شفاعت جوشش مهر خداوند: تفاوت میان نسخهها
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'هٔ' به 'ه') |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
همه مهربانی و عطوفت شفاعت کنندگان از آن خداوند خالق مهر و عطوفت و بازتاب ترحم و رحمت او است. [[امام صادق(ع)]] برای این که کسی سوء برداشتی نسبت به موضوع شفاعت نداشته باشد و سهمی مستقل برای شفعاء در نظر نگیرد میفرماید: «بدانید که احدی از مخلوقین اعم از [[فرشتگان]] مقرب و [[پیامبران]] مرسل و دیگران، در پیشگاه الهی کاری از دستش ساخته نمیباشد و اگر میخواهید به [[شفاعت]] آنان دل خوش باشید در صدد کسب رضایت الهی باشید که مالک مغفرت و رحمت است.»<ref>محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج۲، ص۱۴۷۱، ح۹۴۷۴.</ref> | همه مهربانی و عطوفت شفاعت کنندگان از آن خداوند خالق مهر و عطوفت و بازتاب ترحم و رحمت او است. [[امام صادق(ع)]] برای این که کسی سوء برداشتی نسبت به موضوع شفاعت نداشته باشد و سهمی مستقل برای شفعاء در نظر نگیرد میفرماید: «بدانید که احدی از مخلوقین اعم از [[فرشتگان]] مقرب و [[پیامبران]] مرسل و دیگران، در پیشگاه الهی کاری از دستش ساخته نمیباشد و اگر میخواهید به [[شفاعت]] آنان دل خوش باشید در صدد کسب رضایت الهی باشید که مالک مغفرت و رحمت است.»<ref>محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج۲، ص۱۴۷۱، ح۹۴۷۴.</ref> | ||
آنچه در حل این پرسش راه گشا است توجه به این مطلب است که نگاه ما نسبت به مسئله شفاعت و امثال آن نظیر: [[توسل]] و [[زیارات]] و… میباید نگاه [[توحیدی]] باشد و نقش شفاعت کنندگان را از منظر توحید ربوبی باید مد نظر قرار داد و کار شفاعت و وساطت آنان را صرفاً مجرای | آنچه در حل این پرسش راه گشا است توجه به این مطلب است که نگاه ما نسبت به مسئله شفاعت و امثال آن نظیر: [[توسل]] و [[زیارات]] و… میباید نگاه [[توحیدی]] باشد و نقش شفاعت کنندگان را از منظر توحید ربوبی باید مد نظر قرار داد و کار شفاعت و وساطت آنان را صرفاً مجرای اراده الهی و جزء شئون ربوبیت او دانست که تدبیر همه هستی در انحصار قدرت او است. در پرتو چنین بینشی، هم مسئله شفاعت و جایگاه شفعاء به خوبی روشن میشود و هم معرفت ناب توحیدی که اساس وجود همه اعتقادات است فکر انسان را نورانی و نور بصیرت را در وجود انسان همواره روشن نگه میدارد. | ||
==اجازه خدا برای شفاعت== | ==اجازه خدا برای شفاعت== |
نسخهٔ ۱۵ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۸:۱۵
آیا شفاعت کنندگان مهربانتر از خداوند مهربان هستند؟ زیرا فرض آن است که اگر شفاعت آنان نمیبود گناهکاران مبتلا به عذاب میشدند یا عذاب شان دوام مییافت.
شفاعت کنندگان مهربانتر از خداوند نیستند، شفاعت کننده برای امر شفاعت، صِرفاً مَجرای رسیدن به فیض الهی است که از خود استقلالی ندارد. شفاعت، مقامی است از منشأ رحمت و مهر خداوند که به شفاعت کننده عطا شده تا این رحمت و عطوفت الهی را به واسطه خودش به سایر بندگان انتقال دهد، چرا که اقتضای حکمت الهی اینست که بهرهمندی از رحمت و مغفرت الهی باید از راه اسباب صورت بگیرد و شفیع یکی از اسباب رسیدن به فیض و رحمت الهی است. مهربانی شفاعت کننده بازتاب مهر و عطوفت خداوند برای بندگانش است و تا خداوند مهربان اجازه ندهد هیچ شفاعتی صورت نمیگیرد و به خاطر مهربانی خداست که بندگانش مورد شفاعت اولیای برگزیده او قرار میگیرند.
نقش شفیع
شفاعت کنندگان در امر شفاعت، صرفاً مجاری فیض الهیاند و هیچ نقش مستقلی از خود ندارند، بلکه آنچه در جریان شفاعت مطرح است، جوشش رحمت بیکران خداوندی است و شفاعت کنندگان هر کدام مظهر مهر و رحمت خداوند رحیم و غفورند نه چیز دیگر. منتهی چون اقتضای حکمت الهی این است که بهرهمندی از وسعت رحمت و فوز مغفرت باید از راه اسباب و وسائط انجام پذیرد، لذا خداوند این فیض را از کانال شفیعان همانند پیامبران و اوصیاء، مؤمنین، علما، شهدا، صالحین و فرشتگان، به بندگانش میرساند چنانکه در روایات نیز آمده است.[۱]
همه مهربانی و عطوفت شفاعت کنندگان از آن خداوند خالق مهر و عطوفت و بازتاب ترحم و رحمت او است. امام صادق(ع) برای این که کسی سوء برداشتی نسبت به موضوع شفاعت نداشته باشد و سهمی مستقل برای شفعاء در نظر نگیرد میفرماید: «بدانید که احدی از مخلوقین اعم از فرشتگان مقرب و پیامبران مرسل و دیگران، در پیشگاه الهی کاری از دستش ساخته نمیباشد و اگر میخواهید به شفاعت آنان دل خوش باشید در صدد کسب رضایت الهی باشید که مالک مغفرت و رحمت است.»[۲]
آنچه در حل این پرسش راه گشا است توجه به این مطلب است که نگاه ما نسبت به مسئله شفاعت و امثال آن نظیر: توسل و زیارات و… میباید نگاه توحیدی باشد و نقش شفاعت کنندگان را از منظر توحید ربوبی باید مد نظر قرار داد و کار شفاعت و وساطت آنان را صرفاً مجرای اراده الهی و جزء شئون ربوبیت او دانست که تدبیر همه هستی در انحصار قدرت او است. در پرتو چنین بینشی، هم مسئله شفاعت و جایگاه شفعاء به خوبی روشن میشود و هم معرفت ناب توحیدی که اساس وجود همه اعتقادات است فکر انسان را نورانی و نور بصیرت را در وجود انسان همواره روشن نگه میدارد.
اجازه خدا برای شفاعت
نگرش قرآن کریم نسبت به مسئله شفاعت این گونه است که اولاً امر شفاعت را مطلقاً در پرتو اذن الهی ممکن میداند ﴿لاتَنْفَعُ الشَّفاعَه إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ﴾[۳] شفاعت جز در سایه اذن خداوند رحمان کارساز نیست، ﴿مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ﴾[۴]چه کسی در پیشگاه او بدون رخصت و اجازهی او میتواند تقاضای شفاعت نماید؟ ثانیاً بهرهمندی از شفاعت را حساب شده و ضابطهمند میداند از نظر قرآن فقط کسانی میتوانند از این موقعیت استفاده نمایند و از پادرمیانی شفیعان سود ببرند که اوصاف خاصی داشته باشند و معیار عام آن نیز رضایت الهی از متقاضی شفاعت میباشد و فقط در صورت کسب رضایت الهی، شفاعت انبیاء و اولیاء در مورد او پذیرفته میشود و آنان اذن شفاعت پیدا میکنند ﴿وَ لایَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضی﴾[۵] شفعا در روز قیامت حق شفاعت ندارند مگر برای کسانی که خداوند از آنها خشنود باشد. قرآن کریم با نگرش توحیدی به مسئله شفاعت، هیچ سهم مستقلی برای غیر خدا قائل نبوده و هرگونه نقش آفرینی شفیعان را منوط و مشروط به صدور اذن الهی میداند.
نقش ایمان و عمل صالح در شفاعت
قرآن کریم از سوی دیگر با نگاه تربیتی به مسئله، میزان بهرهمندی از شفاعت را وابسته به ایمان و صحت اعتقادات مردم میداند که معیار آن نیز رضایت و خشنودی الهی از آنان در اثر این باورهای صحیح و عمل براساس آن ذکر نموده است.
براساس آیه ﴿وَلا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضی﴾[۶] آنچه در بهرهمندی از وساطت شفاعت کنندگان روز قیامت که خداوند سرنوشت بسیاری از بندگان و گناهکاران را در گرو تصمیم و عنایت آنان قرار داده است مهم و تعیینکننده است لزوم سنخیت و شباهت با ایشان از طریق معرفت، عمل صالح و ارتباط با آنان است تا بتوانند امید به دستگیری آنان که خداوند کلید ورود به بهشت و نجات از جهنم را در اختیار آنان قرار داده است داشته باشند و لازمه چنین امیدواری نیز شناخت و تبعیت از آنان است و لذا پیامبر میفرماید: «کسی که اعتقاد به شفاعت من نداشته باشد مشمول شفاعت نخواهد شد»[۷]
روشن است که اعتقاد به شفاعت پیامبر(ص) فرع بر معرفت و ایمان به آن حضرت و پیروی از دستورات اوست تا از این طریق بتوانند پیوند معنوی و علقه ایمانی با حضرت داشته باشند و به شفاعت او امیدوار باشند.
موضوع شفاعت یک امر تصادفی و نسنجیده نیست، بلکه دقیق و حساب شده و ضابطهمند میباشد. هم شفاعت نمودن انبیاء و اولیاء بعد از اجازه رسمی الهی است، و هم بهرهمندی از آن مشروط به تأیید الهی و داشتن علقه ایمانی و پیوند با اولیاء و انبیاء است، رسول اکرم میفرماید: «فیض شفاعت نصیب افراد بی ایمان یا مشرک یا اهل کفر و انسانهای لائیک نمیشود بلکه این عنایت ویژه و مخصوص اهل ایمان و توحید است.»[۸]
اگر در این حدیث از شرک و کفر و بیدینی به عنوان عامل محرومیت از شفاعت یاد شده است، یا در روایات دیگر ازبرخی از گناهان کبیره نظیر: دشمنی با اهلبیت(ع)[۹] سبک شمردن نماز،[۱۰] نوشیدن شراب و مسکرات،[۱۱] ظلم و ستمگری،[۱۲] عدم اعتقاد به شفاعت[۱۳] و… به عنوان عوامل محرومیت از شفاعت ذکر شده است، به خاطر این است که این گونه گناهان موجب قطع پیوند و گسستن این ارتباط میباشد، و مانع از تعلق شفاعت میگردد و لذا امید به شفاعت نه تنها باعث تجری بر گناه نیست بلکه سازنده و عامل اصلاح نیز هست.
با توجه به آنچه اشاره شد، مسئله شفاعت به معنای بهره گرفتن شایستگان از عفو و رحمت واسعه پروردگار منّان در پرتو دستگیری و عنایت اولیاء الهی، یکی از معارف ناب قرآنی و از اعتقادات اصیل و امیدبخش اسلام است که از یکسو به خاطر زمینههای مساعد افراد و از سوی دیگر به خاطر مقام و منزلت و آبروی اولیاء الهی مخصوصاً پیامبر اسلام (ص) و ائمه، این تفضل از رهگذر شفاعت آنان نصیب دیگران میگردد و بسیاری از کسانی که اهل عذاب و آتش اند و مستحق عقوبت و مجازات، بوسیله آنان نجات مییابند و به صف اهل بهشت میپیوندند.
مطالعه بیشتر
- شفاعت در قلمرو عقل و قرآن و حدیث، نوشته آیت الله جعفر سبحانی.
- تفسیر المیزان، ج ۱، ذیل آیه ۴۸، سوره مبارکه بقره.
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ پیامبر اکرم: «الشفاعه للانبیاء و الاوصیاء و المؤمنین و الملائکه»، ری شهری، میزان الحکمه، دارالحدیث، ج ۲، ص ۱۴۷۶و مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۸، ص ۵۸، ح ۷۵.
- ↑ محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج۲، ص۱۴۷۱، ح۹۴۷۴.
- ↑ محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج۲، ص۱۴۷۱، ح۹۵۲۳.
- ↑ (بقره؛۲۵۵).
- ↑ (انبیاء:۲۸).
- ↑ (انبیاء:۲۸).
- ↑ میزان الحکمه، ج ۲، ص ۱۴۷۲، ح۹۴۸۷.
- ↑ بحارالانوار، ج ۸، ص ۵۸، ح۷۵.
- ↑ بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۲۳۴، باب ۱۰، ح۴۷.
- ↑ وسایل الشیعه، ج ۲۵، ص ۳۲۷، باب ۱۵.
- ↑ وسایل الشیعه، ج ۲۵، ص ۳۲۷، باب ۱۵.
- ↑ محدث نوری، مستدرک الوسایل، ج ۱۱، ص ۳۶۴، باب ۴۷.
- ↑ میزان الحکمه، ج ۲، ص ۱۴۷۳، ح۹۴۸۹.