پرش به محتوا

پیش نویس:ایمان ابوطالب: تفاوت میان نسخه‌ها

Meysamhasani (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Meysamhasani (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش}}
{{تکمیل}}


{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
خط ۵: خط ۵:
آیا ایمان حضرت ابوطالب با توجه به منابع اسلامی قابل اثبات است؟
آیا ایمان حضرت ابوطالب با توجه به منابع اسلامی قابل اثبات است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
در میان علمای شیعه اتفاق و اجماع بر ایمان جناب ابوطالب وجود دارد، کما اینکه روایات اهل بیت(ع) نیز بر این معنا تصریح کامل دارد. در کتب اهل سنت نیز قرائن قوی وجود دارد که ایشان مومن به خدای واحد بوده اند.
در میان علمای شیعه اتفاق و اجماع بر ایمان جناب ابوطالب وجود دارد، کما اینکه روایات اهل بیت(ع) نیز بر این معنا تصریح کامل دارد. در کتب اهل سنت نیز قرائن قوی وجود دارد که ایشان مؤمن به خدای واحد بوده‌اند.


{{درگاه|سنت|تاریخ}}
{{درگاه|سنت|تاریخ}}
خط ۱۱: خط ۱۱:


== رفتار و بیانات ==
== رفتار و بیانات ==
حضرت ابوطالب با زبان و رفتار خودشان، حضرت محمد(ص) را یاری داده و از آن حضرت بدفاع بر می خواستند. حمایت های متعدد ایشان به صورت بیانی و رفتاری از جمله قرائنی است که در کتب شیعه و اهل تسنن وجود دارد.در ذیل به برخی از این قضایا اشاره می کنیم و تفصیل و ذکر شواهد دیگر را به کتب و مقالات ارجاع می دهیم.
حضرت [[ابوطالب]] با زبان و رفتار خودشان، [[حضرت محمد(ص)]] را یاری داده و از آن حضرت بدفاع برمی‌خواستند. حمایت‌های متعدد ایشان به صورت بیانی و رفتاری از جمله قرائنی است که در کتب شیعه و اهل تسنن وجود دارد. در ذیل به برخی از این قضایا اشاره می‌کنیم و تفصیل و ذکر شواهد دیگر را به کتب و مقالات ارجاع می‌دهیم.
* [[امام صادق(ع)]] در روایت معتبری<ref name=":023">{{یادکرد کتاب|عنوان=مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول|سال=1404|نام=محمّد باقر|نام خانوادگی=مجلسی|ناشر=دار الکتب الإسلامیّة|جلد=5|صفحه=256|مکان=تهران}}</ref> فرمودند: چون ابوطالب در گذشت [[جبرئیل]] بر رسول خدا(ص) فرود آمد و به او گفت: ای محمد، از مکه بیرون شو زیرا در آن یاوری نداری و [[قریش]] به پیغمبر شوریدند و آن حضرت گریخت تا به کوهی رسید که آن را حجون می‌نامیدند و بدان کوه پناهنده شد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الکافی|سال=1430|نام=أبو جعفر محمّد بن یعقوب|نام خانوادگی=الکلینی الرازی|ناشر=دار الحدیث|جلد=2|صفحه=464-465|مکان=قم}}</ref>
* ابن اسحاق می‌گوید (بعد از نزول آیه تبت یدا ابی لهب) پس زمانی که قریش بر علیه پیامبر هم پیمان شدند و آن اقدامات قبیح را بر ضد پیامبر انجام دادند ابوطالب گفت:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=السیرة النبویة|نام خانوادگی= ابن هشام الحمیری|ناشر=مکتبة محمدعلی صبیح وأولاده |جلد=1|صفحه=235|مکان=قاهره}}</ref><ref name=":03">{{یادکرد کتاب|عنوان=سیرة ابن إسحاق|نام خانوادگی=محمد بن إسحاق بن یسار|ناشر=مکتب دراسات التاریخ و المعارف الإسلامیة|صفحه=156-157}}</ref>
<blockquote>ألم تعلموا أنا وجدنا محمدا ** نبیا کموسی خط فی أول الکتب


* امام صادق(ع) در روایت معتبری<ref name=":023">{{یادکرد کتاب|عنوان=مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول|سال=1404|نام=محمّد باقر|نام خانوادگی=مجلسی|ناشر=دار الکتب الإسلامیّة|جلد=5|صفحه=256|مکان=تهران}}</ref> فرمودند: چون ابوطالب در گذشت جبرئيل بر رسول خدا(ص) فرود آمد و به او گفت: اى محمد، از مكه بيرون شو زيرا در آن ياورى ندارى و قريش به پيغمبر شوريدند و آن حضرت گريخت تا به كوهى رسيد كه آن را حجون مى ناميدند و بدان كوه پناهنده شد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الکافی|سال=1430|نام=أبو جعفر محمّد بن يعقوب|نام خانوادگی=الكليني الرازي|ناشر=دار الحديث|جلد=2|صفحه=464-465|مکان=قم}}</ref>
و لسنا و رب البیت نسلم أحمدا ** علی الحال من عض الزمان و لا کرب
* ابن اسحاق می گويد (بعد از نزول آيه تبت يدا ابى لهب) پس زمانى كه قريش بر عليه پيامبر هم پيمان شدند و آن اقدامات قبيح را بر ضد پيامبر انجام دادند ابو طالب گفت:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=السيرة النبوية|نام خانوادگی= ابن هشام الحميري|ناشر=مكتبة محمدعلي صبيح وأولاده |جلد=1|صفحه=235|مکان=قاهره}}</ref><ref name=":03">{{یادکرد کتاب|عنوان=سيرة ابن إسحاق|نام خانوادگی=محمد بن إسحاق بن يسار|ناشر=مكتب دراسات التاريخ و المعارف الإسلامية|صفحه=156-157}}</ref>
<blockquote>ألم تعلموا أنا وجدنا محمدا  **  نبيا كموسى خط في أول الكتب


و لسنا و رب البيت نسلم أحمدا  **  على الحال‌ من عض الزمان و لا كرب‌
آیا نمی‌دانید که ما محمد را به عنوان یک پیامبر یافتیم، همانند [[موسی]]، و در اول همه کتاب‌ها، به پیامبری او تصریح شده است؟ به خدای کعبه قسم، ما به خاطر سختی‌ها و مشکلات این پیامبر را با بت عوض نمی‌کنیم.</blockquote>
* بعد از اینکه [[عمرو عاص]] به حبشه رفت تا [[جعفر بن ابیطالب]] و همراهانش را پیش نجاشی پادشاه حبشه رسوا کند و آن‌ها را از پادشاه حبشه تحویل گرفته و برای مجازات به حجاز نزد مشرکین برگرداند. ابن کثیر می‌گوید: زیاد از این اسحاق نقل کرده است که ابوطالب زمانی که برخورد قریش را دید نامه ای به نجاشی نوشت و در آن ضمن ابیاتی او را به عدل و احسان نسبت به کسانی که از خانواده اش به او پناهنده شده‌اند دعوت کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=البدایه والنهایه|نام خانوادگی=ابن کثیر|ناشر=دار إحیاء التراث العربی|جلد=3|صفحه=97|مکان=بیروت}}</ref>
<blockquote>ونعلم أبیت اللعن أنک ماجد ** کریم فلا یشقی إلیک المجانب


آیا نمی‌دانید که ما محمد را به عنوان یک پیامبر یافتیم، همانند موسی، و در اول همه کتاب ها، به پيامبري او تصریح شده است؟ به خداي كعبه قسم، ما به خاطر سختی‌ها و مشکلات این پیامبر را با بت عوض نمی‌کنیم.</blockquote>
ونعلم بأن الله زادک بسطة ** وأسباب خیر کلها بک لازب
* بعد از اینکه عمرو عاص به حبشه رفت تا جعفر بن ابیطالب و همراهانش را پیش نجاشی پادشاه حبشه رسوا کند و آن ها را از پادشاه حبشه تحویل گرفته و برای مجازات به حجاز نزد مشرکین برگرداند. ابن کثیر می گوید: زیاد از این اسحاق نقل کرده است که ابوطالب زمانی که برخورد قریش را دید نامه ای به نجاشي نوشت و در آن ضمن ابياتي او را به عدل و احسان نسبت به کسانی که از خانواده اش به او پناهنده شده اند. دعوت کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=البدايه والنهايه|نام خانوادگی=ابن كثير|ناشر=دار إحياء التراث العربي|جلد=3|صفحه=97|مکان=بیروت}}</ref>
<blockquote>ونعلم، أبيت اللعن، أنك ماجد  **  كريم فلا يشقى إليك المجانب


ونعلم بأن الله زادك بسطة  **  وأسباب خير كلها بك لازب
و می‌دانیم که تو چنان خوب و کریم هستی که از طرف تو به کسی که نزد تو است ستم نمی‌شود. و می‌دانیم که خدا قدرت تو را زیاد کرده است و همه اسباب نیکی و خیر با تو عجین است.</blockquote>
* حاکم می‌گوید: از ابن اسحاق نقل شده که گفت: ابو طالب ابیاتی برای نجاشی سرود که او را به رفتار نیک با پناهندگان و دفاع از آنان دعوت کرده بود:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المستدرک علی الصحیحین|نام خانوادگی=أبو عبدالله الحاکم النیسابوری|ناشر=دار الکتب العلمیة|جلد=2|صفحه=680|مکان=بیروت}}</ref>


و میدانیم که تو چنان خوب و کریم هستی که از طرف تو به کسی که نزد تو است ستم نمي شود. و می دانیم که خدا قدرت تو را زیاد کرده است و همه اسباب نیکی و خیر با تو عجین است.</blockquote>
<blockquote>لیعلم خیار الناس أن محمدا ** وزیر لموسی والمسیح ابن مریم
* حاكم می گوید: از این اسحاق نقل شده که گفت: ابو طالب ابیاتی برای نجاشی سرود که او را به رفتار نیک با پناهندگان و دفاع از آنان دعوت کرده بود:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المستدرك على الصحيحين|نام خانوادگی=أبو عبد الله الحاكم النيسابوري|ناشر=دار الكتب العلمية|جلد=2|صفحه=680|مکان=بیروت}}</ref>


<blockquote>ليعلم خيار الناس أن محمدا ** وزير لموسى والمسيح ابن مريم
أتانا بهدی مثل ما أتیا به ** فکل بأمر الله یهدی ویعصم


أتانا بهدي مثل ما أتيا به  **  فكل بأمر الله يهدي ويعصم
باید بداند که بهترین مردم حضرت محمد است و او وزیر موسی و حضرت مسیح است. برای ما هدایتی آورد مثل هدایتی که آن دو آورده‌اند پس هر کدام از آنها به امر و فرمان خدا هدایت می‌کند و حفظ می‌شود.</blockquote>[[علامه امینی]] بعد از ذکر این اشعار می‌گویند: «من نمی‌دانم که شهادت و اعتراف به نبوت اگر با این شیوه‌های مختلفی که در این اشعار ذکر شد محقق نگردد با چه چیزی محقق می‌شود؟ و اگر یکی از این مطالب یا شعرها از هر کس دیگر نقل شده بود همه بر [[اسلام]] او متفق القول بودند، اما همه این مطالب باز هم دلالت بر اسلام ابو طالب نمی‌کند. این مسئله عجیب است و جای تأمل دارد!!»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الغدیر فی الکتاب والسنة والأدب|نام=عبد الحسین|نام خانوادگی=الأمینی النجفی|ناشر=دار الکتاب العربی|جلد=7|صفحه=341|مکان=بیروت|سال=1387}}</ref>
 
* ابن هشام می‌گوید: «زمانی که ابوطالب از بزرگان عرب نسبت به حمله به قوم خود ترسید قصیده ای سرود که در آن به حرم مکه و منزلت آن پناه برده بود و از بزرگان قومش در آن قصیده طلب دوستی کرد و او همگان را باخبر کرده بود از این شعرش که او هرگز رسول خدا را تسلیم آنها نخواهد کرد و او را در مقابل هیچ چیز رها نخواهد کرد مگر اینکه بدون او بمیرد.»<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=السیرة النبویة|نام خانوادگی=ابن هشام الحمیری|ناشر=مکتبة محمدعلی صبیح وأولاده|جلد=1|صفحه=235|مکان=قاهره}}</ref>
باید بداند که بهترین مردم حضرت محمد است و او وزیر موسي و حضرت مسیح است. براي ما هدايتي آورد مثل هدایتی که آن دو آورده اند پس هر کدام از آنها به امر و فرمان خدا هدایت می کند و حفظ می شود.</blockquote>علامه امینی بعد از ذکر این اشعار می گویند: من نمی دانم که شهادت و اعتراف به نبوت اگر با این شیوه های مختلفی که در این اشعار ذکر شد محقق نگردد با چه چیزی محقق می شود؟ و اگر یکی از این مطالب یا شعرها از هر کس دیگر نقل شده بود همه بر اسلام او متفق القول بودند، اما همه این مطالب باز هم دلالت بر اسلام ابو طالب نمی کند. این مسأله عجیب است و جای تامل دارد!!<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الغدير في الكتاب والسنة والأدب|نام=عبد الحسين|نام خانوادگی=الأميني النجفي|ناشر=دار الکتاب العربی|جلد=7|صفحه=341|مکان=بیروت|سال=1387}}</ref>
* در روایت معتبری<ref name=":025">{{یادکرد کتاب|عنوان=مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول|سال=1404|نام=محمّد باقر|نام خانوادگی=مجلسی|ناشر=دار الکتب الإسلامیّة|جلد=5|صفحه=256|مکان=تهران}}</ref> امام صادق(ع) فرمودند: پیامبر(ص) در [[مسجد الحرام]] بود در حالی که لباس‌های نو بر تن داشت، مشرکین شکمبه شتری را بر او افکندند و لباس‌هایش را آلوده کردند، پیامبر از این عمل آنچنان ناراحت شد که فقط خدا می‌داند، پس این اتفاق پیامبر نزد ابوطالب آمد و گفت: ای عمو! حسب و جایگاه مرا در میان خود چگونه می‌بینی؟ ابوطالب گفت: مگر چه شده‌ای برادر زاده؟! پیامبر ماجرا را تعریف کرد، ابوطالب [[حمزه]] را طلبید و خودش هم شمشیر برگرفت و به حمزه گفت: شکمبه را بردار، سپس همراه پیامبر به سوی آن قوم رفت تا نزد قریش رسید، آنها گرد کعبه بودند، چون او را دیدند آثار خشم و غضب را در چهره‌اش خواندند، آنگاه به حمزه گفت: شکمبه را بر سبیل همه بمال، او چنین کرد، تا به نفر آخرشان هم مالید، سپس ابوطالب متوجه پیغمبر(ص) شد و گفت: ای برادر زادام اینست حسب و جایگاه تو در میان ما.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الکافی|سال=1430|نام=أبو جعفر محمّد بن یعقوب|نام خانوادگی=الکلینی الرازی|ناشر=دار الحدیث|جلد=2|صفحه=464|مکان=قم}}</ref>
* ابن هشام می گوید: زمانی که ابوطالب از بزرگان عرب نسبت به حمله به قوم خود ترسید قصيده اي سرود که در آن به حرم مکه و منزلت آن پناه برده بود و از بزرگان قومش در آن قصیده طلب دوستی کرد و او همگان را باخبر کرده بود از این شعرش که او هرگز رسول خدا را تسلیم آنها نخواهد کرد و او را در مقابل هیچ چیز رها نخواهد کرد مگر اینکه بدون او بمیرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=السيرة النبوية|نام خانوادگی=ابن هشام الحميري|ناشر=مكتبة محمدعلي صبيح وأولاده|جلد=1|صفحه=235|مکان=قاهره}}</ref>
 
* در روایت معتبری<ref name=":025">{{یادکرد کتاب|عنوان=مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول|سال=1404|نام=محمّد باقر|نام خانوادگی=مجلسی|ناشر=دار الکتب الإسلامیّة|جلد=5|صفحه=256|مکان=تهران}}</ref> امام صادق(ع) فرمودند: پيامبر(ص) در مسجد الحرام بود در حالی که لباس هاى نو بر تن داشت، مشركين شكمبه شترى را بر او افكندند و لباس هايش را آلوده كردند، پيامبر از اين عمل آنچنان ناراحت شد كه فقط خدا میداند، پس این اتفاق پیامبر نزد ابوطالب آمد و گفت: اى عمو! حسب و جایگاه مرا در ميان خود چگونه ميبينى‌؟ ابوطالب گفت: مگر چه شده اى برادر زاده‌؟! پیامبر ماجرا را تعریف کرد، ابوطالب حمزه را طلبيد و خودش هم شمشير برگرفت و به حمزه گفت: شكمبه را بردار، سپس همراه پيامبر به سوى آن قوم رفت تا نزد قريش رسيد، آنها گرد كعبه بودند، چون او را ديدند آثار خشم و غضب را در چهره‌اش خواندند، آنگاه به حمزه گفت: شكمبه را بر سبيل همه بمال، او چنين كرد، تا به نفر آخرشان هم ماليد، سپس ابوطالب متوجه پيغمبر(ص) شد و گفت: ای برادر زادام اينست حسب و جایگاه تو در ميان ما.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الکافی|سال=1430|نام=أبو جعفر محمّد بن يعقوب|نام خانوادگی=الكليني الرازي|ناشر=دار الحديث|جلد=2|صفحه=464|مکان=قم}}</ref>


== روایات ==
== روایات ==
=== روایات شیعه ===
=== روایات شیعه ===
روایات بسیاری در کتب شیعه وجود دارد که اثبات کننده ایمان و منزلت رفیع ایشان است و اینک به برخی از آن روایات اشاره می کنیم:
روایات بسیاری در کتب شیعه وجود دارد که اثبات کننده ایمان و منزلت رفیع ایشان است و اینک به برخی از آن روایات اشاره می‌کنیم:


'''صحیحه اسحاق بن جعفر:''' اسحاق بن جعفر از پدرش امام صادق(ع) نقل كند كه به آن حضرت عرض شد: آنها (اهل سنت) گمان كنند كه ابو طالب كافر بوده است. حضرت فرمود: دروغ گويند، چگونه ابوطالب كافر است در حالی كه ميگويد: مگر نميدانند كه ما محمد را مانند موسى پيغمبرى يافته‌ايم كه در كتابهاى نخست و سلف نامش نوشته است‌؟ و در حديث ديگر فرمود: چگونه مى‌شود كه ابو طالب كافر باشد؟ در صورتى كه خود او ميگويد: مردم دانسته‌اند كه ما فرزند خود را بدروغ نسبت ندهيم و به سخن ياوه‌سرايان اعتنا نمي‌شود. او روسفيد و آبرومندى است كه به احترام آبروى او طلب باران مى‌شود. او فريادرس يتيمان و پناه بيوه زنانست.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الکافی|سال=1430|نام=أبو جعفر محمّد بن يعقوب|نام خانوادگی=الكليني الرازي|ناشر=دار الحديث|جلد=2|صفحه=463|مکان=قم}}</ref>  
'''صحیحه اسحاق بن جعفر:''' اسحاق بن جعفر از پدرش امام صادق(ع) نقل کند که به آن حضرت عرض شد: آنها (اهل سنت) گمان کنند که ابو طالب کافر بوده است. حضرت فرمود: دروغ گویند، چگونه [[ابوطالب]] کافر است در حالی که می‌گوید: مگر نمی‌دانند که ما محمد را مانند موسی پیغمبری یافته‌ایم که در کتابهای نخست و سلف نامش نوشته است؟ و در حدیث دیگر فرمود: چگونه می‌شود که ابو طالب کافر باشد؟ در صورتی که خود او می‌گوید: مردم دانسته‌اند که ما فرزند خود را بدروغ نسبت ندهیم و به سخن یاوه‌سرایان اعتنا نمی‌شود. او روسفید و آبرومندی است که به احترام آبروی او طلب باران می‌شود. او فریادرس یتیمان و پناه بیوه زنانست.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الکافی|سال=1430|نام=أبو جعفر محمّد بن یعقوب|نام خانوادگی=الکلینی الرازی|ناشر=دار الحدیث|جلد=2|صفحه=463|مکان=قم}}</ref>


تمام راویان حدیث ثقه بوده و روایت صحیحه می باشد.<ref name=":02">{{یادکرد کتاب|عنوان=مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول|سال=1404|نام=محمّد باقر|نام خانوادگی=مجلسی|ناشر=دار الکتب الإسلامیّة|جلد=5|صفحه=254|مکان=تهران}}</ref>
تمام راویان حدیث ثقه بوده و [[روایت صحیح]] می‌باشد.<ref name=":02">{{یادکرد کتاب|عنوان=مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول|سال=1404|نام=محمّد باقر|نام خانوادگی=مجلسی|ناشر=دار الکتب الإسلامیّة|جلد=5|صفحه=254|مکان=تهران}}</ref>


'''صحیحه هشام:''' امام صادق(ع) حكايت ابوطالب حكايت اصحاب كهف است كه ايمان را مخفی كردند و شرك را اظهار داشتند، پس خدا پاداششان را دو بار به آنها داد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الکافی|سال=1430|نام=أبو جعفر محمّد بن يعقوب|نام خانوادگی=الكليني الرازي|ناشر=دار الحديث|جلد=2|صفحه=462|مکان=قم}}</ref>
'''صحیحه هشام:''' امام صادق(ع) حکایت ابوطالب حکایت [[اصحاب کهف]] است که ایمان را مخفی کردند و شرک را اظهار داشتند، پس خدا پاداششان را دو بار به آنها داد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=الکافی|سال=1430|نام=أبو جعفر محمّد بن یعقوب|نام خانوادگی=الکلینی الرازی|ناشر=دار الحدیث|جلد=2|صفحه=462|مکان=قم}}</ref>


تمام روات ثقه بوده و روایت صحیح السند می باشد.<ref name=":022">{{یادکرد کتاب|عنوان=مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول|سال=1404|نام=محمّد باقر|نام خانوادگی=مجلسی|ناشر=دار الکتب الإسلامیّة|جلد=5|صفحه=253|مکان=تهران}}</ref>
تمام روات ثقه بوده و روایت [[صحیح السند]] می‌باشد.<ref name=":022">{{یادکرد کتاب|عنوان=مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول|سال=1404|نام=محمّد باقر|نام خانوادگی=مجلسی|ناشر=دار الکتب الإسلامیّة|جلد=5|صفحه=253|مکان=تهران}}</ref>


'''معتبره مفضل:''' در معتبره مفضّل بن عمر از امام صادق(ع): روزى امير المؤمنين(ع) در فضاى عمومى شهر نشسته و مردم به گردش جمع شده بودند، مردى به سوى حضرت رفت و گفت: اى امير المؤمنين، تو در جايگاهى هستى كه خداوند تو را به آن[مقام] رسانده است و با اين حال پدرت در آتش شكنجه مى‌شود؟ حضرت به او فرمود: ساكت شو خداوند دهانت را مهر كند، به آن كسى كه محمد(ص) را حقيقتا به پيامبرى برانگيخت سوگند، اگر پدرم براى هر گناهكارى بر روى زمين ميانجيگرى كند خداوند شفاعت او را دربارۀ آنان مى‌پذيرد. آيا پدر من به آتش عذاب مى‌شود درحالى‌كه پسر او تقسيم‌كنندۀ آتش است‌؟! آنگاه فرمود: به آن كسى كه محمد(ص) را برانگيخت سوگند نور ابى طالب در روز رستاخيز نورهاى مخلوفات را فرو مى‌نشاند، مگر پنج نور را: نور محمد(ص) و نور من و نور فاطمه و نور حسن و حسين و پيشوايان از فرزندان حسين؛ زيرا نور او از همان نور ماست كه خداوند دو هزار سال پيش از آفرينش آدم آن را آفريد.<ref name=":094">{{یادکرد کتاب|عنوان=الأمالی|سال=1414|نام=محمد بن الحسن|نام خانوادگی=طوسی|ناشر=دارالثقافة|صفحه=702-305|مکان=قم}}</ref>
'''معتبره مفضل:''' در معتبره مفضّل بن عمر از امام صادق(ع): روزی [[امیرالمؤمنین(ع)]] در فضای عمومی شهر نشسته و مردم به گردش جمع شده بودند، مردی به سوی حضرت رفت و گفت: ای امیرالمؤمنین، تو در جایگاهی هستی که خداوند تو را به آن[مقام] رسانده است و با این حال پدرت در آتش شکنجه می‌شود؟ حضرت به او فرمود: ساکت شو خداوند دهانت را مهر کند، به آن کسی که [[محمد(ص)]] را حقیقتاً به پیامبری برانگیخت سوگند، اگر پدرم برای هر گناهکاری بر روی زمین میانجیگری کند خداوند شفاعت او را دربارهٔ آنان می‌پذیرد. آیا پدر من به آتش عذاب می‌شود درحالی‌که پسر او تقسیم‌کنندهٔ آتش است؟! آنگاه فرمود: به آن کسی که محمد(ص) را برانگیخت سوگند نور ابی طالب در روز رستاخیز نورهای مخلوفات را فرومی‌نشاند، مگر پنج نور را: نور محمد(ص) و نور من و نور [[حضرت فاطمه(س)|فاطمه]] و نور حسن و [[امام حسین علیه‌السلام|حسین]] و پیشوایان از فرزندان حسین؛ زیرا نور او از همان نور ماست که خداوند دو هزار سال پیش از آفرینش آدم آن را آفرید.<ref name=":094">{{یادکرد کتاب|عنوان=الأمالی|سال=1414|نام=محمد بن الحسن|نام خانوادگی=طوسی|ناشر=دارالثقافة|صفحه=702-305|مکان=قم}}</ref>


== بیان علماء ==
== بیان علماء ==
جمع اقوال همه علماء در این مقام نمی گنجد و در ادامه به کلام برخی از علماء  متذکر می شویم:
در میان علمای شیعه اجماع و اتفاق نظر بر ایمان و اسلام ابوطالب وجود دارد. به عنوان مثال اندیشمندانی همچون [[شیخ مفید]]<ref name=":0333">{{یادکرد کتاب|عنوان=أوائل المقالات فی المذاهب والمختارات|نام خانوادگی=الشیخ المفید|ناشر=دار المفید|صفحه=45|مکان=بیروت|سال=1414}}</ref> که از علمای متقدم شیعه و [[جایگاه علامه مجلسی|علامه مجلسی]] که از علمای متاخر می‌باشند، به این اجماع تصریح کرده‌اند.<ref name=":024">{{یادکرد کتاب|عنوان=بحار الأنوار|سال=1983|نام=محمّد باقر|نام خانوادگی=مجلسی|ناشر=دارالاحیاء التراث|جلد=35|صفحه=138-139|مکان=بیروت}}</ref>
 
در میان علمای شیعه اجماع و اتفاق نظر بر ایمان و اسلام ابوطالب وجود دارد. به عنوان مثال اندیشمندانی همچون شیخ مفید<ref name=":0333">{{یادکرد کتاب|عنوان=أوائل المقالات في المذاهب والمختارات|نام خانوادگی=الشيخ المفيد|ناشر=دار المفيد|صفحه=45|مکان=بیروت|سال=1414}}</ref> که از علمای متقدم شیعه و علامه مجلسی که از علمای متاخر می باشند، به این اجماع تصریح کرده اند.<ref name=":024">{{یادکرد کتاب|عنوان=بحار الأنوار|سال=1983|نام=محمّد باقر|نام خانوادگی=مجلسی|ناشر=دارالاحیاء التراث|جلد=35|صفحه=138-139|مکان=بیروت}}</ref>
 
اما کلام برخی از علمای اهل سنت که دلالت بر ایمان جناب ابوطالب می کند، از این قرار است:
* علامه علی اجهوری و تلمسانی: لا ينبغي أن يذكر إلاّ بحماية النبي(ص)، لأنه حماه و نصره بقوله و فعله. و في ذكره بمكروه أذيّة للنبی(ص)، و مؤذي النبي كافر.<ref name=":032">{{یادکرد کتاب|عنوان=ديوان أبي طالب بن عبد المطلب|سال=2003|نام خانوادگی=المهزمي، ابو هفان|ناشر=دار و مکتبة الهلال|صفحه=32|مکان=بیروت}}</ref>


* امام ابوطاهر: من أبغض أبا طالب فهو كافر.<ref name=":0322">{{یادکرد کتاب|عنوان=ديوان أبي طالب بن عبد المطلب |سال=2003|نام خانوادگی= المهزمي، ابو هفان|صفحه=32|مکان=بیروت|ناشر=دار و مکتبة الهلال}}</ref>
اما کلام برخی از علمای اهل سنت که دلالت بر ایمان جناب ابوطالب می‌کند، از این قرار است:
* امام أحمد بن الحسين الموصلی: إن بغض أبي طالب كفر.<ref name=":03222">{{یادکرد کتاب|عنوان=ديوان أبي طالب بن عبد المطلب |سال=2003|نام خانوادگی= المهزمي، ابو هفان|صفحه=32|مکان=بیروت|ناشر=دار و مکتبة الهلال}}</ref>
* علامه علی اجهوری و تلمسانی: سزاوار نیست که از ابوطالب یاد شود الا به عنوان حامی پیامبر(ص)؛ چرا که ایشان با کلام و افعالش از پیامبر(ص) حمایت نموده و ایشان را یاری کرد. و یاد کردن ایشان به بدی سبب آذار پیامبر(ص) می‌باشد. هرکس پیامبر(ص) را اذیت کند کافر می‌باشد.<ref name=":032">{{یادکرد کتاب|عنوان=دیوان أبی طالب بن عبد المطلب|سال=2003|نام خانوادگی=المهزمی، ابو هفان|ناشر=دار و مکتبة الهلال|صفحه=32|مکان=بیروت}}</ref>
* قال ابن التين: إن فى شعر أبى طالب هذا دليلا على أنه كان يعرف نبوة النبى- صلى الله عليه وسلم- قبل أن يبعث، لما أخبره به بحيرى وغيره من شأنه.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المواهب اللدنية بالمنح المحمدية|نام=أبو العباس، شهاب الدين|نام خانوادگی= القسطلاني القتيبي|ناشر=المكتبة التوفيقية |جلد=1|صفحه=113|مکان=قاهره}}</ref>
* امام ابوطاهر: هر کسی بغض ابوطالب را داشته باشد کافر است.<ref name=":0322">{{یادکرد کتاب|عنوان=دیوان أبی طالب بن عبد المطلب |سال=2003|نام خانوادگی= المهزمی، ابو هفان|صفحه=32|مکان=بیروت|ناشر=دار و مکتبة الهلال}}</ref>
* الحافظ أبو الفضل بن حجر: بأن ابن إسحاق ذكر أن إنشاء أبى طالب لهذا الشعر كان بعد البعثة، ومعرفة أبى طالب بنبوته- عليه السّلام- جاءت فى كثير من الأخبار وتمسك بها الشيعة فى أنه كان مسلما.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المواهب اللدنية بالمنح المحمدية|نام=أبو العباس، شهاب الدين|نام خانوادگی=القسطلاني القتيبي |ناشر=المكتبة التوفيقية|جلد=1|صفحه=113|مکان=قاهره}}</ref>
* امام أحمد بن الحسین الموصلی: بغض ابوطالب بطور قطع کفر است.<ref name=":03222">{{یادکرد کتاب|عنوان=دیوان أبی طالب بن عبد المطلب |سال=2003|نام خانوادگی= المهزمی، ابو هفان|صفحه=32|مکان=بیروت|ناشر=دار و مکتبة الهلال}}</ref>
* لعلى بن حمزة البصرى جزآ جمع فى شعر أبى طالب، وزعم أنه كان مسلما، وأنه مات على الإسلام.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المواهب اللدنية بالمنح المحمدية|نام=أبو العباس، شهاب الدين|نام خانوادگی=القسطلاني القتيبي |ناشر=المكتبة التوفيقية|جلد=1|صفحه=114|مکان=قاهره}}</ref>
* ابن التین بعد از آوردن شعری از جناب ابوطالب می‌گوید: این شعر ابوطالب دلیلی است که او قبل از بعثت، به نبوت پیامبر(ص) آگاهی داشته.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة|نام=أبو العباس، شهاب الدین|نام خانوادگی= القسطلانی القتیبی|ناشر=المکتبة التوفیقیة |جلد=1|صفحه=113|مکان=قاهره}}</ref>
* ابوالفداء: ومن شعر أبي طالب مما يدل على أنه كان مصدقاً لرسول الله صلى الله عليه وسلم قوله:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المختصر في أخبار البشر|نام=إسماعيل بن علي|نام خانوادگی= أبو الفداء عماد الدين|ناشر=المطبعة الحسينية المصرية |جلد=1|صفحه=120|مکان=قاهره}}</ref><blockquote>و دعوتني وعلمتْ أنك صادق ... ولقد صدقت وكنت ثم أمينا  ولقد علمت بأن دين محمد ... من خير أديان البرية دينا.</blockquote>
* الحافظ أبو الفضل بن حجر می‌گوید: ابن اسحاق متذکر می‌شود که ابوطالب این شعر را بعد از بعثت بیان کرده است. و آگاهی ابوطالب به نبوت پیامبر(ص) در بسیاری از اخبار آمده است و شیعیان برای اثبات اسلام ابوطالب به این اخبار تمسک کرده‌اند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة|نام=أبو العباس، شهاب الدین|نام خانوادگی=القسطلانی القتیبی |ناشر=المکتبة التوفیقیة|جلد=1|صفحه=113|مکان=قاهره}}</ref>
* علی بن حمزه بصری در اثری، اشعار ابوطالب را جمع کرده و در دیدگاه او ابوطالب مسلمان بوده و با دین اسلام از دنیا رحلت کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة|نام=أبو العباس، شهاب الدین|نام خانوادگی=القسطلانی القتیبی |ناشر=المکتبة التوفیقیة|جلد=1|صفحه=114|مکان=قاهره}}</ref>
* ابوالفداء: از شعرهای ابوطالب که دلالت می‌کند ایشان پیامبر(ص) را تصدیق نموده این شعر است:<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المختصر فی أخبار البشر|نام=إسماعیل بن علی|نام خانوادگی= أبو الفداء عماد الدین|ناشر=المطبعة الحسینیة المصریة |جلد=1|صفحه=120|مکان=قاهره}}</ref><blockquote>و دعوتنی و علمت أنک صادق ** ولقد صدقت وکنت ثم أمینا  ولقد علمت بأن دین محمد ** من خیر أدیان البریة دینا  مرا (به سوی خدا) دعوت کردی، و می‌دانستی که راست‌گویی و به‌راستی که راست گفتی و در آن هنگام امین بودی. و من یقین دارم که دین محمد، از بهترینِ دین‌های مردمان است.</blockquote>پایان کلام خود را به بیانی از [[شهید مطهری]] ختم می‌کنیم. ایشان در کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» می‌گویند:<ref name=":033">{{یادکرد کتاب|عنوان=مجموعه آثار شهید مطهری|سال=1390|نام=مرتضی|نام خانوادگی=مطهری|ناشر=صدرا|جلد=19|صفحه=256|مکان=تهران}}</ref>
<blockquote>چنان‌که می‌دانیم در گردش خلافت از [[بنی‌امیه|امویان]] به [[عباسیان]]، بنی الحسن یعنی فرزندزادگان امام حسن با بنی العباس همکاری داشتند، اما بنی الحسین یعنی فرزندزادگان امام حسین -که در رأس آنها در آن وقت امام صادق بود- از همکاری با بنی العباس خودداری کردند. بنی العباس با اینکه در ابتدا خود را تسلیم و خاضع نسبت به بنی الحسن نشان می‌دادند و آنها را از خود شایسته‌تر می‌خواندند، در پایان کار به آنها خیانت کردند و اکثر آنها را با قتل و حبس از میان بردند. بنی العباس برای پیشبرد سیاست خود شروع کردند به تبلیغ علیه بنی الحسن. از جمله تبلیغات ناروای آنها این بود که گفتند [[ابوطالب]] -که جد اعلای بنی الحسن و عموی پیغمبر است- مسلمان نبود و [[کافر]] از دنیا رفت و اما [[عباس]] که عموی دیگر پیغمبر است وجد اعلای ماست مسلمان شد و مسلمان از دنیا رفت. پس ما که اولاد عموی مسلمان پیغمبریم از بنی الحسن که اولاد عموی کافر پیغمبرند برای خلافت شایسته‌تریم. در این راه پول‌ها خرج کردند و قصه‌ها جعل کردند. هنوز هم که هست، گروهی از اهل تسنن تحت تأثیر همان تبلیغات و اقدامات فتوا به کفر ابوطالب می‌دهند. هر چند اخیراً تحقیقاتی در میان محققان اهل تسنن در این زمینه به عمل آمده و افق تاریخ از این نظر روشن‌تر می‌شود.</blockquote>


== مطالعه بیشتر ==
== مطالعه بیشتر ==
* کتاب منیة الراغب في إیمان أبی طالب(ع)؛ تألیف شیخ محمدرضا طبسی نجفی
* کتاب منیة الراغب فی إیمان أبی طالب(ع)؛ تألیف شیخ محمدرضا طبسی نجفی
* کتاب ايمان ابي طالب(ع) و سيرته؛ علامه امینی
* الصحیح من سیرة النبی الأعظم(ص)، سید جعفر مرتضی عاملی، جلد ۴
* مقاله ایمان ابوطالب(ع)؛ مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)
* کتاب ایمان ابی طالب(ع) و سیرته؛ علامه امینی
* مقاله ایمان ابوطالب(ع)؛ مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج)


==منابع==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =کلام
  | شاخه اصلی =شخصیت‌ها و مشاهیر
  | شاخه فرعی۱ =
  | شاخه فرعی۱ =مسلمانان
  | شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۲ =صحابه
  | شاخه فرعی۳ =
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ ژوئن ۲۰۲۵، ساعت ۰۱:۵۵

الگو:تکمیل


سؤال

آیا ایمان حضرت ابوطالب با توجه به منابع اسلامی قابل اثبات است؟

در میان علمای شیعه اتفاق و اجماع بر ایمان جناب ابوطالب وجود دارد، کما اینکه روایات اهل بیت(ع) نیز بر این معنا تصریح کامل دارد. در کتب اهل سنت نیز قرائن قوی وجود دارد که ایشان مؤمن به خدای واحد بوده‌اند.

درگاه‌ها



رفتار و بیانات

حضرت ابوطالب با زبان و رفتار خودشان، حضرت محمد(ص) را یاری داده و از آن حضرت بدفاع برمی‌خواستند. حمایت‌های متعدد ایشان به صورت بیانی و رفتاری از جمله قرائنی است که در کتب شیعه و اهل تسنن وجود دارد. در ذیل به برخی از این قضایا اشاره می‌کنیم و تفصیل و ذکر شواهد دیگر را به کتب و مقالات ارجاع می‌دهیم.

  • امام صادق(ع) در روایت معتبری[۱] فرمودند: چون ابوطالب در گذشت جبرئیل بر رسول خدا(ص) فرود آمد و به او گفت: ای محمد، از مکه بیرون شو زیرا در آن یاوری نداری و قریش به پیغمبر شوریدند و آن حضرت گریخت تا به کوهی رسید که آن را حجون می‌نامیدند و بدان کوه پناهنده شد.[۲]
  • ابن اسحاق می‌گوید (بعد از نزول آیه تبت یدا ابی لهب) پس زمانی که قریش بر علیه پیامبر هم پیمان شدند و آن اقدامات قبیح را بر ضد پیامبر انجام دادند ابوطالب گفت:[۳][۴]

ألم تعلموا أنا وجدنا محمدا ** نبیا کموسی خط فی أول الکتب

و لسنا و رب البیت نسلم أحمدا ** علی الحال من عض الزمان و لا کرب

آیا نمی‌دانید که ما محمد را به عنوان یک پیامبر یافتیم، همانند موسی، و در اول همه کتاب‌ها، به پیامبری او تصریح شده است؟ به خدای کعبه قسم، ما به خاطر سختی‌ها و مشکلات این پیامبر را با بت عوض نمی‌کنیم.

  • بعد از اینکه عمرو عاص به حبشه رفت تا جعفر بن ابیطالب و همراهانش را پیش نجاشی پادشاه حبشه رسوا کند و آن‌ها را از پادشاه حبشه تحویل گرفته و برای مجازات به حجاز نزد مشرکین برگرداند. ابن کثیر می‌گوید: زیاد از این اسحاق نقل کرده است که ابوطالب زمانی که برخورد قریش را دید نامه ای به نجاشی نوشت و در آن ضمن ابیاتی او را به عدل و احسان نسبت به کسانی که از خانواده اش به او پناهنده شده‌اند دعوت کرد.[۵]

ونعلم أبیت اللعن أنک ماجد ** کریم فلا یشقی إلیک المجانب

ونعلم بأن الله زادک بسطة ** وأسباب خیر کلها بک لازب

و می‌دانیم که تو چنان خوب و کریم هستی که از طرف تو به کسی که نزد تو است ستم نمی‌شود. و می‌دانیم که خدا قدرت تو را زیاد کرده است و همه اسباب نیکی و خیر با تو عجین است.

  • حاکم می‌گوید: از ابن اسحاق نقل شده که گفت: ابو طالب ابیاتی برای نجاشی سرود که او را به رفتار نیک با پناهندگان و دفاع از آنان دعوت کرده بود:[۶]

لیعلم خیار الناس أن محمدا ** وزیر لموسی والمسیح ابن مریم

أتانا بهدی مثل ما أتیا به ** فکل بأمر الله یهدی ویعصم

باید بداند که بهترین مردم حضرت محمد است و او وزیر موسی و حضرت مسیح است. برای ما هدایتی آورد مثل هدایتی که آن دو آورده‌اند پس هر کدام از آنها به امر و فرمان خدا هدایت می‌کند و حفظ می‌شود.

علامه امینی بعد از ذکر این اشعار می‌گویند: «من نمی‌دانم که شهادت و اعتراف به نبوت اگر با این شیوه‌های مختلفی که در این اشعار ذکر شد محقق نگردد با چه چیزی محقق می‌شود؟ و اگر یکی از این مطالب یا شعرها از هر کس دیگر نقل شده بود همه بر اسلام او متفق القول بودند، اما همه این مطالب باز هم دلالت بر اسلام ابو طالب نمی‌کند. این مسئله عجیب است و جای تأمل دارد!!»[۷]

  • ابن هشام می‌گوید: «زمانی که ابوطالب از بزرگان عرب نسبت به حمله به قوم خود ترسید قصیده ای سرود که در آن به حرم مکه و منزلت آن پناه برده بود و از بزرگان قومش در آن قصیده طلب دوستی کرد و او همگان را باخبر کرده بود از این شعرش که او هرگز رسول خدا را تسلیم آنها نخواهد کرد و او را در مقابل هیچ چیز رها نخواهد کرد مگر اینکه بدون او بمیرد.»[۸]
  • در روایت معتبری[۹] امام صادق(ع) فرمودند: پیامبر(ص) در مسجد الحرام بود در حالی که لباس‌های نو بر تن داشت، مشرکین شکمبه شتری را بر او افکندند و لباس‌هایش را آلوده کردند، پیامبر از این عمل آنچنان ناراحت شد که فقط خدا می‌داند، پس این اتفاق پیامبر نزد ابوطالب آمد و گفت: ای عمو! حسب و جایگاه مرا در میان خود چگونه می‌بینی؟ ابوطالب گفت: مگر چه شده‌ای برادر زاده؟! پیامبر ماجرا را تعریف کرد، ابوطالب حمزه را طلبید و خودش هم شمشیر برگرفت و به حمزه گفت: شکمبه را بردار، سپس همراه پیامبر به سوی آن قوم رفت تا نزد قریش رسید، آنها گرد کعبه بودند، چون او را دیدند آثار خشم و غضب را در چهره‌اش خواندند، آنگاه به حمزه گفت: شکمبه را بر سبیل همه بمال، او چنین کرد، تا به نفر آخرشان هم مالید، سپس ابوطالب متوجه پیغمبر(ص) شد و گفت: ای برادر زادام اینست حسب و جایگاه تو در میان ما.[۱۰]

روایات

روایات شیعه

روایات بسیاری در کتب شیعه وجود دارد که اثبات کننده ایمان و منزلت رفیع ایشان است و اینک به برخی از آن روایات اشاره می‌کنیم:

صحیحه اسحاق بن جعفر: اسحاق بن جعفر از پدرش امام صادق(ع) نقل کند که به آن حضرت عرض شد: آنها (اهل سنت) گمان کنند که ابو طالب کافر بوده است. حضرت فرمود: دروغ گویند، چگونه ابوطالب کافر است در حالی که می‌گوید: مگر نمی‌دانند که ما محمد را مانند موسی پیغمبری یافته‌ایم که در کتابهای نخست و سلف نامش نوشته است؟ و در حدیث دیگر فرمود: چگونه می‌شود که ابو طالب کافر باشد؟ در صورتی که خود او می‌گوید: مردم دانسته‌اند که ما فرزند خود را بدروغ نسبت ندهیم و به سخن یاوه‌سرایان اعتنا نمی‌شود. او روسفید و آبرومندی است که به احترام آبروی او طلب باران می‌شود. او فریادرس یتیمان و پناه بیوه زنانست.[۱۱]

تمام راویان حدیث ثقه بوده و روایت صحیح می‌باشد.[۱۲]

صحیحه هشام: امام صادق(ع) حکایت ابوطالب حکایت اصحاب کهف است که ایمان را مخفی کردند و شرک را اظهار داشتند، پس خدا پاداششان را دو بار به آنها داد.[۱۳]

تمام روات ثقه بوده و روایت صحیح السند می‌باشد.[۱۴]

معتبره مفضل: در معتبره مفضّل بن عمر از امام صادق(ع): روزی امیرالمؤمنین(ع) در فضای عمومی شهر نشسته و مردم به گردش جمع شده بودند، مردی به سوی حضرت رفت و گفت: ای امیرالمؤمنین، تو در جایگاهی هستی که خداوند تو را به آن[مقام] رسانده است و با این حال پدرت در آتش شکنجه می‌شود؟ حضرت به او فرمود: ساکت شو خداوند دهانت را مهر کند، به آن کسی که محمد(ص) را حقیقتاً به پیامبری برانگیخت سوگند، اگر پدرم برای هر گناهکاری بر روی زمین میانجیگری کند خداوند شفاعت او را دربارهٔ آنان می‌پذیرد. آیا پدر من به آتش عذاب می‌شود درحالی‌که پسر او تقسیم‌کنندهٔ آتش است؟! آنگاه فرمود: به آن کسی که محمد(ص) را برانگیخت سوگند نور ابی طالب در روز رستاخیز نورهای مخلوفات را فرومی‌نشاند، مگر پنج نور را: نور محمد(ص) و نور من و نور فاطمه و نور حسن و حسین و پیشوایان از فرزندان حسین؛ زیرا نور او از همان نور ماست که خداوند دو هزار سال پیش از آفرینش آدم آن را آفرید.[۱۵]

بیان علماء

در میان علمای شیعه اجماع و اتفاق نظر بر ایمان و اسلام ابوطالب وجود دارد. به عنوان مثال اندیشمندانی همچون شیخ مفید[۱۶] که از علمای متقدم شیعه و علامه مجلسی که از علمای متاخر می‌باشند، به این اجماع تصریح کرده‌اند.[۱۷]

اما کلام برخی از علمای اهل سنت که دلالت بر ایمان جناب ابوطالب می‌کند، از این قرار است:

  • علامه علی اجهوری و تلمسانی: سزاوار نیست که از ابوطالب یاد شود الا به عنوان حامی پیامبر(ص)؛ چرا که ایشان با کلام و افعالش از پیامبر(ص) حمایت نموده و ایشان را یاری کرد. و یاد کردن ایشان به بدی سبب آذار پیامبر(ص) می‌باشد. هرکس پیامبر(ص) را اذیت کند کافر می‌باشد.[۱۸]
  • امام ابوطاهر: هر کسی بغض ابوطالب را داشته باشد کافر است.[۱۹]
  • امام أحمد بن الحسین الموصلی: بغض ابوطالب بطور قطع کفر است.[۲۰]
  • ابن التین بعد از آوردن شعری از جناب ابوطالب می‌گوید: این شعر ابوطالب دلیلی است که او قبل از بعثت، به نبوت پیامبر(ص) آگاهی داشته.[۲۱]
  • الحافظ أبو الفضل بن حجر می‌گوید: ابن اسحاق متذکر می‌شود که ابوطالب این شعر را بعد از بعثت بیان کرده است. و آگاهی ابوطالب به نبوت پیامبر(ص) در بسیاری از اخبار آمده است و شیعیان برای اثبات اسلام ابوطالب به این اخبار تمسک کرده‌اند.[۲۲]
  • علی بن حمزه بصری در اثری، اشعار ابوطالب را جمع کرده و در دیدگاه او ابوطالب مسلمان بوده و با دین اسلام از دنیا رحلت کرد.[۲۳]
  • ابوالفداء: از شعرهای ابوطالب که دلالت می‌کند ایشان پیامبر(ص) را تصدیق نموده این شعر است:[۲۴]

    و دعوتنی و علمت أنک صادق ** ولقد صدقت وکنت ثم أمینا ولقد علمت بأن دین محمد ** من خیر أدیان البریة دینا مرا (به سوی خدا) دعوت کردی، و می‌دانستی که راست‌گویی و به‌راستی که راست گفتی و در آن هنگام امین بودی. و من یقین دارم که دین محمد، از بهترینِ دین‌های مردمان است.

    پایان کلام خود را به بیانی از شهید مطهری ختم می‌کنیم. ایشان در کتاب «نظام حقوق زن در اسلام» می‌گویند:[۲۵]

چنان‌که می‌دانیم در گردش خلافت از امویان به عباسیان، بنی الحسن یعنی فرزندزادگان امام حسن با بنی العباس همکاری داشتند، اما بنی الحسین یعنی فرزندزادگان امام حسین -که در رأس آنها در آن وقت امام صادق بود- از همکاری با بنی العباس خودداری کردند. بنی العباس با اینکه در ابتدا خود را تسلیم و خاضع نسبت به بنی الحسن نشان می‌دادند و آنها را از خود شایسته‌تر می‌خواندند، در پایان کار به آنها خیانت کردند و اکثر آنها را با قتل و حبس از میان بردند. بنی العباس برای پیشبرد سیاست خود شروع کردند به تبلیغ علیه بنی الحسن. از جمله تبلیغات ناروای آنها این بود که گفتند ابوطالب -که جد اعلای بنی الحسن و عموی پیغمبر است- مسلمان نبود و کافر از دنیا رفت و اما عباس که عموی دیگر پیغمبر است وجد اعلای ماست مسلمان شد و مسلمان از دنیا رفت. پس ما که اولاد عموی مسلمان پیغمبریم از بنی الحسن که اولاد عموی کافر پیغمبرند برای خلافت شایسته‌تریم. در این راه پول‌ها خرج کردند و قصه‌ها جعل کردند. هنوز هم که هست، گروهی از اهل تسنن تحت تأثیر همان تبلیغات و اقدامات فتوا به کفر ابوطالب می‌دهند. هر چند اخیراً تحقیقاتی در میان محققان اهل تسنن در این زمینه به عمل آمده و افق تاریخ از این نظر روشن‌تر می‌شود.

مطالعه بیشتر

  • کتاب منیة الراغب فی إیمان أبی طالب(ع)؛ تألیف شیخ محمدرضا طبسی نجفی
  • الصحیح من سیرة النبی الأعظم(ص)، سید جعفر مرتضی عاملی، جلد ۴
  • کتاب ایمان ابی طالب(ع) و سیرته؛ علامه امینی
  • مقاله ایمان ابوطالب(ع)؛ مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج)

منابع

  1. مجلسی، محمّد باقر (۱۴۰۴). مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول. ج۵. تهران: دار الکتب الإسلامیّة. ص۲۵۶.
  2. الکلینی الرازی، أبو جعفر محمّد بن یعقوب (۱۴۳۰). الکافی. ج۲. قم: دار الحدیث. ص۴۶۴-۴۶۵.
  3. ابن هشام الحمیری. السیرة النبویة. ج۱. قاهره: مکتبة محمدعلی صبیح وأولاده. ص۲۳۵.
  4. محمد بن إسحاق بن یسار. سیرة ابن إسحاق. مکتب دراسات التاریخ و المعارف الإسلامیة. ص۱۵۶-۱۵۷.
  5. ابن کثیر. البدایه والنهایه. ج۳. بیروت: دار إحیاء التراث العربی. ص۹۷.
  6. أبو عبدالله الحاکم النیسابوری. المستدرک علی الصحیحین. ج۲. بیروت: دار الکتب العلمیة. ص۶۸۰.
  7. الأمینی النجفی، عبد الحسین (۱۳۸۷). الغدیر فی الکتاب والسنة والأدب. ج۷. بیروت: دار الکتاب العربی. ص۳۴۱.
  8. ابن هشام الحمیری. السیرة النبویة. ج۱. قاهره: مکتبة محمدعلی صبیح وأولاده. ص۲۳۵.
  9. مجلسی، محمّد باقر (۱۴۰۴). مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول. ج۵. تهران: دار الکتب الإسلامیّة. ص۲۵۶.
  10. الکلینی الرازی، أبو جعفر محمّد بن یعقوب (۱۴۳۰). الکافی. ج۲. قم: دار الحدیث. ص۴۶۴.
  11. الکلینی الرازی، أبو جعفر محمّد بن یعقوب (۱۴۳۰). الکافی. ج۲. قم: دار الحدیث. ص۴۶۳.
  12. مجلسی، محمّد باقر (۱۴۰۴). مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول. ج۵. تهران: دار الکتب الإسلامیّة. ص۲۵۴.
  13. الکلینی الرازی، أبو جعفر محمّد بن یعقوب (۱۴۳۰). الکافی. ج۲. قم: دار الحدیث. ص۴۶۲.
  14. مجلسی، محمّد باقر (۱۴۰۴). مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول. ج۵. تهران: دار الکتب الإسلامیّة. ص۲۵۳.
  15. طوسی، محمد بن الحسن (۱۴۱۴). الأمالی. قم: دارالثقافة. ص۷۰۲-۳۰۵.
  16. الشیخ المفید (۱۴۱۴). أوائل المقالات فی المذاهب والمختارات. بیروت: دار المفید. ص۴۵.
  17. مجلسی، محمّد باقر (۱۹۸۳). بحار الأنوار. ج۳۵. بیروت: دارالاحیاء التراث. ص۱۳۸-۱۳۹.
  18. المهزمی، ابو هفان (۲۰۰۳). دیوان أبی طالب بن عبد المطلب. بیروت: دار و مکتبة الهلال. ص۳۲.
  19. المهزمی، ابو هفان (۲۰۰۳). دیوان أبی طالب بن عبد المطلب. بیروت: دار و مکتبة الهلال. ص۳۲.
  20. المهزمی، ابو هفان (۲۰۰۳). دیوان أبی طالب بن عبد المطلب. بیروت: دار و مکتبة الهلال. ص۳۲.
  21. القسطلانی القتیبی، أبو العباس، شهاب الدین. المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة. ج۱. قاهره: المکتبة التوفیقیة. ص۱۱۳.
  22. القسطلانی القتیبی، أبو العباس، شهاب الدین. المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة. ج۱. قاهره: المکتبة التوفیقیة. ص۱۱۳.
  23. القسطلانی القتیبی، أبو العباس، شهاب الدین. المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة. ج۱. قاهره: المکتبة التوفیقیة. ص۱۱۴.
  24. أبو الفداء عماد الدین، إسماعیل بن علی. المختصر فی أخبار البشر. ج۱. قاهره: المطبعة الحسینیة المصریة. ص۱۲۰.
  25. مطهری، مرتضی (۱۳۹۰). مجموعه آثار شهید مطهری. ج۱۹. تهران: صدرا. ص۲۵۶.