سرایت بیماری‌ها از نظر اسلام: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
خط ۲۲: خط ۲۲:


== بررسی روایت «لا عدوی فی الإسلام» ==
== بررسی روایت «لا عدوی فی الإسلام» ==
علی‌رغم وجود روایات متعدد در اثبات این که اصل در بیماری از نظر اسلام سرایت است که به برخی از آن‌ها اشاره گردید، روایت «لا َ لَا عَدْوَى‏ فی الاسلام» موجب برخی برداشت‌های غلط گردیده است، این روایت که سند آن از طریق شیعه بسیار ضعیف است؛ در منابع اهل‌سنت به جهت نقل در صحاح مسلم و بخاری<ref>بخاری، محمدبن‌إسماعیل، صحیح البخاری، محقق: محمد زهیربن‌ناصر الناصر، بیروت: دارطوق النجاه، ۱۴۲۲ق، ج۷، ص۱۹، ۲۶، ۲۷ و ۳۱.</ref> صحیح است، هرچند که در میان اهل‌سنت نیز موجب چالش‌هایی شده است و در میان ایشان بر تعارض آن با روایات محکم دیگر در همان صدر اسلام جدال‌هایی رخ داده است.<ref>ر. ک. أبوالحسن القشیری النیسابوری، مسلم‌بن‌الحجاج، صحیح مسلم، محقق: محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی ۱۴۲۱ق، ج۷، ص۳۱و۳۲.</ref>
روایت «لَا عَدْوَى‏ فی الاسلام» موجب برخی برداشت‌های غلط گردیده است، این روایت که سند آن از طریق شیعه بسیار ضعیف است؛ در منابع اهل‌سنت به جهت نقل در صحاح مسلم و بخاری<ref>بخاری، محمدبن‌إسماعیل، صحیح البخاری، محقق: محمد زهیربن‌ناصر الناصر، بیروت: دارطوق النجاه، ۱۴۲۲ق، ج۷، ص۱۹، ۲۶، ۲۷ و ۳۱.</ref> صحیح دانسته شده است، هرچند که در میان اهل‌سنت نیز موجب چالش‌هایی شده و بر تعارض آن با روایات دیگر جدال‌هایی رخ داده است.<ref>ر. ک. أبوالحسن القشیری النیسابوری، مسلم‌بن‌الحجاج، صحیح مسلم، محقق: محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی ۱۴۲۱ق، ج۷، ص۳۱و۳۲.</ref>


این روایت در منابع شیعی چنین نقل شده است:
این روایت در منابع شیعی چنین نقل شده است:


:: «نضر بن قرواش جمّال (شتردار) می‌گوید: از امام صادق(ع) درباره شتری که جرب<ref>معلوف، لوئیس، المنجد، قم: دهاقانی، ۱۳۷۴، ص۸۴.</ref>دارد پرسیدم که آیا آن را از ترس سرایت جرب از دیگر شترانم جدا کنم؟ و نیز از سوت زدن برای حیوان برای این‌که آب بیاشامد، سؤال کردم؛ امام(ع) در پاسخ فرمود: یک بادیه‌نشین نزد رسول خدا(ع) آمد و عرض کرد: یا رسول الله! من به گوسفند و گاو و شتر ارزان قیمت برمی‌خورم که به «جرب» مبتلا هستند، دوست ندارم که آن‌ها را بخرم، مبادا جربشان به شتر و گوسفندانم سرایت کند؛ پیامبر خدا(ع) به او فرمود: پس، چه کسی اوّلی را مبتلا کرد؟ سپس فرمود: سرایت (عدوی)، فال بد، فال پرنده شب، سوت‌زدن، شیرخوارگی بعد از فصال و بریدن از شیر، تعرّب بعد از هجرت، روزه سکوت از روز تا شب، طلاق قبل از ازدواج، آزادی پیش از بردگی و یتیمی بعد از بلوغ، در اسلام نیست».<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار(ع)، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۴ق، ج۵۵، ص۳۱۸.</ref>
«نضر بن قرواش جمّال (شتردار) می‌گوید: از امام صادق(ع) درباره شتری که جرب (بیماری پوستی انگلی) دارد پرسیدم که آیا آن را از ترس سرایت جرب از دیگر شترانم جدا کنم؟ امام(ع) فرمود: یک بادیه‌نشین نزد رسول خدا(ع) آمد و عرض کرد: یا رسول الله! من به گوسفند و گاو و شتر ارزان قیمت برمی‌خورم که به «جرب» مبتلا هستند، دوست ندارم که آن‌ها را بخرم، مبادا جربشان به شتر و گوسفندانم سرایت کند؛ پیامبر خدا(ع) به او فرمود: پس، چه کسی اولی را مبتلا کرد؟ سپس فرمود: سرایت (عدوی) و ... در اسلام نیست».<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار(ع)، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۴ق، ج۵۵، ص۳۱۸.</ref>


در توضیح و توجیه روایت فوق که پیامبر(ع) به صراحت سرایت (عدوی) را در اسلام نفی فرموده است، مطالب بسیاری گفته شده است، از جمله این که مقصود نفی فاعلیت بالاستقلال طبیعت (میکروب) است و این مفهوم را بسیاری از علمای فریقین نقل و تأیید نموده‌اند. اما پرواضح است که این نوع تعبیرکردن درست نیست، چرا که اولاً هیچ مسلمانی مخلوق مستقل از خالق نمی‌داند و این توضیح واضحات است؛ دوماً این که ظهور روایت در نفی سرایت است؛ سوماً این که سؤال ارتباطی به این معنا ندارد.
در توضیح و توجیه روایت فوق که پیامبر(ع) به صراحت سرایت (عدوی) را در اسلام نفی فرموده است، مطالب بسیاری گفته شده است، از جمله این که مقصود نفی فاعلیت مستقل طبیعت (میکروب) است و این مفهوم را بسیاری از علما نقل و تأیید نموده‌اند. اما پرواضح است که این نوع تعبیرکردن درست نیست، چرا که اولاً هیچ مسلمانی مخلوق مستقل از خالق نمی‌داند و این توضیح واضحات است؛ دوماً این که ظهور روایت در نفی سرایت است؛ سوماً این که سؤال ارتباطی به این معنا ندارد.


برخی از افراط‌گرایان در حوزه طب سنتی با استناد به ظهور این روایت از بیماری‌های مسری پرهیز ندارند و دیگران را هم تشویق به بی‌مبالاتی در این زمینه می‌کنند. ایشان معتقدند مقصود روایت این است که مسلمان با در پیش گرفتن سبک زندگی اسلامی بیمار نخواهد شد و با اشاره به روایات هم غذا شدن معصومین(ع) با بیماران جذامی توکل به خدا را حلّ مشکل بیان می‌کنند؛ بطلان این توجیه با توجه به تعارضش با روایات دوری از بیماری‌های واگیردار و توضیح چگونگی هم غذا شدن پیامبر(ع) و اهل‌بیت(ع) با جذامیان معلوم گردید.
برخی از افراط‌گرایان در حوزه طب سنتی با استناد به ظهور این روایت از بیماری‌های مسری پرهیز ندارند و دیگران را هم تشویق به بی‌مبالاتی در این زمینه می‌کنند. ایشان معتقدند مقصود روایت این است که مسلمان با در پیش گرفتن سبک زندگی اسلامی بیمار نخواهد شد و با اشاره به روایات هم غذا شدن معصومین(ع) با بیماران جذامی توکل به خدا را حلّ مشکل بیان می‌کنند؛ بطلان این توجیه با توجه به تعارضش با روایات دوری از بیماری‌های واگیردار و توضیح چگونگی هم غذا شدن پیامبر(ع) و اهل‌بیت(ع) با جذامیان معلوم گردید.

نسخهٔ ‏۳۰ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۱۲

سؤال

از پیامبر(ص) نقل شده است که فرموده‌اند «لاعدوی فی الاسلام» به این معنا که سرایت در اسلام نداریم، با توجه به شیوع کرونا و حساسیت مردم به شیوع بیماری در جامعه، آیا این گفته برخلاف علم و عقل نیست؟


اسلام به واقعیتی با عنوان سرایت بیماری معتقد است، بلکه اصل را در بیماری، مسری بودن آن می‌داند، مگر آن که خلافش معلوم شود و عیادت از بیمار نیز تنها در این صورت توصیه شده است.

روایت «لاعدوی؛ قابل سرایت نیستند» موجب برخی برداشت‌های غلط گردیده است. سند این روایت بسیار ضعیف است. متاسفانه برخی افراط‌گرایان در حوزه طب سنتی با استناد به این روایت از بیماری‌های واگیر، پرهیز ندارند و دیگران را هم تشویق به بی‌مبالاتی در این زمینه می‌کنند. این روایت برخلاف روایات متعددی است که از همنشینی با بیماران منع کرده‌اند.

با فرض قبول سند روایت روایت «لاعدوی؛ قابل سرایت نیستند»، می‌توان روایت را به این معنا دانست که سرایت نفی نشده، بلکه حکم آن نفی گردیده است. به این معنا که در صورت سرایت بیماری هیچ حقی برای شخص مبتلا شده نسبت به فرد مبتلا کننده به وجود نمی‌آید که بخواهد از او طلب خسارت نماید.

سرایت بیماری در روایات

در منابع دینی به سرایت برخی بیماری‌ها تصریح شده است و نمی‌توان در اصل آن تشکیک نمود:

  • در روایتی از پیامبر اسلام(ص) نقل شده که فرمودند: «فرد بیمار نزد شخص سالم نرود».[۱] به نظر می‌رسد این روایت با روایات متعدد در استحباب عیادت از بیمار در تعارض است. اما این روایت در صورت نامشخص بودن نوع بیماری از لحاظ سرایت است. مطابق این روایت، اصل در بیماری‌ها سرایت است؛ و عمل مستحب عیادت تنها در صورتی مجاز است که از عدم سرایت بیماری اطمینان داشتیم.
  • همچنین از پیامبر(ص) نقل شده است: «از جذامی فرار کن چنان‌که از شیر می‌گریزی».[۲] طبق روایتی دیگر، فردی جذامی نزد پیامبر(ص) آمد تا با آن حضرت بیعت کند، اما پیامبر(ص) بدون دست دادن بیعت او را پذیرفتند.[۳] از طرف دیگر در برخی گزارش‌ها نقل شده که پیامبر(ص)[۴] و اهل‌بیت(ع)[۵] با جذامیان هم غذا شده‌اند. اما میان روایات فرار از جذام و هم‌غذا شدن با جذامی تعارضی نیست زیرا بیماری جذام دو گونه است؛ نوع خشک که مسری نیست؛ و نوع مسری هستند؛ لذا جذامیانی که بیماری مسری دارند از ورود به شهرها و میان مردم منع می‌شدند، اما به احتمال زیاد جذامیانی که با معصومان(ع) هم غذا شده‌اند، بیماری‌شان مسری نبوده است.
  • فردی از امام کاظم(ع) پرسید: «اگر طاعون در شهری آمد و من آن‌جا بودم، باید از آن‌جا خارج شوم؟ امام فرمودند: بله. پرسید اگر در روستایی بود؟ فرمودند: بله. - اگر در خانه بود؟ فرمودند: بله، خارج شوید. راوی: ما از رسول‌خدا(ص) این‌گونه حدیث می‌کنیم که از طاعون فرار کردن مانند فرار کردن از جهاد است! امام(ع) فرمودند: پیامبر خدا(ص) این را برای کسانی فرمودند که در نقاط حساس و مرزهای مبارزه با دشمن بودند و وقتی آن‌جا طاعون آمد، سربازان از ترس فرار کرده و جبهه را خالی کردند و پیامبر(ص) این مطلب را به ایشان فرمودند».[۶]
  • پیامبر(ص) فرمودند: «به افراد مبتلا به خوره زیاد نگاه نکنید و وقتی با آنان گفت‌وگو می‌کنید، به اندازه یک نیزه از آنان دور باشید».[۷] احتمال دارد توصیه به نگاه نکردن، جنبه بهداشت روانی برای دو طرف داشته باشد. اما فاصله یک نیزه که در روایت آمده، حدود دو متر است و این اندازه امروزه نیز برای جلوگیری از سرایت بیماری توسط متخصصان توصیه می‌شود.
  • امام سجاد(ع) در نفرین به دشمنان اسلام می‌فرمایند: «آب‌هایشان را به وبا و غذاهایشان را با دردها (امراض) بیامیز».[۸] در این روایت امام(ع) ضمن معرفی بستر میکروب وبا که آب است، از خدا می‌خواهد که آب دشمنان را به این میکروب بیامیزد تا بدان مبتلا گردند، از این روایت به دست می‌آید که امام(ع) به سرایت معتقد است و وجود بیماری مسری از مسلمات اسلام است.

بررسی روایت «لا عدوی فی الإسلام»

روایت «لَا عَدْوَى‏ فی الاسلام» موجب برخی برداشت‌های غلط گردیده است، این روایت که سند آن از طریق شیعه بسیار ضعیف است؛ در منابع اهل‌سنت به جهت نقل در صحاح مسلم و بخاری[۹] صحیح دانسته شده است، هرچند که در میان اهل‌سنت نیز موجب چالش‌هایی شده و بر تعارض آن با روایات دیگر جدال‌هایی رخ داده است.[۱۰]

این روایت در منابع شیعی چنین نقل شده است:

«نضر بن قرواش جمّال (شتردار) می‌گوید: از امام صادق(ع) درباره شتری که جرب (بیماری پوستی انگلی) دارد پرسیدم که آیا آن را از ترس سرایت جرب از دیگر شترانم جدا کنم؟ امام(ع) فرمود: یک بادیه‌نشین نزد رسول خدا(ع) آمد و عرض کرد: یا رسول الله! من به گوسفند و گاو و شتر ارزان قیمت برمی‌خورم که به «جرب» مبتلا هستند، دوست ندارم که آن‌ها را بخرم، مبادا جربشان به شتر و گوسفندانم سرایت کند؛ پیامبر خدا(ع) به او فرمود: پس، چه کسی اولی را مبتلا کرد؟ سپس فرمود: سرایت (عدوی) و ... در اسلام نیست».[۱۱]

در توضیح و توجیه روایت فوق که پیامبر(ع) به صراحت سرایت (عدوی) را در اسلام نفی فرموده است، مطالب بسیاری گفته شده است، از جمله این که مقصود نفی فاعلیت مستقل طبیعت (میکروب) است و این مفهوم را بسیاری از علما نقل و تأیید نموده‌اند. اما پرواضح است که این نوع تعبیرکردن درست نیست، چرا که اولاً هیچ مسلمانی مخلوق مستقل از خالق نمی‌داند و این توضیح واضحات است؛ دوماً این که ظهور روایت در نفی سرایت است؛ سوماً این که سؤال ارتباطی به این معنا ندارد.

برخی از افراط‌گرایان در حوزه طب سنتی با استناد به ظهور این روایت از بیماری‌های مسری پرهیز ندارند و دیگران را هم تشویق به بی‌مبالاتی در این زمینه می‌کنند. ایشان معتقدند مقصود روایت این است که مسلمان با در پیش گرفتن سبک زندگی اسلامی بیمار نخواهد شد و با اشاره به روایات هم غذا شدن معصومین(ع) با بیماران جذامی توکل به خدا را حلّ مشکل بیان می‌کنند؛ بطلان این توجیه با توجه به تعارضش با روایات دوری از بیماری‌های واگیردار و توضیح چگونگی هم غذا شدن پیامبر(ع) و اهل‌بیت(ع) با جذامیان معلوم گردید.

در این زمینه گمانه‌زنی‌های دیگری نیز شده است که اصل آن‌ها همراه با نقدشان به صورت تفصیلی در برخی منابع بیان گردیده است[۱۲]و ما به جهت رعایت اختصار از بیان آن پرهیز می‌کنیم.

با اندکی دقت و توجه به متن روایت می‌توان نظری را طرح کرد که زمینه تعارض منحل شود. به نظر می‌رسد با توجه به این که «عدوی» در زمره «طیره» (فال بد) آمده است و طیره یکی از موارد نه‌گانه‌ای است که در حدیث رفع بیان شده است، لذا در حکم نیز باید به آن موارد ملحق شود.

مطابق نظر مشهور علما موارد نه‌گانه حدیث رفع، حقیقت‌شان نفی نشده است، بلکه آثار یا حکم آن موارد توسط خداوند از ذمه مکلفین برداشته شده است؛ لذا با توجه به این که سرایت از یافته‌های روشن بشر است که از گذشته‌های دور بدان معتقد بوده است، نفی حقیقت آن به هیچ وجه معقول نیست و غرض، نفی آثار حقوقی آن است.

این امر مهم با فرمایش امام علی(ع) تقویت می‌گردد که فرموده است: «و الطیره لیست بحق، والعدوی لیست بحق».[۱۳]

در این روایت حضرت نمی‌فرماید سرایت وجود ندارد، بلکه حکم آن را نفی می‌فرماید؛ بنابراین فرض نقش فاعلی شخص بیمار منتفی می‌گردد، بدین معنا که فاعل ضامن نیست و در صورت سرایت بیماری هیچ حقی برای شخص مبتلا شده نسبت به فرد مبتلا کننده به وجود نمی‌آید.

اصلی‌ترین مؤید این تعبیر فرازی از فرمایش پیامبر گرامی اسلام(ع) در این روایت است که پرسید: «یا اعرابی فمن اعدی الاول؟ ای اعرابی! بار نخست از چه کسی سرایت کرد؟» به قرینه این فراز از روایت که در ظاهر ارتباطی به سؤال بادیه نشین ندارد، چند فرض در ذیل بیان می‌شود:

  • این که (العیاذ بالله) گفته شود پیامبر(ع) متوجه سؤال اعرابی نشده و چنین پاسخی داده است، قطعاً فرض باطلی است.
  • این که پیامبر(ع) سخن عامیانه بادیه نشین را به مفهومی بلندتر منتقل فرموده و در مقام بیان حقوق این مسئله است تا بفهماند در سرایت حقی برای فرد مبتلا شده نسبت به مبتلا کننده وجود ندارد تا این که بخواهد ادعای خسارت نماید؛ این تعبیر با فرض ما مطابقت دارد.
  • این که قائل شویم در نقل سخن اعرابی دقت نشده است، ولی فرمایش پیامبر(ع) به دقت ضبط شده است؛ البته نه این که اشتباه از ناحیه امام(ع) باشد که ناقل بخش دوم روایت است، بلکه در نقل‌های بعدی این بی‌توجهی صورت گرفته است، لذا احتمال آن وجود دارد که سؤال اعرابی از حقوق صاحب حیوان مبتلا شده نسبت به صاحب حیوان مبتلا کننده بوده است که این تعبیر هم با فرض ما سازگار است.
  • این که پیامبر(ع) مانند موارد دیگر، پاسخ به سؤال از آنچه که مد نظر اعرابی بوده است داده‌اند، از مواردی است که برای دیگران غیب و برای رسول خدا(ع) عیان بوده است، در این صورت نیز، فرض ما به قوت خود باقی خواهد بود.

لذا مسئله می‌تواند به این شکل حل شود و تعارضی میان روایت «لاعدوی فی الاسلام» با روایات دیگر به وجود نخواهد آمد.

منابع

  1. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار(ع)، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۴ق، ج۶۲، ص۸۲.
  2. مجلسی، بحار الأنوار، ج۷۲، ص۱۳۱
  3. مجلسی، بحار الأنوار، ج۶۲، ص۸۳.
  4. مجلسی، بحار الأنوار، ج۶۲، ص۸۲.
  5. کلینی، محمدبن‌یعقوب‌بن‌اسحق، الأصول، فروع، الروضه من الکافی، مصحح علی‌اکبر الغفاری، تهران: دارالکتب الإسلامیه، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۱۲۳.
  6. حرعاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آل‌البیت(ع)، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۴۳۰.
  7. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار(ع)، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۴ق، ج۶۲، ص۸۳.
  8. صحیفه سجادیه، دعای۲۷.
  9. بخاری، محمدبن‌إسماعیل، صحیح البخاری، محقق: محمد زهیربن‌ناصر الناصر، بیروت: دارطوق النجاه، ۱۴۲۲ق، ج۷، ص۱۹، ۲۶، ۲۷ و ۳۱.
  10. ر. ک. أبوالحسن القشیری النیسابوری، مسلم‌بن‌الحجاج، صحیح مسلم، محقق: محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی ۱۴۲۱ق، ج۷، ص۳۱و۳۲.
  11. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار(ع)، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۴ق، ج۵۵، ص۳۱۸.
  12. ر. ک. کریمیان، محمود، حدیث «لاعدوی» انتساب و مفهوم‌شناسی، قم: فصلنامه علمی پژوهشی علوم حدیث، دوره ۲۱، شماره اول، ۱۳۹۵، ص۱۲.
  13. نهج البلاغه، حکمت۴۰۰.