قضاوت و شرایط قاضی از دیدگاه ائمه(ع): تفاوت میان نسخهها
Am.gashool (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Am.gashool (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
در روایتی نقل شدهاست که [[امام باقر(ع)]] فرمود: اجرای یک حد بر روی زمین از چهل شبانه روز باران باریدن پاککنندهتر است.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۷، ص۱۷۴.</ref> [[امام علی(ع)]] به شریح قاضی میفرماید: این مقام جایگاه انبیا است و مسندی است که کسی جز پیغمبر یا وصیّ او بر آن تکیه نمیزند و اگر قاضی پیغمبر یا وصیّ و مأذون از طرف آنها نباشد، شقیّ، غاصب و حاکم جور و طاغوت است.<ref>حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، کتاب قضاء، باب ۳، از ابواب صفات قاضی، ح ۲–۳.</ref> البته افرادی که مشمول اذن خاص یا عام شرع باشند، مأذون و منصوب از طرف خدا، پیغمبر (ص) و اوصیا او (ع) بوده و شقیّ محسوب نمیگردند. | در روایتی نقل شدهاست که [[امام باقر(ع)]] فرمود: اجرای یک حد بر روی زمین از چهل شبانه روز باران باریدن پاککنندهتر است.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۷، ص۱۷۴.</ref> [[امام علی(ع)]] به شریح قاضی میفرماید: این مقام جایگاه انبیا است و مسندی است که کسی جز پیغمبر یا وصیّ او بر آن تکیه نمیزند و اگر قاضی پیغمبر یا وصیّ و مأذون از طرف آنها نباشد، شقیّ، غاصب و حاکم جور و طاغوت است.<ref>حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، کتاب قضاء، باب ۳، از ابواب صفات قاضی، ح ۲–۳.</ref> البته افرادی که مشمول اذن خاص یا عام شرع باشند، مأذون و منصوب از طرف خدا، پیغمبر (ص) و اوصیا او (ع) بوده و شقیّ محسوب نمیگردند. | ||
[[امام صادق(ع)]] در مورد قضاوت چنین هشدار میدهد: قاضیان چهار گروهند که سه گروه از آنان اهل | [[امام صادق(ع)]] در مورد قضاوت چنین هشدار میدهد: قاضیان چهار گروهند که سه گروه از آنان اهل دوزخ و یک گروه از آنان اهل بهشتند. اما سه گروه که اهل دوزخند عبارتند از: | ||
# مردی که قضاوت ظالمانه نموده در حالی که میدانست. | # مردی که قضاوت ظالمانه نموده در حالی که میدانست. |
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۳۲
در مورد قضاوت از دیدگاه ائمه و شرایط قاضی شرح دهید؟
قضاوت نوعی اعمال ولایت شرعی از طریق حکم بین مردم برای رفع خصومات است.[۱] در اسلام هدف اصلی قضاوت، گسترش عدل، احقاق حق و رفع تجاوز به حقوق دیگران است.در روایات از قضاوت به عنوان احیاء و تزکیه زمین یاد شدهاست. بر اساس روایات معصومان (ع)، مقام قضاوت مخصوص خداوند، پیامبران الهی و اوصیای معصوم آنها است. پس از آنها، افراد صالح با اذن خصوصی یا عمومی میتوانند برای قضاوت منصوب شوند.
ایمان، علم، تقوا و عدالتِ قاضی باید احراز شده باشد. فردی که در مقام قضاوت قرار میگیرد، باید صلاحیت این مقام را داشته باشد و بتواند این امر خطیر و مهم را به نحو احسن انجام دهد.
قضاوت از دیدگاه ائمه(ع)
ذیل آیه ﴿یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها؛ زمين را پس از مرگش زنده مىگرداند.﴾(حدید:۱۷) در روایتی تفسیری آمده است: مراد این نیست که خدا به وسیله باران زمین را زنده میکند، بلکه مراد این است که خداوند مردان الهی را میفرستد تا آنها با اقامه عدل و برقراری عدالت در سطح جامعه، زمین را زنده کنند.[۲] یعنی اقامه حدود الهی، حرکت حیات را به طرف هدف اصلی آن پیش میبرد.[۳]
در روایتی نقل شدهاست که امام باقر(ع) فرمود: اجرای یک حد بر روی زمین از چهل شبانه روز باران باریدن پاککنندهتر است.[۴] امام علی(ع) به شریح قاضی میفرماید: این مقام جایگاه انبیا است و مسندی است که کسی جز پیغمبر یا وصیّ او بر آن تکیه نمیزند و اگر قاضی پیغمبر یا وصیّ و مأذون از طرف آنها نباشد، شقیّ، غاصب و حاکم جور و طاغوت است.[۵] البته افرادی که مشمول اذن خاص یا عام شرع باشند، مأذون و منصوب از طرف خدا، پیغمبر (ص) و اوصیا او (ع) بوده و شقیّ محسوب نمیگردند.
امام صادق(ع) در مورد قضاوت چنین هشدار میدهد: قاضیان چهار گروهند که سه گروه از آنان اهل دوزخ و یک گروه از آنان اهل بهشتند. اما سه گروه که اهل دوزخند عبارتند از:
- مردی که قضاوت ظالمانه نموده در حالی که میدانست.
- مردی که قضاوت ظالمانه نموده در حالی که نمیدانست.
- مردی که قضاوت به حق نموده ولی عالم به امور قضایی نبوده است.
اما مردی که قضاوت به حق نموده در حالی که عالم به امور قضایی بوده پس او در بهشت است.[۶]
قضاوت ذاتاً حق خداوند است. اصل اولی نفوذ حکم و حکومت «الله» است و هیچکس بر دیگری تسلط نداشته و حق حکم ندارد؛ مگر به اذن خداوند. آیات و روایات زیادی دلالت میکند که مقام منیع قضاوت را خداوند به پیامبران و اوصیای معصوم ایشان موهبت فرموده و دیگران با فرمان و اذن خصوصی یا عمومی آنان میتوانند قضاوت کنند و بدون احراز این اذن خصوصی یا عمومی، قضاوت برای آنان گناهی بزرگ شمرده شده است؛ چنانکه بر مردم نیز طرح دعوی نزد کسی که مأذون از جانب نبی یا وصی نیست، ممنوع و حرام است. این ممنوعیت به حدی است که چنین طرح دعوایی را اطاعت طاغوت شمرده و استیفاء حق با حکم چنین شخصی را حرام دانسته است.[۷]
قضاوت از دید ائمه(ع) منصب خطیری است که دارای مشکلات زیادی است چرا که دائماً در معرض امتحانات سخت و وسوسهانگیز قرار دارد؛ ولی این را نیز باید گفت که اگر بدست یک قاضی احقاق حقی صورت گیرد و رفع ظلمی صورت گیرد از اجر و پاداش ویژهای برخوردار خواهد بود. حضرت علی(ع) در این زمینه میفرماید: دست خدا بالای سر قاضی است و او زیر سایه رحمت الهی نشسته؛ اما اگر از حق تجاوز کند خداوند او را به خودش وا میگذارد.[۸]
شرایط قاضی از دیدگاه ائمه(ع)
قضاوت در اسلام از خطیرترین مسئولیتها شناخته شده و قبول این امر مهم در شأن هر کس نیست. قبول مسئولیت در برنامهای که در خور انسان نیست از بزرگترین گناهان شمرده شده چرا که پیامبر اکرم(ص) میفرماید: کسی که امری از مسلمین را عهدهدار میباشد در حالی که برتر از او در میان مردم هست به خدا و رسولش و به همه مسلمین خیانت کرده است.[۹]
و نیز فرمود: قبول کردن رهبری قومی در حالی که داناتر و فقیهتر برای عهدهدار شدن رهبری در میان مردم باشد، علت بدبختی و سقوط قوم تا قیامت به وسیله آن رهبر ناشایسته است.[۱۰] منصب قضاء که از اعظم مناصب، و در رابطه با جان، مال و آبروی مردم است با توجه به روایات در این باب باید به اهلش واگذار شود.[۱۱]
امام علی(ع) در فرمان خود به مالک اشتر برای انتخاب قاضی میفرماید:
«... پس برای قضاوت و داوری بین مردم بهترین کسانی را انتخاب کن که: انبوه کارها بر او سخت نیاید و از عهده انجام آنها برآید. طرفین متخاصم در ستیزه و لجاج رأی خود را بر او تحمیل نکنند. در صورت اشتباه، بر اشتباه خود اصرار نورزد و جانب حق را بگیرد. طمعکار نباشد زیرا طمعکاری مانع احقاق حق است. در قضاوت به اطلاعات سطحی اکتفا ننماید. در موارد شبهه تا کشف حقیقت درنگ و تأمل نماید. در صدور احکام متکی به دلائل قطعی باشد. کمتر از همه از مراجعه دادخواهان به تنگ آید. در کشف حقایق صبور باشد. پس از روشن شدن موضوع، حکم قاطع صادر نماید. تملّق و چاپلوسی و حیله و خدعه او را به هر سو نکشاند. و البته این چنین کسانی کمیابند.»[۱۲]
فقهای شیعه همگی شرایط مشابهی را برای تصدی امر قضاء در نظر گرفتهاند.[۱۳] به عنوان مثال امام خمینی (ره) در مورد شرایط قاضی میفرماید که باید شرایط زیر را داشته باشد: ۱. کمال عقل و رسیدن به حد بلوغ؛ ۲. ایمان؛ ۳. طهارت مولد (حلالزاده)؛ ۴. مرد باشد؛ ۵. عادل باشد؛ ۶. عالم به احکام قضاوت باشد؛ ۷. باید قوه ضبط و اجتهاد داشته باشد.[۱۴]
مطالعه بیشتر
۱. قضاوت در اسلام، مرتضی مقتدایی، چ اول، ۱۳۷۶.
۲. قضا و قضاوت در اسلام، محمد محمدی گیلانی، تهران، نشر سایه، ۱۳۷۸.
۳. فرازهایی از سیستم قضایی اسلام، محمدی ری شهری، انتشارات پاسدار اسلام.
منابع
- ↑ مقتدایی، مرتضی، قضاوت در اسلام، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ص۹.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۷، ص۱۷۴.
- ↑ مقتدایی، مرتضی، قضاوت در اسلام، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ص۹.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۷، ص۱۷۴.
- ↑ حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، کتاب قضاء، باب ۳، از ابواب صفات قاضی، ح ۲–۳.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۷، ص۴۰۷.
- ↑ مقتدایی، مرتضی، قضاوت در اسلام، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ص۲۳.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۷، ص۴۱۰.
- ↑ مکارم الاخلاق، ص۵۲۷.
- ↑ ثواب الاعمال، ص۲۴۶.
- ↑ محمدی گیلانی، محمد، قضا و قضاوت در اسلام، تهران، نشر سایه، ۱۳۷۸ش، ص۲۰.
- ↑ نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص۱۰۱۰.
- ↑ قضا و قضاوت در اسلام، همان، ص۲۲.
- ↑ کشف الاسرار، امام خمینی (ره)، ص۸–۲۹۷.