نفس اماره: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) (ابرابزار) |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
۳. '''نفس مطمئنه''': نفس مطمئنه مرحلهای است که انسان با آن به جایی میرسد که غرایز سرکش در برابر او رام میشوند؛ زیرا عقل و ایمان آن چنان قوی هستند که غرایز نفسانی در برابر آن توانایی چندانی ندارد که این همان مرحله آرامش و سکینه است. البته این مرحله و مقام ویژه پیامبران و پیشوایان و پیروان راستین آنها است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، چ ۱۴، ۱۳۷۴، ج۹، ص۴۳۶.</ref> در قرآن آمده است:{{قرآن|ترجمه=تو ای روح آرام یافته، به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است…|سوره=فجر|آیه=۲۷و۲۸}} | ۳. '''نفس مطمئنه''': نفس مطمئنه مرحلهای است که انسان با آن به جایی میرسد که غرایز سرکش در برابر او رام میشوند؛ زیرا عقل و ایمان آن چنان قوی هستند که غرایز نفسانی در برابر آن توانایی چندانی ندارد که این همان مرحله آرامش و سکینه است. البته این مرحله و مقام ویژه پیامبران و پیشوایان و پیروان راستین آنها است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، چ ۱۴، ۱۳۷۴، ج۹، ص۴۳۶.</ref> در قرآن آمده است:{{قرآن|ترجمه=تو ای روح آرام یافته، به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است…|سوره=فجر|آیه=۲۷و۲۸}} | ||
برخی مفسران نفس دیگری را هم اضافه | برخی مفسران نفس دیگری را هم اضافه کردهاند و آن «نفس ملهمه» است. قرآن در این باره میفرماید: (و نفس و ما سواها فألهمها فجورها و تقواها) "قسم به نفس و آن کس که آن را متناسب آفرید، پس زشتیها و خوبیها را به او الهام کرد.""نفس ملهمه" نفسی است که اگر بیدار شود مورد توجه خدا قرار میگیرد و درباره هرکاری میتواند قضاوت کند و این که چه کاری صحیح و چه کاری نادرست است. نفس ملهمه نفسی است که یک نوع پیوندی به عالم غیب پیدا میکند و میتواند خوب و بد را تمیز دهد.<ref>منتظری، حسینعلی، اسلام دین فطرت، تهران، نشر سایه، ۱۳۸۵، ص۳۱۵.</ref> | ||
این جور نیست که انسان چند «خود» جدا داشته باشد، یک کار را نفس امّاره | این جور نیست که انسان چند «خود» جدا داشته باشد، یک کار را نفس امّاره میکند، یک کار دیگر را نفس لوّامه و یک کار دیگر را نفس مطمئنّه. نه، نفس انسان گاهی در یک حدّ پایین است؛ در آن حد پایین که کار میکند، آنجا که تحت فرمان عقل نیست، اسمش میشود «نفس امّاره». همین نفس در یک درجه بالاتر چشمهایش را باز میکند و هشیارتر میگردد، میشود «نفس لوامه» که خودش خودش را ملامت میکند.<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۳، ص۵۹۵ و ۵۹۶.</ref> | ||
== تعریف و ویژگیهای نفس اماره == | == تعریف و ویژگیهای نفس اماره == | ||
در قرآن در چند آیه پیروی از هوای نفس را مذمت و نکوهش میکند.<ref>سوره نجم آیه ۲۳، سوره جاثیه آیه ۲۳، سوره مائده آیه ۳۰، سوره اعراف آیه ۱۷۶، </ref> | در قرآن در چند آیه پیروی از هوای نفس را مذمت و نکوهش میکند.<ref>سوره نجم آیه ۲۳، سوره جاثیه آیه ۲۳، سوره مائده آیه ۳۰، سوره اعراف آیه ۱۷۶،</ref> | ||
نفس امّاره، که «امّاره» صیغه مبالغه است، یعنی نفس فرماندهنده و به شدت فرماندهنده. مقصود همان حالتی از نفس انسان است که در آن حالت هواها بر انسان حاکم و غالب است و انسان صد درصد محکوم خواهشهای نفسانی خودش است. نفس امّاره به سوء یعنی نفسی که به انسان فرمان به بدی میدهد و انسان هم تابع نفس فرمان دهنده به بدی و شرارت است.<ref>مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۱۰، ص۱۸۱.</ref> | نفس امّاره، که «امّاره» صیغه مبالغه است، یعنی نفس فرماندهنده و به شدت فرماندهنده. مقصود همان حالتی از نفس انسان است که در آن حالت هواها بر انسان حاکم و غالب است و انسان صد درصد محکوم خواهشهای نفسانی خودش است. نفس امّاره به سوء یعنی نفسی که به انسان فرمان به بدی میدهد و انسان هم تابع نفس فرمان دهنده به بدی و شرارت است.<ref>مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۱۰، ص۱۸۱.</ref> | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
عالمان علم اخلاق گفتهاند نفس اماره در پی برآوردن خواهشها و تمایلات خود میباشد. اگر کنترل اعضا و جوارح انسان به دست نفس اماره باشد، آنها اسیر میشوند و هر چه را این نفس دستور دهد انجام میدهند. دست، چشم، پا و سایر اعضای بدن مرتکب گناه میشوند. نفس اماره زبان را به کارهای زشت مثل غیبت، تهمت، فحش و بدگویی وادار میکند. این حالت در انسان بدترین حالت نفس است و او را به بیراهه سوق میدهد. انسان را به تدریج به حیوان درنده و شکم پرست و شهوتران تبدیل میکند. ممکن است یک نفس سرکش، دنیایی را به فساد بکشد. انسان اگر جلوی تمایلات نفسانیاش را نگیرد و نفس اماره را رها کند، درندهتر از هر درندهای خواهد بود.<ref>منتظری، حسینعلی، اسلام دین فطرت، تهران، نشر سایه، ۱۳۸۵، ص۳۱۵.</ref> | عالمان علم اخلاق گفتهاند نفس اماره در پی برآوردن خواهشها و تمایلات خود میباشد. اگر کنترل اعضا و جوارح انسان به دست نفس اماره باشد، آنها اسیر میشوند و هر چه را این نفس دستور دهد انجام میدهند. دست، چشم، پا و سایر اعضای بدن مرتکب گناه میشوند. نفس اماره زبان را به کارهای زشت مثل غیبت، تهمت، فحش و بدگویی وادار میکند. این حالت در انسان بدترین حالت نفس است و او را به بیراهه سوق میدهد. انسان را به تدریج به حیوان درنده و شکم پرست و شهوتران تبدیل میکند. ممکن است یک نفس سرکش، دنیایی را به فساد بکشد. انسان اگر جلوی تمایلات نفسانیاش را نگیرد و نفس اماره را رها کند، درندهتر از هر درندهای خواهد بود.<ref>منتظری، حسینعلی، اسلام دین فطرت، تهران، نشر سایه، ۱۳۸۵، ص۳۱۵.</ref> | ||
از ویژگیهای نفس اماره گفته شده است باعث | از ویژگیهای نفس اماره گفته شده است باعث طغیان و زیادهروی در استفاده از برخی از امیال و خروج از حد اعتدال میگردد. به تعبیر دیگر، عاملی است که انسان را به تأمین امیال پست وامیدارد و مانع شکوفایی ابعاد متعالی وجود انسان و در نتیجه، مانع رسیدن به کمال اصیل انسانی میگردد. نفس اماره، انسان را به تأمین لذتهای پست وامیدارد و مانع میشود که انسان به تأمین و ارضای لذتهایی متعالی چون رضوان الهی بپردازد. نفس امّاره صرفاً درصدد تأمین خواستههای حیوانی است و انسان را وامیدارد که حد و مرز تأمین آن خواستهها را رعایت نکند و در هر صورت به آن خواستهها دست یابد، خواه حلال و حرام خدا رعایت شود و خواه نشود. در نتیجه، کسی که اسیر نفس امّاره است، در راه رسیدن به خواستهها و لذتها دست به هر کار ناصوابی میزند، حریم احکام الهی را میشکند و غرایز و خواستههایی را که تأمین صحیح آنها بستر کمال انسان را فراهم میآورد، وسیله تیرهروزی و هلاکت قرار میدهد و با سوءاستفاده از نعمتهای الهی و عدم استفاده درست از آنها، خود را از تعالی و کمال انسانی محروم میسازد.<ref>مصباح، محمدتقی، «نبرد پیوسته دشوار انسان با نفس سرکش»، ماهنامه معرفت، ۱۳۸۹، شماره ۱۴۸، ص۵.</ref> | ||
نفس اماره به | نفس اماره به بدی امر میکند. و زندگی و سرنوشت بدی را برای انسان رقم میزند.<ref>مصباح، محمدتقی، «نبرد پیوسته دشوار انسان با نفس سرکش»، ماهنامه معرفت، ۱۳۸۹، شماره ۱۴۸، ص۶.</ref> | ||
نفس به انجام | نفس به انجام معصیت و گناه، آزمند و حریص است و هر بار که انسان گناهی مرتکب گردد و به خواسته نفس پاسخ گوید، خواهش و طمع نفس قویتر میشود و بیشتر انسان را به گناه و عصیان خدا وامیدارد.<ref>مصباح، محمدتقی، «نبرد پیوسته دشوار انسان با نفس سرکش»، ماهنامه معرفت، ۱۳۸۹، شماره ۱۴۸، ص۶.</ref> | ||
نفس اماره | نفس اماره بهارتکاب شهوات امر میکند و بر انجام آن اصرار دارد.<ref>الطوسی، الخواجة نصیر الدین، اخلاق ناصری، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۴۱۳ق، ص۴۱.</ref> [[پیامبر(ص)]] درباره تشبیه نفس اماره میفرماید: «مثل نفس مثل شترمرغ است که زیاد میخورد، ولی وقتی که چیزی روی او گذاشتی پرواز نمیکند و مثل نفس مثل خر زهره است که رنگش زیبا است امّا طعمش تلخ است.»<ref>ری شهری، میزان الحکمه، قم، مرکز النشر، چ اوّل، ۱۳۶۲، ج۹، ص۶۰.</ref> حضرت علی(ع) میفرماید: «پس بسیار عقلها و خردها که شهوات بر آنها حکومت میکند.»<ref>نهج البلاغه، کلمات قصار، ۲۱۱.</ref> | ||
== جهاد با نفس == | == جهاد با نفس == | ||
ای رسول خدا! جهاد بزرگ چیست؟ فرمود: جهاد با نفس و سپس افزودند، بهترین جهادها، جهاد کسی است که با نفس خود که میان دو پهلوی اوست پیکار کند. پیامبر میگوید که خداوند متعال چنین فرموده است: هر بنده که مرا فرمان برد او را به غیر خودم وانمیگذارم و هر بنده که مرا نافرمانی کند، او را به خودش وامیگذارم و اهمیت نمیدهم که در کدام وادی هلاک و تباه شود. امیر المؤمنین علی فرموده است، چشمها و اشکها خشک نمیشود مگر از قساوت دلها، و دلها با قساوت نمیشود مگر از افزونی گناهها.<ref>فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۶۶. ص۶۶۳.</ref> | |||
خصلت مؤمن این است که هیچگاه به نفس خود از نظر شرارت نکردن اعتماد | خصلت مؤمن این است که هیچگاه به نفس خود از نظر شرارت نکردن اعتماد نمیکند؛ بنابراین اسلام هم، جهاد با نفس را تأیید میکند و اصلاً کلمه " جهاد نفس " مال خود اسلام است.<ref>مطهری، مرتضی، انسان کامل، تهران، صدرا، بیتا، ص۲۲۷.</ref> | ||
از این بالاتر تربیت و تهذیب نفس خود انسان است. تهذیب نفس و تحصیل اخلاق آدمیت از هر چیزی دشوارتر و | از این بالاتر تربیت و تهذیب نفس خود انسان است. تهذیب نفس و تحصیل اخلاق آدمیت از هر چیزی دشوارتر و سختتر است، زیرا در اینجا غالباً عقل و دل در دو قطب مخالف قرار میگیرند. مبارزه کردن با نفس اماره سر پنجهای بسیار قوی تر از عقل و ایمان میخواهد. رسول اکرم(ص) به جمعی از جوانان عبور فرمود، دید سنگ بزرگی را برای وزنهبرداری انتخاب کردهاند و با برداشتن آن سنگ زور خود را میآزمایند. فرمود: میخواهید من در میان شما داوری کنم و بگویم از همه قوی تر و زورمندتر کیست؟ گفتند: بلی یا رسولالله! آنها گمان کردند که پیغمبر آن کس را معین خواهد کرد که زور و بازویش قوی تر باشد، ولی بر خلاف انتظار آنها پیغمبر اکرم فرمود: قویترین شما آن کس است که در هنگام غضب و خوشحالی، نفس اماره زمام را از کف عقل او نگیرد، قویترین شما آن کس نیست که بازوی قوی تر داشته باشد، بلکه آن کس است که روحیه قویتر داشته باشد. در مقام تهذیب نفس و تحصیل اخلاق، همیشه یک جنگ و ستیز عجیب بین دو کانون عقل و دل درگیر است. تهذیب نفس و تربیت برای هماهنگ ساختن این دو کانون است، مستلزم ضبط و کنترل خواهشهای دل است. اساساً نظم و انضباط از کانون عقل ناشی میشود و آشفتگی و خودسری از کانون دل.<ref>مطهری، مرتضی، بیست گفتار، تهران، صدرا، ۱۳۶۸، ص۲۸۰.</ref> | ||
یکی از مهمترین موضوعات در فرهنگ قرآنی و اسلامی ما، «نفس اماره» و پیروی از خواستهها و خواهشهای او یا مبارزه و جنگ با اوست. لسان مبارک قرآن و رهنمودهای معصومان علیهم السّلام درباره اهمیت و عظمت مبارزه با خواستههای نفس امّاره داد سخن سر دادهاند، تا جایی که قرآن یکی از صعبالعبورترین گردنههای مسیر زندگی را گردنه نفس اماره دانسته و میفرماید: فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ. ما در عینحال که به انسان نعمت فراوان و توانمندی زیادی دادهایم ولی او ناسپاسی کرد و از آن گردنه مهم بالا نرفت! وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ؛ «و تو نمیدانی آن گردنه مهم چیست؟) در اینکه این گردنه مهم (عقبه) چیست، گرچه قرآن در پنج آیه بعد از آیه فوق موارد عقبه را بیان میکند و همچنین مفسران معانی مختلفی برای عقبه کردهاند ولی همه مواردی که برای «عقبه» بیان شده، مصادیقی از مبارزه با نفس امّاره است و مصداق اتمّ «عقبه» همان مبارزه با نفس اماره و خواستههای آن است که پیغمبر بزرگوار اسلام از آن به «جهاد اکبر» یاد نموده است.<ref>حقشناس، سید حسین، بشنو از نی (شرحی بر حکایتهای مثنوی)، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی شاکر، ۱۳۸۳، ج۱، ص۶۱.</ref> | |||
مولانا در | مولانا در بیان عظمت خطر نفس اماره، از زبان خرگوش به وحوش ادامه میدهد که: ای دوستان، کشتن نفس اماره، کار عقل و هوش جزئی نیست؛ زیرا نفس امّاره مغلوب عقل و هوش جزئی نمیشود. کشتن این کار عقل و هوش نیست\ شیر باطن، سخره خرگوش نیست. این نفس انچنان جهنّمی است که اگر هفت دریا را به کام خود درکشد باز هم عطش او کم نمیگردد و فریاد میکشد. دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاست\کو به دریا ننگرد کموکاست\هفت دریا را در آشامد هنوز\کم نگردد سوزش آن خلق سوز.<ref>حقشناس، سید حسین، بشنو از نی (شرحی بر حکایتهای مثنوی)، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی شاکر، ۱۳۸۳، ج۱، ص۶۲ و ۶۳.</ref> | ||
برای شکستن نفس اماره چه باید کرد؟ میفرماید: برای پیروزی بر نفس اماره نیرو و توفیق و فخر را باید از حق دریافت نمود، اگر مورد لطف حضرت حق قرار گرفتیم با سوزن کوه قاف را جابجا خواهیم کرد. قوّت از حق خواهم و توفیق و لاف\تا به سوزن برکنم این کوه قاف.<ref>حقشناس، سید حسین، بشنو از نی (شرحی بر حکایتهای مثنوی)، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی شاکر، ۱۳۸۳، ج۱، ص۶۲ و ۶۳.</ref> | |||
قرآن کریم در این تعبیر خود این مطلب را | قرآن کریم در این تعبیر خود این مطلب را میخواهد بفهماند که احساسات نفسانی بشر آنگاه که سر به طغیان برمیآورد بشر را تنها به سوی جنایت و اعمال انحرافی دعوت نمیکند، بلکه مانند یک قدرت جابر مسلط دیکتاتور فرمان میدهد. قرآن با این تعبیر، تسلط و استیلای جابرانه قوای نفسانی را در حال طغیان بر همه استعدادهای عالی انسانی میفهماند. کشتن نفس امّاره معنی خاموش کردن و فرونشاندن فتنه و طغیان را در زمینه قوا و استعدادهای نفسانی میدهد<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۹۰، ج۱۹، ص۶۵۴.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ ۲۵ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۰۶
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
در قرآن کریم نفس اماره به چه چیزی اطلاق شده است؟
نفس اماره نفس سرکش است که انسان را به گناه ترغیب میکند. در سوره یوسف آمده است که نفس اماره به بدی امر میکند. این نفس مبدأ رذالتهای اخلاقی و محرک آن است. با ایمان و تقوا و مجاهدت انسان، این نفس توسط نفس لوامه کنترل میشود و میتوان از رغبت آن به معصیت جلوگیری کرد.
انواع نفس
انسان دارای نفس است و نفس دارای حیات میباشد. نفس در وجود انسان کارکردهای متفاوت و گوناگونی دارد. در انسان نفسی وجود دارد که به او جهت میدهد. خواهشها و تمایلات، واقعیتهایی در وجود انسان هستند. اینها برخاسته از نفس آدمی اند. این واقعیت در دستورهای اخلاقی مد نظر بوده است. دستورهای فراوانی وجود دارد که برای هدایت نفس بوده و در صدد تنظیم نقش و کارکرد درست نفس است، بی آن که در صدد از کار انداختن آن باشند.[۱]
عالمان علم اخلاق، سه نوع نفس برای انسان قائل هستند:
۱. نفس امّاره: نفس اماره همان نفس سرکش است که انسان را به گناه فرمان میدهد و به هر سو میکشاند؛ لذا به او اماره گفتهاند. در قرآن در آیه ۵۳ سوره یوسف به این نفس اشاره شده است که از زبان حضرت یوسف آمده است که این نفس امر به بدی میکند. این آیه اشاره دارد که تمام بدیها از نفس سرکش است؛ لذا حضرت علی(ع) میفرماید: «نفس پیوسته خواهان نافرمانی و معصیت است.»[۲]
۲. نفس لوامه: نفس لوامه را نفس سرزنش گر و به تعبیری وجدان آدمی میدانند. این مرحله پس از تعلیم و تربیت و مجاهدت انسان به آن ارتقاء مییابد، در این مرحله ممکن است انسان بر اثر طغیان غرایز گاهی مرتکب خطاء شود، اما فوراً پشیمان میشود و به ملامت و سرزنش خویش میپردازد، و تصمیم بر جبران گناه میگیرد و توبه میکند: ﴿سوگند به روز رستاخیز و سوگند به نفس سرزنشگر.﴾(قیامت:۱و۲)
لوامه مثل اماره صیغه مبالغه است؛ یعنی بسیار ملامت کننده. نفس اگر به نقش ملامت گری خود بپردازد و در شعاع سایر امور قرار نگیرد، انسان را به کمال میرساند. نفس لوامه انسان را به جهت کارهای زشت مرتکب شده سرزنش میکند. از نفس لوامه به «وجدان» نیز تعبیر میکنند. اگر انسان برحسب طغیان نفس، کار زشتی انجام بدهد، متوجه کار بد خودش میشود و خود را ملامت میکند. در عین حال ممکن است کسانی هم وجود داشته باشند که بر اثر تکرار کارهای ناروا و حرام، نفس لوامه آنان به تدریج نقش خود را از دست بدهد و دیگر ملامت گری نکند.[۳]
۳. نفس مطمئنه: نفس مطمئنه مرحلهای است که انسان با آن به جایی میرسد که غرایز سرکش در برابر او رام میشوند؛ زیرا عقل و ایمان آن چنان قوی هستند که غرایز نفسانی در برابر آن توانایی چندانی ندارد که این همان مرحله آرامش و سکینه است. البته این مرحله و مقام ویژه پیامبران و پیشوایان و پیروان راستین آنها است.[۴] در قرآن آمده است:﴿تو ای روح آرام یافته، به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است…﴾(فجر:۲۷و۲۸)
برخی مفسران نفس دیگری را هم اضافه کردهاند و آن «نفس ملهمه» است. قرآن در این باره میفرماید: (و نفس و ما سواها فألهمها فجورها و تقواها) "قسم به نفس و آن کس که آن را متناسب آفرید، پس زشتیها و خوبیها را به او الهام کرد.""نفس ملهمه" نفسی است که اگر بیدار شود مورد توجه خدا قرار میگیرد و درباره هرکاری میتواند قضاوت کند و این که چه کاری صحیح و چه کاری نادرست است. نفس ملهمه نفسی است که یک نوع پیوندی به عالم غیب پیدا میکند و میتواند خوب و بد را تمیز دهد.[۵]
این جور نیست که انسان چند «خود» جدا داشته باشد، یک کار را نفس امّاره میکند، یک کار دیگر را نفس لوّامه و یک کار دیگر را نفس مطمئنّه. نه، نفس انسان گاهی در یک حدّ پایین است؛ در آن حد پایین که کار میکند، آنجا که تحت فرمان عقل نیست، اسمش میشود «نفس امّاره». همین نفس در یک درجه بالاتر چشمهایش را باز میکند و هشیارتر میگردد، میشود «نفس لوامه» که خودش خودش را ملامت میکند.[۶]
تعریف و ویژگیهای نفس اماره
در قرآن در چند آیه پیروی از هوای نفس را مذمت و نکوهش میکند.[۷]
نفس امّاره، که «امّاره» صیغه مبالغه است، یعنی نفس فرماندهنده و به شدت فرماندهنده. مقصود همان حالتی از نفس انسان است که در آن حالت هواها بر انسان حاکم و غالب است و انسان صد درصد محکوم خواهشهای نفسانی خودش است. نفس امّاره به سوء یعنی نفسی که به انسان فرمان به بدی میدهد و انسان هم تابع نفس فرمان دهنده به بدی و شرارت است.[۸]
عالمان علم اخلاق گفتهاند نفس اماره در پی برآوردن خواهشها و تمایلات خود میباشد. اگر کنترل اعضا و جوارح انسان به دست نفس اماره باشد، آنها اسیر میشوند و هر چه را این نفس دستور دهد انجام میدهند. دست، چشم، پا و سایر اعضای بدن مرتکب گناه میشوند. نفس اماره زبان را به کارهای زشت مثل غیبت، تهمت، فحش و بدگویی وادار میکند. این حالت در انسان بدترین حالت نفس است و او را به بیراهه سوق میدهد. انسان را به تدریج به حیوان درنده و شکم پرست و شهوتران تبدیل میکند. ممکن است یک نفس سرکش، دنیایی را به فساد بکشد. انسان اگر جلوی تمایلات نفسانیاش را نگیرد و نفس اماره را رها کند، درندهتر از هر درندهای خواهد بود.[۹]
از ویژگیهای نفس اماره گفته شده است باعث طغیان و زیادهروی در استفاده از برخی از امیال و خروج از حد اعتدال میگردد. به تعبیر دیگر، عاملی است که انسان را به تأمین امیال پست وامیدارد و مانع شکوفایی ابعاد متعالی وجود انسان و در نتیجه، مانع رسیدن به کمال اصیل انسانی میگردد. نفس اماره، انسان را به تأمین لذتهای پست وامیدارد و مانع میشود که انسان به تأمین و ارضای لذتهایی متعالی چون رضوان الهی بپردازد. نفس امّاره صرفاً درصدد تأمین خواستههای حیوانی است و انسان را وامیدارد که حد و مرز تأمین آن خواستهها را رعایت نکند و در هر صورت به آن خواستهها دست یابد، خواه حلال و حرام خدا رعایت شود و خواه نشود. در نتیجه، کسی که اسیر نفس امّاره است، در راه رسیدن به خواستهها و لذتها دست به هر کار ناصوابی میزند، حریم احکام الهی را میشکند و غرایز و خواستههایی را که تأمین صحیح آنها بستر کمال انسان را فراهم میآورد، وسیله تیرهروزی و هلاکت قرار میدهد و با سوءاستفاده از نعمتهای الهی و عدم استفاده درست از آنها، خود را از تعالی و کمال انسانی محروم میسازد.[۱۰]
نفس اماره به بدی امر میکند. و زندگی و سرنوشت بدی را برای انسان رقم میزند.[۱۱]
نفس به انجام معصیت و گناه، آزمند و حریص است و هر بار که انسان گناهی مرتکب گردد و به خواسته نفس پاسخ گوید، خواهش و طمع نفس قویتر میشود و بیشتر انسان را به گناه و عصیان خدا وامیدارد.[۱۲]
نفس اماره بهارتکاب شهوات امر میکند و بر انجام آن اصرار دارد.[۱۳] پیامبر(ص) درباره تشبیه نفس اماره میفرماید: «مثل نفس مثل شترمرغ است که زیاد میخورد، ولی وقتی که چیزی روی او گذاشتی پرواز نمیکند و مثل نفس مثل خر زهره است که رنگش زیبا است امّا طعمش تلخ است.»[۱۴] حضرت علی(ع) میفرماید: «پس بسیار عقلها و خردها که شهوات بر آنها حکومت میکند.»[۱۵]
جهاد با نفس
ای رسول خدا! جهاد بزرگ چیست؟ فرمود: جهاد با نفس و سپس افزودند، بهترین جهادها، جهاد کسی است که با نفس خود که میان دو پهلوی اوست پیکار کند. پیامبر میگوید که خداوند متعال چنین فرموده است: هر بنده که مرا فرمان برد او را به غیر خودم وانمیگذارم و هر بنده که مرا نافرمانی کند، او را به خودش وامیگذارم و اهمیت نمیدهم که در کدام وادی هلاک و تباه شود. امیر المؤمنین علی فرموده است، چشمها و اشکها خشک نمیشود مگر از قساوت دلها، و دلها با قساوت نمیشود مگر از افزونی گناهها.[۱۶]
خصلت مؤمن این است که هیچگاه به نفس خود از نظر شرارت نکردن اعتماد نمیکند؛ بنابراین اسلام هم، جهاد با نفس را تأیید میکند و اصلاً کلمه " جهاد نفس " مال خود اسلام است.[۱۷]
از این بالاتر تربیت و تهذیب نفس خود انسان است. تهذیب نفس و تحصیل اخلاق آدمیت از هر چیزی دشوارتر و سختتر است، زیرا در اینجا غالباً عقل و دل در دو قطب مخالف قرار میگیرند. مبارزه کردن با نفس اماره سر پنجهای بسیار قوی تر از عقل و ایمان میخواهد. رسول اکرم(ص) به جمعی از جوانان عبور فرمود، دید سنگ بزرگی را برای وزنهبرداری انتخاب کردهاند و با برداشتن آن سنگ زور خود را میآزمایند. فرمود: میخواهید من در میان شما داوری کنم و بگویم از همه قوی تر و زورمندتر کیست؟ گفتند: بلی یا رسولالله! آنها گمان کردند که پیغمبر آن کس را معین خواهد کرد که زور و بازویش قوی تر باشد، ولی بر خلاف انتظار آنها پیغمبر اکرم فرمود: قویترین شما آن کس است که در هنگام غضب و خوشحالی، نفس اماره زمام را از کف عقل او نگیرد، قویترین شما آن کس نیست که بازوی قوی تر داشته باشد، بلکه آن کس است که روحیه قویتر داشته باشد. در مقام تهذیب نفس و تحصیل اخلاق، همیشه یک جنگ و ستیز عجیب بین دو کانون عقل و دل درگیر است. تهذیب نفس و تربیت برای هماهنگ ساختن این دو کانون است، مستلزم ضبط و کنترل خواهشهای دل است. اساساً نظم و انضباط از کانون عقل ناشی میشود و آشفتگی و خودسری از کانون دل.[۱۸]
یکی از مهمترین موضوعات در فرهنگ قرآنی و اسلامی ما، «نفس اماره» و پیروی از خواستهها و خواهشهای او یا مبارزه و جنگ با اوست. لسان مبارک قرآن و رهنمودهای معصومان علیهم السّلام درباره اهمیت و عظمت مبارزه با خواستههای نفس امّاره داد سخن سر دادهاند، تا جایی که قرآن یکی از صعبالعبورترین گردنههای مسیر زندگی را گردنه نفس اماره دانسته و میفرماید: فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ. ما در عینحال که به انسان نعمت فراوان و توانمندی زیادی دادهایم ولی او ناسپاسی کرد و از آن گردنه مهم بالا نرفت! وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَةُ؛ «و تو نمیدانی آن گردنه مهم چیست؟) در اینکه این گردنه مهم (عقبه) چیست، گرچه قرآن در پنج آیه بعد از آیه فوق موارد عقبه را بیان میکند و همچنین مفسران معانی مختلفی برای عقبه کردهاند ولی همه مواردی که برای «عقبه» بیان شده، مصادیقی از مبارزه با نفس امّاره است و مصداق اتمّ «عقبه» همان مبارزه با نفس اماره و خواستههای آن است که پیغمبر بزرگوار اسلام از آن به «جهاد اکبر» یاد نموده است.[۱۹]
مولانا در بیان عظمت خطر نفس اماره، از زبان خرگوش به وحوش ادامه میدهد که: ای دوستان، کشتن نفس اماره، کار عقل و هوش جزئی نیست؛ زیرا نفس امّاره مغلوب عقل و هوش جزئی نمیشود. کشتن این کار عقل و هوش نیست\ شیر باطن، سخره خرگوش نیست. این نفس انچنان جهنّمی است که اگر هفت دریا را به کام خود درکشد باز هم عطش او کم نمیگردد و فریاد میکشد. دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاست\کو به دریا ننگرد کموکاست\هفت دریا را در آشامد هنوز\کم نگردد سوزش آن خلق سوز.[۲۰]
برای شکستن نفس اماره چه باید کرد؟ میفرماید: برای پیروزی بر نفس اماره نیرو و توفیق و فخر را باید از حق دریافت نمود، اگر مورد لطف حضرت حق قرار گرفتیم با سوزن کوه قاف را جابجا خواهیم کرد. قوّت از حق خواهم و توفیق و لاف\تا به سوزن برکنم این کوه قاف.[۲۱]
قرآن کریم در این تعبیر خود این مطلب را میخواهد بفهماند که احساسات نفسانی بشر آنگاه که سر به طغیان برمیآورد بشر را تنها به سوی جنایت و اعمال انحرافی دعوت نمیکند، بلکه مانند یک قدرت جابر مسلط دیکتاتور فرمان میدهد. قرآن با این تعبیر، تسلط و استیلای جابرانه قوای نفسانی را در حال طغیان بر همه استعدادهای عالی انسانی میفهماند. کشتن نفس امّاره معنی خاموش کردن و فرونشاندن فتنه و طغیان را در زمینه قوا و استعدادهای نفسانی میدهد[۲۲]
منابع
- ↑ منتظری، حسینعلی، اسلام دین فطرت، تهران، نشر سایه، ۱۳۸۵، ص۳۱۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.
- ↑ منتظری، حسینعلی، اسلام دین فطرت، تهران، نشر سایه، ۱۳۸۵، ص۳۱۵.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، چ ۱۴، ۱۳۷۴، ج۹، ص۴۳۶.
- ↑ منتظری، حسینعلی، اسلام دین فطرت، تهران، نشر سایه، ۱۳۸۵، ص۳۱۵.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۳، ص۵۹۵ و ۵۹۶.
- ↑ سوره نجم آیه ۲۳، سوره جاثیه آیه ۲۳، سوره مائده آیه ۳۰، سوره اعراف آیه ۱۷۶،
- ↑ مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۱۰، ص۱۸۱.
- ↑ منتظری، حسینعلی، اسلام دین فطرت، تهران، نشر سایه، ۱۳۸۵، ص۳۱۵.
- ↑ مصباح، محمدتقی، «نبرد پیوسته دشوار انسان با نفس سرکش»، ماهنامه معرفت، ۱۳۸۹، شماره ۱۴۸، ص۵.
- ↑ مصباح، محمدتقی، «نبرد پیوسته دشوار انسان با نفس سرکش»، ماهنامه معرفت، ۱۳۸۹، شماره ۱۴۸، ص۶.
- ↑ مصباح، محمدتقی، «نبرد پیوسته دشوار انسان با نفس سرکش»، ماهنامه معرفت، ۱۳۸۹، شماره ۱۴۸، ص۶.
- ↑ الطوسی، الخواجة نصیر الدین، اخلاق ناصری، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۴۱۳ق، ص۴۱.
- ↑ ری شهری، میزان الحکمه، قم، مرکز النشر، چ اوّل، ۱۳۶۲، ج۹، ص۶۰.
- ↑ نهج البلاغه، کلمات قصار، ۲۱۱.
- ↑ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۶۶. ص۶۶۳.
- ↑ مطهری، مرتضی، انسان کامل، تهران، صدرا، بیتا، ص۲۲۷.
- ↑ مطهری، مرتضی، بیست گفتار، تهران، صدرا، ۱۳۶۸، ص۲۸۰.
- ↑ حقشناس، سید حسین، بشنو از نی (شرحی بر حکایتهای مثنوی)، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی شاکر، ۱۳۸۳، ج۱، ص۶۱.
- ↑ حقشناس، سید حسین، بشنو از نی (شرحی بر حکایتهای مثنوی)، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی شاکر، ۱۳۸۳، ج۱، ص۶۲ و ۶۳.
- ↑ حقشناس، سید حسین، بشنو از نی (شرحی بر حکایتهای مثنوی)، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی شاکر، ۱۳۸۳، ج۱، ص۶۲ و ۶۳.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۹۰، ج۱۹، ص۶۵۴.