پیامدهای اعتقاد به عصمت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ه‌است' به 'ه است')
 
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}


{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
برخی از کسانی که عصمت معصومان را پذیرفتنی نمی‌یابند، پی آمدهایی منفی برای این باور برشمرده و از این راه به مبارزه با آن پرداخته‌اند. گروهی چنین پنداشته‌اند که شخص معصوم را نمی‌توان الگوی دیگران و برتر از آنان به شمار آورد؛ بلکه آنچه شأن و منزلت پیامبر را بالا می‌برد، زندگی غیر معصومانهٔ او است که «نشان گر آن است که در جهاد اکبر و مبارزه با نفس امّاره موفق بوده و در غالب اوقات، راه و هدف درست را شناخته و از آن پی روی کرده است». برخی دیگر، پدیدهٔ عصمت را سبب رونق بازار دو رویی و ظاهر آرایی دانسته، تلاش می‌کنند با اثبات این نکته که «گناه در طرح خلقت آدمی مندرج است» وجدان گناه آلودگان را آسوده سازند و بدین وسیله، به گمان خود، آنان را از مقدس مآبی و زهد فروشی بر حذر دارند:
برخی از کسانی که عصمت معصومان را پذیرفتنی نمی‌یابند، پی آمدهایی منفی برای این باور برشمرده‌اند:
مفهومی مطلق از عصمت را در نظر بگیرید و آن گاه توجه کنید که از یک سو فشار روحی از درون، معتقدان را ملزم می‌دارد که متناسب با آن مفهوم مطلق از عصمت عمل کنند؛ و از سوی دیگر، از بیرون، مرتب و با همان چشم‌انداز مطلق از عصمت، کنترل می‌شوند… طبعاً معتقدان با همهٔ محدودیت‌ها و نسبیّت‌های انسانی خویش، نمی‌توانند خود را عملاً و باطناً و در واقع امر با این انتظارات سخت کیشانهٔ مذهبی از درون و بیرون وفق دهند؛ پس با این تعارضات روح آزار و دل ستیز و ذهن سوز چه کنند؟ گویا تنها چاره ای که در این‌جا می‌ماند، ریا و تکلّف و تصنّع است و بازار دو رویی و تزویر و مقدّس مآبی و ظاهرآرایی و زهدنمایی گرم می‌شود.
* شخص [[معصوم]] را نمی‌توان الگوی دیگران و برتر از آنان به شمار آورد بلکه آنچه شأن و منزلت [[پیامبر]] را بالا می‌برد، زندگی غیر معصومانه اوست که «نشانگر آن است که در جهاد اکبر و مبارزه با نفس امّاره موفق بوده و در غالب اوقات، راه و هدف درست را شناخته و از آن پیروی کرده است».<ref>مقارنة الاديان، ج۳؛ (الاسلام)، ص۱۲۶.</ref>
از بُعد سیاسی این تحلیل که بر دخالت حکومت در امور دینی مردم می‌تازد و به ظاهر، حتی جلوگیری از فسق و فجور علنی را نیز روح آزار و دل ستیز می‌خواند، می‌گذریم و در پاسخ به این سخنان چند نکته را یادآور می‌شویم:
* برخی، عصمت را سبب رونق بازار دو رویی و ظاهر آرایی دانسته، تلاش می‌کنند با اثبات این نکته که «گناه در طرح خلقت آدمی مندرج است»<ref>دين و جامعه، ص۴۸۹.</ref> وجدان گناه آلودگان را آسوده سازند و بدین وسیله، به گمان خود، آنان را از مقدس مآبی و [[زهد]] فروشی بر حذر دارند.
# دست یابی پیامبران و امامان به کمالات ویژه ای چون عصمت، گزافی و بی‌دلیل نبوده است و در شایستگی‌های اکتسابی آنان ریشه دارد؛ بنابراین، عصمت پیامبران و امامان از گناه، افزون بر فواید دیگر، در بُعد عملی از انسان دست‌گیری می‌کند و نمونهٔ کاملی را از کسانی که از بند شیطان رسته و به خدا پیوسته‌اند فرا روی آدمیان قرار می‌دهد (چنان‌که عصمت در دریافت و ابلاغ وحی نیز در بعد علمی به یاری آدمی می‌شتابد و معرفت حقیقی و سعادت واقعی را دست یافتنی می‌سازد). مقصود قرآن کریم از نقل حکایاتی چون داستان حضرت یوسف نیز همین درس آموزی‌ها است؛ یعنی بیان این حقیقت که حتّی در عنفوان جوانی و با فراهم بودن زمینه‌های گناه نیز می‌توان با یاری جستن از خدا از چنگال نفس بدفرما رهایی یافت.
 
# نباید معصومان را چون ماشین خودکاری بپنداریم که بدون سنگ اندازی‌های شیطان، راه درست را در پیش می‌گیرند و فارغ از هر گونه مانعی، در طریق مقصود ره می‌سپرند؛ بلکه آنان نیز درگیر با شیطان اند؛ هر چند همواره در این جهاد اکبر پیروز مِیْدان اند.
علی رغم آنچه در بیان پیامدهای منفی اعتقاد به [[عصمت]] آمده، این پیامدها ارتباطی با اعتقاد به مسئله عصمت ندارد بلکه [[عصمت انبیا]] و امامان راهگشای پیروان ایشان است:  
# رهبران دینی، گرچه مردم را به پیروی از معصومان فرا می‌خوانند و از آنان می‌خواهند که پیامبران و امامان را الگوی خویش سازند، امّا همواره بر این نکته تأکید می‌ورزند که هیچ‌گاه به مقام معصومان نمی‌توان رسید. از این رو، جانب داری از اندیشهٔ عصمت، فشاری درونی یا برونی بر مؤمنان وارد نمی‌سازد و روح و جان آنان را نمی‌آزارد. معصومان در همهٔ کمالات انسانی پیش تاز دیگرانند و کسی به آنان نزدیک تر است که در این راه گام بیش تری بردارد؛ هر چند هیچ‌گاه نباید اندیشهٔ هم آوردی با آنان را در سر پروراند؛ چنان‌که پیشوای متقیان، امیرمؤمنان (علیه السلام) در بارهٔ زهد و ساده زیستی خویش می‌فرماید:
* دستیابی پیامبران و امامان به کمالات ویژه‌ای چون عصمت، گزاف و بی‌دلیل نبوده است و در شایستگی‌های اکتسابی آنان ریشه دارد.<ref>مصنفات الشيخ المفيد، ج۵، (تصحيح الاعتقاد)، ص۱۲۸. الالهيات، ج۳، ص۱۷۶ و پژوهشى در عصمت معصومان، ص۶۶. </ref> عصمت پیامبران و امامان از گناه، افزون بر فواید دیگر، در بُعد عملی از انسان دستگیری می‌کند و نمونه کاملی را از کسانی که از بند [[شیطان]] رسته و به [[خدا]] پیوسته‌اند فرا روی آدمیان قرار می‌دهد (چنانکه عصمت در دریافت و ابلاغ وحی نیز در بعد علمی به یاری آدمی می‌شتابد و معرفت حقیقی و سعادت واقعی را دست یافتنی می‌سازد). مقصود قرآن از نقل حکایاتی چون داستان حضرت یوسف نیز همین درس آموزی‌ها است؛ یعنی بیان این حقیقت که حتی در عنفوان جوانی و با فراهم بودن زمینه‌های گناه نیز می‌توان با یاری جستن از خدا از چنگال نفس بدفرما رهایی یافت.
آگاه باش که هر پی رویی را پیشوایی است که پی وی را پوید و از نور دانش او روشنی جوید. بدان که پیشوای شما از دنیای خود به دو جامهٔ فرسوده بسنده کرده و دو قرص نان را خوردنی خویش نموده است. بدانید که شما چنین نتوانید کرد، لیکن مرا یاری کنید به پارسایی و در پارسایی کوشیدن و پاک‌دامنی و درستی ورزیدن.
* نباید معصومان را چون ماشین خودکاری بپنداریم که بدون سنگ اندازی‌های شیطان، راه درست را در پیش می‌گیرند و فارغ از هر گونه مانعی، در طریق مقصود ره می‌سپرند؛ بلکه آنان نیز درگیر با شیطان‌اند؛ هر چند همواره در این جهاد اکبر پیروز مِیْدان‌اند.
* رهبران دینی، گرچه مردم را به پیروی از معصومان فرا می‌خوانند و از آنان می‌خواهند که پیامبران و امامان را الگوی خویش سازند، امّا همواره بر این نکته تأکید می‌ورزند که هیچ‌گاه به مقام معصومان نمی‌توان رسید.<ref>الكافى، ج۱، ص۲۰۱.</ref> از این رو، جانبداری از اندیشه عصمت، فشاری درونی یا برونی بر مؤمنان وارد نمی‌سازد و روح و جان آنان را نمی‌آزارد. معصومان در همه کمالات انسانی پیشتاز دیگرانند و کسی به آنان نزدیکتر است که در این راه گام بیشتری بردارد؛ هر چند هیچ‌گاه نباید اندیشه هم آوردی با آنان را در سر پروراند؛ چنانکه، [[امیرالمؤمنین(ع)]] درباره زهد و ساده زیستی خویش می‌فرماید: آگاه باش که هر پیرویی را پیشوایی است که پی وی را پوید و از نور دانش او روشنی جوید. بدان که پیشوای شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده بسنده کرده و دو قرص نان را خوردنی خویش نموده است. بدانید که شما چنین نتوانید کرد، لیکن مرا یاری کنید به پارسایی و در پارسایی کوشیدن و پاک‌دامنی و درستی ورزیدن.<ref>نهج البلاغه، ترجمه شهيدى، نامه ى ۴۵، ص۳۱۷.</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}


خط ۱۷: خط ۱۸:
متن برگرفته شده از کتاب ''پـرسمان عصـمت''، يوسفيان، حسن، مركز مطالعات و پژوهش‌هاى فرهنگى حوزه علميه، قم، ۱۳۸۰ش.
متن برگرفته شده از کتاب ''پـرسمان عصـمت''، يوسفيان، حسن، مركز مطالعات و پژوهش‌هاى فرهنگى حوزه علميه، قم، ۱۳۸۰ش.
{{پانویس}}
{{پانویس}}
{{کلام}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = کلام
  | شاخه اصلی = کلام
  |شاخه فرعی۱ = عصمت
  | شاخه فرعی۱ = عصمت
  |شاخه فرعی۲ =  
  | شاخه فرعی۲ =  
  |شاخه فرعی۳ =
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}


خط ۳۰: خط ۳۴:
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =  
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه = شد
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر = شد
  | بازبینی =  
  | بازبینی =  
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
| بازبینی نویسنده = 
  | تکمیل =  
  | تکمیل =  
  | اولویت =  
  | اولویت =  

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۸ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۱۴

سؤال

آیا اعتقاد به عصمت پیامبران و امامان تأثیری منفی بر زندگی فردی و اجتماعی ما نمی‌گذارد؟


برخی از کسانی که عصمت معصومان را پذیرفتنی نمی‌یابند، پی آمدهایی منفی برای این باور برشمرده‌اند:

  • شخص معصوم را نمی‌توان الگوی دیگران و برتر از آنان به شمار آورد بلکه آنچه شأن و منزلت پیامبر را بالا می‌برد، زندگی غیر معصومانه اوست که «نشانگر آن است که در جهاد اکبر و مبارزه با نفس امّاره موفق بوده و در غالب اوقات، راه و هدف درست را شناخته و از آن پیروی کرده است».[۱]
  • برخی، عصمت را سبب رونق بازار دو رویی و ظاهر آرایی دانسته، تلاش می‌کنند با اثبات این نکته که «گناه در طرح خلقت آدمی مندرج است»[۲] وجدان گناه آلودگان را آسوده سازند و بدین وسیله، به گمان خود، آنان را از مقدس مآبی و زهد فروشی بر حذر دارند.

علی رغم آنچه در بیان پیامدهای منفی اعتقاد به عصمت آمده، این پیامدها ارتباطی با اعتقاد به مسئله عصمت ندارد بلکه عصمت انبیا و امامان راهگشای پیروان ایشان است:

  • دستیابی پیامبران و امامان به کمالات ویژه‌ای چون عصمت، گزاف و بی‌دلیل نبوده است و در شایستگی‌های اکتسابی آنان ریشه دارد.[۳] عصمت پیامبران و امامان از گناه، افزون بر فواید دیگر، در بُعد عملی از انسان دستگیری می‌کند و نمونه کاملی را از کسانی که از بند شیطان رسته و به خدا پیوسته‌اند فرا روی آدمیان قرار می‌دهد (چنانکه عصمت در دریافت و ابلاغ وحی نیز در بعد علمی به یاری آدمی می‌شتابد و معرفت حقیقی و سعادت واقعی را دست یافتنی می‌سازد). مقصود قرآن از نقل حکایاتی چون داستان حضرت یوسف نیز همین درس آموزی‌ها است؛ یعنی بیان این حقیقت که حتی در عنفوان جوانی و با فراهم بودن زمینه‌های گناه نیز می‌توان با یاری جستن از خدا از چنگال نفس بدفرما رهایی یافت.
  • نباید معصومان را چون ماشین خودکاری بپنداریم که بدون سنگ اندازی‌های شیطان، راه درست را در پیش می‌گیرند و فارغ از هر گونه مانعی، در طریق مقصود ره می‌سپرند؛ بلکه آنان نیز درگیر با شیطان‌اند؛ هر چند همواره در این جهاد اکبر پیروز مِیْدان‌اند.
  • رهبران دینی، گرچه مردم را به پیروی از معصومان فرا می‌خوانند و از آنان می‌خواهند که پیامبران و امامان را الگوی خویش سازند، امّا همواره بر این نکته تأکید می‌ورزند که هیچ‌گاه به مقام معصومان نمی‌توان رسید.[۴] از این رو، جانبداری از اندیشه عصمت، فشاری درونی یا برونی بر مؤمنان وارد نمی‌سازد و روح و جان آنان را نمی‌آزارد. معصومان در همه کمالات انسانی پیشتاز دیگرانند و کسی به آنان نزدیکتر است که در این راه گام بیشتری بردارد؛ هر چند هیچ‌گاه نباید اندیشه هم آوردی با آنان را در سر پروراند؛ چنانکه، امیرالمؤمنین(ع) درباره زهد و ساده زیستی خویش می‌فرماید: آگاه باش که هر پیرویی را پیشوایی است که پی وی را پوید و از نور دانش او روشنی جوید. بدان که پیشوای شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده بسنده کرده و دو قرص نان را خوردنی خویش نموده است. بدانید که شما چنین نتوانید کرد، لیکن مرا یاری کنید به پارسایی و در پارسایی کوشیدن و پاک‌دامنی و درستی ورزیدن.[۵]


منابع

متن برگرفته شده از کتاب پـرسمان عصـمت، يوسفيان، حسن، مركز مطالعات و پژوهش‌هاى فرهنگى حوزه علميه، قم، ۱۳۸۰ش.

  1. مقارنة الاديان، ج۳؛ (الاسلام)، ص۱۲۶.
  2. دين و جامعه، ص۴۸۹.
  3. مصنفات الشيخ المفيد، ج۵، (تصحيح الاعتقاد)، ص۱۲۸. الالهيات، ج۳، ص۱۷۶ و پژوهشى در عصمت معصومان، ص۶۶.
  4. الكافى، ج۱، ص۲۰۱.
  5. نهج البلاغه، ترجمه شهيدى، نامه ى ۴۵، ص۳۱۷.