سازگاری عصمت با طبیعت انسان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
جزبدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
 
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
هيچ انسانى خالى از اميال و شهوات نفسانى نيست; بنابراين چگونه مى توان وجود انسان هاى معصوم را پذيرفت؟
هیچ انسانی خالی از امیال و شهوات نفسانی نیست بنابراین چگونه می‌توان وجود انسان‌های معصوم را پذیرفت؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}


{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
برخى از كسانى كه به روشن فكران مذهبى شهرت يافته اند، بى گناهى را گناهى بزرگ براى بشر مى شمارند; با اين استدلال كه طينت آدمى را با اراده و اختيار سرشته اند و آنان كه اين ويژگى را ندارند، يا حيوان و يا فرشته اند.
بر خلاف تصور اینکه [[عصمت]] در تضاد با اختیار و اراده انسان بر گناه کردن دانسته می‌شود، گفته می‌شود که عصمت [[انسان]] با طبیعت انسانی سازگار است و [[انبیا]] و [[امامان معصوم]] از جنس انسان هستند و نه غیر از او، انسان معصوم، برتر و فراتر از انسان نیست بلکه با عصمت می‌تواند انسان برتر باشد. معصوم توانایی انجام گناه را دارد اما خود را به [[گناه]] آلوده نمی‌کند او قوای نفسانی و شهوانی خود را سرکوب نکرده بلکه از راه حلال به تعدیل شهوت و نیاز خود می پردازد.
انسان مطيع و بى مسئله و رام، حيوانى است كه كار مى كند و بار مى برد و زندگى غريزى مى كند. راستى چه نعمت بزرگى است قدر نه گفتن و عصيان كردن و چه متعالى اند كسانى كه به قله ى رفيع عصيان صعود مى كنند... نمى گوييم عصيان خوب است و بايد عصيان كرد، بلكه مى گوييم انسان، با عصيان، اراده و آگاهى و قدرت خود را ثابت مى كند... اگر بنا شود كه بر فرض محال انسان هرگز گناه نكند، در آن صورت يا حيوان است و يا فرشته، و به هر حال، انسان نيست.
 
احمد امين مصرى نيز پيراستگى از گناه را ناشدنى مى شمارد و با اشاره به وجود گرايش هاى گوناگون در آدمى، براى انسان عارى از گناه، جاى گاهى جز پندار نمى شناسد. قسمتى از سخنان او چنين است:  
==سازگاری عصمت با اختیار==
كمال و فضيلت انسان به اين نيست كه معصوم باشد، بلكه به اين است كه با وجود توانايى بر انجام كارهاى زشت، در بيش تر اوقات، جانب خير و پاكى را ترجيح دهد و از بدى ها دورى گزيند. آدمى داراى گرايش هاى فراوان و ناهم گونى است و در اين ميان، اميال نفسانى، او را به سوى بدى ها مى خوانند. اگر بنا باشد اين اميال را از وى جدا سازيم، در حقيقت، انسانيّتش را ستانده و ماهيّت ديگرى را جاى گزين آن ساخته ايم.  
{{نوشتار اصلی|رابطه عصمت و اختیار معصوم}}
قوام انسانیت به اراده و اختیار است و در هیچ پدیده انسانی نمی‌توان این ویژگی را نادیده گرفت. از سوی دیگر کسانی که امکان عصمت را به چالش می‌خوانند، نتوانسته‌اند عصمت و اختیار را با یکدیگر سازش دهند و آن دو را کنار هم بنشانند. از این رو است که می‌گویند: «انسان با عصیان، اراده و آگاهی و قدرت خود را ثابت می‌کند» یا «کمال آدمی به این است که با وجود توانایی بر انجام کارهای زشت، در بیش تر اوقات جانب خیر و پاکی را ترجیح دهد». این در حالی است که در بررسی رابطه عصمت و اختیار، سازگاری آن دو با یک دیگر محال نیست. به راستی مگر درجاتی از عصمت، کم و بیش در همه انسان‌ها تحقق نیافته است؟ کدام انسان عاقل و با اراده‌ای است که آگاهانه لب به غذای مسموم بزند؟ تنها تفاوت معصومان با دیگران در این است که در نظر آن‌ها، همه گناهان چون زهری کشنده اند؛ از این رو، خیال انجام آن را نیز از سر نمی‌گذرانند.
 
==انسان برتر، نه برتر از انسان==
 
در طول تاریخ، بسیاری از افراد به دلیل بشر بودن انبیا، پیامبری شان را زیر سؤال برده و از پذیرش دعوتشان روی برتافته اند. پیام آوران آسمانی نیز با تأکید بر بشر بودن خویش، موهبت الهی را دلیل دست یابی به این مقامات ویژه دانسته‌اند: {{قرآن|إِنْ نَحْنُ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ وَ لکِنَّ اللّه یَمُنُّ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ|ترجمه=ما جز بشری مثل شما نیستیم ولی خدا بر هر یک از بندگانش که بخواهد منّت می‌نهد|سوره=ابراهیم|آیه=۱۱}}.
 
بنابراین، نباید از همانندی در انسانیّت به گمراهی بیفتیم و هیچ انسانی را شایسته ارتباط با جهانی دیگر و دست یابی به مقامات والایی چون عصمت ندانیم. ما اگر خود چهره حقیقی گناه را، چنان‌که باید، درک نکرده‌ایم و آن اراده قوی برای دوری از آن‌ها را در خود نمی‌بینیم و خویشتن را اسیر دام‌های شیطانی می‌یابیم، نباید همگان را با خود مقایسه کرده، هر سخنی را که فراتر از سطح اندیشه ما است انکار کنیم.
 
==توانایی انجام گناه، نه آلودگی به آن==
آنچه رهزن اندیشه عصمت ستیزان قرار گرفته، این پندار است که با وجود گرایش‌های نفسانی، گریزی از آلودگی به گناه نیست. غافل از آن که در کنار امیالی که آدمی را به زشتی‌ها فرا می‌خواند، همواره گرایش به خوبی نیز وجود دارد و در معصومان، این گرایش‌ها هیچ‌گاه راهی برای به بار نشستن امیال دسته اول باقی نمی‌گذارد؛ و به اصطلاح، در این انسان‌های والا، مقتضی انجام گناه، همواره مانعی در پیش روی خود می‌بیند و از فعالیت بازمی‌ماند.
 
==تعدیل قوا، نه سرکوب آن‌ها==
عصمت به معنای سرکوبی قوای نفسانی و شهوانی نیست؛ بلکه نیرویی است که به هر کدام از گرایش‌های آدمی، از راه حلال پاسخ می‌گوید. مثلا سامعه از انسان صوت نیکو می‌خواهد، نه غنا و شخص می‌تواند صوت نیکو را با صوت موزون و دل‌پذیر بدون شائبه حرام تأمین کند… و نیز سایر قوا، هر کدام مقتضیاتی دارند که هم می‌توان آن را از راه حلال تهیه کرد و هم از راه حرام. انبیا راه حرام را بستند و با حلال به مقتضیات قوا پاسخ دادند.
 
==شبهه نفی عصمت==
برخی از کسانی که به روشن فکران مذهبی شهرت یافته‌اند، بی گناهی را گناهی بزرگ برای بشر می‌شمارند با این استدلال که طینت آدمی را با اراده و اختیار سرشته‌اند و آنان که این ویژگی را ندارند، یا حیوان یا فرشته‌ هستند.
 
انسان مطیع و رام، حیوانی است که کار می‌کند، بار می‌برد و زندگی غریزی می‌کند. راستی چه نعمت بزرگی است قدرت نه گفتن و عصیان کردن و چه متعالی اند کسانی که به قله رفیع عصیان صعود می‌کنند… نمی‌گوییم عصیان خوب است و باید عصیان کرد، بلکه می‌گوییم انسان، با عصیان، اراده و آگاهی و قدرت خود را ثابت می‌کند… اگر بنا شود که بر فرض محال انسان هرگز گناه نکند، در آن صورت یا حیوان است یا فرشته، و به هر حال، انسان نیست.
احمد امین مصری نیز پیراستگی از گناه را ناشدنی می‌شمارد و با اشاره به وجود گرایش‌های گوناگون در آدمی، برای انسان عاری از گناه، جایگاهی جز پندار نمی‌شناسد. قسمتی از سخنان او چنین است:
 
کمال و فضیلت انسان به این نیست که معصوم باشد، بلکه به این است که با وجود توانایی بر انجام کارهای زشت، در بیش تر اوقات، جانب خیر و پاکی را ترجیح دهد و از بدی‌ها دوری گزیند. آدمی دارای گرایش‌های فراوان و ناهم‌گونی است و در این میان، امیال نفسانی، او را به سوی بدی‌ها می‌خوانند. اگر بنا باشد این امیال را از وی جدا سازیم، در حقیقت، انسانیّتش را ستانده و ماهیّت دیگری را جای گزین آن ساخته‌ایم.


نقد و بررسى
چنين نگرشى بيش از هر چيز نمايان گر برداشت نادرست اينان از پديده ى عصمت و ناديده گرفتن توانايى هاى آدمى است. براى توضيح بيش تر، چند نكته را يادآور مى شويم:
1. سازگارى عصمت با اختيار
بى ترديد، قوام انسانيت به اراده و اختيار است و در هيچ پديده ى انسانى نمى توان اين ويژگى را ناديده گرفت. از سوى ديگر كسانى كه با سخنانى از اين دست، امكان عصمت را به چالش مى خوانند، نتوانسته اند عصمت و اختيار را با يك ديگر سازش دهند و آن دو را كنار هم بنشانند. از اين رو است كه مى گويند: «انسان با عصيان، اراده و آگاهى و قدرت خود را ثابت مى كند» و يا «كمال آدمى به اين است كه با وجود توانايى بر انجام كارهاى زشت، در بيش تر اوقات جانب خير و پاكى را ترجيح دهد». اين در حالى است كه در بررسى رابطه ى عصمت و اختيار، سازگارى آن دو با يك ديگر به اثبات رسيد. به راستى مگر درجاتى از عصمت، كم و بيش در همه ى انسان ها تحقق نيافته است؟ كدام انسان عاقل و با اراده اى است كه آگاهانه لب به غذاى مسموم بزند؟ تنها تفاوت معصومان با ديگران در اين است كه در نظر آن ها، همه ى گناهان چون زهرى كشنده اند; از اين رو، خيال انجام آن را نيز از سر نمى گذرانند.
2. انسان برتر، نه برتر از انسان
در طول تاريخ، بسيارى از افراد به دليل بشر بودن انبيا، پيامبرى شان را زير سؤال برده و از پذيرش دعوتشان روى بر تافته اند. پيام آوران آسمانى نيز با تأكيد بر بشر بودن خويش، موهبت الهى را دليل دست يابى به اين مقامات ويژه دانسته اند.
(إِنْ نَحْنُ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَ لكِنَّ اللّه يَمُنُّ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ) ;
ما جز بشرى مثل شما نيستيم ولى خدا بر هر يك از بندگانش كه بخواهد منّت مى نهد.
بنابراين، نبايد از همانندى در انسانيّت به گم راهى بيفتيم و هيچ انسانى را شايسته ى ارتباط با جهانى ديگر و دست يابى به مقامات والايى چون عصمت ندانيم. ما اگر خود چهره ى حقيقى گناه را، چنان كه بايد، درك نكرده ايم و آن اراده ى قوى براى دورى از آن ها را در خود نمى بينيم و خويشتن را اسير دام هاى شيطانى مى يابيم، نبايد همگان را با خود مقايسه كرده، هر سخنى را كه فراتر از سطح انديشه ى ما است انكار كنيم.
كار پاكان را قياس از خود مگير***گر چه ماند در نبشتن شير و شير
جمله عالم زين سبب گم راه شد***كم كسى ز ابدال حق آگاه شد
همسرى با انبيا برداشتند***اوليا را هم چو خود پنداشتند
گفته اينك ما بشر ايشان بشر***ما و ايشان بسته ى خوابيم و خور
اين ندانستند ايشان از عمى***هست فرقى در ميان بى مُنتها
هر دو گون زنبور خوردند از محلّ***ليك شد زان نيش و زين ديگر عسل
هر دو گون آهو گياه خوردند و آب***زين يكى سرگين شد و زان مشك ناب
هر دو نى خوردند از يك آب خور***اين يكى خالى و آن ديگر شكر
صد هزاران  اين چنين اشباه بين***فرقشان هفتاد ساله راه بين.
3. توانايى انجام گناه، نه آلودگى به آن
آنچه ره زن انديشه ى عصمت ستيزان قرار گرفته، اين پندار است كه با وجود گرايش هاى نفسانى، گريزى از آلودگى به گناه نيست. غافل از آن كه در كنار اميالى كه آدمى را به زشتى ها فرا مى خواند، همواره گرايش به خوبى نيز وجود دارد و در معصومان، اين گرايش ها هيچ گاه راهى براى به بار نشستن اميال دسته ى اول باقى نمى گذارد. و به اصطلاح، در اين انسان هاى والا، مقتضى انجام گناه، همواره مانعى در پيش روى خود مى بيند و از فعاليت باز مى ماند.
4. تعديل قوا، نه سركوب آن ها
يكى از نكاتى كه توجه به آن به بسيارى از ترديدها پايان مى دهد، اين است كه عصمت به معناى سركوبى قواى نفسانى و شهوانى نيست; بلكه نيرويى است كه به هر كدام از گرايش هاى آدمى، از راه حلال پاسخ مى گويد. «مثلا سامعه از انسان صوت حسن مى خواهد، نه غنا و شخص مى تواند صوت حسن را با صوت موزون و دل پذير بدون شائبه ى حرام تأمين كند... و نيز ساير قوا، هر كدام مقتضياتى دارند كه هم مى توان آن را از راه حلال تهيه كرد و هم از راه حرام. انبيا راه حرام را بستند و با حلال به مقتضيات قوا پاسخ دادند».
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}


==منابع==
== منابع ==
* يوسفيان، حسن، ''پـرسمان عصـمت''، مركز مطالعات و پژوهش‌هاى فرهنگى حوزه علميه، قم، ۱۳۸۰ش.
{{پانویس}}
{{پانویس}}
{{کلام}}


{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = کلام
  | شاخه اصلی = کلام
  |شاخه فرعی۱ = عصمت
  | شاخه فرعی۱ = عصمت
  |شاخه فرعی۲ =  
  | شاخه فرعی۲ =
  |شاخه فرعی۳ =
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}


{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =شد
  | تیترها =  
  | تیترها =شد
  | ویرایش =  
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =شد
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =شد
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | تکمیل =  
| بازبینی نویسنده =  
  | اولویت =  
  | تکمیل =
  | کیفیت =  
  | اولویت =ج
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۲:۲۳

سؤال

هیچ انسانی خالی از امیال و شهوات نفسانی نیست بنابراین چگونه می‌توان وجود انسان‌های معصوم را پذیرفت؟


بر خلاف تصور اینکه عصمت در تضاد با اختیار و اراده انسان بر گناه کردن دانسته می‌شود، گفته می‌شود که عصمت انسان با طبیعت انسانی سازگار است و انبیا و امامان معصوم از جنس انسان هستند و نه غیر از او، انسان معصوم، برتر و فراتر از انسان نیست بلکه با عصمت می‌تواند انسان برتر باشد. معصوم توانایی انجام گناه را دارد اما خود را به گناه آلوده نمی‌کند او قوای نفسانی و شهوانی خود را سرکوب نکرده بلکه از راه حلال به تعدیل شهوت و نیاز خود می پردازد.

سازگاری عصمت با اختیار

قوام انسانیت به اراده و اختیار است و در هیچ پدیده انسانی نمی‌توان این ویژگی را نادیده گرفت. از سوی دیگر کسانی که امکان عصمت را به چالش می‌خوانند، نتوانسته‌اند عصمت و اختیار را با یکدیگر سازش دهند و آن دو را کنار هم بنشانند. از این رو است که می‌گویند: «انسان با عصیان، اراده و آگاهی و قدرت خود را ثابت می‌کند» یا «کمال آدمی به این است که با وجود توانایی بر انجام کارهای زشت، در بیش تر اوقات جانب خیر و پاکی را ترجیح دهد». این در حالی است که در بررسی رابطه عصمت و اختیار، سازگاری آن دو با یک دیگر محال نیست. به راستی مگر درجاتی از عصمت، کم و بیش در همه انسان‌ها تحقق نیافته است؟ کدام انسان عاقل و با اراده‌ای است که آگاهانه لب به غذای مسموم بزند؟ تنها تفاوت معصومان با دیگران در این است که در نظر آن‌ها، همه گناهان چون زهری کشنده اند؛ از این رو، خیال انجام آن را نیز از سر نمی‌گذرانند.

انسان برتر، نه برتر از انسان

در طول تاریخ، بسیاری از افراد به دلیل بشر بودن انبیا، پیامبری شان را زیر سؤال برده و از پذیرش دعوتشان روی برتافته اند. پیام آوران آسمانی نیز با تأکید بر بشر بودن خویش، موهبت الهی را دلیل دست یابی به این مقامات ویژه دانسته‌اند: ﴿إِنْ نَحْنُ إِلاّ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ وَ لکِنَّ اللّه یَمُنُّ عَلی مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ؛ ما جز بشری مثل شما نیستیم ولی خدا بر هر یک از بندگانش که بخواهد منّت می‌نهد(ابراهیم:۱۱).

بنابراین، نباید از همانندی در انسانیّت به گمراهی بیفتیم و هیچ انسانی را شایسته ارتباط با جهانی دیگر و دست یابی به مقامات والایی چون عصمت ندانیم. ما اگر خود چهره حقیقی گناه را، چنان‌که باید، درک نکرده‌ایم و آن اراده قوی برای دوری از آن‌ها را در خود نمی‌بینیم و خویشتن را اسیر دام‌های شیطانی می‌یابیم، نباید همگان را با خود مقایسه کرده، هر سخنی را که فراتر از سطح اندیشه ما است انکار کنیم.

توانایی انجام گناه، نه آلودگی به آن

آنچه رهزن اندیشه عصمت ستیزان قرار گرفته، این پندار است که با وجود گرایش‌های نفسانی، گریزی از آلودگی به گناه نیست. غافل از آن که در کنار امیالی که آدمی را به زشتی‌ها فرا می‌خواند، همواره گرایش به خوبی نیز وجود دارد و در معصومان، این گرایش‌ها هیچ‌گاه راهی برای به بار نشستن امیال دسته اول باقی نمی‌گذارد؛ و به اصطلاح، در این انسان‌های والا، مقتضی انجام گناه، همواره مانعی در پیش روی خود می‌بیند و از فعالیت بازمی‌ماند.

تعدیل قوا، نه سرکوب آن‌ها

عصمت به معنای سرکوبی قوای نفسانی و شهوانی نیست؛ بلکه نیرویی است که به هر کدام از گرایش‌های آدمی، از راه حلال پاسخ می‌گوید. مثلا سامعه از انسان صوت نیکو می‌خواهد، نه غنا و شخص می‌تواند صوت نیکو را با صوت موزون و دل‌پذیر بدون شائبه حرام تأمین کند… و نیز سایر قوا، هر کدام مقتضیاتی دارند که هم می‌توان آن را از راه حلال تهیه کرد و هم از راه حرام. انبیا راه حرام را بستند و با حلال به مقتضیات قوا پاسخ دادند.

شبهه نفی عصمت

برخی از کسانی که به روشن فکران مذهبی شهرت یافته‌اند، بی گناهی را گناهی بزرگ برای بشر می‌شمارند با این استدلال که طینت آدمی را با اراده و اختیار سرشته‌اند و آنان که این ویژگی را ندارند، یا حیوان یا فرشته‌ هستند.

انسان مطیع و رام، حیوانی است که کار می‌کند، بار می‌برد و زندگی غریزی می‌کند. راستی چه نعمت بزرگی است قدرت نه گفتن و عصیان کردن و چه متعالی اند کسانی که به قله رفیع عصیان صعود می‌کنند… نمی‌گوییم عصیان خوب است و باید عصیان کرد، بلکه می‌گوییم انسان، با عصیان، اراده و آگاهی و قدرت خود را ثابت می‌کند… اگر بنا شود که بر فرض محال انسان هرگز گناه نکند، در آن صورت یا حیوان است یا فرشته، و به هر حال، انسان نیست. احمد امین مصری نیز پیراستگی از گناه را ناشدنی می‌شمارد و با اشاره به وجود گرایش‌های گوناگون در آدمی، برای انسان عاری از گناه، جایگاهی جز پندار نمی‌شناسد. قسمتی از سخنان او چنین است:

کمال و فضیلت انسان به این نیست که معصوم باشد، بلکه به این است که با وجود توانایی بر انجام کارهای زشت، در بیش تر اوقات، جانب خیر و پاکی را ترجیح دهد و از بدی‌ها دوری گزیند. آدمی دارای گرایش‌های فراوان و ناهم‌گونی است و در این میان، امیال نفسانی، او را به سوی بدی‌ها می‌خوانند. اگر بنا باشد این امیال را از وی جدا سازیم، در حقیقت، انسانیّتش را ستانده و ماهیّت دیگری را جای گزین آن ساخته‌ایم.


منابع

  • يوسفيان، حسن، پـرسمان عصـمت، مركز مطالعات و پژوهش‌هاى فرهنگى حوزه علميه، قم، ۱۳۸۰ش.