هرمنوتیک: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=Rezapour }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
هرمونتيك چيست لطفاً توضيحاتي بدهيد؟
هرمونتیک چیست لطفاً توضیحاتی بدهید؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
براي آشنايي با هرمنوتيك و چيستي آن يك سير تاريخي از آن به همراه مهمترين رويكردها و نگرش هايي كه در آن مطرح شده را ذكر مي كنيم.
برای آشنایی با هرمنوتیک و چیستی آن یک سیر تاریخی از آن به همراه مهمترین رویکردها و نگرش‌هایی که در آن مطرح شده را ذکر می‌کنیم.


واژه هرمنوتيك از فعل يوناني Hermeneuin به معناي تفسير كردن است و رابطه اي نيز با هرمس خداي پيام رسان يونانيان دارد. استعمال اين كلمه در يونان باستان رايج و متداول بوده، ليكن پيشينه هرمنوتيك به عنوان يك دانش مدون و شكل يافته و به قرن هفدهم ميلادي بر مي گردد.<ref>ر.ك: احمد واعظي، در آمدي بر هرمنوتيك، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه معاصر، چاپ دوم، ۱۳۸۳، ص۲۲ ـ ۲۳.</ref>
واژه هرمنوتیک از فعل یونانی Hermeneuin به معنای تفسیر کردن است و رابطه ای نیز با هرمس خدای پیام رسان یونانیان دارد. استعمال این کلمه در یونان باستان رایج و متداول بوده، لیکن پیشینه هرمنوتیک به عنوان یک دانش مدون و شکل یافته و به قرن هفدهم میلادی بر می‌گردد.<ref>ر. ک. احمد واعظی، درآمدی بر هرمنوتیک، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه معاصر، چاپ دوم، ۱۳۸۳، ص۲۲–۲۳.</ref>


در اين قرن كه نحله پروتستان از كليساي كاتوليك جدا شده بود براي فهم صحيح متون مقدس و تفسير آن نياز به اصول، معيارها و قواعدي داشت كه هرمنوتيك براي شناساندن آن اصول و قواعد ضرورت يافت. بر همين اساس معمولاً دان هاور I. C. Dannhaver را نخستين كسي مي دانند كه اين واژه را در عنوان كتاب خود (۱۶۵۴ م) براي شناساندن گونه اي از دانش به كار برده است. دانشي كه قواعد و اصول تفسير متون را كشف مي كند و روش فهم صحيح متن را فراهم مي آورد و قواعد ابهام زدايي از متون مبهم را در اختيار مي نهاد. بدين ترتيب، دانش تفسير متن در پيش روي انديشمنداني كه در عصر رنسانس به دنبال فهم متون مقدس بودند و مرجعيت كليسا را در تفسير كتاب مقدس مردود مي شمردند، باب تازه اي گشود و قواعد و اصولي منظم و در واقع منطق و روش تفسير متن را فرا روي آن ها نهاد.<ref>ر.ك: همان، ص۷۱ و ريچارد پالمر، علم هرمنوتيك، ترجمه محمد سعيد حنايي كاشاني، تهران: نشر هرمس، ۱۳۷۷، ص۴۳.</ref>
در این قرن که نحله پروتستان از کلیسای کاتولیک جدا شده بود برای فهم صحیح متون مقدس و تفسیر آن نیاز به اصول، معیارها و قواعدی داشت که هرمنوتیک برای شناساندن آن اصول و قواعد ضرورت یافت. بر همین اساس معمولاً دان هاور I. C. Dannhaver را نخستین کسی می‌دانند که این واژه را در عنوان کتاب خود (۱۶۵۴ م) برای شناساندن گونه ای از دانش به کار برده‌است. دانشی که قواعد و اصول تفسیر متون را کشف می‌کند و روش فهم صحیح متن را فراهم می‌آورد و قواعد ابهام زدایی از متون مبهم را در اختیار می‌نهاد. بدین ترتیب، دانش تفسیر متن در پیش روی اندیشمندانی که در عصر رنسانس به دنبال فهم متون مقدس بودند و مرجعیت کلیسا را در تفسیر کتاب مقدس مردود می‌شمردند، باب تازه ای گشود و قواعد و اصولی منظم و در واقع منطق و روش تفسیر متن را فراروی آن‌ها نهاد.<ref>ر. ک. همان، ص۷۱ و ریچارد پالمر، علم هرمنوتیک، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی، تهران: نشر هرمس، ۱۳۷۷، ص۴۳.</ref>


امّا علم هرمنوتيك يك سير تكامل خطي و غايت گرايانه نداشته بلكه چرخش ها و دگرگونيهاي اساسي يافته است. شلاير ماخر كه از او به عنوان بنيان گذار علم هرمنوتيك نوين ياد مي شود حركت جديدي را در هرمنوتيك آغاز كرد كه مبداء تحول و نگرش نو در تفسير متون ديني گرديد. او به تاثير از رمانيتيسم قرن نوزدهم، بد فهمي را امري طبيعي و عادي قلمداد نمود و آن را در تمام مراحل فهم پذيرفت. و معتقد شد در روند تفسير علاوه بر آشنايي با لغت و قواعد دستور زبان، امر ديگري لازم است كه عبارت است از تفسير روانشناسانه يا فني؛ بدين معنا كه مفسر بايد بتواند شخصيت نويسنده يا گوينده را در يابد و آن را باز سازي كند و منظور او را حدس بزند.<ref>ر.ك: علم هرمنوتيك، همان، ص۹۵ ـ ۹۸.</ref> او در عبارتي مي گويد «شيوه حدس آن است كه انسان به وسيله آن و از طريق قرار دادن خود به جاي ديگري سعي كند تا به طور مستقيم آن شخص را در خود در يابد».<ref>ر.ك: وين پراد فوت، تجربه ديني، ترجمه عباس يزاداني، قم: انتشارات طه، ۱۳۷۷، ص۷۸.</ref>
امّا علم هرمنوتیک یک سیر تکامل خطی و غایت گرایانه نداشته بلکه چرخش‌ها و دگرگونیهای اساسی یافته‌است. شلایر ماخر که از او به عنوان بنیان‌گذار علم هرمنوتیک نوین یاد می‌شود حرکت جدیدی را در هرمنوتیک آغاز کرد که مبدأ تحول و نگرش نو در تفسیر متون دینی گردید. او به تأثیر از رمانیتیسم قرن نوزدهم، بد فهمی را امری طبیعی و عادی قلمداد نمود و آن را در تمام مراحل فهم پذیرفت. و معتقد شد در روند تفسیر علاوه بر آشنایی با لغت و قواعد دستور زبان، امر دیگری لازم است که عبارت است از تفسیر روانشناسانه یا فنی؛ بدین معنا که مفسر باید بتواند شخصیت نویسنده یا گوینده را در یابد و آن را باز سازی کند و منظور او را حدس بزند.<ref>ر. ک. علم هرمنوتیک، همان، ص۹۵–۹۸.</ref> او در عبارتی می‌گوید «شیوه حدس آن است که انسان به وسیله آن و از طریق قرار دادن خود به جای دیگری سعی کند تا به‌طور مستقیم آن شخص را در خود در یابد».<ref>ر. ک. وین پراد فوت، تجربه دینی، ترجمه عباس یزادانی، قم: انتشارات طه، ۱۳۷۷، ص۷۸.</ref>


ويلهم ديلتاي (۱۸۳۳ ـ ۱۹۱۱ م) متفكر آلماني، نظريه شلايرماخر را كه معتقد بود هدف مفسر اين است كه نيت مؤلف را در يابد و اين هدف تنها از طريق موازنه دقيق تفاسير دستوري و روان شناختي با روشهاي حدسي و مقايسه اي قابل وصول است را پذيرفت امّا با يك گام جلوتر از او، مدعي شد كه تفسير، احياي مجدد تجربه مولف است. افزون بر آن، او قلمرو هرمنوتيك را گسترش داد. به نظر او، قلمرو هرمنوتيك تنها به متون نوشتاري و گفتارهاي شفاهي اختصاص ندارد بلكه شامل همه تعابير و پديده هاي فرهنگي چون نقاشي، طراحي، قطعه موسيقي و ... مي شود كه همه اينها از طريق هرمنوتيك، دوباره تجربه و ادراك مي شود.<ref>ر.ك: همان، ص۸۲.</ref>
ویلهم دیلتای (۱۸۳۳–۱۹۱۱ م) متفکر آلمانی، نظریه شلایرماخر را که معتقد بود هدف مفسر این است که نیت مؤلف را در یابد و این هدف تنها از طریق موازنه دقیق تفاسیر دستوری و روان شناختی با روشهای حدسی و مقایسه ای قابل وصول است را پذیرفت امّا با یک گام جلوتر از او، مدعی شد که تفسیر، احیای مجدد تجربه مؤلف است. افزون بر آن، او قلمرو هرمنوتیک را گسترش داد. به نظر او، قلمرو هرمنوتیک تنها به متون نوشتاری و گفتارهای شفاهی اختصاص ندارد بلکه شامل همه تعابیر و پدیده‌های فرهنگی چون نقاشی، طراحی، قطعه موسیقی و … می‌شود که همه اینها از طریق هرمنوتیک، دوباره تجربه و ادراک می‌شود.<ref>ر. ک. همان، ص۸۲.</ref>


آنچه گذشت معرفي گرايش هاي مهم هرمنوتيكي ماقبل فلسفي بود. شلاير ماخر و ديلتاي علي رغم پاره اي نو آوري ها، در اصول و پايه ها بر همان روش معهود و عقلايي فهم متن سير كرده اند؛ امّا هرمنوتيك با مارتين هيدگر (۱۸۸۹ ـ ۱۹۷۶ م) وارد مرحله جديدي شد و او چرخش راديكال و اساسي در مباحث تفسيري و هرمنوتيكي ايجاد كرد.
آنچه گذشت معرفی گرایش‌های مهم هرمنوتیکی ماقبل فلسفی بود. شلایر ماخر و دیلتای علی‌رغم پاره ای نو آوری‌ها، در اصول و پایه‌ها بر همان روش معهود و عقلایی فهم متن سیر کرده‌اند؛ امّا هرمنوتیک با مارتین هیدگر (۱۸۸۹–۱۹۷۶ م) وارد مرحله جدیدی شد و او چرخش رادیکال و اساسی در مباحث تفسیری و هرمنوتیکی ایجاد کرد.


بر اساس نگرش هيدگر، هرمنوتيك امري روش شناختي و معرفت شناختي نيست، بلكه فلسفي است يعني پديده فهم را بايد به گونه اي فلسفي بررسي كرد. بدين ترتيب در اين نگرش، جايگاه هرمنوتيك از روش شناسي و معرفت شناسي به فلسفه ارتقا مي يابد.<ref>در آمدي بر هرمنوتيك، همان، ص۱۳۵.</ref> از نظر هيدگي فهم امري تاريخمند، سيال و گذراست و پيش ساختارها نقش اساسي در پيدايش فهم انساني دارند، بدون اين پيش ساختارها نمي توان به فهم و تفسير پرداخت. فهم و تفسير در درون ذهنيتها و پيش ساختارهاي شكل گرفته معنا مي يابد.<ref>همان، ص۱۶۵.</ref>
بر اساس نگرش هیدگر، هرمنوتیک امری روش شناختی و معرفت شناختی نیست، بلکه فلسفی است یعنی پدیده فهم را باید به گونه ای فلسفی بررسی کرد. بدین ترتیب در این نگرش، جایگاه هرمنوتیک از روش‌شناسی و معرفت‌شناسی به فلسفه ارتقا می‌یابد.<ref>درآمدی بر هرمنوتیک، همان، ص۱۳۵.</ref> از نظر هیدگی فهم امری تاریخمند، سیال و گذراست و پیش ساختارها نقش اساسی در پیدایش فهم انسانی دارند، بدون این پیش ساختارها نمی‌توان به فهم و تفسیر پرداخت. فهم و تفسیر در درون ذهنیتها و پیش ساختارهای شکل گرفته معنا می‌یابد.<ref>همان، ص۱۶۵.</ref>


شاگرد هيدگر «هانس گئورگ گادامر (۱۹۰۰) كار فلسفي او را دنبال كرد و از آموزه هاي وي، به ويژه دو آموزه مزبور بهره فراواني برد. به عقيده وي، ذهن مفسر يا شخص تاويل كننده در هنگام قرائت متن مشحون از عقايد، معلومات، انتظارات، مفروضات، پرسشها، پيش فرضها و پيش ساختارهاست.<ref>هرمنوتيك مدرن، بابك احمدي، مهران مهاجر، محمد نبوي، تهران: نشر مركز، ۱۳۷۷، ص۹۴ ـ ۹۹ و علم هرمنوتيك، همان، ص۱۹۹ ـ ۲۰۳.</ref> بنابراين پروسه فهم، دائم متاثر از افق معنايي و موقعيت هرمنوتيكي فهمنده است و به دليل آنكه افق معنايي متاثر از تاريخ است، در نتيجه فهم دائماً تاريخي است. ما هيچ متني و هيچ شئني را فارغ از پيش فرضها و پيش داوريها و مجزاي از افق ذهني (زاويه نگرش مفسر) نمي فهميم. البته اين افق خود مدام در تحولات عصري است.  
شاگرد هیدگر «هانس گئورگ گادامر (۱۹۰۰) کار فلسفی او را دنبال کرد و از آموزه‌های وی، به ویژه دو آموزه مزبور بهره فراوانی برد. به عقیده وی، ذهن مفسر یا شخص تاویل کننده در هنگام قرائت متن مشحون از عقاید، معلومات، انتظارات، مفروضات، پرسشها، پیش فرضها و پیش ساختارهاست.<ref>هرمنوتیک مدرن، بابک احمدی، مهران مهاجر، محمد نبوی، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۷، ص۹۴–۹۹ و علم هرمنوتیک، همان، ص۱۹۹–۲۰۳.</ref> بنابراین پروسه فهم، دائم متأثر از افق معنایی و موقعیت هرمنوتیکی فهمنده است و به دلیل آنکه افق معنایی متأثر از تاریخ است، در نتیجه فهم دائماً تاریخی است. ما هیچ متنی و هیچ شئنی را فارغ از پیش فرضها و پیش داوریها و مجزای از افق ذهنی (زاویه نگرش مفسر) نمی‌فهمیم. البته این افق خود مدام در تحولات عصری است.


از سوي ديگر طبق ديدگاه گادامر، عمل تفسير و فهم متن، برآيند امتزاج افق ذهني مفسر با افق معنايي متن است در يك طرف، مفسر و ذهنيت و افق معنايي او قرار دارد و در سويي ديگر متن و افق معنايي متبلور در آن، كه چه بسا ممكن است يكي مولود زمان و فرهنگ گذشته باشد و ديگري زاييده فرهنگ زمان حال. به عبارتي تفسير، تركيب و امتزاج افق گذشته با افق كنوني است. بدني ترتيب فهم، محصول ديالوگ و گفتگوي مداوم هر مفسري با متن است. كار هرمنوتيك هم جوش و اتصال دادن اين افقها به هم و برقرار كردن نوعي هم سخني و ديالوگ ميان مفسر و متن است.<ref>همان.</ref>
از سوی دیگر طبق دیدگاه گادامر، عمل تفسیر و فهم متن، برآیند امتزاج افق ذهنی مفسر با افق معنایی متن است در یک طرف، مفسر و ذهنیت و افق معنایی او قرار دارد و در سویی دیگر متن و افق معنایی متبلور در آن، که چه بسا ممکن است یکی مولود زمان و فرهنگ گذشته باشد و دیگری زاییده فرهنگ زمان حال. به عبارتی تفسیر، ترکیب و امتزاج افق گذشته با افق کنونی است. بدنی ترتیب فهم، محصول دیالوگ و گفتگوی مداوم هر مفسری با متن است. کار هرمنوتیک هم جوش و اتصال دادن این افقها به هم و برقرار کردن نوعی هم سخنی و دیالوگ میان مفسر و متن است.<ref>همان.</ref>


همچنين او تاكيد دارد كه همه فهم ها و قرائت هايي كه از متن حاصل مي شود معتبرند. نه معياري براي داوري و تمييز درست از نادرست وجود دارد و نه فهم عيني ـ فهم مطابق با واقع ـ از متن ممكن است. در نتيجه هيچ تاويل قطعي، عيني و نهايي وجود ندارد. در واقع در نگاه هرمنوتيكي گادامر كشف نيت ناب مولف مورد توجه نيست: زيرا متن را نبايد تجلي و تبلور ذهنيت مولف دانست. متن تجلّي گفتگوي هر مفسر با متن است. نهايتاً ما نمي توانيم در پي آن باشيم كه تفسير ما صحيح يا بهتر از تفسير ديگران باشد؛ چراكه فهمها در مقايسه با مقصود مولف سنجيده نمي شود. پس اساساً فهم درست و نادرست، صحيح و ناصحيح و بهتر و بدتر در ديدگاه او وجود ندارد.<ref>همان.</ref>
همچنین او تأکید دارد که همه فهم‌ها و قرائت‌هایی که از متن حاصل می‌شود معتبرند. نه معیاری برای داوری و تمییز درست از نادرست وجود دارد و نه فهم عینی ـ فهم مطابق با واقع ـ از متن ممکن است. در نتیجه هیچ تاویل قطعی، عینی و نهایی وجود ندارد. در واقع در نگاه هرمنوتیکی گادامر کشف نیت ناب مؤلف مورد توجه نیست: زیرا متن را نباید تجلی و تبلور ذهنیت مؤلف دانست. متن تجلّی گفتگوی هر مفسر با متن است. نهایتاً ما نمی‌توانیم در پی آن باشیم که تفسیر ما صحیح یا بهتر از تفسیر دیگران باشد؛ چراکه فهمها در مقایسه با مقصود مؤلف سنجیده نمی‌شود. پس اساساً فهم درست و نادرست، صحیح و ناصحیح و بهتر و بدتر در دیدگاه او وجود ندارد.<ref>همان.</ref>


آنچه تاكنون ذكر شد خلاصه اي از نگرش هاي مهم در باب هرمنوتيك بوده كه تفصيل آن احتياج به مطالعه كتابهايي دارد كه در اين زمينه نگاشته شده، البته هر يك از اين رويكردها از سوي انديشمندان با پاره اي از نقدها مواجه شدند خصوصاً هرمنوتيك فلسفي هيدگر و گادامر از ديدگاه هاي «مفسر محور، محسوب مي شوند كه در توصيف فرآيند فهم، هيچ گونه توجهي به صدق و كذب و اعتبار و عدم اعتبار فهم نمي شود. فلذا براي آشنايي با اين نقدها و منازعات و مجادلاتي كه اين رويكردها بوجود آوردند مي توان به منابع ذيل مراجعه نمود.
آنچه تاکنون ذکر شد خلاصه ای از نگرش‌های مهم در باب هرمنوتیک بوده که تفصیل آن احتیاج به مطالعه کتابهایی دارد که در این زمینه نگاشته شده، البته هر یک از این رویکردها از سوی اندیشمندان با پاره ای از نقدها مواجه شدند خصوصاً هرمنوتیک فلسفی هیدگر و گادامر از دیدگاه‌های «مفسر محور، محسوب می‌شوند که در توصیف فرایند فهم، هیچ گونه توجهی به صدق و کذب و اعتبار و عدم اعتبار فهم نمی‌شود. فلذا برای آشنایی با این نقدها و منازعات و مجادلاتی که این رویکردها بوجود آوردند می‌توان به منابع ذیل مراجعه نمود.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==مطالعه بيشتر==


۱. علم هرمنوتيك، ريچارد پالمر، ترجمه محمد سعيد حنايي كاشاني، تهران: نشر هرمس.
== برای مطالعهٔ بیشتر ==
# علم هرمنوتیک، ریچارد پالمر، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی، تهران: نشر هرمس.
# درآمدی بر هرمنوتیک، احمد واعظی، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
۳. مجله کتاب نقد، ش ۵ و ۶.


۲. در آمدي بر هرمنوتيك، احمد واعظي، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي.
۴. مجله قسبات، ش ۱۷ و همچنین ش ۲۳.
 
۳. مجله كتاب نقد، ش ۵ و ۶.
 
۴. مجله قسبات، ش ۱۷ و همچنين ش ۲۳.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = دین‌پژوهی
  | شاخه اصلی = دین‌پژوهی
|شاخه فرعی۱ = کلام جدید
|شاخه فرعی۱ = کلام جدید
|شاخه فرعی۲ = هرمنوتیک
|شاخه فرعی۲ = هرمنوتیک
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۳۰ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۱۸

سؤال

هرمونتیک چیست لطفاً توضیحاتی بدهید؟

برای آشنایی با هرمنوتیک و چیستی آن یک سیر تاریخی از آن به همراه مهمترین رویکردها و نگرش‌هایی که در آن مطرح شده را ذکر می‌کنیم.

واژه هرمنوتیک از فعل یونانی Hermeneuin به معنای تفسیر کردن است و رابطه ای نیز با هرمس خدای پیام رسان یونانیان دارد. استعمال این کلمه در یونان باستان رایج و متداول بوده، لیکن پیشینه هرمنوتیک به عنوان یک دانش مدون و شکل یافته و به قرن هفدهم میلادی بر می‌گردد.[۱]

در این قرن که نحله پروتستان از کلیسای کاتولیک جدا شده بود برای فهم صحیح متون مقدس و تفسیر آن نیاز به اصول، معیارها و قواعدی داشت که هرمنوتیک برای شناساندن آن اصول و قواعد ضرورت یافت. بر همین اساس معمولاً دان هاور I. C. Dannhaver را نخستین کسی می‌دانند که این واژه را در عنوان کتاب خود (۱۶۵۴ م) برای شناساندن گونه ای از دانش به کار برده‌است. دانشی که قواعد و اصول تفسیر متون را کشف می‌کند و روش فهم صحیح متن را فراهم می‌آورد و قواعد ابهام زدایی از متون مبهم را در اختیار می‌نهاد. بدین ترتیب، دانش تفسیر متن در پیش روی اندیشمندانی که در عصر رنسانس به دنبال فهم متون مقدس بودند و مرجعیت کلیسا را در تفسیر کتاب مقدس مردود می‌شمردند، باب تازه ای گشود و قواعد و اصولی منظم و در واقع منطق و روش تفسیر متن را فراروی آن‌ها نهاد.[۲]

امّا علم هرمنوتیک یک سیر تکامل خطی و غایت گرایانه نداشته بلکه چرخش‌ها و دگرگونیهای اساسی یافته‌است. شلایر ماخر که از او به عنوان بنیان‌گذار علم هرمنوتیک نوین یاد می‌شود حرکت جدیدی را در هرمنوتیک آغاز کرد که مبدأ تحول و نگرش نو در تفسیر متون دینی گردید. او به تأثیر از رمانیتیسم قرن نوزدهم، بد فهمی را امری طبیعی و عادی قلمداد نمود و آن را در تمام مراحل فهم پذیرفت. و معتقد شد در روند تفسیر علاوه بر آشنایی با لغت و قواعد دستور زبان، امر دیگری لازم است که عبارت است از تفسیر روانشناسانه یا فنی؛ بدین معنا که مفسر باید بتواند شخصیت نویسنده یا گوینده را در یابد و آن را باز سازی کند و منظور او را حدس بزند.[۳] او در عبارتی می‌گوید «شیوه حدس آن است که انسان به وسیله آن و از طریق قرار دادن خود به جای دیگری سعی کند تا به‌طور مستقیم آن شخص را در خود در یابد».[۴]

ویلهم دیلتای (۱۸۳۳–۱۹۱۱ م) متفکر آلمانی، نظریه شلایرماخر را که معتقد بود هدف مفسر این است که نیت مؤلف را در یابد و این هدف تنها از طریق موازنه دقیق تفاسیر دستوری و روان شناختی با روشهای حدسی و مقایسه ای قابل وصول است را پذیرفت امّا با یک گام جلوتر از او، مدعی شد که تفسیر، احیای مجدد تجربه مؤلف است. افزون بر آن، او قلمرو هرمنوتیک را گسترش داد. به نظر او، قلمرو هرمنوتیک تنها به متون نوشتاری و گفتارهای شفاهی اختصاص ندارد بلکه شامل همه تعابیر و پدیده‌های فرهنگی چون نقاشی، طراحی، قطعه موسیقی و … می‌شود که همه اینها از طریق هرمنوتیک، دوباره تجربه و ادراک می‌شود.[۵]

آنچه گذشت معرفی گرایش‌های مهم هرمنوتیکی ماقبل فلسفی بود. شلایر ماخر و دیلتای علی‌رغم پاره ای نو آوری‌ها، در اصول و پایه‌ها بر همان روش معهود و عقلایی فهم متن سیر کرده‌اند؛ امّا هرمنوتیک با مارتین هیدگر (۱۸۸۹–۱۹۷۶ م) وارد مرحله جدیدی شد و او چرخش رادیکال و اساسی در مباحث تفسیری و هرمنوتیکی ایجاد کرد.

بر اساس نگرش هیدگر، هرمنوتیک امری روش شناختی و معرفت شناختی نیست، بلکه فلسفی است یعنی پدیده فهم را باید به گونه ای فلسفی بررسی کرد. بدین ترتیب در این نگرش، جایگاه هرمنوتیک از روش‌شناسی و معرفت‌شناسی به فلسفه ارتقا می‌یابد.[۶] از نظر هیدگی فهم امری تاریخمند، سیال و گذراست و پیش ساختارها نقش اساسی در پیدایش فهم انسانی دارند، بدون این پیش ساختارها نمی‌توان به فهم و تفسیر پرداخت. فهم و تفسیر در درون ذهنیتها و پیش ساختارهای شکل گرفته معنا می‌یابد.[۷]

شاگرد هیدگر «هانس گئورگ گادامر (۱۹۰۰) کار فلسفی او را دنبال کرد و از آموزه‌های وی، به ویژه دو آموزه مزبور بهره فراوانی برد. به عقیده وی، ذهن مفسر یا شخص تاویل کننده در هنگام قرائت متن مشحون از عقاید، معلومات، انتظارات، مفروضات، پرسشها، پیش فرضها و پیش ساختارهاست.[۸] بنابراین پروسه فهم، دائم متأثر از افق معنایی و موقعیت هرمنوتیکی فهمنده است و به دلیل آنکه افق معنایی متأثر از تاریخ است، در نتیجه فهم دائماً تاریخی است. ما هیچ متنی و هیچ شئنی را فارغ از پیش فرضها و پیش داوریها و مجزای از افق ذهنی (زاویه نگرش مفسر) نمی‌فهمیم. البته این افق خود مدام در تحولات عصری است.

از سوی دیگر طبق دیدگاه گادامر، عمل تفسیر و فهم متن، برآیند امتزاج افق ذهنی مفسر با افق معنایی متن است در یک طرف، مفسر و ذهنیت و افق معنایی او قرار دارد و در سویی دیگر متن و افق معنایی متبلور در آن، که چه بسا ممکن است یکی مولود زمان و فرهنگ گذشته باشد و دیگری زاییده فرهنگ زمان حال. به عبارتی تفسیر، ترکیب و امتزاج افق گذشته با افق کنونی است. بدنی ترتیب فهم، محصول دیالوگ و گفتگوی مداوم هر مفسری با متن است. کار هرمنوتیک هم جوش و اتصال دادن این افقها به هم و برقرار کردن نوعی هم سخنی و دیالوگ میان مفسر و متن است.[۹]

همچنین او تأکید دارد که همه فهم‌ها و قرائت‌هایی که از متن حاصل می‌شود معتبرند. نه معیاری برای داوری و تمییز درست از نادرست وجود دارد و نه فهم عینی ـ فهم مطابق با واقع ـ از متن ممکن است. در نتیجه هیچ تاویل قطعی، عینی و نهایی وجود ندارد. در واقع در نگاه هرمنوتیکی گادامر کشف نیت ناب مؤلف مورد توجه نیست: زیرا متن را نباید تجلی و تبلور ذهنیت مؤلف دانست. متن تجلّی گفتگوی هر مفسر با متن است. نهایتاً ما نمی‌توانیم در پی آن باشیم که تفسیر ما صحیح یا بهتر از تفسیر دیگران باشد؛ چراکه فهمها در مقایسه با مقصود مؤلف سنجیده نمی‌شود. پس اساساً فهم درست و نادرست، صحیح و ناصحیح و بهتر و بدتر در دیدگاه او وجود ندارد.[۱۰]

آنچه تاکنون ذکر شد خلاصه ای از نگرش‌های مهم در باب هرمنوتیک بوده که تفصیل آن احتیاج به مطالعه کتابهایی دارد که در این زمینه نگاشته شده، البته هر یک از این رویکردها از سوی اندیشمندان با پاره ای از نقدها مواجه شدند خصوصاً هرمنوتیک فلسفی هیدگر و گادامر از دیدگاه‌های «مفسر محور، محسوب می‌شوند که در توصیف فرایند فهم، هیچ گونه توجهی به صدق و کذب و اعتبار و عدم اعتبار فهم نمی‌شود. فلذا برای آشنایی با این نقدها و منازعات و مجادلاتی که این رویکردها بوجود آوردند می‌توان به منابع ذیل مراجعه نمود.


برای مطالعهٔ بیشتر

  1. علم هرمنوتیک، ریچارد پالمر، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی، تهران: نشر هرمس.
  2. درآمدی بر هرمنوتیک، احمد واعظی، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

۳. مجله کتاب نقد، ش ۵ و ۶.

۴. مجله قسبات، ش ۱۷ و همچنین ش ۲۳.


منابع

  1. ر. ک. احمد واعظی، درآمدی بر هرمنوتیک، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه معاصر، چاپ دوم، ۱۳۸۳، ص۲۲–۲۳.
  2. ر. ک. همان، ص۷۱ و ریچارد پالمر، علم هرمنوتیک، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی، تهران: نشر هرمس، ۱۳۷۷، ص۴۳.
  3. ر. ک. علم هرمنوتیک، همان، ص۹۵–۹۸.
  4. ر. ک. وین پراد فوت، تجربه دینی، ترجمه عباس یزادانی، قم: انتشارات طه، ۱۳۷۷، ص۷۸.
  5. ر. ک. همان، ص۸۲.
  6. درآمدی بر هرمنوتیک، همان، ص۱۳۵.
  7. همان، ص۱۶۵.
  8. هرمنوتیک مدرن، بابک احمدی، مهران مهاجر، محمد نبوی، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۷، ص۹۴–۹۹ و علم هرمنوتیک، همان، ص۱۹۹–۲۰۳.
  9. همان.
  10. همان.