روزه از نگاه مولانا: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }}
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour}}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
خط ۶: خط ۶:
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}


 
جنبه مذهبی واقعی شعر مولانا در تلمیحات و اشارات بیشمار او به روزه آشکار می‌شود، و پاره ای از این اشعار در ستایش روزه ماه مبارک رمضان است.
جنبه مذهبی واقعی شعر مولانا در تلمیحات و اشارات بیشمار او به روزه آشکار می شود، و پاره ای از این اشعار در ستایش روزه ماه مبارک رمضان است.


معنی روزه نزدیکتر شدن به زندگی فرشتگان و ملائک است: قوت جبریل از مطبخ نبود. بود از دیدار خلاق وجود. همچنین این قوت ابدال حق. هم زحق دان نز طعام و از طبق.
معنی روزه نزدیکتر شدن به زندگی فرشتگان و ملائک است: قوت جبریل از مطبخ نبود. بود از دیدار خلاق وجود. همچنین این قوت ابدال حق. هم زحق دان نز طعام و از طبق.


مولانا ادعا می کند بزرگترین ستون از پنج ستون دین روزه است‌: گرچه ایمان هست مبنی بر بنای پنج رکن. لیک والله هست از آن اعظم الارکان صیام.
مولانا ادعا می‌کند بزرگترین ستون از پنج ستون دین روزه است: گرچه ایمان هست مبنی بر بنای پنج رکن. لیک والله هست از آن اعظم الارکان صیام.


مولانا روزه را منجنیقی می بیند که با آن برج و باروی قلعه ظلمت و کفر ویران می شود: بزن این منجنیق صوم قلعه کفر و ظلمت بر.
مولانا روزه را منجنیقی می‌بیند که با آن برج و باروی قلعه ظلمت و کفر ویران می‌شود: بزن این منجنیق صوم قلعه کفر و ظلمت بر.


روزه با عیسی نیز پیوند می یابد زیرا مگر مریم نذر نکرده بود که روزه بگیرد و چون نمی توانست سخن بگوید، کودک نوزادش بر پاکیزگی و پاکی او شهادت داد. چون جایگاه عیسی در آسمان چهارم است، روزه می تواند مرد مومن را نیز به علیین برساند. روزه نم زمزم شد، در عیسی مریم شد. بر طارم چارم شد او در سفر روزه.
روزه با عیسی نیز پیوند می‌یابد زیرا مگر مریم نذر نکرده بود که روزه بگیرد و چون نمی‌توانست سخن بگوید، کودک نوزادش بر پاکیزگی و پاکی او شهادت داد. چون جایگاه عیسی در آسمان چهارم است، روزه می‌تواند مرد مؤمن را نیز به علیین برساند. روزه نم زمزم شد، در عیسی مریم شد. بر طارم چارم شد او در سفر روزه.


روزه همیشه یاریگر است و از این رو در نظر مولانا روزه همچون مادری است که در ماه مبارک رمضان به نزد کودکانش می آید:
روزه همیشه یاریگر است و از این رو در نظر مولانا روزه همچون مادری است که در ماه مبارک رمضان به نزد کودکانش می‌آید:


سوی اطفال بیامد به کرم مادر روزه. مهل ای طفل به سستی طرف چادر روزه.<ref>شیمل، آنِماری، من بادم و تو آتش، ترجمه فریدون بدره ای، تهران، توس، ۱۴۰۰، ص۱۶۲ و ۱۶۳.</ref>
سوی اطفال بیامد به کرم مادر روزه. مهل ای طفل به سستی طرف چادر روزه.<ref>شیمل، آنِماری، من بادم و تو آتش، ترجمه فریدون بدره ای، تهران، توس، ۱۴۰۰، ص۱۶۲ و ۱۶۳.</ref>


== تیتر یک ==
== تیتر یک ==
كی از شاعران و نویسندگان بزرگ تاریخ زبان و ادب فارسی كه در آثار خویش بسیار از روزه و فرصت ماه رمضان سخن گفته، مولانا جلال‌الدین محمد بلخی خراسانی است.
کی از شاعران و نویسندگان بزرگ تاریخ زبان و ادب فارسی که در آثار خویش بسیار از روزه و فرصت ماه رمضان سخن گفته، مولانا جلال‌الدین محمد بلخی خراسانی است.


مولانا روزه را به چه تشبیه كرده است؟  
مولانا روزه را به چه تشبیه کرده است؟


در آثار مولانا، ماه رمضان و روزه و صوم (= روزه) و صیام (= روزه‌داری) به چیزهای گوناگونی مانند شده است. وی در دیوان شمس یا همان دیوان كبیر، گاه ماه رمضان را «بند دهان» خوانده است:  
در آثار مولانا، ماه رمضان و روزه و صوم (= روزه) و صیام (= روزه‌داری) به چیزهای گوناگونی مانند شده است. وی در دیوان شمس یا همان دیوان کبیر، گاه ماه رمضان را «بند دهان» خوانده است:


«ماه رمضان آمد، آن بند دهان آمد / زد بر دهن بسته تا لذت لب بیند»  
«ماه رمضان آمد، آن بند دهان آمد / زد بر دهن بسته تا لذت لب بیند»


و در ادامه‌ی همین غزل، روزه را به قدحی از شراب مانند می‌كند كه بازار همه‌ باده‌های دنیایی را می‌شكند و بی جام و باده بزمی سراسر طرب برپا می‌دارد:  
و در ادامهٔ همین غزل، روزه را به قدحی از شراب مانند می‌کند که بازار همه باده‌های دنیایی را می‌شکند و بی جام و باده بزمی سراسر طرب برپا می‌دارد:


«آمد قدح روزه، بشكست قدح‌ها را / تا منكر این عشرت بی‌ باده طرب بیند»  
«آمد قدح روزه، بشکست قدح‌ها را / تا منکر این عشرت بی باده طرب بیند»


در جایی دیگر هم از روزه با تعبیر «مِی لعل رمضانی» یاد می‌كند؛ اما گاه نیز روزه را آتشی می‌داند كه پلیدی‌های نفس را می‌سوزاند، از این ‌رو همچون شرابِ آتش‌گون طراوت و مغزِ جان را سبب می‌شود:  
در جایی دیگر هم از روزه با تعبیر «مِی لعل رمضانی» یاد می‌کند؛ اما گاه نیز روزه را آتشی می‌داند که پلیدی‌های نفس را می‌سوزاند، از این رو همچون شرابِ آتش‌گون طراوت و مغزِ جان را سبب می‌شود:


«اگر آتش است روزه، تو زلال بین نه كوزه / تری دماغت آرد چو شراب همچو آذر»  
«اگر آتش است روزه، تو زلال بین نه کوزه / تری دماغت آرد چو شراب همچو آذر»


در بخش‌های دیگری از دیوان شمس، مولانا روزه را به ‌صورت اضافه تشبیهی، با این تركیب‌ها یاد كرده است: «منجنیقِ صوم»، «قافِ صیام»، «سنگِ صوم»، «شِكرِ روزه»، «شررِ روزه»، «صفرای صیام»، «سپرِ روزه» و «اسب تازیِ صیام»  
در بخش‌های دیگری از دیوان شمس، مولانا روزه را به صورت اضافه تشبیهی، با این ترکیب‌ها یاد کرده است: «منجنیقِ صوم»، «قافِ صیام»، «سنگِ صوم»، «شِکرِ روزه»، «شررِ روزه»، «صفرای صیام»، «سپرِ روزه» و «اسب تازیِ صیام»


مولانا در غزلی روزه را به منجنیقی مانند كرده كه می‌تواند دیوار قلعه تیرگی و ظلمتِ كفرِ درون را ویران كند:  
مولانا در غزلی روزه را به منجنیقی مانند کرده که می‌تواند دیوار قلعه تیرگی و ظلمتِ کفرِ درون را ویران کند:


«به گرد قلعه ظلمت نماندی سنگ یك پاره / اگر خود منجنیق صوم دایم سوی باره [= دیوار] ستی  
«به گرد قلعه ظلمت نماندی سنگ یک پاره / اگر خود منجنیق صوم دایم سوی باره [= دیوار] ستی


بزن این منجنیق صوم قلعه كفر و ظلمت بر / اگر بودی مسلمانی، مؤذن بر مناره ستی»
بزن این منجنیق صوم قلعه کفر و ظلمت بر / اگر بودی مسلمانی، مؤذن بر مناره ستی»


قدر و جایگاه روزه‌ی اصیل در نظر مولانا آنچنان بالا است كه وی چندین قطعه شعر را به تمامی درباره‌ی روزه و بر اساس مضمون صوم و روزه‌داری سروده است. این عارف سده هفتم هجری حتی چندین غزل را با ردیف «روزه» و «صیام» سروده است، از جمله این غزل‌ بلند كه با ردیف «صیام» ساخته شده است:  
قدر و جایگاه روزهٔ اصیل در نظر مولانا آنچنان بالا است که وی چندین قطعه شعر را به تمامی دربارهٔ روزه و بر اساس مضمون صوم و روزه‌داری سروده است. این عارف سده هفتم هجری حتی چندین غزل را با ردیف «روزه» و «صیام» سروده است، از جمله این غزل بلند که با ردیف «صیام» ساخته شده است:


«می‌بسازد جان و دل را بس عجایب كان صیام / گر تو خواهی تا عجب گردی، عجایب دان صیام  
«می‌بسازد جان و دل را بس عجایب کان صیام / گر تو خواهی تا عجب گردی، عجایب دان صیام


گر تو را سودای معراج است بر چرخ حیات / دان كه اسب تازی تو هست در میدان، صیام...
گر تو را سودای معراج است بر چرخ حیات / دان که اسب تازی تو هست در میدان، صیام…


ماهی بیچاره را آب آن‌چنان تازه نكرد / آنچه كرد اندر دل و جان‌های مشاقان صیام...»
ماهی بیچاره را آب آن‌چنان تازه نکرد / آنچه کرد اندر دل و جان‌های مشاقان صیام…»


روزه نگرفتن، شكستنِ كوزه آب حیات است  
روزه نگرفتن، شکستنِ کوزه آب حیات است


مولانا چند رباعی نیز درباره شأن و ارزش روزه سروده است. در یكی از این رباعی‌ها مولانا روزه را به زنبیلی مانند كرده كه آدمی به ‌وسیله آن می‌تواند در جستجوی رسیدنِ به «فقری» كه «فخر» او باشد، به گدایی حق روان شود. در بیت دوم همین رباعی شاعر بار دیگر روزه را به كوزه‌یی مانند كرده كه در خود آب حیات را جای داده است. آن‌گاه به زیبایی روزه‌خواری را شكستنِ كوزه‌ی آب حیات دانسته است‌:  
مولانا چند رباعی نیز درباره شأن و ارزش روزه سروده است. در یکی از این رباعی‌ها مولانا روزه را به زنبیلی مانند کرده که آدمی به وسیله آن می‌تواند در جستجوی رسیدنِ به «فقری» که «فخر» او باشد، به گدایی حق روان شود. در بیت دوم همین رباعی شاعر بار دیگر روزه را به کوزه‌ای مانند کرده که در خود آب حیات را جای داده است. آن‌گاه به زیبایی روزه‌خواری را شکستنِ کوزهٔ آب حیات دانسته است:


«ماننده‌ی زنبیل بگیر این روزه / تا روزه كند تو را به حق دریوزه  
«مانندهٔ زنبیل بگیر این روزه / تا روزه کند تو را به حق دریوزه


آب حیوان خنك كند دلسوزه / این روزه چو كوزه است، مشكن كوزه»
آب حیوان خنک کند دلسوزه / این روزه چو کوزه است، مشکن کوزه»


شاعرِ عارف در رباعی دیگری روزه و سختی گرسنگی را موجب نورانی شدن انسان و صعودش بر افلاك معرفت معرفی كرده و در عوض در پی شكم و لقمه بودن را ظلمتی دانسته كه سرانجامش خاك سیاه گور است:  
شاعرِ عارف در رباعی دیگری روزه و سختی گرسنگی را موجب نورانی شدن انسان و صعودش بر افلاک معرفت معرفی کرده و در عوض در پی شکم و لقمه بودن را ظلمتی دانسته که سرانجامش خاک سیاه گور است:


«در روزه چو از طبع دَمی پاك شوی / اندر پی پاكان تو بر افلاك شوی  
«در روزه چو از طبع دَمی پاک شوی / اندر پی پاکان تو بر افلاک شوی


از سوزش روزه نور گردی چون شمع / وز ظلمت لقمه، لقمه خاك شوی»
از سوزش روزه نور گردی چون شمع / وز ظلمت لقمه، لقمه خاک شوی»


«روزه» در نگاه مولانا پدیده‌یی است كه رویی در شریعت دارد و رویی در طریقت. به بیان دیگر مولانا روزه را دارای ظاهر و باطن و یا سطح و عمق می‌داند. رو، سطح و یا ظاهر روزه از دید وی همان است كه شرع بر هر مسلمانی واجب كرده است: دهان از اطعمه و اشربه بستن و در پی كام‌جوییِ شهوتِ حلال نرفتن از اذان صبح تا اذان مغرب. از این رو می‌گوید:  
«روزه» در نگاه مولانا پدیده‌ای است که رویی در شریعت دارد و رویی در طریقت. به بیان دیگر مولانا روزه را دارای ظاهر و باطن یا سطح و عمق می‌داند. رو، سطح یا ظاهر روزه از دید وی همان است که شرع بر هر مسلمانی واجب کرده است: دهان از اطعمه و اشربه بستن و در پی کام‌جوییِ شهوتِ حلال نرفتن از اذان صبح تا اذان مغرب. از این رو می‌گوید:


«هین نوبت صبر آمد و ماه روزه / روزی دو مگو ز كاسه و از كوزه...»
«هین نوبت صبر آمد و ماه روزه / روزی دو مگو ز کاسه و از کوزه…»


اما مولانا بر اساس تعالیم شرع مقدس می‌گوید كه این لب از خوراك بستن، مقدمه‌یی است برای اینكه انسان درون خود را شایسته ورود نور معرفت كند. به ‌طور كلی همچنان‌كه در روایت‌ها و احادیث بسیاری از پرخوری و شكم‌پركردن منع شده است، مولانا نیز شكم پر را با دریافتن حقیقت و نورانی شدن دل و پرواز به آسمانِ وصال، بیگانه می‌داند:  
اما مولانا بر اساس تعالیم شرع مقدس می‌گوید که این لب از خوراک بستن، مقدمه‌ای است برای اینکه انسان درون خود را شایسته ورود نور معرفت کند. به‌طور کلی همچنان‌که در روایت‌ها و احادیث بسیاری از پرخوری و شکم‌پرکردن منع شده است، مولانا نیز شکم پر را با دریافتن حقیقت و نورانی شدن دل و پرواز به آسمانِ وصال، بیگانه می‌داند:


«معده را پُر كرده‌ای دوش از خمیر و از فطیر / خواب آمد چشم پُر شد، كُنج می‌جُستی، بگیر!  
«معده را پُر کرده‌ای دوش از خمیر و از فطیر / خواب آمد چشم پُر شد، کُنج می‌جُستی، بگیر!


بعد پُر خوردن چه آید؟ خواب غفلت یا حدث [= نجاست] / یار بادنجان چه باشد؟ سركه باشد یا كه سیر!».
بعد پُر خوردن چه آید؟ خواب غفلت یا حدث [= نجاست] / یار بادنجان چه باشد؟ سرکه باشد یا که سیر!».


مولانا آدمی را هشدار می‌دهد كه قدر ماه رمضان را بداند و گاوِ رذایل اخلاقی‌اش را به خنجر روزه ذبح كند:  
مولانا آدمی را هشدار می‌دهد که قدر ماه رمضان را بداند و گاوِ رذایل اخلاقی‌اش را به خنجر روزه ذبح کند:


«تو گاو فربه حرصت به روزه قربان كن / كه تا بری به تبرك هلال لاغر عید»؛ و یا:  
«تو گاو فربه حرصت به روزه قربان کن / که تا بری به تبرک هلال لاغر عید»؛ و یا:


«به تدریج اَر كنی تو پی [= قطع كردنِ پا] خر دجّال از روزه / ببینی عیسی مریم كه در میدان سوارَستی».<ref>دولتشاهی، امیرحسین، [https://www.irna.ir/news/82556358/%D9%85%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%87-%D9%88%D9%85%D8%A7%D9%87-%D8%B1%D9%85%D8%B6%D8%A7%D9%86-%DA%86%D9%87-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA مولانادرباره روزه وماه رمضان چه گفته است]، خبرگزاری جمهوری اسلامی، تاریخ درج مطلب: ۱۳۹۶، تاریخ بازدید: ۱۴۰۱.</ref>
«به تدریج اَر کنی تو پی [= قطع کردنِ پا] خر دجّال از روزه / ببینی عیسی مریم که در میدان سوارَستی».<ref>دولتشاهی، امیرحسین، [https://www.irna.ir/news/82556358/مولانادرباره-روزه-وماه-رمضان-چه-گفته-است مولانادرباره روزه وماه رمضان چه گفته است]، خبرگزاری جمهوری اسلامی، تاریخ درج مطلب: ۱۳۹۶، تاریخ بازدید: ۱۴۰۱.</ref>


== تیتر دو ==
== تیتر دو ==
مولانا در مثنوی بیشتر در باره ی جوع عارفانه یا گرسنگی اختیاری سخن گفته است و فریضه ی روزه را نیز در مطاوی آن آورده است. او بیشتر ایام سال را  به روزه می گذرانیده وبه گاه افطار نیز به اندک مایه ای بسنده می کرده است. با وجود این طعام ناچیز،به چالاکی چرخ می زده و رقص و سماع های طولانی و بس سنگین ترتیب می داده است به نحوی که کسی نمی توانست با او همراهی کند. وی معتقد بود که: "قوت جبریل از مطبخ نبود" از این رو اندامی نحیف و استخوانی داشت. نقل است که روزی به حمام درآمد وبه جسم لاغر خود نگاهی کرد و گفت: در تمام عمر خود از کسی شرمسار نشدم مگر امروز که از این جسم خجالت می کشم. اما چه کنم که آسایش من در رنج اوست.
مولانا در مثنوی بیشتر در بارهٔ جوع عارفانه یا گرسنگی اختیاری سخن گفته است و فریضهٔ روزه را نیز در مطاوی آن آورده است. او بیشتر ایام سال را به روزه می گذرانیده وبه گاه افطار نیز به اندک مایه ای بسنده می‌کرده است. با وجود این طعام ناچیز، به چالاکی چرخ می‌زده و رقص و سماع‌های طولانی و بس سنگین ترتیب می‌داده است به نحوی که کسی نمی‌توانست با او همراهی کند. وی معتقد بود که: «قوت جبریل از مطبخ نبود» از این رو اندامی نحیف و استخوانی داشت. نقل است که روزی به حمام درآمد وبه جسم لاغر خود نگاهی کرد و گفت: در تمام عمر خود از کسی شرمسار نشدم مگر امروز که از این جسم خجالت می‌کشم. اما چه کنم که آسایش من در رنج اوست.


'''''روزه، رزق معنوی می آورد'''''  
'''''روزه، رزق معنوی می‌آورد'''''


''باش در روزه شکیبا و مصر             دم به دم قوت خدا را منتظر''
''باش در روزه شکیبا و مصر دم به دم قوت خدا را منتظر''


''کان خدای خوب کار بردبار             هدیه ها را می دهد در انتظار''
''کان خدای خوب کار بردبار هدیه‌ها را می‌دهد در انتظار''


''انتظار نان ندارد مرد سیر                که سبک آید وظیفه یا که دیر''
''انتظار نان ندارد مرد سیر که سبک آید وظیفه یا که دیر''


''                                                                                (دفتر پنجم،1751-1749)    ''  
'' (دفتر پنجم، ۱۷۵۱–۱۷۴۹) ''


'''''گرسنگی اختیاری از هر دارویی درمانگر تر است'''''
'''''گرسنگی اختیاری از هر دارویی درمانگر تر است'''''


''جوع، خود سلطان دارو هاست هین     جوع در جان نه، چنین خوارش مبین''
''جوع، خود سلطان دارو هاست هین جوع در جان نه، چنین خوارش مبین''


''جمله نا خوش، از مجاعت خوش شده است    جمله خوش ها بی مجاعت ها رد است''
''جمله نا خوش، از مجاعت خوش شده است جمله خوش‌ها بی مجاعت‌ها رد است''


''                                                                                             (دفترپنجم،2833-2832)''
'' (دفترپنجم، ۲۸۳۳–۲۸۳۲)''


''این دهان بستی دهانی باز شد              تا خورنده ی لقمه های راز شد''
''این دهان بستی دهانی باز شد تا خورندهٔ لقمه‌های راز شد''


''گر زشیر دیو، تن را وا بری              در فطام او بسی نعمت خوری''
''گر زشیر دیو، تن را وا بری در فطام او بسی نعمت خوری''


''گر تو این انبان زنان خالی کنی          پر ز گوهر های اجلالی کنی''
''گر تو این انبان زنان خالی کنی پر ز گوهرهای اجلالی کنی''


''طفل جان از شیر شیطان باز کن        بعد ازآنش با ملک دمساز کن''
''طفل جان از شیر شیطان باز کن بعد ازآنش با ملک دمساز کن''


''تا تو تاریک و ملول و تیره ای          دان که با دیو لعین همشیره ای''
''تا تو تاریک و ملول و تیره ای دان که با دیو لعین همشیره ای''


''چند خوردی چرب وشیرین از طعام    امتحان کن چند روزی درصیام''
''چند خوردی چرب وشیرین از طعام امتحان کن چند روزی درصیام''


''چند شب ها خواب را گشتی اسیر         یک شبی بیدار شو دولت بگیر  '' <ref>[http://merati.blogfa.com/post/88 روزه در مثنوی]، سایت چکاوک، تاریخ درج مطلب: ۱۳۹۰، تاریخ بازدید: ۱۴۰۱.</ref>
''چند شب‌ها خواب را گشتی اسیر یک شبی بیدار شو دولت بگیر ''<ref>[http://merati.blogfa.com/post/88 روزه در مثنوی]، سایت چکاوک، تاریخ درج مطلب: ۱۳۹۰، تاریخ بازدید: ۱۴۰۱.</ref>


== تیتر سه ==
== تیتر سه ==
از نکات جالب توجه در ''فیه مافیه''، توجه مولانا به جنبة کارکردی و اخلاقی روزه است؛ یعنی بحث تأویلی روزه در نزد او محدود به شهود و احوال نمی­شود، بلکه با بیرونی ­شدن این مفهوم در بعد اجتماعی نیز طرح می‌گردد. مفهوم بطنی و تأویلی روزه در بافت فکری مولانا بلافاصله نمودی مصداقی پیدا می‌کند و به عنوان یک اصل در سطح اجتماع و عموم مردم کارکرد پیدا می­کند. به نظر می­رسد که مقام مولانا به عنوان یک واعظ اهل منبر به نگاه او جنبه­ای مخاطب‌مدار داده است؛ یعنی توجه به حال مخاطب باعث شده است که وی در جهت عملی کردن بحثهای تأویلی و نظری روزه، بلافاصله به مصداق­پردازیهایی در قالب افراد برجسته مانند «آدم»، «مصطفی» «ابوبکر» و... که در میان مردم تشخّص خاصی دارند، بپردازد. مولانا در طی فرایند نگاه بطن­گرای خود، شاخصه و مرکز تأویل خود را در مضامین فقهی بر دو اصل عمل و محبت قرار می­دهد. اصل عمل به نوعی نگاه کارکردی او را نشان می‌دهد که طی آن مضامین فقهی در صورت توجه به معنای عملی و بطنی، معنای خود را کسب می‌کنند. از طرفی با تکیه بر اصل محبت نگاه فراشرعی و حتی فرا­دینی خود را به مضامین فقهی نشان می­دهد که در آن صرف توجه به روزۀ شرعی رد می­شود و چکیده و شاخصة تأویلی آن؛ یعنی محبت در پی فرایند گسترش معنایی، از دور آدم تا پیامبر(ص) را در بر می­گیرد.
از نکات جالب توجه در ''فیه مافیه''، توجه مولانا به جنبة کارکردی و اخلاقی روزه است؛ یعنی بحث تأویلی روزه در نزد او محدود به شهود و احوال نمیشود، بلکه با بیرونی شدن این مفهوم در بعد اجتماعی نیز طرح می‌گردد. مفهوم بطنی و تأویلی روزه در بافت فکری مولانا بلافاصله نمودی مصداقی پیدا می‌کند و به عنوان یک اصل در سطح اجتماع و عموم مردم کارکرد پیدا میکند. به نظر میرسد که مقام مولانا به عنوان یک واعظ اهل منبر به نگاه او جنبهای مخاطب‌مدار داده است؛ یعنی توجه به حال مخاطب باعث شده است که وی در جهت عملی کردن بحثهای تأویلی و نظری روزه، بلافاصله به مصداقپردازیهایی در قالب افراد برجسته مانند «آدم»، «مصطفی» «ابوبکر» و… که در میان مردم تشخّص خاصی دارند، بپردازد. مولانا در طی فرایند نگاه بطنگرای خود، شاخصه و مرکز تأویل خود را در مضامین فقهی بر دو اصل عمل و محبت قرار میدهد. اصل عمل به نوعی نگاه کارکردی او را نشان می‌دهد که طی آن مضامین فقهی در صورت توجه به معنای عملی و بطنی، معنای خود را کسب می‌کنند. از طرفی با تکیه بر اصل محبت نگاه فراشرعی و حتی فرادینی خود را به مضامین فقهی نشان میدهد که در آن صرف توجه به روزهٔ شرعی رد میشود و چکیده و شاخصة تأویلی آن؛ یعنی محبت در پی فرایند گسترش معنایی، از دور آدم تا پیامبر(ص) را در بر میگیرد.


در ''مثنوی'' بنا بر نوع بافت آن که ساختاری لایه لایه دارد و بر تداعیها و پرشهای ذهنی مولانا بنیان نهاده شده است، از روزه نیز در خلال بحث­ها و مطالب دیگر یاد می­شود. وی در مثنوی مانند عارفان پیش از خود نگاهی بطنی به روزه دارد و از مفاهیم متقابل بهره می­گیرد.
در ''مثنوی'' بنا بر نوع بافت آن که ساختاری لایه لایه دارد و بر تداعیها و پرشهای ذهنی مولانا بنیان نهاده شده است، از روزه نیز در خلال بحثها و مطالب دیگر یاد میشود. وی در مثنوی مانند عارفان پیش از خود نگاهی بطنی به روزه دارد و از مفاهیم متقابل بهره میگیرد.


اما یکی از مهمترین ابعاد روزه از نظر مولانا که برخاسته از تفکّر و جهان­بینی خاص اوست، نگرش تبدیلی و امکانی است که در مهمترین شاخصة روزه؛ یعنی گرسنگی خود را نشان می­دهد. وی با محور قرار دادن جوع و تقابل آن با خورش دنیوی به توصیف و مصداق­یابی در محور جانشینی و هم­نشینی می­پردازد. گرسنگی در این بافت به هم‌بسته­های معنایی و مصداقی خود خاصیتی استعلایی و خدایی می­دهد. در مقابل، خورشهای دنیوی، بنابر خاصیت تبدیلی خود، به وابسته­های خود، وجهه و نمودی حیوانی و سافل می­دهد.<ref>یوسف پور، محمدکاظم، بتلاب اکبرآبادی، محسن، «ساختار دیالکتیکی روزه در متون عرفانی»، فصلنامه پژوهشنامه زبان و ادب فارسی، شماره ۴، ۱۳۹۷، ص۱۵۷ تا ۱۷۴.</ref>
اما یکی از مهمترین ابعاد روزه از نظر مولانا که برخاسته از تفکّر و جهانبینی خاص اوست، نگرش تبدیلی و امکانی است که در مهمترین شاخصة روزه؛ یعنی گرسنگی خود را نشان میدهد. وی با محور قرار دادن جوع و تقابل آن با خورش دنیوی به توصیف و مصداقیابی در محور جانشینی و همنشینی میپردازد. گرسنگی در این بافت به هم‌بستههای معنایی و مصداقی خود خاصیتی استعلایی و خدایی میدهد. در مقابل، خورشهای دنیوی، بنابر خاصیت تبدیلی خود، به وابستههای خود، وجهه و نمودی حیوانی و سافل میدهد.<ref>یوسف پور، محمدکاظم، بتلاب اکبرآبادی، محسن، «ساختار دیالکتیکی روزه در متون عرفانی»، فصلنامه پژوهشنامه زبان و ادب فارسی، شماره ۴، ۱۳۹۷، ص۱۵۷ تا ۱۷۴.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =  
  | شاخه اصلی =ماه‌ها
  | شاخه فرعی۱ =  
  | شاخه فرعی۱ =رمضان
  | شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۳ =
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =
  | تیترها =  
  | تیترها =
  | ویرایش =  
  | ویرایش =
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
خط ۱۴۶: خط ۱۴۵:
  | بازبینی نویسنده=
  | بازبینی نویسنده=
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =  
  | اولویت =
  | کیفیت =  
  | کیفیت =
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۱۷ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۳۶

سؤال

روزه در آثار مولانا چه جایگاهی دارد؟


جنبه مذهبی واقعی شعر مولانا در تلمیحات و اشارات بیشمار او به روزه آشکار می‌شود، و پاره ای از این اشعار در ستایش روزه ماه مبارک رمضان است.

معنی روزه نزدیکتر شدن به زندگی فرشتگان و ملائک است: قوت جبریل از مطبخ نبود. بود از دیدار خلاق وجود. همچنین این قوت ابدال حق. هم زحق دان نز طعام و از طبق.

مولانا ادعا می‌کند بزرگترین ستون از پنج ستون دین روزه است: گرچه ایمان هست مبنی بر بنای پنج رکن. لیک والله هست از آن اعظم الارکان صیام.

مولانا روزه را منجنیقی می‌بیند که با آن برج و باروی قلعه ظلمت و کفر ویران می‌شود: بزن این منجنیق صوم قلعه کفر و ظلمت بر.

روزه با عیسی نیز پیوند می‌یابد زیرا مگر مریم نذر نکرده بود که روزه بگیرد و چون نمی‌توانست سخن بگوید، کودک نوزادش بر پاکیزگی و پاکی او شهادت داد. چون جایگاه عیسی در آسمان چهارم است، روزه می‌تواند مرد مؤمن را نیز به علیین برساند. روزه نم زمزم شد، در عیسی مریم شد. بر طارم چارم شد او در سفر روزه.

روزه همیشه یاریگر است و از این رو در نظر مولانا روزه همچون مادری است که در ماه مبارک رمضان به نزد کودکانش می‌آید:

سوی اطفال بیامد به کرم مادر روزه. مهل ای طفل به سستی طرف چادر روزه.[۱]

تیتر یک

کی از شاعران و نویسندگان بزرگ تاریخ زبان و ادب فارسی که در آثار خویش بسیار از روزه و فرصت ماه رمضان سخن گفته، مولانا جلال‌الدین محمد بلخی خراسانی است.

مولانا روزه را به چه تشبیه کرده است؟

در آثار مولانا، ماه رمضان و روزه و صوم (= روزه) و صیام (= روزه‌داری) به چیزهای گوناگونی مانند شده است. وی در دیوان شمس یا همان دیوان کبیر، گاه ماه رمضان را «بند دهان» خوانده است:

«ماه رمضان آمد، آن بند دهان آمد / زد بر دهن بسته تا لذت لب بیند»

و در ادامهٔ همین غزل، روزه را به قدحی از شراب مانند می‌کند که بازار همه باده‌های دنیایی را می‌شکند و بی جام و باده بزمی سراسر طرب برپا می‌دارد:

«آمد قدح روزه، بشکست قدح‌ها را / تا منکر این عشرت بی باده طرب بیند»

در جایی دیگر هم از روزه با تعبیر «مِی لعل رمضانی» یاد می‌کند؛ اما گاه نیز روزه را آتشی می‌داند که پلیدی‌های نفس را می‌سوزاند، از این رو همچون شرابِ آتش‌گون طراوت و مغزِ جان را سبب می‌شود:

«اگر آتش است روزه، تو زلال بین نه کوزه / تری دماغت آرد چو شراب همچو آذر»

در بخش‌های دیگری از دیوان شمس، مولانا روزه را به صورت اضافه تشبیهی، با این ترکیب‌ها یاد کرده است: «منجنیقِ صوم»، «قافِ صیام»، «سنگِ صوم»، «شِکرِ روزه»، «شررِ روزه»، «صفرای صیام»، «سپرِ روزه» و «اسب تازیِ صیام»

مولانا در غزلی روزه را به منجنیقی مانند کرده که می‌تواند دیوار قلعه تیرگی و ظلمتِ کفرِ درون را ویران کند:

«به گرد قلعه ظلمت نماندی سنگ یک پاره / اگر خود منجنیق صوم دایم سوی باره [= دیوار] ستی

بزن این منجنیق صوم قلعه کفر و ظلمت بر / اگر بودی مسلمانی، مؤذن بر مناره ستی»

قدر و جایگاه روزهٔ اصیل در نظر مولانا آنچنان بالا است که وی چندین قطعه شعر را به تمامی دربارهٔ روزه و بر اساس مضمون صوم و روزه‌داری سروده است. این عارف سده هفتم هجری حتی چندین غزل را با ردیف «روزه» و «صیام» سروده است، از جمله این غزل بلند که با ردیف «صیام» ساخته شده است:

«می‌بسازد جان و دل را بس عجایب کان صیام / گر تو خواهی تا عجب گردی، عجایب دان صیام

گر تو را سودای معراج است بر چرخ حیات / دان که اسب تازی تو هست در میدان، صیام…

ماهی بیچاره را آب آن‌چنان تازه نکرد / آنچه کرد اندر دل و جان‌های مشاقان صیام…»

روزه نگرفتن، شکستنِ کوزه آب حیات است

مولانا چند رباعی نیز درباره شأن و ارزش روزه سروده است. در یکی از این رباعی‌ها مولانا روزه را به زنبیلی مانند کرده که آدمی به وسیله آن می‌تواند در جستجوی رسیدنِ به «فقری» که «فخر» او باشد، به گدایی حق روان شود. در بیت دوم همین رباعی شاعر بار دیگر روزه را به کوزه‌ای مانند کرده که در خود آب حیات را جای داده است. آن‌گاه به زیبایی روزه‌خواری را شکستنِ کوزهٔ آب حیات دانسته است:

«مانندهٔ زنبیل بگیر این روزه / تا روزه کند تو را به حق دریوزه

آب حیوان خنک کند دلسوزه / این روزه چو کوزه است، مشکن کوزه»

شاعرِ عارف در رباعی دیگری روزه و سختی گرسنگی را موجب نورانی شدن انسان و صعودش بر افلاک معرفت معرفی کرده و در عوض در پی شکم و لقمه بودن را ظلمتی دانسته که سرانجامش خاک سیاه گور است:

«در روزه چو از طبع دَمی پاک شوی / اندر پی پاکان تو بر افلاک شوی

از سوزش روزه نور گردی چون شمع / وز ظلمت لقمه، لقمه خاک شوی»

«روزه» در نگاه مولانا پدیده‌ای است که رویی در شریعت دارد و رویی در طریقت. به بیان دیگر مولانا روزه را دارای ظاهر و باطن یا سطح و عمق می‌داند. رو، سطح یا ظاهر روزه از دید وی همان است که شرع بر هر مسلمانی واجب کرده است: دهان از اطعمه و اشربه بستن و در پی کام‌جوییِ شهوتِ حلال نرفتن از اذان صبح تا اذان مغرب. از این رو می‌گوید:

«هین نوبت صبر آمد و ماه روزه / روزی دو مگو ز کاسه و از کوزه…»

اما مولانا بر اساس تعالیم شرع مقدس می‌گوید که این لب از خوراک بستن، مقدمه‌ای است برای اینکه انسان درون خود را شایسته ورود نور معرفت کند. به‌طور کلی همچنان‌که در روایت‌ها و احادیث بسیاری از پرخوری و شکم‌پرکردن منع شده است، مولانا نیز شکم پر را با دریافتن حقیقت و نورانی شدن دل و پرواز به آسمانِ وصال، بیگانه می‌داند:

«معده را پُر کرده‌ای دوش از خمیر و از فطیر / خواب آمد چشم پُر شد، کُنج می‌جُستی، بگیر!

بعد پُر خوردن چه آید؟ خواب غفلت یا حدث [= نجاست] / یار بادنجان چه باشد؟ سرکه باشد یا که سیر!».

مولانا آدمی را هشدار می‌دهد که قدر ماه رمضان را بداند و گاوِ رذایل اخلاقی‌اش را به خنجر روزه ذبح کند:

«تو گاو فربه حرصت به روزه قربان کن / که تا بری به تبرک هلال لاغر عید»؛ و یا:

«به تدریج اَر کنی تو پی [= قطع کردنِ پا] خر دجّال از روزه / ببینی عیسی مریم که در میدان سوارَستی».[۲]

تیتر دو

مولانا در مثنوی بیشتر در بارهٔ جوع عارفانه یا گرسنگی اختیاری سخن گفته است و فریضهٔ روزه را نیز در مطاوی آن آورده است. او بیشتر ایام سال را به روزه می گذرانیده وبه گاه افطار نیز به اندک مایه ای بسنده می‌کرده است. با وجود این طعام ناچیز، به چالاکی چرخ می‌زده و رقص و سماع‌های طولانی و بس سنگین ترتیب می‌داده است به نحوی که کسی نمی‌توانست با او همراهی کند. وی معتقد بود که: «قوت جبریل از مطبخ نبود» از این رو اندامی نحیف و استخوانی داشت. نقل است که روزی به حمام درآمد وبه جسم لاغر خود نگاهی کرد و گفت: در تمام عمر خود از کسی شرمسار نشدم مگر امروز که از این جسم خجالت می‌کشم. اما چه کنم که آسایش من در رنج اوست.

روزه، رزق معنوی می‌آورد

باش در روزه شکیبا و مصر دم به دم قوت خدا را منتظر

کان خدای خوب کار بردبار هدیه‌ها را می‌دهد در انتظار

انتظار نان ندارد مرد سیر که سبک آید وظیفه یا که دیر

(دفتر پنجم، ۱۷۵۱–۱۷۴۹)

گرسنگی اختیاری از هر دارویی درمانگر تر است

جوع، خود سلطان دارو هاست هین جوع در جان نه، چنین خوارش مبین

جمله نا خوش، از مجاعت خوش شده است جمله خوش‌ها بی مجاعت‌ها رد است

(دفترپنجم، ۲۸۳۳–۲۸۳۲)

این دهان بستی دهانی باز شد تا خورندهٔ لقمه‌های راز شد

گر زشیر دیو، تن را وا بری در فطام او بسی نعمت خوری

گر تو این انبان زنان خالی کنی پر ز گوهرهای اجلالی کنی

طفل جان از شیر شیطان باز کن بعد ازآنش با ملک دمساز کن

تا تو تاریک و ملول و تیره ای دان که با دیو لعین همشیره ای

چند خوردی چرب وشیرین از طعام امتحان کن چند روزی درصیام

چند شب‌ها خواب را گشتی اسیر یک شبی بیدار شو دولت بگیر [۳]

تیتر سه

از نکات جالب توجه در فیه مافیه، توجه مولانا به جنبة کارکردی و اخلاقی روزه است؛ یعنی بحث تأویلی روزه در نزد او محدود به شهود و احوال نمیشود، بلکه با بیرونی شدن این مفهوم در بعد اجتماعی نیز طرح می‌گردد. مفهوم بطنی و تأویلی روزه در بافت فکری مولانا بلافاصله نمودی مصداقی پیدا می‌کند و به عنوان یک اصل در سطح اجتماع و عموم مردم کارکرد پیدا میکند. به نظر میرسد که مقام مولانا به عنوان یک واعظ اهل منبر به نگاه او جنبهای مخاطب‌مدار داده است؛ یعنی توجه به حال مخاطب باعث شده است که وی در جهت عملی کردن بحثهای تأویلی و نظری روزه، بلافاصله به مصداقپردازیهایی در قالب افراد برجسته مانند «آدم»، «مصطفی» «ابوبکر» و… که در میان مردم تشخّص خاصی دارند، بپردازد. مولانا در طی فرایند نگاه بطنگرای خود، شاخصه و مرکز تأویل خود را در مضامین فقهی بر دو اصل عمل و محبت قرار میدهد. اصل عمل به نوعی نگاه کارکردی او را نشان می‌دهد که طی آن مضامین فقهی در صورت توجه به معنای عملی و بطنی، معنای خود را کسب می‌کنند. از طرفی با تکیه بر اصل محبت نگاه فراشرعی و حتی فرادینی خود را به مضامین فقهی نشان میدهد که در آن صرف توجه به روزهٔ شرعی رد میشود و چکیده و شاخصة تأویلی آن؛ یعنی محبت در پی فرایند گسترش معنایی، از دور آدم تا پیامبر(ص) را در بر میگیرد.

در مثنوی بنا بر نوع بافت آن که ساختاری لایه لایه دارد و بر تداعیها و پرشهای ذهنی مولانا بنیان نهاده شده است، از روزه نیز در خلال بحثها و مطالب دیگر یاد میشود. وی در مثنوی مانند عارفان پیش از خود نگاهی بطنی به روزه دارد و از مفاهیم متقابل بهره میگیرد.

اما یکی از مهمترین ابعاد روزه از نظر مولانا که برخاسته از تفکّر و جهانبینی خاص اوست، نگرش تبدیلی و امکانی است که در مهمترین شاخصة روزه؛ یعنی گرسنگی خود را نشان میدهد. وی با محور قرار دادن جوع و تقابل آن با خورش دنیوی به توصیف و مصداقیابی در محور جانشینی و همنشینی میپردازد. گرسنگی در این بافت به هم‌بستههای معنایی و مصداقی خود خاصیتی استعلایی و خدایی میدهد. در مقابل، خورشهای دنیوی، بنابر خاصیت تبدیلی خود، به وابستههای خود، وجهه و نمودی حیوانی و سافل میدهد.[۴]

منابع

  1. شیمل، آنِماری، من بادم و تو آتش، ترجمه فریدون بدره ای، تهران، توس، ۱۴۰۰، ص۱۶۲ و ۱۶۳.
  2. دولتشاهی، امیرحسین، مولانادرباره روزه وماه رمضان چه گفته است، خبرگزاری جمهوری اسلامی، تاریخ درج مطلب: ۱۳۹۶، تاریخ بازدید: ۱۴۰۱.
  3. روزه در مثنوی، سایت چکاوک، تاریخ درج مطلب: ۱۳۹۰، تاریخ بازدید: ۱۴۰۱.
  4. یوسف پور، محمدکاظم، بتلاب اکبرآبادی، محسن، «ساختار دیالکتیکی روزه در متون عرفانی»، فصلنامه پژوهشنامه زبان و ادب فارسی، شماره ۴، ۱۳۹۷، ص۱۵۷ تا ۱۷۴.