جایگاه امامت در اندیشه شیعه: تفاوت میان نسخهها
جز (←جایگاه امامت) |
جز (←تفاوت امامت با حکومت پادشاهان: جزیی) |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
===تفاوت امامت با حکومت پادشاهان=== | ===تفاوت امامت با حکومت پادشاهان=== | ||
با توجه به کارکرد و اهمیت، امامت در اندیشه شیعه تفاوت های اساسی با حکومت پادشاهی و سلطنتی شاهان و ملوک دارد: | |||
* اطاعت امام، در ردیف اطاعت خدا و پیامبر اکرم(ص) است. چنانکه قرآن اطاعت از اولوالامر را در آیه ۵۹ از سوره نساء چنین قلمداد کردهاست؛ {{قرآن|یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکمْ}}.<ref>امامت پژوهی، ص۹۲.</ref> پیغمبر اکرم(ص) نیز تعداد ایشان را با ذکر نام، در روایاتی، ذکر فرموده، و آنان را از فرزندان و نسل خود دانسته است. | |||
۲. امامت، یک منصب الهی و فراتر از گزینش و انتخاب انسانها است؛ هرگز فردی از طریق انتخاب مردم یا انتخاب اهل حلّ و عقد و دایره شورا به مقام امامت نمیرسد، همانطور که نبی چنین است و خداوند متعال باید نبی و پیامبر را تعیین کند. در امامت هرگز انتخابات و فضیلت تراشیهای بی مبنا و تعیین رسمی به وسیله عوامل داخلی و خارجی، ملاک نیل به این مقام نیست.<ref>همان، ص۷۸.</ref> | ۲. امامت، یک منصب الهی و فراتر از گزینش و انتخاب انسانها است؛ هرگز فردی از طریق انتخاب مردم یا انتخاب اهل حلّ و عقد و دایره شورا به مقام امامت نمیرسد، همانطور که نبی چنین است و خداوند متعال باید نبی و پیامبر را تعیین کند. در امامت هرگز انتخابات و فضیلت تراشیهای بی مبنا و تعیین رسمی به وسیله عوامل داخلی و خارجی، ملاک نیل به این مقام نیست.<ref>همان، ص۷۸.</ref> |
نسخهٔ ۲۲ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۰۴
جایگاه و اهمیت امامت در اندیشه شیعه چیست؟
امامت در اندیشه شیعی به معنی جانشینی و سرپرستی امت اسلامی بعد از رحلت پیامبر، یک مقام الهی است که از طرف خداوند تعیین می شود. اطاعت و فرمانبرداری از امام به منزله اطاعت از خدا و رسول اوست که تنها راه هدایت و رسیدن به خداست. در احادیث شیعه شناخت امام به منزله شناخت خداوند بوده که واسطه فیض الهی بین مخلوقات و آفریدگار است و امام به عنوان حامی و حافظ دین خدا و عامل بقای اسلام قلمداد می شود.
جایگاه امامت
- امام، جانشین رسول خدا(ص).
- امام، ولی و سرپرست امت اسلام، دارای مقام امامت و ولایت در امور دینی و دنیوی امت[۱] و این به معنای ریاست عامه بر امت و عالیترین منصب در جامعه دینی پس از پیامبر(ص).
- اطاعت و فرمانبرداری از امام واجب است به این دلیل که اطاعت از امام، اطاعت و فرمانپذیری از خدا و پیامبر اوست.[۲]
تفاوت امامت با حکومت پادشاهان
با توجه به کارکرد و اهمیت، امامت در اندیشه شیعه تفاوت های اساسی با حکومت پادشاهی و سلطنتی شاهان و ملوک دارد:
- اطاعت امام، در ردیف اطاعت خدا و پیامبر اکرم(ص) است. چنانکه قرآن اطاعت از اولوالامر را در آیه ۵۹ از سوره نساء چنین قلمداد کردهاست؛ ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکمْ﴾.[۳] پیغمبر اکرم(ص) نیز تعداد ایشان را با ذکر نام، در روایاتی، ذکر فرموده، و آنان را از فرزندان و نسل خود دانسته است.
۲. امامت، یک منصب الهی و فراتر از گزینش و انتخاب انسانها است؛ هرگز فردی از طریق انتخاب مردم یا انتخاب اهل حلّ و عقد و دایره شورا به مقام امامت نمیرسد، همانطور که نبی چنین است و خداوند متعال باید نبی و پیامبر را تعیین کند. در امامت هرگز انتخابات و فضیلت تراشیهای بی مبنا و تعیین رسمی به وسیله عوامل داخلی و خارجی، ملاک نیل به این مقام نیست.[۴]
۳. امامت، آخرین مرحله سیر تکاملی انسان؛ قرآن مجید، اهمیت خاصی برای امامت قائل است و آن را آخرین مرحله سیر تکاملی انسان شمرده است که تنها پیامبران اولوالعزم و کسانی که هم رتبه آنان است، به آن میرسند: ﴿وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ.[۵] ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود و او به خوبی از عهده آزمایش برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهیم عرض کرد: از دودمان من (نیز امامانی قرار بده) خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم هستند، شایسته این مقامند). از آیه مورد بحث، چنین استفاده میشود که مقام امامت اعطا شده به ابراهیم(ع) بعد از پیروزی در همه این آزمونها، برتر از نبوت و رسالت او بوده است.﴾[۶]
۴. امامت، یگانه راه خدا؛ درباره مودّت خاندان رسالت و امامت، در آیات قرآن مجید، سه تعبیر وجود دارد که معلوم میشود پیروی از امامت، یگانه راه نزدیک شدن به خداست: ۱. در یک مورد، خداوند به پیامبرش میفرماید: {{قرآن|قُل لَّا أَسْأَلُکمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّه فِی الْقُرْبَی[۷]؛ بگو: من مزد رسالت خود را از شما نمیخواهم، مگر دوستی نزدیکانم را».
۲. در مورد دیگر، میفرماید: ﴿قُلْ مَا سَأَلْتُکم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَی اللَّه…﴾[۸]؛ بگو: مزدی که از شما میخواستم، به سود شماست (نه به سود من)، مزد من فقط به عهده خداست».
۳. درمورد سوم، میفرماید: ﴿قُلْ مَا أَسْأَلُکمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاء أَن یَتَّخِذَ إِلَی رَبِّهِ سَبِیلًا﴾[۹]؛ مزدی از شما نمیخواهم، مگر این که کسی از شما خواسته باشد راهی، به پروردگار انتخاب کند».
پیامبر اکرم(ص) در آیه اوّل، مودّت ائمه حق را مزد رسالت خویش میداند و در آیه دوم، تذکر میدهد که سود این تنها مزد، برای امت است، نه برای من؛ و در آیه سوم، توضیح میدهد که فلسفه این موّدت «مزد» این است که یگانه راه پرورش و تکامل و حرکت به سوی کمال مطلق است. دعای ندبه سه آیه مذکور را با هم جمع نموده، این نتیجه را میگیرد: «فکانوا هم السبیل الیک و المسلک الی رضوانک»؛ آنها (ائمه حق) راه به سوی تو و طریق وصول به رضوان تو بودند.[۱۰]
نتیجه آنکه، تنها امامان حق هستند که میتوانند ما را به خدا برسانند.
۵. شناخت امام، اساس خداشناسی؛ چنانچه از حضرت سید الشهداء(ع) نقل شده است؛ امام صادق(ع) میفرماید: حضرت امام حسین(ع) روزی بر یارانش وارد شد… در این هنگام، کسی عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! پدر و مادرم فدای تو باد! معرفت و شناخت خدا چیست؟ امام(ع) فرمود: معرفت خدا این است، که مردم هر عصر و زمان، امام و رهبر دوران خود را شناسایی کرده، فرمان برداری و پیروی او را واجب بدانند.[۱۱]
۶. امام، واسطه فیض؛ هدف عالی انسان، نیل به کمالات ماورای طبیعت و اتصال به عالم غیب و تخلّق به «اخلاق الله» است خدای متعال، کوشش و میل را در فطرت انسان قرار داد و اگر هوی و هوس و شهوتهای زمینی انسان، مانع نشود، میل فطری هر انسان، وصول به این کمال است. طریق وصول به این کمال، همان «صراط المستقیم» است که درجات و مراتبی دارد و هر مرتبه، فوق مرتبه نازلتر قرار گرفته و میان مراتب آن، پیوند و اتصال ناگسستنی برقرار است. در این مسیر، کسی میتواند رهبر رهروان طریق مستقیم باشد که خود، این مسیر را پیموده و به هدف عالی، واصل شده باشد؛ و لازم است همواره در میان انسانها چنین فرد برگزیده ای که در ارتباط مستقیم با جهان غیب و عالم ربوبی است، وجود داشته باشد تا واسطه فیض میان عالم ربوبی و نوع انسانی گردد، وگرنه حرکت استکمالی افراد انسانی، بی غایت است و میان عالم ربوبی و نوع انسانی، ارتباطی نخواهد بود. بدیهی است که نوع بی غایت، محکوم به انقراض است، چنین فرد برگزیده ای، در اصطلاح شرع، «امام» نامیده میشود. امام، فرد کاملی است که به تمام عقاید حقه الهی، معتقد و به تمام اخلاق و صفات نیک، آراسته است و همه کمالاتی که از جانب خداوند افاضه شده و ممکن است در افراد، تحقق یابد، در او فعلیت یافته است.[۱۲]
در حقیقت، مقام امام، مقام تحقق بخشیدن به اهداف مذهب و هدایت به معنای ایصال الی المطلوب است. نه فقط ارائه طریق، علاوه بر این، هدایت تکوینی را نیز شامل است؛ توضیح این که هدف از بعثت انبیاء و ارسال رسل، هدایت جامعه بشری است و این هدایت، دو بعد دارد: ۱. هدایت به معنای «ارائه طریق» یعنی همان چیزی که وظیفه هر پیامبری است. ۲. ایصال به مطلوب و رساندن به مقصود، که این نیز دو شاخه دارد:
الف) هدایت تشریعی و تحقق بخشیدن به برنامههای دینی، خواه از طریق تشکیل حکومت و اجرای حدود و احکام الهی و عدالت اجتماعی و خواه از طریق تربیت و پرورش نفوس بهطور عملی که نیاز به ویژگیهای فراوانی از نظر علم، تقوا، شجاعت و مدیریت دارد.
ب) هدایت تکوینی و رساندن به مقصود از طریق تأثیر و نفوذ معنوی و روحانی و تابش شعاع هدایت در قلب انسانهای آماده؛ که یک مسیر معنوی و درونی است.[۱۳]
۷. جهان هستی و بقای سایر ممکنات به وجود امام(ع) هم از طریق عقل، قابل اثبات است هم از طریق نقل، که جهت اختصار فقط یک دلیل نقلی را بیان میکنیم: کتاب کمال الدین و تمام النعمه از حضرت امام رضا(ع) روایت میکند که آن حضرت میفرماید: «بنا یمسک السموات و الارض أن تزولا؛ بواسطه ما اهل بیت است که آسمان و زمین فرو نمیریزند».[۱۴]
۸. امام، قطب امت؛ امامت به عنوان هسته مرکزی خلافت و نگه دارنده، نظم دهنده و کنترلکننده حرکتهای انحرافی، نقش محوریت را در امت خواهد داشت و اگر امامت از جامعه برداشته شود، حرکتهای تکاملی امت و جامعه در کل جریانات، مختل خواهد شد و در نتیجه جامعه دچار تفرقه و پراکندگی میگردد. حضرت امیر(ع) میفرماید: «الامامه نظام الامه، امامت نظام و عامل پایداری امت است».[۱۵]
حضرت علی(ع) در نهج البلاغه، دقیقاً معنای «نظام» را روشن میکند و میفرماید: «مکان القیم من الامر مکان النظام من الخرز یجمعه و یضمه فإذا انقطع النظام، تفرق الخرز و ذهب ثم لم یجمع بحذافیره أبدا» در این سخن امام(ع) زمامدار را به «نظام» و جامعه را به «خرز» تشبیه کرده است. ابن ابی الحدید در شرح سخن امام(ع) میگوید: نظام گردن بند، نخی است که آن را جمع میکند و نظم خاصی به آن میدهد، «خرز» به معنای دانههای سوراخ داری است که برای درست کردن گردن بند یا تسبیح استفاده میشود؛ بنابراین، معنای سخن امام(ع) چنین میشود: زمامدار، رشتهای است که دانههای پراکنده یک جامعه را تحت نظام ویژه ای درمیآورد و آنها را به هم پیوند میدهد. وقتی که این نخ، پاره شود، دانهها پراکنده میشوند و هر یک به سویی میروند و پس از آن، هیچگاه به صورت اول، فراهم نمیشوند.
بر این اساس، نظام ریشه ای است که پراکندگیها را منسجم میکند و در یک مسیر و برای یک هدف، قرار میدهد. با در نظر گرفتن معنای «نظام» معنای روایت مذکور نیز چنین میشود. «امامت» رشتهای است که دانههای پراکنده امت مسلمان و ابعاد مختلف آن را منسجم میکند و به هم پیوند داده، در یک مسیر و برای یک هدف که تکامل و سعادت باشد، قرار میدهد و با قطع شدن این رشته، مسلمانان دچار تفرقه و پراکندگی و از هم گسیختگی میگردند و هر گروه، یک بُعد از اسلام را میگیرد و جامعه اسلامی، از اسلام، تهی میگردد.[۱۶]
۹. عدم شناخت امام، موجب گمراهی: امام صادق(ع) میفرماید: زمین، آباد و اصلاح نمیشود، مگر به وجود امام، و هر کس بمیرد و امام خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است؛ و تا هنگامی که هر یک از شما نفس میکشید، بیشتر از هر چیز، به شناسایی امام نیازمندترید تا در این حال بگویید به کار خوبی پرداختهایم.[۱۷]
تجلّی توحید در نظام امامت؛ همچنان که پیامبر به عنوان انسان کامل و شایسته به نیابت و خلافت خدا، حاکم جامعه است، پس از پیامبر اکرم(ص) امام حاکم است، لذا نظام امامت و ولایت باید از جانب خدا انفاذ تا حکومت شرعی و اطاعت از اوامرش، واجب باشد. در این نظام امامت است که عقیده توحید ظاهر میشود و با این امتیاز توحیدی، امت واحد، قانون واحد و حکومت واحد جهانی و همیشه نو و مترقی را تحقق میبخشد.[۱۸]
۱۱. وجود امام، عامل بقای اسلام؛ اثبات این امر، متوقف بر چند امر است که مختصراً به آنها اشاره میشود:
۱. انسان برای تکامل اختیار آفریده شده است. از طرف دیگر، عقل و حس و بقیه قوای ادراکی انسان، برای شناخت صحیح سعادت و شقاوت کافی نیست؛ بنابراین، حکمت خداوند اقتضاء دارد که راه دیگری (وحی) در اختیار انسان قرار بدهد تا به سعادت دنیا و آخرت پی ببرد، و الاّ نقض غرض لازم میآید. ۲. با نبوت پیامبر اکرم اسلام(ص) دستگاه نبوت، خاتمه یافته، و دین اسلام، خاتم ادیان است. از طرف دیگر، ختم نبوت، در صورتی صحیح است که دین اسلام تا پایان جهان، پاسخگوی نیازهای همه مردم باشد، و دین او هم تحریف نشود.
۳. ممکن است افرادی، مغرضانه یا ناآگاهانه، از دین، چیزی کم کنند یا به آن، چیزی به عنوان بدعت، اضافه کنند، بنابراین باید یک حافظ و نگهبان باشد که تمام دین را بشناسد و بتواند از حریم دین دفاع کند و مانع تصرف و نفوذ اشخاص ناآگاه یا مغرض شود؛ از این جاست که اهمیت ولایت و امامت به خوبی ظاهر میشود و در فقدان آن، دینی باقی نمیماند.[۱۹] با توجه به آنچه گفته شد، امامت در مکتب شیعه طبق نظر بسیاری از بزرگان، از جمله اصول مذهب قرار گرفته است و عدم اعتقاد به آن، به نحوی که در سطور بالا بیان شد، باعث خروج از مکتب و مسلک شیعه میگردد. در اهمیت و خصوصیات امام، در شناخت بیشتر ایشان، این مختصر دیگر مجال گفتار بیشتر ندارد و در این مورد باید به کتب مربوطه مراجعه شود.
۱۲. یکی از طرقی که اهمیت و منزلت امامان شیعه توسط آن شناخته میشود، جایگاه و مقام امامان شیعه در قرآن است که به عنوان ولی و سرپرست معرفی شدهاند. گرچه به صورت صریح در قرآن ذکر نشده، ولی با وجود روایات فراوان و مؤیدات تاریخی که وجود دارد، این مسئله، از امور قطعی است که سخن در این مورد نیاز به یک کتاب مستقل دارد. در اینجا به یک نمونه مختصراً اشاره میشود؛ «خداوند متعال در سوره مائده آیه ۶۷ تمام زحمات دوران رسالت پیامبر اکرم(ص) را بر ابلاغ ولایت، تعلیق نموده و فرمود است: «ای پیامبر: آنچه را از پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن، وگرنه رسالت خویش را ابلاغ نکردهای» و مراد از «ما انزل الیک» ابلاغ ولایت حضرت علی(ع) است که عدم ابلاغ آن، به منزله عدم ابلاغ تمام رسالت پیامبر اکرم(ص) است».[۲۰]
مطالعه بیشتر
- امامت پژوهی، گروه مؤلفان.
- مرجعیت دینی اهل بیت(ع) و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، ناشر: انتشارات مسجد مقدس جمکران، ۱۳۸۵.
- اهل بیت در قرآن و حدیث، محمدی ری شهری، ترجمه: حمید رضا شیخی و حمید رضا آژیر، ۱۳۸۳.
- سیمای ائمه اطهار در آیینه اخبار، سید عبدالاحد رضوی تویسرکانی، چاپ قدس، قم، ۱۳۸۳.
منابع
- ↑ همان، ص۴۹.
- ↑ همان، ص۵۱.
- ↑ امامت پژوهی، ص۹۲.
- ↑ همان، ص۷۸.
- ↑ بقره / ۱۲۴.
- ↑ امامت پژوهی، ص۷۹.
- ↑ شوری / ۲۳.
- ↑ سباء / ۴۷.
- ↑ فرقان / ۵۷.
- ↑ امامت پژوهی، ص۸۵.
- ↑ همان، ص۸۵.
- ↑ امامت پژوهی، ص۸۵ و ۸۶.
- ↑ همان، ص۸۰.
- ↑ همان، ص۹۰.
- ↑ غررالحکم، ص۱۲۱.
- ↑ امامت پژوهی، ص۹۸.
- ↑ همان، ص۹۸.
- ↑ همان، ص۹۴.
- ↑ امامت پژوهی، ص۹۵ و ۹۶.
- ↑ همان، ص۱۷۸.