احترام صحابه از نگاه شیعه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=Rafiei }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
آیا از نظر شیعه همه صحابه قابل احترام هستند؟
آیا از نظر شیعه همه صحابه قابل احترام هستند؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}شیعیان صحابه‌ای را که بر ایمان خود استوار بوده و از دستورات پ[[یامبر اسلام (ص)]] پیروی کرده‌اند قابل احترام می‌دانند. خداوند در قرآن تقوا را معیار ارزش انسان دانسته است.  
داوری شیعیان درباره صحابه و یاران پیامبر نه بر اساس تقلید و تبعیت از اهل سنت است و نه بر اساس دشمنی و عناد از آنان، بلکه مبتنی بر دلائل دینی و واقعیات تاریخی می‌باشد. شیعه بر اساس این دلایل صحابه را مورد ارزیابی قرار داده آنانی را که واقعا دارای ایمان محکم بوده و از پیامبر اسلام(ص) صادقانه پیروی کرده اند واجب الاحترام می دانند اما آنانی را که به دستورات پیامبر(ص) و اسلام پای بند نبوده اند مورد نکوهش قرار می دهد. این قضاوت مطابق با مقتضای عقل، تاریخ، آیات قرآن و احادیث نبوی است.  


== تقوای الهی معیار ارزش انسان ==
شیعیان برخی [[صحابه‌]] را به علت منافق و مرتد بودن قابل احترام نمی‌دانند. قرآن در سوره توبه همچنین احادیث نبوی برخی از صحابه را [[منافق]] شمرده است و در حدیث نبوی از مرتد بودن گروهی از صحابه خبر داده شده است.
شیعه با معیاری که درآیه {{قرآن|إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم|ترجمه=تقواترین|سوره=حجرات|آیه=3}} مطرح شده به ارزیابی صحابه می پردازند:
* آنهایی را که به آرمانهای مقدس رسول اکرم و آموزه¬های دین وفادار بوده و عملاً التزام خود را به این امور ثابت کرده اند، مثبت و خوب ارزیابی کرده و مستحق احترام می¬دانند
* اما آنانی را که علارغم همراهی ظاهری شان با رسول اکرم(ص)، در عمل به دستورات و آرمانهای آن حضرت پای بند نبوده اند، منفی و بد ارزیابی کرده و شایسته احترام نمی¬دانند.


== خبر دادن قرآن از وجود منافقان در میان اصحاب ==
==تقوای الهی معیار ارزش انسان==
قرآن کریم خطاب به پیامبر اسلام(ص) در آیه «وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِینَه مَرَدُوا عَلَى النِّفاق»<ref>توبه، ۱۰۱.</ref> از وجود منافقان در میان اصحاب خبر می دهد و می گوید در میان كسانى كه در اطراف شما هستند گروهى از منافقان وجود دارند و در خود مدینه و از اهل این شهر نیز گروهى هستند كه نفاق را تا سرحد سركشى و طغیان رسانده و سخت به آن پایبندند، سپس خطاب به شخص پیامبر با جمله «لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُم» می فرماید که تو ای پیامبر آنها را نمى‏شناسى ولى ما مى‏شناسیم. از این آیه شریفه استفاده می¬شود که برخی از افراد با اینکه در داخل شهر مدینه بودند و با رسول اکرم حشر و نشر داشته¬اند اما در عین حال منافق بوده¬اند.


== دلایل حدیثی بر وجود منافقان در میان اصحاب ==
شیعه با معیاری که درآیه {{قرآن|إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم|ترجمه=گرامى‌‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست|سوره=حجرات|آیه=3}} مطرح شده به ارزیابی صحابه می‌پردازند:
۱. در صحیح مسلم حدیثی از رسول اکرم(ص) به این مضمون نقل شده که: «فی أصحابی اثنا عشر منافقا فیهم ثمانیه لا یدخلون الجنه حتى یلج الجمل فی سم الخیاط؛<ref>مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، دارالفکر، بیروت، بی تا، ج۸، ص۱۲۲.</ref> در میان اصحاب من دوازده نفر منافق هستند که هشت نفر آنان به بهشت نمی¬روند تا این که شتری از سوراخ سوزن رد شود» این حدیث به صراحت از وجود منافقان در میان اصحاب خبر می دهد.  
 
* آنهایی را که به آرمان‌های مقدس رسول اکرم و آموزه‌های دین وفادار بوده و عملاً تقوای الهی را حفظ کرده اند، خوب ارزیابی کرده و مستحق احترام می‌دانند.
 
* اما آنانی را که علارغم همراهی ظاهری شان با رسول اکرم(ص)، در عمل به دستورات و آرمان‌های آن حضرت و تقوای الهی پای بند نبوده اند، بد ارزیابی کرده و شایسته احترام نمی‌دانند.
 
==خبر دادن قرآن از منافق بودن برخی صحابه==
 
قرآن کریم خطاب به مؤمنین [[مدینه]] در آیه 101 سوره توبه می‌گوید در میان كسانى كه در اطراف آنان هستند گروهى از منافقان وجود دارند و در خود مدینه و از اهل این شهر نیز گروهى هستند كه نفاق را تا سرحد سركشى و طغیان رسانده و سخت به آن پای‌بندند، سپس می‌فرماید که  پیامبر آن‌ها را نمى‌‏شناسد ولى خداوند آنان را مى‏‌شناسد. 
 
==دلایل حدیثی بر منافق بودن برخی صحابه==
 
*بنا بر نقل صحیح مسلم<ref>مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، دارالفکر، بیروت، بی تا، ج۸، ص۱۲۲.</ref> رسول اکرم(ص) فرموده است در میان اصحاب او دوازده نفر منافق هستند که هشت نفر آنان به [[بهشت]] نمی‌روند تا این که شتری از سوراخ سوزن رد شود».
 
*همچنین بنابر نقل عبدالله بن مسعود<ref>بوصیری، احمد بن ابی بکر بن اسماعیل ، اتحاف الخیره المهره بزوائد المسانید العشره، ریاض، دار الوطن، چ۱، ۱۴۲۰، ج۸، ص۸۷.</ref> پیامبر اسلام (ص) خطاب به اصحاب خود فرموده است که در میان شما عده‌ای منافق هستند؛ هر کس را که نام بردم باید بایستد؛ سپس فرمودند فلانی بایست؛ فلانی بایست؛ فلانی بایست تا اینکه سی و شش نفر را نام بردند»‌. اما اینکه راوی اسم آن‌ها را ذکر نکرده شاید به خاطر ملاحظاتی بوده و یا شاید او آنان را به نام ذکر کرده و افرادی بعد از او اسم آنها را حذف کرده باشند.
 
==دلیل حدیثی بر ارتداد گروهی از صحابه==
 
در صحیح بخاری مجموعه‌ای از احادیث نبوی تحت عنوان حدیث حوض جمع آوری گردیده که در همه آنها نقل شده در روز [[قیامت]] گروهی از اصحاب در کنار حوض بر آن حضرت وارد می‌شوند، ولی آنها را از حوض می‌رانند و به سوی جهنم می‌برند. در این هنگام پیامبر اسلام(ص) می‌گوید خدایا آنان یاران من هستند! خطاب می‌آید: تو نمی‌دانی بعد از تو چه بدعت‌هایی گذاردند؟ آنان [[مرتد]] شدند و به حال پیشین بازگشتند.»<ref>رک:  بخاری، محمد ابن اسماعیل،  الجامع الصحیح المختصر، ج5، ص2407،  بیروت، دار ابن كثیر،الیمامة ، چ3،1407 ق/ 1987م تحقیق: د. مصطفى دیب البغا .</ref> 


۲. بنابر نقل عبدالله بن مسعود پیامبر اکرم(ص) با این کلام خود که فرموده است: «إِنَّ فِیكُمْ مُنَافِقِینَ فَمَنْ سَمَّیتُ فَلْیقُمْ ثُمَّ قَالَ: قُمْ یا فُلاَنُ، ثُمَّ یا فُلاَنُ، ثُمَّ یا فُلاَنُ، حَتَّى سَمَّى سِتَّه وَثَلاَثِینَ رَجُلاً؛<ref>بوصیری، احمد بن ابی بکر بن اسماعیل ، اتحاف الخیره المهره بزوائد المسانید العشره، ریاض، دار الوطن، چ۱، ۱۴۲۰، ج۸، ص۸۷.</ref> به درستی که در میان شما عده¬ای منافق هستند؛ هر کس را که نام بردم باید بایستد؛ سپس فرمودند فلانی بایست؛ فلانی بایست؛ فلانی بایست تا اینکه سی و شش نفر را نام بردند»‌. براساس این روایت رسول اکرم از میان کسانی که با آن حضرت همراه بوده¬اند تعداد سی و شش نفر را به عنوان منافق معرفی کرده¬اند؛ اما اینکه راوی اسم آنها را ذکر نکرده شاید به خاطر ملاحظاتی بوده و یا شاید او به نام ذکر کرده باشد و افرادی بعد از او اسم آنها را حذف کرده باشد.


== سخن سید شرف الدین درباره صحابه ==
کسی که اطلاع از نظر ما در مورد صحابه داشته باشد می‌داند که میانه‌روترین نظرها است؛ زیرا نه مانند غلاتی که همه ایشان را تکفیر کرده‌اند، زیاده روی کرده و نه مانند جمهور (اهل سنت) که همه ایشان را مورد اعتماد شمرده‌اند، سهل‌انگاری نموده¬ایم. ما اگر چه صحابه بودن را به تنهایی فضیلتی والا می¬دانیم اما آن را سبب عصمت (از گناه و عدالت) نمی‌دانیم¬؛ صحابه از این جهت مانند دیگران هستند که در بین ایشان عادل دیده می¬شود که ایشان بزرگان و علما و اولیاء در بین صحابه هستند؛ و در بین صحابه سرکشان نیز یافت می‌شوند؛ و ایشان اهل گناه و از منافقان هستند؛ و در بین ایشان مجهول الحال نیز وجود دارد. ما به عادلان ایشان تمسک جسته و در دنیا و آخرت ایشان را دوست خواهیم داشت و از منافقان آنها تبری جسته و در مورد مجهول الحال آنان توقف می کنیم.<ref>سید شرف الدین عاملی، اجوبه مسائل جارالله، مطبعه العرفان، صیدا، چ۳، ۱۳۷۳، ص۱۴.</ref>




خط ۲۸: خط ۳۵:
<references />
<references />
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =  
  | شاخه اصلی = تاریخ
  | شاخه فرعی۱ =  
  | شاخه فرعی۱ = تاریخ صدر اسلام
  | شاخه فرعی۲ =  
  | شاخه فرعی۲ = صحابه
  | شاخه فرعی۳ =  
  | شاخه فرعی۳ =  
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه = شد
  | تیترها =  
  | تیترها = شد
  | ویرایش =  
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =  
  | نمایه =  
  | نمایه =  
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =  
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =  
  | بازبینی =  
  | ارزیابی کمی = شد
  | تکمیل =  
  | تکمیل =  
  | اولویت =  
  | اولویت = ب
  | کیفیت =  
  | کیفیت = ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۳۷

سؤال

آیا از نظر شیعه همه صحابه قابل احترام هستند؟

شیعیان صحابه‌ای را که بر ایمان خود استوار بوده و از دستورات پیامبر اسلام (ص) پیروی کرده‌اند قابل احترام می‌دانند. خداوند در قرآن تقوا را معیار ارزش انسان دانسته است.

شیعیان برخی صحابه‌ را به علت منافق و مرتد بودن قابل احترام نمی‌دانند. قرآن در سوره توبه همچنین احادیث نبوی برخی از صحابه را منافق شمرده است و در حدیث نبوی از مرتد بودن گروهی از صحابه خبر داده شده است.

تقوای الهی معیار ارزش انسان

شیعه با معیاری که درآیه ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم؛ گرامى‌‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست(حجرات:3) مطرح شده به ارزیابی صحابه می‌پردازند:

  • آنهایی را که به آرمان‌های مقدس رسول اکرم و آموزه‌های دین وفادار بوده و عملاً تقوای الهی را حفظ کرده اند، خوب ارزیابی کرده و مستحق احترام می‌دانند.
  • اما آنانی را که علارغم همراهی ظاهری شان با رسول اکرم(ص)، در عمل به دستورات و آرمان‌های آن حضرت و تقوای الهی پای بند نبوده اند، بد ارزیابی کرده و شایسته احترام نمی‌دانند.

خبر دادن قرآن از منافق بودن برخی صحابه

قرآن کریم خطاب به مؤمنین مدینه در آیه 101 سوره توبه می‌گوید در میان كسانى كه در اطراف آنان هستند گروهى از منافقان وجود دارند و در خود مدینه و از اهل این شهر نیز گروهى هستند كه نفاق را تا سرحد سركشى و طغیان رسانده و سخت به آن پای‌بندند، سپس می‌فرماید که پیامبر آن‌ها را نمى‌‏شناسد ولى خداوند آنان را مى‏‌شناسد.

دلایل حدیثی بر منافق بودن برخی صحابه

  • بنا بر نقل صحیح مسلم[۱] رسول اکرم(ص) فرموده است در میان اصحاب او دوازده نفر منافق هستند که هشت نفر آنان به بهشت نمی‌روند تا این که شتری از سوراخ سوزن رد شود».
  • همچنین بنابر نقل عبدالله بن مسعود[۲] پیامبر اسلام (ص) خطاب به اصحاب خود فرموده است که در میان شما عده‌ای منافق هستند؛ هر کس را که نام بردم باید بایستد؛ سپس فرمودند فلانی بایست؛ فلانی بایست؛ فلانی بایست تا اینکه سی و شش نفر را نام بردند»‌. اما اینکه راوی اسم آن‌ها را ذکر نکرده شاید به خاطر ملاحظاتی بوده و یا شاید او آنان را به نام ذکر کرده و افرادی بعد از او اسم آنها را حذف کرده باشند.

دلیل حدیثی بر ارتداد گروهی از صحابه

در صحیح بخاری مجموعه‌ای از احادیث نبوی تحت عنوان حدیث حوض جمع آوری گردیده که در همه آنها نقل شده در روز قیامت گروهی از اصحاب در کنار حوض بر آن حضرت وارد می‌شوند، ولی آنها را از حوض می‌رانند و به سوی جهنم می‌برند. در این هنگام پیامبر اسلام(ص) می‌گوید خدایا آنان یاران من هستند! خطاب می‌آید: تو نمی‌دانی بعد از تو چه بدعت‌هایی گذاردند؟ آنان مرتد شدند و به حال پیشین بازگشتند.»[۳]



منابع

  1. مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، دارالفکر، بیروت، بی تا، ج۸، ص۱۲۲.
  2. بوصیری، احمد بن ابی بکر بن اسماعیل ، اتحاف الخیره المهره بزوائد المسانید العشره، ریاض، دار الوطن، چ۱، ۱۴۲۰، ج۸، ص۸۷.
  3. رک: بخاری، محمد ابن اسماعیل، الجامع الصحیح المختصر، ج5، ص2407، بیروت، دار ابن كثیر،الیمامة ، چ3،1407 ق/ 1987م تحقیق: د. مصطفى دیب البغا .