عمل پیامبر(ص) در تکتف: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}


[[پیامبر(ص)]] در حال خواندن [[نماز]]، تکتف (قرار دادن دست‌ها بر روی همدیگر) را انجام نمی دادند. روایتی که در مورد تکتف پیامبر نقل شده را مورد تردید دانسته‌اند. این کار در زمان خلیفه دوم و به امر او رواج یافت. در فقه اهل تسنن وجوب و استحباب و جواز آن مورد اختلاف است و فقه شیعه آن را باطل کننده نماز می‌داند.  
[[پیامبر(ص)]] در حال خواندن [[نماز]]، تکتف (قرار دادن دست‌ها بر روی همدیگر) را انجام نمی‌دادند. روایتی که در مورد تکتف پیامبر(ص) نقل شده را مورد تردید دانسته‌اند. این کار در زمان خلیفه دوم و به امر او رواج یافت. در فقه اهل تسنن وجوب و استحباب و جواز آن مورد اختلاف است و فقه شیعه آن را باطل‌کننده نماز می‌داند.  


==قرار دادن دست‌ها بر روی هم هنگام نماز (تکتف)==
==قرار دادن دست‌ها بر روی هم هنگام نماز (تکتف)==
خط ۲۹: خط ۲۹:
  | شناسه = شد
  | شناسه = شد
  | تیترها = شد
  | تیترها = شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =شد
  | تغییر مسیر =شد
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
  | بازبینی =
  | بازبینی =شد
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
<references />
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۱۹

سؤال

پیامبر اکرم(ص) چگونه نماز می‌خوانده است؟ آیا مانند شیعیان دستها را آزاد رها می‌کرده است یا مانند سنی‌ها دستها را بر روی همدیگر قرار می‌داده است؟


پیامبر(ص) در حال خواندن نماز، تکتف (قرار دادن دست‌ها بر روی همدیگر) را انجام نمی‌دادند. روایتی که در مورد تکتف پیامبر(ص) نقل شده را مورد تردید دانسته‌اند. این کار در زمان خلیفه دوم و به امر او رواج یافت. در فقه اهل تسنن وجوب و استحباب و جواز آن مورد اختلاف است و فقه شیعه آن را باطل‌کننده نماز می‌داند.

قرار دادن دست‌ها بر روی هم هنگام نماز (تکتف)

در زمان پیامبر(ص)، گذاشتن دست‌ها بر روی همدیگر در حال خواندن نماز، معمول نبوده و روایت نشده است. درباره ریشه و خاستگاه این کار نقل شده که در زمان خلیفه دوم، هنگامی که اسیران ایرانی را در برابر او حاضر کردند، آنها دستها را روی هم قرار داده و با احترام ایستاده بودند. پرسیده شد، چرا این‌گونه متواضعانه و با حالت خاص ایستاده‌اید، پاسخ دادند: ما در برابر بزرگان این چنین تواضع می‌کنیم. عمر، با الهام از این حالت توصیه کرد که در حال خواندن نماز دستها را بر روی یکدیگر قرار دهید.[۱]

اختلاف در مذاهب

در فقه شیعه این عمل مورد اعتراض و انکار قرار گرفته که سنت مجوس نباید در نماز مورد توجه قرار گیرد. صاحب جواهر از عالمان بزرگ شیعه، به این نکته اشاره داشته که قرار دادن دست‌ها بر روی همدیگر از فرهنگ اسلامی نیست. شیخ طوسی دست روی دست قرار دادن را به اتفاق عالمان شیعه، موجب باطل شدن نماز می‌داند.

این مسئله در میان اهل‌سنت مورد اختلاف است.[۲] شافعی از فقیهان اهل‌سنت و رئیس فقه شافعی اعتقاد دارد که بهتر است دست‌ها آویزان باشد. حنبلی‌ها این امر را مستحب می‌دانند. بعضی دیگر آن را در نمازهای نافله مستحب می‌شمارند و در غیر نافله قائل به استحباب نیستند.

برخی نیز قرار دادن دست‌ها بر روی یکدیگر را لازم یا جایز شمرده‌اند. این افراد به روایت وائل بن حجر استدلال کرده‌اند که می‌گوید: پیامبر را در حال نماز دیدم که دست چپ را با دست راست گرفته بود. این حدیث را مبهم خوانده‌اند و همچنین معتقدند اختصاصی به حال قیام ندارد. علامه حلی در تذکره پس از نقل حدیث، آن‌را فاقد حجیت دانسته و معتقد است صاحب‌نظران در مفاد و مفهوم آن اختلاف دارند.

عالمان شیعه معتقدند هر امری در نماز، باید از طریق قرآن یا سنت اثبات شود. اما این دو اشاره‌ای به جواز گذاشتن دست‌ها بر روی همدیگر نداشته‌اند. امام صادق(ع) از این عمل نهی نموده، فرموده‌اند: دستها را روی یکدیگر قرار ندهید؛ زیرا این کار سنت مجوسیان است. در کتاب‌های فقهی مثل عروه، تحریر و سایر کتاب‌ها فرموده‌اند: این عمل نماز را باطل می‌کند.[۳]

منابع

  1. نجفی، محمد حسن، جواهر کلام، لبنان، داراحیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ج۱۱، ص ۱۹ و ۲۰.
  2. الفقه علی مذاهب الاربعه، بیروت، چاپ اول، ص۲۵۱.
  3. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ج۱۱، ص۱۹ و ۲۰؛ و طباطبائی یزدی، سید کاظم، عروه الوثقی، تهران، مکتبه العلمیه الاسلامیه، ج۱، ص۷۰۶؛ و شفیعی، سید محمد، ایده‌ها و عقیده‌ها، قم، بنیاد معارف اسلامی، چاپ عترت، چاپ اول، ۱۳۷۹، ص۲۹۰، و الفقه علی المذاهب الاربعه، بیروت، ج۱، ص۲۵۱.