی کافران که در گناه غلطیده‌اند حق را نادیده می‌گیرند، نظیر همین آیه، در آیات ۸۳ سوره مؤمنون و ۶۸ سوره نحل است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱و ۱۴و ۱۵، تهران، دار الکتب اسلامیه، چاپ هشتم، صص۱۶۸، و ۲۹۳ و ۵۲۸.</ref>
# آیه ۲۴ [[سوره نحل]] از ابتدای سوره در مورد عظمت نعمت‌های خدا سخن می‌گوید تا آنجا که قابل شمارش نیست ولی کافران دنبال عبادت مخلوق رفته و قیامت را که حق است انکار نمودند و قرآن کریم را اسطوره می‌پندارند. معاد و قرآن کریم حق است، حق نمی‌تواند اسطوره باشد ولی کافران که در گناه غلطیده‌اند حق را نادیده می‌گیرند، نظیر همین آیه، در آیات ۸۳ سوره مؤمنون و ۶۸ سوره نحل است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱و ۱۴و ۱۵، تهران، دار الکتب اسلامیه، چاپ هشتم، صص۱۶۸، و ۲۹۳ و ۵۲۸.</ref>

نسخهٔ ‏۲۶ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۵

سؤال

اسطوره در قرآن به چه معنا است؟

اسطوره از «سطر» و مفرد «اساطیر» به معنای باطل، مطالب دروغین، افسانه و داستان است. اساطیر بیشتر در باره خرافات نیز به کار می‌رود. واژه اسطوره در قرآن نیامده است؛ اما واژه اساطیر که جمع اسطوره می‌باشد، ۹ بار در قرآن تکرار شده است. اين واژه همه جا در قرآن به صورت تركيب اساطير الاولين (داستان‏‌ها يا افسانه‏‌هاى پيشينيان) به كار رفته است و آن صفتى است كه مكيان داستان‏‌هايى را كه حضرت محمد(ص) بر آنان مى‏‌خواند، بدان وصف مى‏‌كردند.

لغت‌شناسی اسطوره

اسطوره از «سطر» و مفرد «اساطیر»، به معنای باطل؛[۱] مطالب دروغین و سخنانی بدون ریشه و اصل؛[۲] افسانه و داستان که بیشتر در مورد خرافات استفاده می‌شود.[۳]

اسطوره و اساطیر در قرآن

واژه اسطوره در قرآن نیامده است؛ اما واژه اساطیر که جمع اسطوره می‌باشد، ۹ بار در قرآن و همه جا به صورت تركيب «اساطير الاوّلين» به كار رفته است.[۴] برخلاف پندار برخى مفسران كه نسبت اساطير را فقط متوجه قصه‏‌هاى قرآن مى‏‌دانند و نه همه آيات آن،[۵] در سوره‏‌هاى انعام، انفال، نحل، فرقان، قلم و مطففين، همه آیات قرآن توسط مشرکان و کفار اساطیر دانسته شده است و در سوره‌‏هاى مؤمنون، نمل،احقاف، وعده زنده شدن مردگان (معاد) توسط مشرکان، اساطير خوانده شده است.[۶]

  1. آیه ۳۱ سوره انفال خبر از مشرکانی می‌دهد که نقشه قتل حضرت محمد(ص) را داشتند و در مقابل تحدی قرآن کریم ادعا نمودند چیز مهمی نیست، ما مثل آن را می‌آوریم ولی همین که عاجز ماندند، به‌جای ایمان به آن، تهمت اسطوره به قرآن زدند.
  2. آیه ۲۴ سوره نحل از ابتدای سوره در مورد عظمت نعمت‌های خدا سخن می‌گوید تا آنجا که قابل شمارش نیست ولی کافران دنبال عبادت مخلوق رفته و قیامت را که حق است انکار نمودند و قرآن کریم را اسطوره می‌پندارند. معاد و قرآن کریم حق است، حق نمی‌تواند اسطوره باشد ولی کافران که در گناه غلطیده‌اند حق را نادیده می‌گیرند، نظیر همین آیه، در آیات ۸۳ سوره مؤمنون و ۶۸ سوره نحل است.[۷]
  3. در آیه ۵ سوره فرقان به قرآن کریم، نسبت اسطوره داده‌اند که دست‌نوشت خود پیامبر یا املاء صبح و شام دیگران به او است. خداوند در جواب این سخن می‌فرماید: خدائی آن را نازل نمود که از حقیقت آسمان و زمین آگاه است و اوست غفور رحیم در هر صورت این قرآن اعجاز پیامبر است، با خرافه و افسانه حسابش جداست.[۸]
  4. در آیه ۱۷ سوره احقاف درباره کسی می‌باشد که عواطف انسانی خود را از دست داده است، زیرا به والدین و ولی نعمت خود احترام نمی‌کنند و چون مادر و پدر سوی خدا استغاثه می‌کنند و انذار به قیامت می‌کنند او می‌گوید قیامت از اساطیر است. سپس اصل عذاب قیامت برای آنها مسلم می‌گیرد و آنها را به عذاب عرضه می‌کند به خاطر استفاده نامشروع از نعمت الهی و استکباری که دارند. یعنی در حقیقت همان استکباری که نسبت به والدین داشته سبب استکبار به خدا شده است.[۹]
  5. در آیه ۱۵ سوره قلم یاد می‌کند از کسانی که به خاطر کارهای زشت قابلیت فهم و درک حقیقت قرآنی را ندارند. وقتی قرآن کریم به آن‌ها عرضه می‌شود، می‌گویند: اساطیر اولین است.[۱۰] چه بسا این که در آیه ۱۳ سوره مطففین، همین افرادی که قلب آن‌ها از گناه زنگار زده، چنین نسبت به قرآن کریم داده شده است.

منابع

  1. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ۱۴۰۵، نشر أدب الحوزة، ج۴، ص۳۶۳. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، تحقيق : أحمد عبد الغفور عطار، بیروت، دار العلم للملايين، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۸۴.
  2. زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس، تحقيق: علي شيري، بيروت، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، ۱۴۱۴ق- ۱۹۹۴م، ج۶، ص۵۲۰.
  3. لویس معلوف، المنجد فی اللغه، قم، نشر بلاغت، دوّم، ص۱۱. سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، انتشارات اسلام، چاپ هفدهم، ج۱، ص۳۱.
  4. سوره بقره، آیه۲۵. سوره انفال، آیه۳۱. سوره نحل، آیه۲۴. سوه مومنون، آیه۸۳. سوره فرقان، آیه۵. سوره نمل، آیه۶۸. سوره احقاف، آیه۱۷. سوره قلم، آیه۱۵. سوره مطففین، آیه۱۳.
  5. فى ظلال‏ القرآن، ج ۲، ص ۱۰۶۶.
  6. مركز فرهنگ و معارف قرآن، دايرة المعارف قرآن كريم، قم، بوستان كتاب قم، چاپ سوم، ۱۳۸۲ش، ج۲، ص۶۱۸.
  7. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱و ۱۴و ۱۵، تهران، دار الکتب اسلامیه، چاپ هشتم، صص۱۶۸، و ۲۹۳ و ۵۲۸.
  8. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱و ۱۴و ۱۵، تهران، دار الکتب اسلامیه، چاپ هشتم، صص۱۶۸، و ۲۹۳ و ۵۲۸.
  9. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب اسلامیه، چاپ هشتم، ج۲۱، ص۳۷۷.
  10. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران،دار الکتب اسلامیه، چاپ هشتم، ج۲۴، ص۳۸۷.