پیش نویس:بلعم باعورا: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «{شروع متن}} {{سوال}} بلعم باعورا کیست؟ {{پایان سوال}} {{پاسخ}} بلعم باعورا یکی از بزرگان بنی اسرائیل است که دارای اسم اعظم و مقام استجابت دعا بود. روایت شده است که موسی(ع) با گروهی از بنی اسرائیل از بیابان تیه به منطقه بیت المقدس حرکت کردند تا آن را از...» ایجاد کرد)
 
جز (Malekpor صفحهٔ کاربر:S.mh.eftekhari123/صفحه تمرین ۲ را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به پیش نویس:بلعم باعورا منتقل کرد)
 
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
بلعم باعورا کیست؟
بلعم باعورا کیست؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
بلعم باعورا یکی از بزرگان بنی اسرائیل است که دارای اسم اعظم و مقام استجابت دعا بود.
'''بلعم‌ باعورا''' یکی از بزرگان بنی‌اسرائیل است که دارای [[اسم اعظم]] و مقام استجابت دعا بود. او بخاطر پیروی از هوای نفس خود، بر علیه حضرت موسی(ع) و بنی‌اسرائیل توطئه کرد. خداوند در قرآن به واسطه این اعمال او را به سگی تشبیه می‌کند که چه به او حمله کنی و چه او را به حال خود رها کنی از تشنگی زبان خود را بیرون می‌آورد و به دیگران حمله می‌کند.
روایت شده است که موسی(ع) با گروهی از بنی اسرائیل از بیابان تیه به منطقه بیت المقدس حرکت کردند تا آن را از دست عمالقه خارج سازند.
 
وقتی به نزدیکی شهر رسیدند، عمالقه از بلعم باعورا خواستند که از اسم اعظم الهی استفاده کرده و آنان را نفرین کند. او در پاسخ گفت مومنانی را که پیامبرخدا و فرشتگان همراه آنان هستند را نفرین نمی کند.
== بلعم‌ باعورا در روایات ==
بعد از چندبار درخواست و عدم پذیرش بلعم باعورا، عمالقه با واسطه قرار دادن همسرش، او را وسوسه کردند و او پذیرفت که بنی اسرائیل را نفرین کند.
موسی(ع) با گروهی از بنی‌اسرائیل از بیابان تیه به منطقه [[بیت المقدس|بیت‌المقدس]] حرکت کردند تا آن را از دست عمالقه خارج سازند. وقتی به نزدیکی شهر رسیدند، عمالقه از بلعم‌ باعورا خواستند که از اسم اعظم الهی استفاده کرده و آنان را نفرین کند. او در پاسخ گفت مومنانی را که پیامبرخدا و فرشتگان همراه آنان هستند را چطور نفرین کنم. عمالقه بعد از تلاش بسیار با واسطه قرار دادن همسرش، او را فریب دادند و او پذیرفت که بنی اسرائیل را نفرین کند. بلعم سوار بر الاغ خود بر کوهی که مشرف بر بنی‌اسرائیل بود بالا رفت. در بین راه مرکب او دو بار از حرکت خودداری کرد و او به زور تازیانه او را به حرکت مجبور کرد. بار سوم الاغ به اذن خداوند به سخن آمده و گفت وای بر تو ای بلعم، آیا نمی‌دانی که فرشتگان مانع حرکت من می‌شوند؟ بلعم الاغ را رها کرد و پیاده راه خود را به بالای کوه ادامه داد. آنجا وقتی خواست که دعا کند اسم اعظم را فراموش کرد و به اراده الهی، هنگام نفرین به جای بنی‌اسرائیل قوم خود را نفرین کرد و بنی‌اسرائیل را دعا کرد. در پاسخ اطرافیان که به او اعتراض کردند گفت خداوند بر اراده من غالب شده است و زبانم را زیر و رو می کند. بلعم به عمالقه گفت:«حالا که دنیا و اخرتم را از دست دادم تنها راه، استفاده از نیرگ است. زنان را آراسته کنید و با کالاهایی برای تجارت بین بنی‌اسرائیل بفرستید. اگر فردی از بنی‌اسرائیل خواست تا از آنان کامجویی کند، خود را در اختیار او قرار دهند که اگر یک نفر از لشکر موسی(ع) دچار زنا شود ما پیروز می‌گردیم». دستور بلعم انجام شد و در میان بنی اسرائیل کار به حدی رسید که «زمری» رییس قبیله شمعون، همراه یکی از این زنان به نزد موسی(ع) آمد و گفت:«اگر بگویی که این زن بر من حرام است به خدا که از تو اطاعت نمی‌کنم.» سپس به خیمه خود رفته با او زنا کرد. این گناه موجب ایجاد بیماری طاعون شده و همه بنی‌اسرائیل را در خطر مرگ قرار داد. در همین زمان «فنحاص» نوه برادر موسی(ع) که از فرماندهان سپاه بود از سفر رسید. او به میان قوم امد و از بیماری و علت آن اگاه شد. بلافاصله به سراغ زمری رفت و او و آن زن را به قتل رساند. پس از آن بیماری برطرف شد. با این حال این بیماری 20 هزار نفر از سپاه موسی(ع) را کشت. موسی(ع) باقی سپاه را بازسازی کرده و فرماندهی آن را به [[یوشع بن نون]] سپرد و شهرهای عمالقه را فتح نمود.<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۶۸ش، ج ۱۳، ص ۳۷۳</ref>
بلعم سوار بر الاغ خود بر کوهی که مشرف بر بنی اسرائیل بود بالا رفت. در بین راه مرکب او سه بار از حرکت خودداری کرد و او به زور تازیانه او را به حرکت مجبور کرد. بار سوم الاغ به اذن خداوند به سخن آمده و گفت وای بر تو ای بلعم؛ آیا نمی دانی که فرشتگان مانع حرکت من می شوند؟ بلعم پیاده به راه خود را به بالای کوه ادامه داد. انجا وقتی خواست که دعا کند اسم اعظم را فراموش کرد و به اراده الهی، هنگام نفرین به جای بنی اسرائیل قوم خود را نفرین کرد و بنی اسرائیل را دعا کرد. در پاسخ اطرافیان که به او اعتراض کردند گفت خداوند بر اراده من غالب شده است و زبانم را زیر و رو می کند.
 
بلعم به عمالقه گفت:«حالا که دنیا و اخرتم را از دست دادم تنها راه استفاده از نیرگ است. زنان را آراسته کنید و با کالاهایی برای تجارت بین بنی اسرائیل بفرستید. اگر فردی از بنی اسرائیل خواست تا از آنان کامجویی کند، خود را در اختیار او قرار دهند که اگر یک نفر از لشکر موسی(ع) دچار زنا شود ما پیروز می گردیم.»
== بلعم باعورا در قرآن ==
دستور بلعم انجام شد و در میان بنی اسرائیل کار به حدی رسید که «زمری» رییس قبیله شمعون، همراه یکی از این زنان به نزد موسی(ع) آمد و گفت:«اگر بگویی که این زن بر من حرام است به خدا که از تو اطاعت نمی کنم.» سپس به خیمه خود رفته با او زنا کرد، این عمل موجب ایجاد بیماری طاعون شده و همه بنی اسرائیل را در خطر مرگ قرار داد.
قرآن به طور سربسته در آیه 175 و 176 سوره اعراف به ماجرای بلعم باعورا اشاره کرده است:
در همین زمان «فنحاص» نوه برادر موسی(ع) که از فرماندهان سپاه بود از سفر رسید. او به میان قوم امد و از بیماری و علت آن اگاه شد. بلافاصله به سراغ زمری رفت و او و آن زن را به قتل رساند. پس از آن بیماری برطرف شد. با این حال این بیماری 20 هزار نفر از سپاه موسی(ع) را کشت. موسی(ع) باقی سپاه را بازسازی کرده و به یوشع بن نون سپرد و شهرهای عمالقه را فتح نمود.
 
قرآن به طور سربسته در آیه 175 و 176 سوره اعراف به ماجرای بلعم باعورا اشاره کرده است:«وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيهِ يلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِ‏آياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يتَفَكَّرُونَ؛ و اگر مي‎خواستيم مقام او (بلعم باعورا) را با اين آيات و علوم و دانشها بالا مي‎برديم، امّا اجبار برخلاف سنّت ما است، او را به حال خود رها كرديم، و او به پستي گراييد و از هواي نفس پيروي كرد، مثل او همچون سگ (هار) است، اگر به او حمله كني دهانش را باز و زبانش را بيرون مي‎آورد، و اگر او را به حال خود واگذاري باز همين كار را مي‎كند (گويي چنان تشنه دنياپرستي است كه هرگز سيراب نمي‎شود) اين مَثَل گروهي است كه آيات ما را تكذيب كردند، اين داستان‎ها را (براي آنها) بازگو كن شايد بينديشند و بيدار شوند.»
{{قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ|۱۷۵| وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيهِ يلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِ‏آياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يتَفَكَّرُونَ|۱۷۶|ترجمه=و سرگذشت کسی که آیات خود را به او عطا کردیم و او عملاً از آنان جدا شد، برای آنان بخوان؛ پس شیطان او را دنبال کرد [تا به دامش انداخت] و در نتیجه از گمراهان شد.و اگر می خواستیم [درجات و مقاماتش را] به وسیله آن آیات بالا می بردیم، ولی او به امور ناچیز مادی و لذت هایِ زودگذرِ دنیایی تمایل پیدا کرد واز هوای نفسش پیروی نمود؛ پس داستانش چون داستان سگ است [که] اگر به او هجوم بری، زبان از کام بیرون می آورد، واگر به حال خودش واگذاری [باز هم] زبان از کام بیرون می آورد. این داستان گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند؛ پس این داستان را [برای مردم] حکایت کن، شاید [نسبت به امور خویش] بیندیشند.}}


== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =
  | شاخه اصلی =علوم و معارف قرآن
  | شاخه فرعی۱ =
  | شاخه فرعی۱ =داستان‌های قرآنی
  | شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۳ =
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
خط ۳۳: خط ۳۳:
  | بازبینی نویسنده =
  | بازبینی نویسنده =
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =شد
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۲

سؤال

بلعم باعورا کیست؟

بلعم‌ باعورا یکی از بزرگان بنی‌اسرائیل است که دارای اسم اعظم و مقام استجابت دعا بود. او بخاطر پیروی از هوای نفس خود، بر علیه حضرت موسی(ع) و بنی‌اسرائیل توطئه کرد. خداوند در قرآن به واسطه این اعمال او را به سگی تشبیه می‌کند که چه به او حمله کنی و چه او را به حال خود رها کنی از تشنگی زبان خود را بیرون می‌آورد و به دیگران حمله می‌کند.

بلعم‌ باعورا در روایات

موسی(ع) با گروهی از بنی‌اسرائیل از بیابان تیه به منطقه بیت‌المقدس حرکت کردند تا آن را از دست عمالقه خارج سازند. وقتی به نزدیکی شهر رسیدند، عمالقه از بلعم‌ باعورا خواستند که از اسم اعظم الهی استفاده کرده و آنان را نفرین کند. او در پاسخ گفت مومنانی را که پیامبرخدا و فرشتگان همراه آنان هستند را چطور نفرین کنم. عمالقه بعد از تلاش بسیار با واسطه قرار دادن همسرش، او را فریب دادند و او پذیرفت که بنی اسرائیل را نفرین کند. بلعم سوار بر الاغ خود بر کوهی که مشرف بر بنی‌اسرائیل بود بالا رفت. در بین راه مرکب او دو بار از حرکت خودداری کرد و او به زور تازیانه او را به حرکت مجبور کرد. بار سوم الاغ به اذن خداوند به سخن آمده و گفت وای بر تو ای بلعم، آیا نمی‌دانی که فرشتگان مانع حرکت من می‌شوند؟ بلعم الاغ را رها کرد و پیاده راه خود را به بالای کوه ادامه داد. آنجا وقتی خواست که دعا کند اسم اعظم را فراموش کرد و به اراده الهی، هنگام نفرین به جای بنی‌اسرائیل قوم خود را نفرین کرد و بنی‌اسرائیل را دعا کرد. در پاسخ اطرافیان که به او اعتراض کردند گفت خداوند بر اراده من غالب شده است و زبانم را زیر و رو می کند. بلعم به عمالقه گفت:«حالا که دنیا و اخرتم را از دست دادم تنها راه، استفاده از نیرگ است. زنان را آراسته کنید و با کالاهایی برای تجارت بین بنی‌اسرائیل بفرستید. اگر فردی از بنی‌اسرائیل خواست تا از آنان کامجویی کند، خود را در اختیار او قرار دهند که اگر یک نفر از لشکر موسی(ع) دچار زنا شود ما پیروز می‌گردیم». دستور بلعم انجام شد و در میان بنی اسرائیل کار به حدی رسید که «زمری» رییس قبیله شمعون، همراه یکی از این زنان به نزد موسی(ع) آمد و گفت:«اگر بگویی که این زن بر من حرام است به خدا که از تو اطاعت نمی‌کنم.» سپس به خیمه خود رفته با او زنا کرد. این گناه موجب ایجاد بیماری طاعون شده و همه بنی‌اسرائیل را در خطر مرگ قرار داد. در همین زمان «فنحاص» نوه برادر موسی(ع) که از فرماندهان سپاه بود از سفر رسید. او به میان قوم امد و از بیماری و علت آن اگاه شد. بلافاصله به سراغ زمری رفت و او و آن زن را به قتل رساند. پس از آن بیماری برطرف شد. با این حال این بیماری 20 هزار نفر از سپاه موسی(ع) را کشت. موسی(ع) باقی سپاه را بازسازی کرده و فرماندهی آن را به یوشع بن نون سپرد و شهرهای عمالقه را فتح نمود.[۱]

بلعم باعورا در قرآن

قرآن به طور سربسته در آیه 175 و 176 سوره اعراف به ماجرای بلعم باعورا اشاره کرده است:

﴿وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ۝۱۷۵وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيهِ يلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِ‏آياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يتَفَكَّرُونَ۝۱۷۶؛ و سرگذشت کسی که آیات خود را به او عطا کردیم و او عملاً از آنان جدا شد، برای آنان بخوان؛ پس شیطان او را دنبال کرد [تا به دامش انداخت] و در نتیجه از گمراهان شد.و اگر می خواستیم [درجات و مقاماتش را] به وسیله آن آیات بالا می بردیم، ولی او به امور ناچیز مادی و لذت هایِ زودگذرِ دنیایی تمایل پیدا کرد واز هوای نفسش پیروی نمود؛ پس داستانش چون داستان سگ است [که] اگر به او هجوم بری، زبان از کام بیرون می آورد، واگر به حال خودش واگذاری [باز هم] زبان از کام بیرون می آورد. این داستان گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند؛ پس این داستان را [برای مردم] حکایت کن، شاید [نسبت به امور خویش] بیندیشند.

منابع

  1. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۶۸ش، ج ۱۳، ص ۳۷۳