حسد در قرآن: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | {{سوال}} | ||
دربارهٔ کلمه حسود در قرآن توضیح | دربارهٔ کلمه حسود در قرآن توضیح دهید. | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}}حسد و شرِّ حسود در قرآن به صراحت آمده است. قرآن دستور میدهد از شرّ حسود به خداوند پناه ببرید. در چند جای قرآن، به حسدِ اهل کتاب و دشمنان مسلمانان، اشاره شده است. مفسران، حسد را از بدترین صفات رذیله دانستهاند که ریشه بسیاری از رذائل اخلاقی است. | {{پاسخ}}حسد و شرِّ حسود در قرآن به صراحت آمده است. قرآن دستور میدهد از شرّ حسود به خداوند پناه ببرید. در چند جای قرآن، به حسدِ اهل کتاب و دشمنان مسلمانان، اشاره شده است. مفسران، حسد را از بدترین صفات رذیله دانستهاند که ریشه بسیاری از رذائل اخلاقی است. | ||
خط ۱۹: | خط ۱۸: | ||
== عوامل و پیامدهای حسد == | == عوامل و پیامدهای حسد == | ||
{{نوشتار اصلی|پیامدهای حسد}} | |||
برای حسد عواملی را برشمردهاند از قبیل: عداوت؛ بدین معنا که حسود بخواهد به صاحب نعمتی تکبر کند و آن برایش میسور نباشد، مگر آن که نعمت او از دست برود و لذا حسود آرزو میکند که آن شخص ورشکست شود. حب ریاست، خوف و ترس و خبث طینت و بدذاتی هم از موجبات حسد است، ولی همهٔ اینها و عوامل دیگری که ممکن است در تحقق حسد نقش داشته باشد، کلا بر میگردد به این که انسان وقتی که دیگری را واجد کمال و نعمتی میبیند و خود را فاقد آن، در چنین حالی ذلت نفس برایش رخ میدهد و خود را حقیر میپندارد و همین امر باعث میشود که آرزوی زوال نعمت از غیر خود بکند. | برای حسد عواملی را برشمردهاند از قبیل: عداوت؛ بدین معنا که حسود بخواهد به صاحب نعمتی تکبر کند و آن برایش میسور نباشد، مگر آن که نعمت او از دست برود و لذا حسود آرزو میکند که آن شخص ورشکست شود. حب ریاست، خوف و ترس و خبث طینت و بدذاتی هم از موجبات حسد است، ولی همهٔ اینها و عوامل دیگری که ممکن است در تحقق حسد نقش داشته باشد، کلا بر میگردد به این که انسان وقتی که دیگری را واجد کمال و نعمتی میبیند و خود را فاقد آن، در چنین حالی ذلت نفس برایش رخ میدهد و خود را حقیر میپندارد و همین امر باعث میشود که آرزوی زوال نعمت از غیر خود بکند. | ||
نسخهٔ ۱۶ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۳۷
دربارهٔ کلمه حسود در قرآن توضیح دهید.
حسد و شرِّ حسود در قرآن به صراحت آمده است. قرآن دستور میدهد از شرّ حسود به خداوند پناه ببرید. در چند جای قرآن، به حسدِ اهل کتاب و دشمنان مسلمانان، اشاره شده است. مفسران، حسد را از بدترین صفات رذیله دانستهاند که ریشه بسیاری از رذائل اخلاقی است.
تعریف حسد
حسد یکی از رذائل اخلاقی است که در آیات و روایات مورد نهی و مذمت قرار گرفته است و آن حالت نفسانی است که صاحب آن زوال و سلب نعمت و کمال را یا چیزی را که خود نعمت پنداشته است از غیر خودش، آرزو کند چه خود آن را داشته باشد و چه نداشته باشد، چه بخواهد به خودش برسد و چه نخواهد.
برخی هم اینطور معنا کرده اند که حسادت، تمنای سلب نعمت است از دیگری که به صلاح او باشد،یعنی حسود دوست دارد نعمتها از طرف مقابل گرفته شود، خواه آن نعمت به حسود برسد یا نرسد.[۱] یا حسد حد افراطىِ رفتار كسى دانسته شده است كه از نیكبختى مردمان رنج میبرد. در تعریفى دقیقتر، آرزوى زوالِ نعمتهاى دیگران است كه چه بسا با تلاش براى نابودى آن همراه باشد.[۲] به کسی که چنین صفتی دارد، حسود گفته میشود و این صفت ناپسند و خلاف عقل و شرع معلول عواملی و خود نیز علت است برای رذائل و مفاسد دیگری که هر کدام در جای خود از آفات دین و ایمان است.
فرق حسد با غبطه در این است که صاحب غبطه آرزو میکند آنچه را دیگری دارد او هم داشته باشد بدون آن که میل به زوال آن کمال و سلب آن نعمت از غیر را داشته باشد. ولی حسود کسی است که رشد و پیشرفت دیگری را خواهان نیست.
حسد در آیات قرآن
در قرآن به شرِّ حسد تصریح شده است و گفته شده است از شر حسود باید به خداوند پناه آورد: ﴿وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ؛ و از شرّ هر حسودی هنگامی که حسد میورزد!﴾(فلق:۵) مفسران ذیل این آیه، حسد را از بدترین و زشتترین صفات رذیله شمردهاند.[۳] در جای دیگر قرآن اشاره به این دارد که اهل کتاب از روی حسد آرزو دارند مسلمانان از ایمانشان دست بکشند. (آیه ۱۰۹ سوره بقره، آیه ۵۴ سوره نساء) و در سوره فتح آمده است که متخلفین حدیبیه، به مؤمنان تهمت حسد زدند تا آنان را از غنایم سهمی باشد.[۴]
در برخی آیات قرآن بدون اینکه کلمه حسد و مشتقات آن در آنجا باشد، معنا و مفهوم حسد را میرساند: در قرآن آمده است از آنچه که خدا برتری داده است برخی را بر برخی دیگر، آرزو نکنید(آیه ۳۲ سوره نساء)؛ که این آیه را مفسران حمل بر نکوهش طمع و مذمت حسد دانستهاند. و داستان برادران یوسف که حسد آنان، موجب آزار رساندن به یوسف شد.(آیه ۸ سوره یوسف) و جای دیگر درباره دشمنان مسلمانان می فرماید اگر خوشی به شما برسد آنان اندوهگین می شود.[۵] که مفسران این آیه را حمل بر حسد آنان کردهاند.
عوامل و پیامدهای حسد
برای حسد عواملی را برشمردهاند از قبیل: عداوت؛ بدین معنا که حسود بخواهد به صاحب نعمتی تکبر کند و آن برایش میسور نباشد، مگر آن که نعمت او از دست برود و لذا حسود آرزو میکند که آن شخص ورشکست شود. حب ریاست، خوف و ترس و خبث طینت و بدذاتی هم از موجبات حسد است، ولی همهٔ اینها و عوامل دیگری که ممکن است در تحقق حسد نقش داشته باشد، کلا بر میگردد به این که انسان وقتی که دیگری را واجد کمال و نعمتی میبیند و خود را فاقد آن، در چنین حالی ذلت نفس برایش رخ میدهد و خود را حقیر میپندارد و همین امر باعث میشود که آرزوی زوال نعمت از غیر خود بکند.
نتیجه حسد خشم گرفتن بر مقدرات الهی و اعتراض بر کارهای حکیمانه خداوند متعال است. لذا امام صادق(ع) میفرماید: «آفت دین، حسد، خود بینی و فخرفروشی است»[۶] بزرگترین سرمایه نجات آدمی، ایمان و دین است که حسد این سرمایه را مطابق روایات رسیده از معصومین(ع) نابود میکند، همان گونه که آتش هیزم را از بین میبرد.[۷]
ایمانی که نور الهی است و قلب آدمی را مورد تجلیات خداوند قرار میدهد و به آن در آن حد توسعه میدهد که وسیع تر از جمیع موجودات میشود و خداوند در حدیث قدسی در مورد قلبی که ایمان درآن جا گرفته میفرماید: «من در آسمان و زمین نگنجم؛ ولی در دل بنده مؤمنم جای گیرم»[۸] به وسیله حسد زائل میشود؛ و دلی با آن وسعت در اثر کدورت این رذیله اخلاقی و این صفت خبیث و زشت چنان گرفته و تنگ میشود که آثار آن در تمام وجود انسان ظاهر میگردد. مؤمن خوف و حزنش خدائی است، امّا حسود خوف و حزنش در اطراف کسی میچرخد که زوال نعمت و قدرت او را میخواهد. حسود هم در دنیا معذب است هم در آخرت، هم در دنیا ضرر کرده و هم در آخرت.
مطالعه بیشتر
۱ـ امام خمینی (ره) شرح چهل حدیث، ص۱۰۵ به بعد.
۲ـ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۵، ص۲۰۶ به بعد.
۳ـ شهید مطهری، مرتضی، مجموعه آثار (انسان کامل)، ج۲۳، ص۱۰۳.
منابع
- ↑ حسد از دیدگاه قرآن و روانشناسی، حسن خانی، بشارت 1386 شماره 59.
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱، ص 6119.
- ↑ تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲۷، ص۴۶۲
- ↑ آیه ۱۵ سوره فتح
- ↑ آیه ۱۲۰ سوره آلعمران
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، بی جا، اسوه، سوم، ۱۳۷۵ش، ح۵، ص۲۱۰.
- ↑ همان، ج۵، ص۲۰۶. ح۱.
- ↑ امام خمینی (موسوی)، روح الله، شرح چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، سوم، ۱۳۷۲ش، ص۵۹.