اعتقاد به عصمت در یهودیت و مسیحیت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:


{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
برخی از مراتب عصمت، یعنی عصمت پیامبران در دریافت وحی و ابلاغ آن، هیچ‌گاه از نبوّت جدایی نمی‌پذیرد و همان دلیلی که ضرورت بعثت انبیا را به اثبات می‌رساند، دست کم این جنبه از عصمت آنان را نیز مسلّم می‌سازد. از این رو، حتّی در ادیانی هم چون یهودیت و مسیحیّت، که به عقیدهٔ ما مسلمانان و به گواهی شواهدی خدشه ناپذیر، دست‌خوش تحریفات فراوانی بوده‌اند، ردّ پایی از این مسئله به جا مانده است. برخی از نویسندگان از وجود این اندیشه در آیین زرتشت نیز خبر داده و همین را دلیل بر اقتباس پیامبر اسلام از این مکتب دانسته‌اند:
مطالعهٔ تطبیقی آیین‌های زرتشتی و عقاید اسلامی، این نکته را نشان می‌دهد که محمّد، مستقیم و غیر مستقیم تأثیراتی از آیین‌ها و باورهای زرتشتی داشته است؛ مثلاً، شکل بعثت زرتشت و پیغمبر، اعتقاد به خدای یکتا و شیطانی که منشأ شر است، طاهر و معصوم بودن خاندان این دو پیامبر و…
شگفتا که گویندهٔ این سخن، هم آهنگی دو مکتب در اموری هم چون اعتقاد به خدای یکتا، وجود شیطان و چگونگی بعثت را دلیل بر تأثیرپذیری یکی از دیگری می‌شمارد! در حالی که اگر این دو آیین، هر دو الهی و آسمانی باشند، هم آوایی آن‌ها با یک دیگر از منشأ و خاست گاه یگانه شان خبر می‌دهد. در غیر این صورت نیز این احتمال را نمی‌توان نادیده گرفت که آیین زرتشت، بخشی از آموزه‌های مشترک میان ادیان آسمانی را در تعالیم خود گنجانده باشد.
به هر حال، پیروان مکاتب انحرافی و بشر ساخته نیز به این نکته پی برده‌اند که بدون پناه بردن به قرارگاهی تزلزل ناپذیر، نمی‌توانند دیگران را به سوی خود بخوانند و از استواری مکتب شان جانب داری نمایند. از این رو، مکتبی الحادی هم چون مارکسیسم نیز چاره ای جز این ندارد که رهبران فکری خود را، بر خلاف دیگر مردم، ایمن از فریب دوران بخواند. برخی از عارف نمایان صوفی نیز پیشوایان خود را «محفوظ» از گناه می‌شمارند؛ هر چند «حفظ» را اندکی پایین‌تر از «عصمت» می‌نشانند. از این استفاده‌های نابه جا که بگذریم، بجا است که در دو دین ابراهیمی یهودیت و مسیحیّت، درنگ بیش تری نماییم و از دیدگاه پیروان آن‌ها در بارهٔ عصمت آگاه شویم.


==عصمت در یهودیّت==
==اعتقاد به عصمت در ادیان دیگر==
برخی از مراتب عصمت، یعنی عصمت پیامبران در دریافت وحی و ابلاغ آن، هیچ‌گاه از نبوّت جدایی نمی‌پذیرد و همان دلیلی که ضرورت بعثت انبیا را به اثبات می‌رساند، دست کم این جنبه از عصمت آنان را نیز مسلّم می‌سازد. از این رو، حتّی در ادیانی چون یهودیت و مسیحیّت، که به عقیده مسلمانان و به گواهی شواهد تاریخی، دست‌خوش تحریفات فراوانی بوده‌اند، رد پایی از این مسئله به جا مانده است.
پیروان مکاتب انحرافی و بشر ساخته نیز به این نکته پی برده‌اند که بدون پناه بردن به قرارگاهی تزلزل ناپذیر، نمی‌توانند دیگران را به سوی خود بخوانند و از استواری مکتب شان جانب داری نمایند. از این رو، مکتبی الحادی هم چون مارکسیسم نیز چاره ای جز این ندارد که رهبران فکری خود را، بر خلاف دیگر مردم، ایمن از فریب دوران بخواند. برخی از عارف نمایان صوفی نیز پیشوایان خود را «محفوظ» از گناه می‌شمارند؛ هر چند «حفظ» را اندکی پایین‌تر از «عصمت» می‌نشانند.
 
===عصمت در یهودیّت===


از دیدگاه یهودیان «نبی دهان خدا است و سخن و کلام او سخن خدا». موسی بن میمون (۱۲۰۴–۱۱۳۵. م)، یکی از بزرگ‌ترین اندیشمندان یهودی، اعتقاد به عصمت پیامبران در دریافت و ابلاغ وحی را یکی از ارکان اساسی یهودیّت می‌شمارد؛ به گونه ای که پس از بررسی مبانی فکری این مکتب، سیزده اصل کلّی را به دست می‌دهد که از جملهٔ آن‌ها این است: «تمامی سخنان انبیا درست است» و «کتاب تورات که در دست ما است، همانی است که به حضرت موسی (علیه السلام) وحی شده است».
از دیدگاه یهودیان «نبی دهان خدا است و سخن و کلام او سخن خدا». موسی بن میمون (۱۲۰۴–۱۱۳۵. م)، یکی از بزرگ‌ترین اندیشمندان یهودی، اعتقاد به عصمت پیامبران در دریافت و ابلاغ وحی را یکی از ارکان اساسی یهودیّت می‌شمارد؛ به گونه ای که پس از بررسی مبانی فکری این مکتب، سیزده اصل کلّی را به دست می‌دهد که از جملهٔ آن‌ها این است: «تمامی سخنان انبیا درست است» و «کتاب تورات که در دست ما است، همانی است که به حضرت موسی (علیه السلام) وحی شده است».
خط ۱۸: خط ۱۸:
با این همه، کتاب مقدس یهودیان، پیامبران را در امور شخصی خود، پیراسته از گناه و خطا نمی‌داند و کارهای ناپسند فراوانی برای آنان رقم می‌زند. هر چند گاه در برخی از منابع دینیِ آنان به صراحت اعلام می‌شود که انحراف اخلاقی پیامبران، به گونه ای موقّت یا برای همیشه، نبوّت را از آنان می‌ستاند: «اگر پیغمبر تکبر کند، نبوت از وی دور می‌شود، و اگر او عصبانی و خشم گین شود نیز نبوت او را ترک می‌گوید».
با این همه، کتاب مقدس یهودیان، پیامبران را در امور شخصی خود، پیراسته از گناه و خطا نمی‌داند و کارهای ناپسند فراوانی برای آنان رقم می‌زند. هر چند گاه در برخی از منابع دینیِ آنان به صراحت اعلام می‌شود که انحراف اخلاقی پیامبران، به گونه ای موقّت یا برای همیشه، نبوّت را از آنان می‌ستاند: «اگر پیغمبر تکبر کند، نبوت از وی دور می‌شود، و اگر او عصبانی و خشم گین شود نیز نبوت او را ترک می‌گوید».


==عصمت در مسیحیّت==
===عصمت در مسیحیّت===


آیین مسیحیّت، افزون بر آن که مسیح (علیه السلام) را معصوم و بدون نقص می‌داند، عصمت افراد دیگری چون نویسندگان کتاب مقدّس را نیز می‌پذیرد. مسیحیان، عیسی (علیه السلام) را در جای گاهٔ فراتر از پیامبران می‌نشانند و او را پسر خدا می‌خوانند؛ از این رو، انجیل و دیگر کتاب‌های عهد جدید را نوشتهٔ کسانی می‌دانند که چند دهه پس از به صلیب کشیده شدن مسیح و با استناد به سنّت‌های شفاهی به جا مانده، سرگذشت و سخنان این خدای جسمیّت یافته را به قلم آورده‌اند. از دیدگاه مسیحیان، نویسندگان این کتاب‌ها هر چند در زندگی شخصی خود از آلودگی به گناه و خطا ایمنی نداشته‌اند، امّا در نگارش کتاب مقدّس، تأییدات روح القدس را به همراه داشته و معصوم از خطا بوده‌اند.
آیین مسیحیّت، افزون بر آن که مسیح (علیه السلام) را معصوم و بدون نقص می‌داند، عصمت افراد دیگری چون نویسندگان کتاب مقدّس را نیز می‌پذیرد. مسیحیان، عیسی (علیه السلام) را در جای گاهٔ فراتر از پیامبران می‌نشانند و او را پسر خدا می‌خوانند؛ از این رو، انجیل و دیگر کتاب‌های عهد جدید را نوشتهٔ کسانی می‌دانند که چند دهه پس از به صلیب کشیده شدن مسیح و با استناد به سنّت‌های شفاهی به جا مانده، سرگذشت و سخنان این خدای جسمیّت یافته را به قلم آورده‌اند. از دیدگاه مسیحیان، نویسندگان این کتاب‌ها هر چند در زندگی شخصی خود از آلودگی به گناه و خطا ایمنی نداشته‌اند، امّا در نگارش کتاب مقدّس، تأییدات روح القدس را به همراه داشته و معصوم از خطا بوده‌اند.

نسخهٔ ‏۳۰ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۵۴

سؤال

آیا اعتقاد به عصمت در ادیان دیگر نیز وجود دارد؟


اعتقاد به عصمت در ادیان دیگر

برخی از مراتب عصمت، یعنی عصمت پیامبران در دریافت وحی و ابلاغ آن، هیچ‌گاه از نبوّت جدایی نمی‌پذیرد و همان دلیلی که ضرورت بعثت انبیا را به اثبات می‌رساند، دست کم این جنبه از عصمت آنان را نیز مسلّم می‌سازد. از این رو، حتّی در ادیانی چون یهودیت و مسیحیّت، که به عقیده مسلمانان و به گواهی شواهد تاریخی، دست‌خوش تحریفات فراوانی بوده‌اند، رد پایی از این مسئله به جا مانده است. پیروان مکاتب انحرافی و بشر ساخته نیز به این نکته پی برده‌اند که بدون پناه بردن به قرارگاهی تزلزل ناپذیر، نمی‌توانند دیگران را به سوی خود بخوانند و از استواری مکتب شان جانب داری نمایند. از این رو، مکتبی الحادی هم چون مارکسیسم نیز چاره ای جز این ندارد که رهبران فکری خود را، بر خلاف دیگر مردم، ایمن از فریب دوران بخواند. برخی از عارف نمایان صوفی نیز پیشوایان خود را «محفوظ» از گناه می‌شمارند؛ هر چند «حفظ» را اندکی پایین‌تر از «عصمت» می‌نشانند.

عصمت در یهودیّت

از دیدگاه یهودیان «نبی دهان خدا است و سخن و کلام او سخن خدا». موسی بن میمون (۱۲۰۴–۱۱۳۵. م)، یکی از بزرگ‌ترین اندیشمندان یهودی، اعتقاد به عصمت پیامبران در دریافت و ابلاغ وحی را یکی از ارکان اساسی یهودیّت می‌شمارد؛ به گونه ای که پس از بررسی مبانی فکری این مکتب، سیزده اصل کلّی را به دست می‌دهد که از جملهٔ آن‌ها این است: «تمامی سخنان انبیا درست است» و «کتاب تورات که در دست ما است، همانی است که به حضرت موسی (علیه السلام) وحی شده است». منابع دین یهود در منشأ پاکی انبیا صفاتی چند را مؤثر دانسته، میان آن‌ها ترتیب ویژه ای برقرار ساخته‌اند: زیرکی و چابکی برای انسان پاکی می‌آورد؛ پاکی باعث طهارت می‌شود؛ طهارت به پرهیزگاری منجر می‌گردد؛ پرهیزگاری به انسان قدوسیّت می‌بخشد؛ قدوسیّت آدم را متواضع و فروتن می‌کند؛ تواضع و فروتنی ترس از خطاکاری را در دل انسان می‌پرورد؛ ترس از خطاکاری، سبب پارسایی و دین داری می‌شود، و پارسایی و دین داری، شخص را دارای روح القدس می‌کند. روح القدس در ادیان یهودیت و مسیحیت، دارای نقشی ویژه و اهمیت فراوانی است؛ به گونه ای که در این‌جا «انبیا را از خطا و اشتباه در آنچه که بر زبان آنان جاری می‌کند، محفوظ می‌دارد؛ از این رو، گفته‌های آنان معصوم از خطا می‌گردد. بر این اساس، پیامبران نه در گفتار خطا می‌کنند و نه در نوشتن سخنان روح القدس». با این همه، کتاب مقدس یهودیان، پیامبران را در امور شخصی خود، پیراسته از گناه و خطا نمی‌داند و کارهای ناپسند فراوانی برای آنان رقم می‌زند. هر چند گاه در برخی از منابع دینیِ آنان به صراحت اعلام می‌شود که انحراف اخلاقی پیامبران، به گونه ای موقّت یا برای همیشه، نبوّت را از آنان می‌ستاند: «اگر پیغمبر تکبر کند، نبوت از وی دور می‌شود، و اگر او عصبانی و خشم گین شود نیز نبوت او را ترک می‌گوید».

عصمت در مسیحیّت

آیین مسیحیّت، افزون بر آن که مسیح (علیه السلام) را معصوم و بدون نقص می‌داند، عصمت افراد دیگری چون نویسندگان کتاب مقدّس را نیز می‌پذیرد. مسیحیان، عیسی (علیه السلام) را در جای گاهٔ فراتر از پیامبران می‌نشانند و او را پسر خدا می‌خوانند؛ از این رو، انجیل و دیگر کتاب‌های عهد جدید را نوشتهٔ کسانی می‌دانند که چند دهه پس از به صلیب کشیده شدن مسیح و با استناد به سنّت‌های شفاهی به جا مانده، سرگذشت و سخنان این خدای جسمیّت یافته را به قلم آورده‌اند. از دیدگاه مسیحیان، نویسندگان این کتاب‌ها هر چند در زندگی شخصی خود از آلودگی به گناه و خطا ایمنی نداشته‌اند، امّا در نگارش کتاب مقدّس، تأییدات روح القدس را به همراه داشته و معصوم از خطا بوده‌اند. گفتنی است که مسیحیان کاتولیک، پا را از این هم فراتر نهاده، پاپ، رهبر کاتولیک‌های جهان را نیز، دست کم در فتاوای شرعی، بی عیب و نقص می‌شمارند. کوتاه سخن آن که عصمت و نبوّت با یک دیگر گره خورده‌اند و از هم جدایی نمی‌پذیرند؛ هرچند در ادیانی که مورد دست برد تحریفات بشری قرار گرفته‌اند، پدیدهٔ عصمت نیز گاه مسیر واقعی خود را از دست داده و از بهره‌برداری نابه جای فرصت طلبان دور نمانده است.


مطالعه بیشتر


منابع