امتناع سه مسلمان از حضور در جنگ تبوک: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
| سوره = توبه | | سوره = توبه | ||
| آیه = ۱۱۸ | | آیه = ۱۱۸ | ||
| ترجمه = و بر آن سه تن كه بر جاى مانده بودند، تا آنجا كه زمين با | | ترجمه = و بر آن سه تن كه بر جاى مانده بودند، تا آنجا كه زمين با فراخىاش بر آنان تنگ گرديد، و از خود به تنگ آمدند و دانستند كه پناهى از خدا جز به سوى او نيست. پس [خدا] به آنان [توفيق ]توبه داد، تا توبه كنند. بىترديد خدا توبهپذير مهربان است. | ||
}} | }} | ||
== شأن نزول == | == شأن نزول == |
نسخهٔ ۲۶ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۰۷
شأن نزول آیهٔ ۱۱۸ سورهٔ توبه چیست؟
سه نفر از مسلمانان است که از حضور در جنگ تبوک امتناع کردند و پس از آنکه پیامبر(ص) و یارانش برگشتند آنان توبه کردند؛ اما پذیرش توبه آنان به تأخیر افتاد. مطابق روایات، پیامبر(ص) و مسلمانان با آنان قطع رابطه کردند تا جایی که زندگی برای آنان تنگ شد و پس از گذشتن چند وقت، توبه آنان پذیرفته شد. آیه ۱۱۸ سوره توبه درباره این افراد و توبه آنان نازل شده است.
متن آیه
﴿ | وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّىٰ إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ وَضَاقَتْ عَلَيْهِمْ أَنْفُسُهُمْ وَظَنُّوا أَنْ لَا مَلْجَأَ مِنَ اللَّهِ إِلَّا إِلَيْهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ
و بر آن سه تن كه بر جاى مانده بودند، تا آنجا كه زمين با فراخىاش بر آنان تنگ گرديد، و از خود به تنگ آمدند و دانستند كه پناهى از خدا جز به سوى او نيست. پس [خدا] به آنان [توفيق ]توبه داد، تا توبه كنند. بىترديد خدا توبهپذير مهربان است. توبه:۱۱۸ |
﴾ |
شأن نزول
سه نفر از مسلمانان به نام کعب بن مالک و مراره بن ربیع و هلال بن امیه از شرکت در جنگ تبوک و حرکت همراه پیامبر(ص) سرباز زدند، ولی این به خاطر آن نبود که جزء دار و دسته منافقان باشند، بلکه به خاطر سستی و تنبلی بود، چیزی نگذشت که پشیمان شدند. هنگامی که پیامبر(ص) از صحنهٔ تبوک به مدینه بازگشت، خدمتش رسیدند و عذرخواهی کردند، اما پیامبر(ص) حتی یک جمله با آنها سخن نگفت و به مسلمانان نیز دستور داد که احدی با آنها سخن نگوید. آنها در یک محاصرهٔ عجیب اجتماعی قرار گرفتند، تا آن جا که حتی کودکان و زنان آنان نزد پیامبر(ص) آمدند و اجازه خواستند که از آنها جدا شوند، پیامبر(ص) اجازه جدائی نداد، ولی دستور داد که به آنها نزدیک نشوند.[۱]
فضای مدینه با تمام وسعتش چنان بر آنها تنگ شد که مجبور شدند برای نجات از این خواری و رسوائی بزرگ، شهر را ترک گویند و به قلهٔ کوههای اطراف مدینه پناه ببرند. از جمله مسائلی که ضربه شدیدی بر روحیهٔ آنها وارد کرد این بود که کعب بن مالک میگوید روزی در بازار مدینه با ناراحتی نشسته بودم دیدم یک نفر مسیحی شامی سراغ مرا میگیرد، هنگامی که مرا شناخت نامه ای از پادشاه غسان به دست من داد که در آن نوشته بود اگر صاحبت تو را از خود رانده به سوی ما بیا، حال من منقلب شد گفتم ای وای بر من، کارم به جائی رسیده است که دشمنان در من طمع دارند! خلاصه بستگان آنها غذا میآوردند، اما حتی یک کلمه با آنها سخن نمیگفتند. مدتی به این صورت گذشت و پیوسته انتظار میکشیدند که توبهٔ آنها قبول شود و آیه ای که دلیل بر قبولی توبهٔ آنها باشد نازل گردد، اما خبری نبود. در این هنگام فکری به نظر یکی از آنان رسید و به دیگران گفت: اکنون که مردم با ما قطع رابطه کردهاند، چه بهتر که ما هم از یکدیگر قطع رابطه کنیم (درست است که ما گنه کاریم ولی باید از گنهکاری دیگری خشنود نباشیم). آنها چنین کردند به طوری که حتی یک کلمه با یکدیگر سخن نمیگفتند و دو نفر از آنان با هم نبودند و به این ترتیب سر انجام پس از پنجاه روز توبه و تضرع به پیشگاه خداوند، توبه آنان قبول شد و آیه فوق در این زمینه نازل گردید.[۲]
منابع
- ↑ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، چاپ دهم، 1371ه.ش، ج8، ص169. طوسى، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، بیروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ اول، ج5، ص316.
- ↑ مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، چاپ دهم، 1371ه.ش، ج8، ص169. طوسى، محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، بیروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ اول، ج5، ص316.