|
|
(۲۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{در دست ویرایش|کاربر=A.ahmadi }}
| |
| {{شروع متن}} | | {{شروع متن}} |
| {{سوال}} | | {{سوال}}از منظر فریقین حکومت دینی دارای چه ماهیتی است و دلایل ضرورت آن چه میباشد؟ |
| | |
| ماهیت حکومت دینی و دلائل آن از منظر فریقین
| |
| | |
| س: از منظر فریقین حکومت دینی دارای چه ماهیتی است و دلائل ضرورت آنچه میباشد؟
| |
| {{پایان سوال}} | | {{پایان سوال}} |
| {{پاسخ}} | | {{پاسخ}} |
| {{درگاه|حکومت دینی}} | | {{درگاه|حکومت دینی}} |
| در تفکر اسلامی، حاکمیت بالذات از آن خداوند متعال است و بشر به اذن خدا حق دارد حکومت اسلامی تشکیل دهد و بر مردم اعمال قدرت کند. برپایی حکومت، نیاز جامعه بشری و از ضروریات دین اسلام است؛ بر همین اساس، مسئله حکومت و حاکم در اسلام از ارزش والایی برخوردار است. در عین حال، انحرافاتی در سیر نظام حکومتی و حاکمان اسلامی پدید آمد که موجب تردید مسلمانان در این مسئله شد و فهم فقهی این مسئله را در پردهای از ابهام فرو برد. ما بحث خود را از دیدگاه فقهی دنبال خواهیم کرد و به این نتیجه خواهیم رسید که چون حکومت اسلامی تضمینکننده اجرای مقررات و حدود اسلامی، حراست از کیان اسلامی و ادارهکننده شئون گوناگون امت اسلامی باید بر اساس آموزههای اسلامی و بر محور کتاب، سنت، عقل و اجماع حکومت کند.
| | برقراری حکومت دینی از نگاه شیعه و [[اهلسنت]] با اتکا به حاکمیت بالذات خداوند است که به بشر اجازه داده تا حکومت اسلامی تشکیل دهد و بر مردم اعمال قدرت کند. از نظر شیعه و اهلسنت برپایی حکومت نیاز جامعه بشری و از ضروریات دین اسلام است. |
| | |
| در این راستا و به دور از هرگونه نقد و اثبات، دیدگاه فریقین را در باب ماهیت حکومت دینی تحت عناوین زیر بررسی خواهیم کرد:
| |
| | |
| # بیان ماهیت، ضرورت و انواع حکومت دینی
| |
| # ادله ضرورت حکومت اسلامی از نگاه عالمان خاصه
| |
| # ادله ضرورت حکومت اسلامی از نگاه عالمان عامه
| |
| | |
| == مفهومشناسی ==
| |
| | |
| === حکومت ===
| |
| واژه حکومت در لغت از ریشه «حکم» (ح ک م) و به معنای بازداشتن یا نهی کردن، فرمان دادن، بازداشتن برای اصلاح، به سامان آوردن چیزی، قضاوت، داوری و نظایر اینهاست.
| |
| | |
| فیومی در مصباح المنیر،<ref>یقال: «حکمت علیه بکذا اذا منعته من خلافه فلم یقدر علی الخروج من ذلک» ومنه «حکمت الدابه» ای وضعت علی فمها «الحکمه» ای «الحلقه» ،(۱۴۰۵ق، ص۱۴۵).</ref> راغب اصفهانی در مفردات القرآن،<ref>«اصله منع منعاً لاصلاح»(۱۴۱۲ق، ص۱۲۶).</ref> زبیدی در تاج العروس<ref>«الحکم ـ بالضم ـ القضاء فی الشیء بانه کذا او لیس کذا»(۱۴۱۴ق، ج۸، ص۴۵۲).</ref> و ابن فارس در مقائیس اللغه<ref>۱۴۱۴ق، ج۲، ص۹۱.</ref> حکومت را از ماده حکم و به معنای منع کردن و بازداشتن برای اصلاح یا کار محکم و استوار دانستهاند. حکومت و حکم، به معنای داوری کردن، فیصله دادن، جلوگیری از ظلم و ستم، استقرار، ثبوت، اتقان و قاطعیت در رأی نیز آمده است.
| |
| | |
| حکومت و حکم در اصطلاح سیاست و علوم سیاسی به معنای فن کشورداری و تدبیر و اندیشه در اداره و تنظیم امور داخلی و خارجی کشور میباشد.<ref>عمید زنجانی، فقه سیاسی (نظام سیاسی و رهبری در اسلام)، ج۲، ص۱۴۷.</ref>
| |
| | |
| === خلافت ===
| |
| خلافت در اصل مصدر باب «خلف، یخلف، خلافه» به معنای جانشین و قائممقام است. ابناثیر گوید: خلیفه به کسی گفته میشود که نیابت و جانشینی غیر را بر عهده دارد.<ref>ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۶۶.</ref>
| |
| | |
| خلافت در اصطلاح اسلامی عبارت است از ریاست عامه در امور دنیا و دین به نیابت از پیامبر اسلام| در حقیقت، خلیفه، جانشین صاحبشریعت در حفظ دین و سیاست دنیا به وسیله دین است.<ref>«فهی فی الخلیفه خلافه عن صاحب الشرع فی حراسه الدین وسیاسه الدنیا» (ابنخلدون، مقدمه ابن خلدون، ص۱۹۱).</ref>
| |
| | |
| بعضی هم گفتهاند: خلافت نیابتی است از نبوت که نگهبانی دین و سیاست دنیا را بر عهده می-گیرد.<ref>ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۵.</ref>
| |
| | |
| === امامت ===
| |
| امام از نظر لغت، مصدر ماده «اُمَّ، یَاُمّ» و به معنای کسی است که مردم به او اقتدا میکنند و پیشوای مردم است؛ خواه در راه حق باشد یا در راه باطل. جمع آن هم ائمه است.<ref>«والامام: الذی یقتدی به، وجمعه أئمه» (ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۶).</ref>
| |
| | |
| اما در اصطلاح علم کلام، امامت عبارت است از: ریاست همگانی و فراگیر بر جامعه اسلامی در همه امور دینی و دنیوی. ذکر کلمه «دنیوی» برای تأکید بر وسعت قلمرو امامت است؛ وگرنه تدبیر امور دنیوی نیز جزئی از دین اسلام است.<ref>«والإمامه ریاسه عامه فی أمر الدین والدنیا خلافه عن النبی علیه الصلاه والسلام» (تفتازانی، شرح المقاصد، ج۲، ص۲۷۲).</ref> بهعبارت دیگر، امامت، خلافت و جانشینی صاحب شرع مقدس در حراست از دین و سیاست دنیاست.<ref>«الخلافه نیابه عن صاحب الشرع فی حفظ الدین وسیاسه الدنیا» (ابنخلدون، مقدمه ابن خلدون، ج۱، ص۲۱۸).</ref>
| |
| | |
| همچنین گفتهاند که امام کسی است که به نیابت از پیغمبر خدا دارای ریاست عامه در امور دین و دنیا باشد<ref>«الامام هوالانسان الذی له ریاسه عامه فی امور الدین والدنیا نیابه عن النبی» (شیخمفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ص۳۹).</ref>
| |
| | |
| === ولایت ===
| |
| ولایت از ماده «و ل ی» و به معنای دو چیز است که در کنار هم یا پشت سرهم قرار گیرند، بهگونهای که مانعی بین آنها نباشد.<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ج۱، ص۸۸۵.</ref> اهل لغت برای این کلمه معانی متعددی ذکر کردهاند. فیومی گوید: ولی بر وزن فَلس به معنای قُرب هم آمده است. «وَلیتُ علی الصبیّ و المرأه» یعنی من بر کودک و زن ولایت پیدا کردم. ولایت با کسره و فتحه به معنای نصرت است. «واستولی علیه» یعنی بر او غالب شد و بر او تمکن یافت.<ref>۱۴۰۵ق، ج۲، ص۹۲۷.</ref>
| |
| | |
| ولایت در اصطلاح به معنای سلطه بر شخص یا مال یا هر دو است؛ اعم از اینکه چنین سلطهای عقلی باشد یا شرعی و اصلی باشد یا عرضی و فرعی.<ref>«واصطلاحاً هی سلطنه علی الغیر عقلیه اوشرعیه نفساً کان اومالا اوکلیهما بالاصل او بالعارض» (بحرالعلوم، الامامه الهیه، ج۳، ص۲۱۰).</ref>
| |
| | |
| === فقیه ===
| |
| واژه فقیه از ماده «فقه» است و فقه در لغت، مطلق علم به یک شیء و ادراک آن نیست، بلکه ریزبینی و ادراک دقیق را «فقه» گویند.<ref>جوهری، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، ج۶، ص۲۲۴.</ref> بنابراین، فقیه به معنای متخصّص در فقه است.
| |
| | |
| در اصطلاح علم فقه، فقیه کسی است که نیروی استخراج همه یا بیشتر احکام شرعی و قوانین کلی اسلام را از منابع ویژه آن (کتاب، سنّت، اجماع و عقل) به صورت بالفعل داشته باشد.<ref>زحیلی، الفقه اسلامی و ادلته، ج۱، ص۳۰.</ref> بنابراین، ولایتفقیه به معنای حکومت و اداره جامعه اسلامی به وسیله فقیه عالم و عادل است.
| |
|
| |
|
| ما در این مقاله از گروهی که پیروان امامت و مکتب اهلبیت(ع) هستند با عنوان «خاصه» و از کسانی که پیروان خلافت هستند با عنوان «عامه» یاد میکنیم.
| | از نظر شیعیان، پس از رحلت [[پیامبر اسلام(ص)]]، تشکیل و ادارهٔ حکومت اسلامی بر عهدهٔ امام است. به باور آنان، امام مانند نبی از سوی خدا تعیین میشود. |
|
| |
|
| براساس دیدگاه این دو گروه، دو تئوری حکومت دینی در جهان اسلام شکل گرفت تئوری نظام امامت (امامت بالاصاله و بالنیابه) و تئوری نظام خلافت.
| | اهلسنت همهٔ خلفا و سلاطین را دارای مشروعیت دینی میدانند و نظام سیاسی اسلامی را در قالب نظام خلافت تعریف میکنند. خلافت در اندیشهٔ اهلسنت به تمامی دولتهای بعد از پیامبر(ص) اطلاق میشود و عبارت است از جانشینی پیامبر(ص) در حراست دین و سیاست دنیا. |
|
| |
|
| == ماهیت حکومت دینی == | | == مفهومشناسی حکومت دینی == |
| قبل از پرداختن به ماهیت حکومت دینی لازم است مفهوم حکومت دینی بهدرستی تبیین شود. این واژه مرکب از دو کلمه است که برای بهدست آوردن مفهوم آن، تعریف هر دو جزء آن ضروری است.
| | واژگانی که در فرهنگ سیاسی مسلمانان بر حکومت دینی دلالت دارند عبارتاند از: |
|
| |
|
| مفهوم جزء اول روشن و بیان شد؛ اما کلمه دین مجموعهای از عقائد، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای اداره امور فردی و اجتماعی انسانها و تأمین سعادت دنیا و آخرت آنان تدوین شده است.<ref>جوادی آملی، جامعه در قرآن، ص۲۷.</ref> بنابراین اگر حکومت مجموعه عوامل و نهادهایی باشد که از طریق آنها حاکمیت اعمال میشود و دین مجموعهای از باورها و بایدها و نبایدهای مؤثر در سعادت دنیوی و اخروی انسان باشد که تمام ابعاد فردی و اجتماعی زندگی وی را در بر میگیرد، میتوان گفت حکومت دینی همان مجموعه عوامل و نهادهایی است که حاکمیت دینی از طریق آنها اجرا میشود.
| | * '''حکومت''': حکومت و حکم، در اصطلاح علوم سیاسی، به معنای فن کشورداری و اداره و تنظیم امور داخلی و خارجی کشور است.<ref>عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی (نظام سیاسی و رهبری در اسلام)، تهران، انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۶ش، ج۲، ص۱۴۷.</ref> |
|
| |
|
| پس ماهیت حکومت دینی همان اعمال حاکمیت الهی است. منظور از حاکمیت خداوندی، بروز اراده خداوند به وسیله پیامبران و عقول و وجدانهای سلیم در جوامع بشری و اجرای آن به وسیله خود انسانهاست.<ref>جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج۹، ص۲۲۷.</ref>
| | * '''خلافت''': خلافت، در اصطلاح اسلامی، ریاست عامه در امور دنیا و دین به نیابت از پیامبر(ص) دانسته شده است. به گفتهٔ [[ابن خلدون]] (۷۳۲-۸۰۸ق)، پدر جامعهشناسی اسلامی، خلیفه جانشینِ صاحبْ شریعت در حفظ دین و سیاست دنیا به وسیلهٔ دین است.<ref>ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمهٔ ابنخلدون، ترجمهٔ محمد پروین گنابادی، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۶۹، ج۱، ص۱۹۱.</ref> |
| | * '''امامت''': [[شیخ مفید]]، متکلم شیعهٔ قرن چهارم قمری، امام را کسی دانسته که به نیابت از پیامبر(ص) دارای ریاست عامه در امور دین و دنیا باشد.<ref>الشیخ المفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، تحقیق مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم، كنگره شيخ مفيد، ۱۴۱۳ق. ج۱، ص۳۹.</ref> |
| | * '''ولایت''': ولایت در اصطلاح به معنای سلطه بر شخص یا مال است؛ این سلطه ممکن است عقلی یا شرعی باشد.<ref>السند، محمد، الامامه الهیه، تحقیق محمدعلی بحرالعلوم، قم، منشورات الإجتهاد، ۱۴۲۷ق، ج۳، ص۲۱۰.</ref> |
| | *'''ولایت فقیه''': ولایت فقیه به معنای حکومت و ادارهٔ جامعهٔ اسلامی بهوسیله فقیه عالم و عادل است.<ref>جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، قم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۸۸ش. ص۱۲۹.</ref> |
| | *'''حکومت دینی''': [[محمدتقی جعفری]] (۱۳۰۲-۱۳۷۷ش)، فیلسوف و نظریهپرداز شیعه، حکومت دینی را اِعمال حاکمیت الهی شمرده و منظور از حاکمیت خدا را بروز اراده خدا به وسیلهٔ پیامبران(ع)، عقلها و وجدانهای سلیم در جوامع بشری و اجرای آن بهوسیلهٔ خود انسانها دانسته است.<ref>جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۲ش، ج۹، ص۲۲۷.</ref> |
|
| |
|
| حاکمیت و ولایت خداوند دو گونه عملی میشود:
| | == حکومت دینی در اندیشهٔ سیاسی شیعه == |
| | | شیعیان معتقدند، پس از رحلت پیامبر(ص)، تشکیل و ادارهٔ حکومت اسلامی بر عهدهٔ امام است. به باور آنان، امام مانند نبی از سوی خدا تعیین میشود. شیعیان همگى به اتفاق آرا معتقدند كه پس از رحلت پيامبر اسلام(ص) طرح حكومت اسلامى طرح تنصيصى بوده نه انتخابى و گزينشى؛ يعنى حاكم اسلامى و رئيس دولت را بايد خدا تعيين كند و امت در تعيين رهبر اختيارى ندارد.<ref>سبحانی، جعفر، حكومت اسلامى در چشمانداز ما، قم، مؤسسهٔ تحقیقاتی امام صادق(ع)، ۱۳۸۵، ص۱۳.</ref> اما نظرات [[شیعه]] دربارهٔ حکومت در دوران غیبت امام معصوم(ع) مختلف است: |
| # با تدوین قوانین از طرف خدا؛ قوانین و اصولی که بر جامعه حاکم هستند و خطوط اصلی نظام را ترسیم میکنند.
| |
| # با تعیین حاکم و ولی امر از طرف خدا؛ خواه با نصب خاص (شخصی) یا نصب عام (تعیین معیارها و صفات حاکم).
| |
| شهید مطهری (ره) در این باره مینویسد: «حکومت دینی، ماهیتی دینی و الهی دارد؛ یعنی در تمام جهات مادی و معنوی و سیاسی و عقیدتی، روح و هویتی اسلامی دارد و تداوم به ثمر رسیدن آن نیز بر اساس دین امکانپذیر است».<ref>مطهری، مجموعه آثار، ص۴۹.</ref>
| |
| | |
| == ضرورت حکومت ==
| |
| تشکیل حکومت در جوامع انسانی یک نیاز طبیعی و بهحکم عقل ضروری است؛ چنانکه امام علی× نیز به این امر اشاره کرده و فرمودهاند: «مردم ضرورتاً به زمامداری، نیک یا بد، نیازمندند».<ref>«لابُدَّ لِلنِّاسِ مِن أَمیرِ برِّ اَوْ فاجِر» (دشتی، نهج البلاغه، خ۴۰، ص۸۲).</ref> بنابراین حکومت و نظام سیاسی به عنوان یک ضرورت اجتماعی در جامعه مورد قبول همگان است. در این میان، تنها مکتب «آنارشیسم» منکر ضرورت وجود حکومت است.
| |
| | |
| افلاطون میگوید: «دولت از مقتضیات طبع بشری است؛ زیرا انسان بالطبع موجودی اجتماعی است و کسی که قائل به عدم لزوم دولت است، روابط طبیعی را ویران میکند؛ یا انسانی است وحشی که از انسانیت به دور است، یا وجود بالاتر از انسان مانند فرشتگان است».<ref>ارسطا طالیس، السیاسه، ص۹۶.</ref>
| |
| | |
| افلاطون میگوید: «تحصیل حیات بافضیلت برای افراد بشر جز به وجود دولت ممکن نیست؛ زیرا طبیعت انسان به حیات سیاسی متمایل است؛ بنابراین دولت از امور طبیعی است که انسان بینیاز از آن نیست».<ref>روحانی، جمهور، ص۷۲.</ref>
| |
| | |
| == ضرورت حکومت در اسلام ==
| |
| تشکیل حکومت اسلامی، اساسیترین و ضروریترین اصول اسلامی است؛ زیرا:
| |
| | |
| اولاً اسلام برای اجتماع اهمیت ویژهای قائل شده و بر این مبنا مهمترین احکام اسلامی از قبیل حج، نماز، جهاد و… بر اساس اجتماع وضع شده است.
| |
| | |
| ثانیاً هرچند قوانین و دستورالعملها تمام راههای نیل به سعادت مادی و معنوی را نشان دادهاند، اما بدون عمل نتیجهای حاصل نخواهد شد و بدیهی است که بدون قوه مجریه عمل به قانون امکانپذیر نیست.
| |
| | |
| ازاینرو خداوند متعال با فرستادن انبیا و وضع مجموعه قوانین، یک دستگاه اجرایی و حکومتی به وجود آورده و اطاعت از مجریان الهی (اولی الأمر) را جزء واجبات شمرده است.
| |
| | |
| ثالثاً سنت و روش پیغمبر بهترین دلیل بر ضرورت حکومت است؛ زیرا رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله در اوایل ورود به مدینه حکومت تشکیل داد، نظام اسلامی را برقرار کرد نماینده به اطراف فرستاد، به قضاوت در امور مسلمانان پرداخت، سفرایی نزد پادشاهان کشورهای بزرگ اعزام کرد، با سران قومها معاهده و پیمان منعقد کرد، فرماندهی جنگ را به عهده گرفت و در یککلام، تمامی کارهایی را که برای یک حکومت لازم بود انجام داد.
| |
| | |
| رابعاً آیات قرآن بر لزوم حکومت اسلامی صراحت دارند.
| |
| | |
| خامساً بسیاری از قوانین اسلام و احکام شرعی برای اداره نظام اجتماعی، سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی جامعه تشریع شده است.
| |
| | |
| سادساً روایات معتبری از معصومین(ع) بر لزوم تشکیل حکومت اسلامی دلالت دارند.
| |
| | |
| == انواع حکومت ==
| |
| حکومتها در طول تاریخ اشکال مختلفی داشتهاند و شاید بتوان گفت که به تعداد کشورهای جهان، حکومت وجود دارد؛ لذا تقسیمبندیهای زیادی برای انواع حکومت بیان شده است.<ref>ر. ک. رنی آستین، آشنای با حکومت، ۱۱۵–۱۱۳.</ref>
| |
| | |
| ۱. طبقهبندی حکومتها بر حسب جهانبینی
| |
| | |
| حکومتها برحسب جهانبینی به دو نوعِ الهی و طاغوتی تقسیم میشوند:
| |
| | |
| الف) حکومت الهی
| |
| | |
| منبع قانون در این حکومت اوامر خداوند است. حکومت الهی میتواند با حفظ شرایط در قالبهای گوناگونی تحقق یابد. حکومت الهی استبدادی نیست؛ زیرا در حکومت استبدادی ملاک قانون خواست حاکم است؛ اما حاکمیت در حکومت الهی از آن خداوند است و همه افراد، از جمله پیامبر صلّی الله علیه و آله، ائمه(ع) و حاکمان اسلامی در عصر غیبت مطیع خداوند و اجراکننده قوانین و احکام الهی هستند.
| |
| | |
| ب) حکومت طاغوتی
| |
| | |
| نظامهای سیاسی مبتنی بر اومانیسم ـ که حاکمیت را از آنِ انسان میدانند ـ در هر شکلی که تجلی یابند، طاغوتی هستند؛ چراکه انحراف از قوانین اسلامی و تجاوز به حق ربوبیت الهی، طغیان و ظلم محسوب میشود.
| |
| | |
| ۲. طبقهبندی حکومت بر حسب تعداد حاکمان
| |
| | |
| دانشمندان علوم سیاسی حکومت را به گونههای مختلفی تقسیم کردهاند که به گوشهای از این تقسیمبندیها اشاره میشود.
| |
| | |
| الف) حکومت فردی
| |
| | |
| در حکومت فردی، سلطان یا شاه در رأس حکومت قرار دارد؛ درحالیکه بدون مسئولیت و به میل و رأی خود اعمال قدرت میکند.
| |
| | |
| حکومت فردی، کهنترین شکل حکومت است؛ اما در عصر جدید و بهواسطه افزایش مشارکت شهروندان در اداره امور کشورها از حکومتهای فردی کاسته شده است. معمولاً حکومتهای فردی و پادشاهی به شکل «موروثی»، «انتخابی»، «استبدادی» و «مشروطه» تجلی مییابد.
| |
| | |
| ب) حکومت گروهی
| |
| | |
| با بررسی تاریخ به حکومتهایی برخواهیم خورد که در آنها حاکمیت در دست گروه خاصی است؛ گروهی که مدعی برتری فکری یا طبقاتیاند و خود را برای به دست گرفتن حکومت محق میدانند.
| |
| | |
| ج) حکومت جمهوری
| |
| | |
| در حکومت جمهوری، اقتدار و مناصب دولتی از طرف مردم بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به حکام واگذار میشود.
| |
| | |
| نظام جمهوری اسلامی ایران از سویی جمهوری است ـ یعنی اداره کشور به آرای عمومی متکی است، انتخاب رهبران عالی جامعه، اعم از رهبری، ریاست جمهوری و نمایندگان مجلس، مستقیم یا غیرمستقیم با مردم است و رئیسجمهور و نمایندگان مجلس برای مدت معین انتخاب میشوند ـ و از سوی دیگر، اسلامی است و مشروعیت آن ناشی از خداوند است.
| |
| | |
| == مبانی فکری تشکیل حکومت در اندیشه سیاسی شیعه ==
| |
| حکومت ضرورت انکار ناپذیری است که انسانها برای حفظ نظم جامعه خود و تضمین منافع همگانی و اداره بهتر امور به آن نیاز دارند. براساس مبانی هستیشناسی، معرفتشناسی و انسانشناسی قرآنی، حکومت دینی، تنها نوع حکومت است که میتواند تمام ضرورت¬های فوق را تأمین کند. ازاینرو تاریخچه پیدایش حکومت دینی به پیشینه تاریخی انبیای الهی بازمیگردد که بسیار کهن و دیرینه است.
| |
| | |
| نمونه کامل حکومت دینی در زمان پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و در شهر مدینه تحقق یافت. پس از رحلت رسول اکرم صلّی الله علیه و آله هیچیک از مسلمانان در ضرورت حکومت دینی تردید نکردند؛ بلکه همه بر این مسئله اتفاقنظر داشتند. اما اختلاف جدی خاصه و عامه در منشأ مشروعیت حکومت بوده است. در باور خاصه، خداوند مقام «امامت» را همانند مقام «نبوت» جعل کرده است؛ در مقابل، عامه عقیده دارند که امامت، مقام الهی نیست؛ از این رو میگویند: نصب امام بر خود مردم واجب است.
| |
| | |
| == حکومت در زمان غیبت ==
| |
| با شروع غیبت امام زمان(عج) این سؤال جدی برای فقها و اندیشمندان شیعه مطرح شد که آیا تشکیل حکومت اسلامی بدون حضور امام جایز است یا خیر؟ برخی فراتر از جواز، درباره وجوب یا عدم وجوب تشکیل حکومت در عصر غیبت سخن گفتهاند و بحث را بدین صورت مطرح کردهاند که درصورت تشکیل چنین حکومتی، میزان همکاری با حکومتهای سلطنتی چگونه باید باشد؟ نیز اگر حکومتی به نام اسلام تشکیل شد، اما در آن به جای امام عادل، شخص جائر به قدرت رسید، تکلیف چیست؟
| |
| | |
| پاسخ به این سؤالات، مجموعهای از آرای مختلف فقها را به همراه داشته است.
| |
|
| |
|
| === جایز نبودن تشکیل حکومت === | | === جایز نبودن تشکیل حکومت === |
| گروهی به استناد برخی روایات، تشکیل حکومت در عصر غیبت را جایز نمیدانند. در وسائل الشیعه و مستدرک الوسائل ذیل کتاب «الجهاد» و تحت عنوان «حکم الخروج بالسیف قبل قیام القائم» روایاتی ذکر شده است. که برخی از آنها بهطور مطلق و عام، هر نوع قیام و برافراشته شدن هر پرچم را قبل از قیام امام زمان(عج) محکوم کرده و پرچمدار آن را طاغوت نام دادهاند. در یکی از روایات، قیامکننده در عصر غیبت، حتی اگر فردی از اهلبیت(ع) باشد، به صراحت نیز محکوم شده است: «عن عمر بن حنظله: فقلت جعلت فداک، إن خرج احد من اهل بیتک قبل هذه العلامات أنخُرُج معه؟ قال: لا».<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ح۱۹۹۷۰.</ref> | | گروهی از عالمان شیعه، به استناد برخی روایات، تشکیل حکومت در دوران غیبت را جایز نمیدانند. در کتاب جهاد وسائل الشیعه<ref name=":0" /> و مستدرک الوسائل<ref>النوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، ۱۴۰۸-۱۴۰۹ق، ج۱۱، ص۳۴-۳۹.</ref> روایاتی نقل شده است که در آنها هر نوع قیام قبل از قیام [[امام عصر(ع)]] محکوم شده و پرچمدار آن طاغوت نامیده شده است. در یکی از این روایات، قیامکننده در عصر غیبت، حتی اگر از فرزندان امام معصوم(ع) باشد، محکوم شده است.<ref name=":0">الحر العاملی، محمد بن الحسن، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة، تحقیق عبدالرحیم الربانی الشیرازی، تهران، اسلامیة، ۱۳۷۲ش، ج۱۱، ص۳۵-۴۱.</ref> |
|
| |
|
| در روایت دیگری از امام صادق(ع) چنین آمده است: «کل رایه تَرفَع قبل رایه القائم فَصاحبها طاغوت».<ref>نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ح۱۲۳۶۴.</ref> | | در مقابل، برخی حکومتهایی که برای استقرار حاکمیت خدا و اطاعت از پیامبر(ص) و امامان(ع) تشکیل میشود را از دایرهٔ این روایات خارج دانستهاند. به باور آنان، مراد از این احادیث قیامهایی است که به نام [[مهدی(ع)]] و با ادعای مهدویت شکل میگیرند.<ref>عمید زنجانی، فقه سیاسی، تهران، ج۲، ص۱۹۱–۱۹۷.</ref> |
|
| |
|
| البته دانشمندان علم حدیث، این روایات را توجیه کرده و بر موارد خاص حمل نمودهاند. طبق قرآن و سنت، حکومتهایی که برای استقرار حاکمیت خدا و تحقق اطاعت از پیامبرصلّی الله علیه و آله و اهلبیت(ع) ایجاد میشوند، مشمول این احادیث نخواهند بود. نیز با دقت در مضمون آنها معلوم میشود که منظور، قیامها و پرچمهایی است که به نام حضرت مهدی(عج) و با ادعای مهدویت شکل میگیرند.<ref>عمید زنجانی، فقه سیاسی (نظام سیاسی و رهبری در اسلام، ص۱۹۱–۱۹۷.</ref> از طرفی، یکی از اصول انکار ناشدنیِ عملکرد امامان شیعه برای حفظ اقلیت شیعیان، تقیه بوده است که نمیتوان آن را در فهم صحیح روایات نادیده گرفت.
| | === جواز یا وجوب تشکیل حکومت === |
| | | عدهای از فقیهان شیعه تشکیل حکومت در زمان غیبت را جایز دانستهاند. گروهی نیز تشکیل حکومت یا همکاری با حاکمان در حد توانایی و برای تحقق احکام اسلامی را واجب شمردهاند. دربارهٔ چگونگی حکومت اسلامی در زمان غیبتِ آخرین معصوم، نظریههای مختلفی مبنای عمل فقیهان شیعه قرار گرفته که برخی از آنها عبارت است از: |
| === جواز تشکیل حکومت === | |
| دیدگاه دوم در بین فقهای شیعه، مجاز بودن و نزد برخی، وجوب تشکیل حکومت یا همکاری با حاکمان در حد مقدور و برای تحقق احکام اسلامی است. در اندیشه این گروه از فقیهان، حکومت ایدهآل اسلامی پس از حکومت پیامبر صلّی الله علیه و آله تنها توسط اوصیای دوازدهگانه او محقق میشود و هیچ حکومتی جز حکومت امامان معصوم(ع) مشروعیت ندارد. اما درباره چگونگی حکومت اسلامی در زمان غیبت آخرین معصوم، تئوریهای مختلفی مبنای عمل فقهای شیعه قرار گرفته که مهمترین آنها عبارت است از:
| |
|
| |
|
| ==== ولایت انتخابی ==== | | ==== ولایت انتخابی ==== |
| براساس این دیدگاه، امامان معصوم(ع) هیچیک از فقیهان را به ولایت نگماشتهاند، نه به گونه عام و نه به گونه خاص؛ بلکه آنچه در روایات و منابع دینی آمده، تنها بیان ویژگیها و شرایط لازم برای حاکم اسلامی است و در نهایت، معیار، انتخاب مردم خواهد بود؛ بنابراین اگر مردم، مستقیم یا غیرمستقیم به فقیهی رأی دهند، حکومت وی مشروعیت مییابد.
| | برخی از عالمان شیعه معتقدند امامان معصوم(ع) هیچکدام از فقیهان را به ولایت نگماشتهاند، نه به گونهٔ عام و نه به گونهٔ خاص؛ بلکه آنچه در روایات و منابع دینی آمده، تنها بیان ویژگیها و شرایط لازم برای حاکم اسلامی است، در نهایت، معیارْ انتخاب مردم خواهد بود. پس، اگر مردم مستقیم یا غیرمستقیم به فقیهی رأی دهند، حکومت وی مشروعیت مییابد.<ref>کدیور، محسن، نظریههای دولت در فقه شیعه، تهران، نشر نی، ۱۳۸۷ش، ص۸۰-۹۶.</ref> |
| | |
| الف) دلایل عقلی
| |
| | |
| دلیل عقلی ولایت انتخابی در چند گزاره خلاصه میشود:
| |
| | |
| # وجود هر نوع هرج و مرجی در جامعه قبیح و ناپسند است؛ لذا عقل بر ضرورت وجود حکومتی مقتدر، صالح و عادل برای حفظ مصالح جامعه و تأمین نیازهای مردم حکم میکند.
| |
| # استقرار چنین حکومتی جز با خضوع مردم و اطاعت آنها از دستورات آن میسر نمیشود.
| |
| # حکومت یا به نصب الهی یا به وسیله زور و سرنیزه و کودتا یا با انتخاب مردم تعیین میشود.
| |
| چون دلیلی بر نصب وجود ندارد و حکومت تغلب و زور نیز عقلاً قبیح است، تنها راهی که باقی میماند همان راه انتخاب از سوی مردم است.
| |
| | |
| اصل این استدلال بعلت دارا بودن اشکالات فراوان رد گردید که تفصیل آن در کتابی از همین نویسنده به آن پرداخته شده است.<ref>جباری، بررسی تطبیقی مبانی مشروعیت حکومت از دیدگاه فریقین، ص۱۵۷.</ref>
| |
| | |
| از دلایل عقلی دیگری که برای اثبات انتخابی بودن والی و حاکم اسلامی گفته شده، سیره عقلا در واگذاری امور به افراد توانمند و امین است که نادرستی این دلیل هم در جای خود ثابت شده است.
| |
| | |
| ب) دلایل نقلی
| |
| | |
| برای اثبات نقلی این موضوع به آیات و روایاتی استناد میشود؛ از جمله:
| |
| | |
| ـ فحوای قاعده تسلیط
| |
| | |
| ـ قرارداد و معاهده بین مردم و حاکم
| |
| | |
| ـ آیات و روایات مربوط به شور در امر ولایت
| |
| | |
| ـ تعیین والی با مشورت مهاجرین و انصار
| |
| | |
| ـ آیات و روایات بیعت و…
| |
| | |
| روایات مورد استناد در ادله نقلی نظریه انتخاب، تمامی یا اکثریت غالب آنها، از نظر سند ضعیف بوده و نمیتوان به آنها استناد جست، و بر فرض قبول آنها نیز احادیث دیگری وجود دارد که مشروعیت حکومت را به صراحت منوط به انتصاب الهی میدانند.
| |
| | |
| مهمتر آنکه خواست و رأی مردم و پشتیبانی آنها از حکومت بر جواز اِعمال ولایت دلالت دارد، نه اینکه منشأ مشروعیت اصل ولایت و حکومت باشد.
| |
|
| |
|
| ==== ولایت انتصابی ==== | | ==== ولایت انتصابی ==== |
| براساس این مبنا، فقیهان دارای شرایط به صورت عام از سوی امامان(ع) به ولایت نصب و گمارده شدهاند؛ ولی نصب یک فقیه از میان فقهای واجد شرایط و از قوّه به فعل درآوردن حکومت وی، بستگی به رأی مردم دارد.
| | بر اساس این مبنا، فقیهان دارای شرایطْ، به صورت عام، از سوی امامان معصوم(ع) به ولایت نصب شدهاند؛ ولی نصب یک فقیه از میان فقهای واجد شرایط و فعلیتیافتن ولایت او بستگی به رأی مردم دارد. گرچه در این دیدگاه اصلْ نصب الهی است، نصب بدون خواست مردم به فعلیت نخواهد رسید؛ زیرا انتخاب و گزینش مردم به منزلهٔ پذیرش حاکمیت فقیه است و پس از انتخاب فقیه، ولایت تحقق عینی و خارجی پیدا میکند و از قوه به فعل میرسد. معتقدان به این نوع از [[ولایت فقیه]] دلایل نقلی<ref>المجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالأنوار الجامعة للدرر الاخبار الائمة، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۴۴؛ نیز: الحر العاملی، وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۱۴.</ref> و عقلی<ref name=":1">الحسینی العاملی، محمدجواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامة، حققه و علق عليه محمد باقر الخالصی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۹ق، ج۱۷، ص۲۴۸.</ref> ارائه کردهاند. |
|
| |
|
| گرچه در این دیدگاه، اصل، نصب الهی است، ولی نصب بدون خواست مردم به فعلیت نخواهد رسید؛ زیرا
| | == حکومت اسلامی از نگاه اهل سنت == |
| | از نظر اهلسنت، نمونهٔ کامل حکومت دینی در زمان پیامبر اسلام(ص) و در شهر مدینه تحقق یافت. پس از رحلت رسول اکرم(ص) هیچکدام از مسلمانان در ضرورت حکومت دینی تردید نکردند، بلکه همه بر این موضوع اتفاقنظر داشتند. اما اختلاف جدی شیعه و اهلسنت در منشأ مشروعیت حکومت بوده است. اهلسنت همهٔ خلفا و سلاطین را دارای مشروعیت دینی میدانند و نظام سیاسی اسلامی را در قالب نظام خلافت تعریف میکنند. [[خلافت]] در اندیشهٔ اهلسنت به تمامی دولتهای بعد از پیامبر(ص) اطلاق میشود و عبارت است از جانشینی پیامبر(ص) در حراست دین و سیاست دنیا.<ref>الماوردی، علی بن محمد، الاحکام السلطانیه، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۴۱۱ق. ص۵.</ref> |
|
| |
|
| انتخاب و گزینش مردم به منزله پذیرش حاکمیت فقیه است و پس از انتخاب فقیه، ولایت تحقق عینی و خارجی پیدا میکند و از قوه به فعل میرسد.
| | از نظر اهلسنت، همانگونه که پیامبر(ص) موظف به تبلیغ دین بود و رئیس امت بهحساب میآمد، خلیفه او نیز وظایف دینی و دنیوی او را به عهده دارد. از همین مجرا، حکومت اسلامی ضرورت مییابد. خلافت در اندیشهٔ اهلسنت از اصول دین محسوب نمیشود، بلکه فرعی از فروعات دین بهشمار میآید.<ref>الغزالی، محمد بن محمد، الاقتصاد فی الاعتقاد، بغداد، مکتبه الشرق الجدید، ۱۴۲۹ق، ص۲۳۴.</ref> آنان معتقدند که حکومت و سیاست شرعی مبتنی بر اجتهاد اسلامی و از فروع فقهی است و امری اعتقادی بهحساب نمیآید.<ref>لاهیجی، عبدالرزاق بن علی، گوهر مراد، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۷۷ق، ص۴۶۷.</ref> اهلسنت با تکیه بر منابع چهارگانهٔ شریعت به اثبات ضرورت برقراری [[حکومت اسلامی]] میپردازند: |
| | |
| دلایل باورمندان به ولایت انتصابی فقیه یا فقیهان نیز به دو دسته نقلی و عقلی تقسیم میشود:
| |
| | |
| الف) دلایل عقلی
| |
| | |
| صاحب مفتاح الکرامه در خصوص نصب فقیه در عصر غیبت مینویسد: «عقل و اجماع و اخبار دلالت بر نصب فقیه از سوی امام معصوم(ع) دارد؛ اما دلالت عقل آن است که اگر امام فقیه را منصوب نکند و اجازه ندهد که به امور سر و سامان دهد، سبب حرج شدید و اختلال نظام میشود».<ref>حسینی عاملی، مفتاح الکرامه، ص۲۱.</ref>
| |
| | |
| ب) دلایل نقلی
| |
| | |
| ۱. مقبوله عمر بنحنظله، به ویژه در آن عبارت که امام صادق(ع) میفرماید: «فَاِنّی قَد جَعَلتُهُ عَلَیکُم حاکِماً …».<ref>اصول کافی، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۶۷.</ref>
| |
| | |
| ۲. روایت ابوخدیجه.<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۰۳.</ref>
| |
| | |
| ۳. روایت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله که فرمود: «اَللهُمَّ ارحَم خُلفائی…».<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۲، ص ۱۴۴.</ref>
| |
| | |
| ۴. توقیع شریف امام زمان(عج) که فرمود: «وَ اَمَّا الحَوادِثُ الواقِعَهُ …».<ref>حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۴.</ref>
| |
| | |
| و روایات دیگر.
| |
| | |
| == دلایل ضرورت تشکیل حکومت دینی ==
| |
| در مجموع، نقطه اشتراک تمامی عالمان خاصه، ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر ظهور و غیبت است که با دلائل متعددی به آن پرداختهاند و ما نیز به آن اشاره میکنیم:
| |
| | |
| ادله ضرورت حکومت اسلامی از نگاه عالمان خاصه
| |
| | |
| === آیات قرآن ===
| |
| به گونههای مختلفی میتوان از آیات قرآن ضرورت حکومت را استنباط کرد. همچنین در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که اجرای صحیح آن جز از طریق حاکمیت مرکزی شرعی امکانپذیر نیست. این آیات به گونهٔ غیرمستقیم (از راه ملازمه) بر وجوب برپایی حکومت اسلامی دلالت دارند.<ref>آصفی، مبانی نظری حکومت اسلامی، ص۳۳.</ref>
| |
| | |
| برخی از نویسندگان و محققان اسلامی در کتابهای خود<ref>معرفت، ولایت فقیه، صص ۱۲۱–۱۱۹ و صالحی نجف آبادی، ولایت فقیه حکومت صالحان، صص ۱۵۳–۱۵۰.</ref>برای اثبات ضرورت تشکیل حکومت دینی به چند دسته از آیات استدلال کردهاند.
| |
| | |
| دستهٔ اول: آیات دال بر ضرورت اقامه عدالت
| |
| | |
| برخی آیات بیانگر اهداف و آرمانهایی است که تنها در پرتو تشکیل حکومت اسلامی محقق میشوند؛ همچون آیاتی که خواهان برقراری قسط و عدل در جامعه و نافی هرگونه ظلم و ستم هستند؛ مانند:
| |
| | |
| {لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}؛<ref>حدید: ۲۵.</ref> «همانا ما پیامبرانمان را همراه با پدیدههای روشنگر فرستادیم و همراه آنان کتاب آسمانی و میزان (سنجه) فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند.»
| |
| | |
| دسته دوم: آیات مرتبط با ساختار دفاعی نظام اسلامی
| |
| | |
| برخی آیات بیانگر قوانین و مقرراتی هستند که مردم بهصورت پراکنده و انفرادی توان انجام آن را ندارند و تنها با سازماندهی و بسیج نیروها میتوانند زمینهٔ اجرای آن را فراهم کنند و مشخص است که بسیج و سازماندهی مردم بدون پشتوانه حمایت و اقتدار حکومت ممکن نمیباشد. تکلیف «جهاد اسلامی» ـ که در آیات فراوانی بدان تصریح شده ـ دارای چنین خصوصیاتی است؛ مانند:
| |
| | |
| {وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّه وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ}؛<ref>انفال: ۶۰.</ref> «و برای [برخورد با] آنها هرچه از نیرو و اسبهای ورزیده در توان دارید آماده کنید، [به حدی] که دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگری جز آنها را که شما آنها را نمیشناسید و خدا آنها را میشناسد، با آن بترسانید.»
| |
| | |
| دسته سوم: نقش حاکمیت در هدایت مردم
| |
| | |
| دسته دیگری از آیات، تأثیر حاکمان و پیشوایان را در هدایت و ضلالت مردم بیان میکند؛ مانند:
| |
| | |
| {یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَه فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ}؛<ref>هود: ۹۸.</ref>«روز قیامت، او در پیشاپیش قومش خواهد بود و [بهجای چشمههای زلال بهشت] آنها را وارد آتش میکند و چه بد آبشخوری است که بر آن وارد میشوند!»
| |
| | |
| از این آیه استفاده میشود که بدترین بدیها، فسادها خیانتها و توطئههای یک حاکم علیه مردم همین است که در قیامت آنها را وارد جهنم میکند.
| |
| | |
| دسته چهارم: نقش قدرت در حکومت
| |
| | |
| برخی آیات در خصوص قدرت حکومت بهکار رفته است: {وَکَذَلِکَ مَکَّنِّا لِیُوسُفَ فِی الأَرْضِ}؛<ref>یوسف: ۲۱ و ۵۶.</ref>«و اینچنین یوسف را در آن سرزمین متمکّن ساختیم!»
| |
| | |
| و در مورد ذوالقرنین آمده است: {إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِن کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا}؛<ref>کهف: ۸۴.</ref>«ما به او در روی زمین، قدرت و حکومت دادیم و اسباب هر چیز را در اختیارش گذاشتیم». اگر فرض کنیم که تعبیر «مکنّا» به معنی هرگونه قدرت بخشیدن است، باز هم دلالت آیه بر مقصود ما روشن خواهد بود؛ زیرا حکومت بارزترین نمونهٔ قدرت است.
| |
| | |
| علامه طباطبایی (ره) ذیل این آیه میگوید: «منظور از تمکین در ارض، قدرت بخشیدن به آنهاست، یعنی هرچه از امور مربوط به اداره زندگی است انجام دهند، بیآنکه کسی مانع آنها گردد».<ref>«... و المراد من تمکینهم فی الأرض إقدارهم علی اختیار ما یریدونه من نحو الحیاه من غیر مانع یمنعهم أو مزاحم یزاحمهم» (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۴۲۴).</ref>
| |
| | |
| دسته پنجم: نقش حکومت در اجرای احکام
| |
| | |
| بعضی از آیات بیانگر احکامی است که اجرای کامل آن نیازمند قدرت است و زمینه تحقق آنها بدون پشتوانه حکومت اسلامی فراهم نمیشود؛ مانند آیاتی که احکام کیفری را بیان میکند:
| |
| | |
| {السَّارِقُ وَالسَّارِقَه فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا جَزَاء بِمَا کَسَبَا نَکَالاً مِّنَ اللّهِ}؛<ref>مائده: ۳۸.</ref>«دستان مرد و زن دزد را به کیفر کاری که کردهاند، ببُرید که عقوبتی الهی است.» همچنین آیاتی که دلالت بر اجرای حد زنا، مجازات محارب و… دارد، از همین قبیل است.
| |
| | |
| === روایات بیانگر ضرورت حکومت ===
| |
| دلیل دیگـری که بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی میتوان اقامه کرد روایاتی است که از پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و امامان معصوم(ع) به دست ما رسیده است و بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در هر زمان، اعم از عصر حضور معصوم(ع) یا غیبت تأکید دارند. برای رعایت اختصار فقط به نقل چند دسته از این احادیث اکتفا میکنیم.
| |
| | |
| دسته اول: روایات بیانگر ضرورت ولی امر
| |
| | |
| برخی احادیث با صراحت بر ضرورت تشکیل حکومت دینی دلالت دارند. امام امیرمؤمنان علی(ع) در سخنانی ـ که بعد از کشته شدن عثمان و در پاسخ نامهٔ معاویه ایراد کردند ـ با صراحت بر این ضرورت تأکید فرمودند:
| |
| | |
| «بر اساس حکم خدا و حکم اسلام بر مسلمانان واجب است که پس از مرگ پیشوایشان ـ خواه بمیرد یا کشته شده باشد، گمراه باشد یا هدایتشده، مظلوم باشد یا ظالم، ریختن خونش حلال باشد یا حرام ـ قبل از هر کاری برای خود امامی برگزینند که عالم، متقی و آگاه بر شیوهٔ داوری پیامبر صلّی الله علیه و آله باشد تا جامعه آنان را اداره و میان آنان داوری کند، حق مظلوم را از ظالم بگیرد، از مرزهای آنان محافظت کند، اموال بیتالمال را جمعآوری نماید، حج و نماز جمعه را برپا دارد و صدقات را جمعآوری کند. سپس درباره پیشوایی که معتقدند مظلوم کشتهشده، نزد او به داوری روند؛ اگر آن پیشوا را مظلوم یافت، داوری کند که صاحبان خون، حق او را بگیرند و اگر او را ظالم یافت، نگاه میکند که حکم در این میان چیست».<ref>«... الْوَاجِبُ فِی حُکْمِ اللَّهِ وَ حُکْمِ الْإِسْلَامِ عَلَی الْمُسْلِمِینَ بَعْدَ مَا یَمُوتُ إِمَامُهُمْ أَوْ یُقْتَلُ ضَالًّا کَانَ أَوْ مُهْتَدِیاً مَظْلُوماً کَانَ أَوْ ظَالِماً حَلَالَ الدَّمِ أَوْ حَرَامَ الدَّمِ أَنْ لَا یَعْمَلُوا عَمَلًا وَ لَا یُحْدِثُوا حَدَثاً وَ لَا یُقَدِّمُوا یَداً وَ لَا رِجْلًا وَ لَا یَبْدَءُوا بِشَیْءٍ قَبْلَ أَنْ یَخْتَارُوا لِأَنْفُسِهِمْ إِمَاماً عَفِیفاً عَالِماً وَرِعاً عَارِفاً بِالْقَضَاءِ وَ السُّنَّه یَجْمَعُ أَمْرَهُمْ وَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ وَ یَأْخُذُ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ حَقَّهُ وَ یَحْفَظُ أَطْرَافَهُمْ وَ یَجْبِی فَیْئَهُمْ وَ یُقِیمُ حِجَّتَهُمْ وَ جُمْعَتَهُمْ وَ یَجْبِی صَدَقَاتِهِمْ ثُمَّ یَحْتَکِمُونَ إِلَیْهِ فِی إِمَامِهِمُ الْمَقْتُولِ ظُلْماً [وَ یُحَاکِمُونَ قَتَلَتَهُ إِلَیْهِ] لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ فَإِنْ کَانَ إِمَامُهُمْ قُتِلَ مَظْلُوماً حَکَمَ لِأَوْلِیَائِهِ بِدَمِهِ وَ إِنْ کَانَ قُتِلَ ظَالِماً نَظَرَ کَیْفَ الْحُکْمُ فِی ذَلِکَ…» (مجلسی، بحار الانوار، ج۸۶، ص۱۹۶).</ref>
| |
| | |
| دسته دوم: روایات بیانگر مسئولیت در قبال ظلم ظالمان
| |
| | |
| بعضی از روایات به این مسئله اشاره دارند که خداوند، از عالمان پیمان گرفته است که در مقابل ظلم ظالمان و تجاوز به حقوق مظلومان ساکت ننشینند، بلکه در صورت امکان و فراهم بودن شرایط لازم قیام کنند و زمام امور اجرای عدالت و رهبری امت را بر عهده گیرند.
| |
| | |
| مثلاً امام علی(ع) فرمودند:
| |
| | |
| «سوگند به کسی که دانه را شکافت و جانداران را آفرید، اگر انبوه آن جماعت نمیبود یا گرد آمدن یاران، حجت را بر من تمام نمیکرد و خدا از عالمان پیمان نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمکاران خاموشی نگزینند، افسار حکومت را بر گردنش میافکندم و رهایش میکردم و در پایان با آن همان میکردم که در آغاز کرده بودم».<ref>«أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّه وَ بَرَأَ النَّسَمَه لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّه بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَی کِظَّه ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَی غَارِبِهَا» (دشتی، نهج البلاغه، خ۳، ص۴۸).</ref>
| |
| | |
| دسته سوم: روایات بیانگر جایگاه امامت در نظام دینی
| |
| | |
| روایاتی امامت را موجب نظام امت دانستهاند و روشن است که تحقق این نظام بدون تشکیل حکومت میسّر نخواهد بود.
| |
| | |
| امام علی(ع) در این باره فرمودهاند: «خداوند ایمان را مایهٔ تطهیر از شرک … و امامت را برای سازمان یافتن امور امت و فرمانبرداری از امام را برای بزرگداشت مقام رهبری واجب کرد».<ref>«فَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیرا مِنَ الشِّرْکِ،... وَ الْأَمَانَه نِظَاماً لِلْأُمَّه وَ الطَّاعَه تَعْظِیماً لِلْإِمَامَه» (دشتی، همان، کلمات قصار، ص۲۵۲).</ref>
| |
| | |
| ابن ابیالحدید در شرح این فراز از کلام امام(ع) مینویسد: «امامت برای ایجاد نظم در امت از جانب شرع واجب شده است تا جلوی نابسامانیها گرفته شود؛ زیرا اگر قدرت قاهره نباشد، تبهکاران سلامت جامعه را برهم میزنند. اعلام قبح قبیح یا وعد و وعید به تنهایی، نمیتواند بازدارنده باشد؛ بلکه باید سلطهٔ نیرومندی باشد که در تنظیم امور بکوشد، مصالح همگانی را به گونه شایسته رعایت نماید، جلو ستمگر را بگیرد و دست سبکسران را کوتاه کند».<ref>«و فرضت الامامه نظاماً للأمّه و ذلک لانّ الخلق لا یرتفع الهرج والعَسف و الظلم و الغضب و السرقه عنهم الا یوازع قوی و لیس یکفی فی امتناعهم قبح القبیح و لا وعید الآخره بل لابد من سلطان قاهر ینظم مصالحهم فیردع ظالمهم و یأخذ علی ایدی سفهائهم. و فرضت الطاعه تعظیماً للامامه و ذلک لانّ امر الامامه لا یتم الا بطاعه الرعیه و الا فلو عصت الرعیه امامها لم ینتفعوا بامامته و رئاسته علیهم» (ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۹، ص۹۰).</ref>
| |
| | |
| === سیره عملی بزرگان دین ===
| |
| یکی دیگر از دلایل ضرورت تشکیل حکومت دینی، سنت و رویه پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله است. ایشان پس از هجرت به مدینه، اقدام به تأسیس دولت اسلامی کردند و علاوه بر آموزش و تربیت و ابلاغ وحی و تبیین احکام، شخصاً سرپرستی و رهبری جامعه دینی را در بخشهای مختلف قضایی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و اقتصادی بر عهده گرفتند.<ref>خمینی، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، صص ۳۴–۲۶.</ref>
| |
| | |
| === عقل ===
| |
| برای اثبات ضرورت تشکیل حکومت اسلامی دلایل عقلی متعددی اقامه شده که از آن جمله، اصل تنزل تدریجی است؛ به این بیان که اسلام آخرین دین و قانون الهی، و در عین حال، کاملترین و جامعترینِ ادیان است که از سوی خداوند بر خاتم پیامبران حضرت محمد| نازل شد. این دین به همه نیازهای انسان توجه کرده است و برای یکایک آنها دستور و برنامه دارد.
| |
| | |
| اسلام برای انسان پیش از انعقاد نطفه تا پس از مرگ، برنامه دارد و علاوه بر بعد فردی، در بعد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی و حکومتی نیز قوانین خاصی تعیین کرده است؛ زیرا نمیشود کتاب و دینی که خود را پاسخگوی تمام نیازهای جامعه بشری میداند و پیامبری که خود را خاتم پیامبران معرفی میکند، برای اداره جامعه و سیستم حکومت و اجرای قانون، طرح و برنامهای نداشته باشد.
| |
| | |
| احکام و قوانین اسلام منحصر به زمان و مکان خاصی نیست؛ بلکه دینی جهانی و جاودانی برای همه نسلها و تمام عصرهاست و هیچگاه تعطیلی نمیپذیرد. از این روی، اجرا و انجام آن قوانین در ابعاد گسترده فرهنگی، حقوقی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، نیاز به وجود یک تشکیلات حکومتی دارد؛ زیرا با نبود آن بسیاری از احکام اسلامی تعطیل میشود که خداوند حکیم راضی به آن نیست؛ لذا برای تحقق این منظور، نیاز به حکومت دینی ضروری میباشد.
| |
| | |
| === اجماع ===
| |
| فقها و متکلمین برپایی حکومت اسلامی را امری اجماعی دانستهاند. در ادامه به نمونههایی از آن اشاره میکنیم:
| |
| | |
| علامه حلی (ره) فقیه و دانشمند بزرگ خاصه دراینباره مینویسد: «عقلا و اندیشمندان مسلمان بر وجوب و ضرورت امامت و حکومت فیالجمله اجماع دارند. برخلاف گروههای ازارقه و اصفریه و غیر آنان از خوارج که منکر ضرورت حکومتاند».<ref>حلی، کشف المراد، ص۲۱.</ref>
| |
| | |
| شیخطوسی در تلخیص الشافی میگوید: «مردم در وجوب امامت باهم اختلاف دارند: اکثریت جمهور و تودهٔ مسلمانان گفتهاند که امامت واجب است. عدهای اندک و شماری ناچیز گفتهاند: امامت واجب نیست. این دسته، فرقهٔ مشهوری نیستند بلکه عدهای از حشویه هستند که شناختهشده نمیباشند. آن دسته که به وجوب امامت عقیده دارند خود دو دستهاند: خاصه و معتزله. بسیاری از معتزله گفتهاند: طریق وجوب امامت، عقل است و متوقف بر نقل نیست. سایر معتزله گفتهاند: امامت واجب نقلی است».<ref>طوسی، تلخیص الشافی، ج۱، صص۵۸–۵۵.</ref>
| |
| | |
| == ادله ضرورت حکومت اسلامی از نگاه عالمان عامه ==
| |
| فقهای عامه، همه خلفا و سلاطین را دارای مشروعیت دینی و نظام سیاسی را در قالب «نظام خلافت» میدانند. خلافت در اندیشه عامه به تمامی دولتهای بعد از پیامبر| اطلاق میشود و عبارت است از «جانشینی پیامبر صلّی الله علیه و آله در حراست دین و سیاست دنیا».<ref>ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۵.</ref>از نظر آنها، همانگونه که پیامبر صلّی الله علیه و آله موظف به تبلیغ دین بود و رئیس امت به حساب میآمد، خلیفه نیز به این دلیل که جانشین ایشان است، اهم وظایف دینی و دنیوی او را به عهده دارد و به لحاظ اجرای شریعت، حکومت اسلامی ضرورت مییابد.
| |
| | |
| بااینحال خلافت اسلامی امامت و رهبری در اندیشه عامه از اصول دین محسوب نمیشود، بلکه فرعی از فروعات دین به شمار میآید.<ref>غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص۲۳۴.</ref> آنان معتقدند حکومت و سیاست شرعی (امامت) مبتنی بر اجتهاد اسلامی و از فروع فقهی است، نه در چارچوب عقاید ـ محقق لاهیجی در این مورد مینویسد: «در اینکه این مسئله (امامت) از اصول دین است یا از فروع دین، جمهور عامه برآناند که از فروع دین است بنا بر آنکه بقای دین را موقوف نداند بر وجود امام، بلکه نظام مسلمین را منوط به او دانند. پس اگر مسلمین به نحو دیگری منتظم شوند محتاج نباشد به امام».<ref>لاهیجی، گوهر مراد، ص۴۶۷.</ref>
| |
| | |
| در ادامه به ادلهای که عامه درکتابهایشان آوردهاند اشاره میشود:
| |
|
| |
|
| === قرآن === | | === قرآن === |
| ازجمله دلایل قرآنی که عامه به آن استناد کردهاند، آیه ۵۹ سوره مبارکه نساء است: {یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ}؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولی الأمر را». طبق این آیه اطاعت از اولی الأمر واجب است؛ چون خداوند امر فرموده است که از او و پیامبر صلّی الله علیه و آله و اولی الأمر اطاعت کنیم، فرمان آنها را گردن نهیم و اطاعت از آنان را دقیقاً مثل اطاعت از رسول بدانیم؛ یعنی همانگونه که باید بدون چونوچرا از پیامبر اطاعت کنیم، از اولی الأمر هم باید بدون چونوچرا اطاعت کرد؛ لذا ماوردی از علمای عامه و پیرو مذهب فقهی شافعی، اولی الأمر را به ائمه تفسیر نموده و گفته است که اطاعت آنها طبق این آیه بر ما واجب است. البته بهتر این بود که وی دلیل خود را با این عبارت به نتیجه میرساند که «وجوب اطاعت برای کسی است که نصب وی واجب باشد».<ref>ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۳۵۱</ref> ولی فخر رازی اولی الأمر را به اهل حل و عقد تفسیر میکند.<ref>فخر رازی، ۱۴۲۱ق، ج۱۰، ص۱۴۴.</ref>
| | از جمله دلایل قرآنی که اهلسنت به آن استناد کردهاند آیهٔ ۵۹ [[سورهٔ نساء]] است. طبق این آیه اطاعت از اولیالأمر واجب است. اهلسنت با اتکا به این آیه میگویند که همانگونه که باید بدون چونوچرا از پیامبر(ص) اطاعت کنیم، از اولیالأمر هم باید بدون چونوچرا اطاعت کرد.<ref>الماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۳۵۱؛ نیز: الرازی، فخرالدین محمد بن عمر تمیمی، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق، ج۱۰، ص۱۴۴.</ref> |
|
| |
|
| === سنت === | | === سنت === |
| دلیل دیگری که عامه برای وجوب حکومت به آن اشاره میکنند، سنت عملی پیامبر گرامی اسلام درگرفتن خراج و غنائم، عهدهداری قضاوت، اجرای مجازات، تعیین فرمانداران و فرماندهان لشکرها، گسیل مبلغان و مأموران جمعآوری صدقات، اعلام جهاد، انعقاد پیمانها و… است. علمای عامه ضمن بیان این نکته، یک حدیث آورده که آن را هشام بنعروه از ابیصالح و او نیز از ابیهریره و او نیز از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله روایت کرده است. متن آن حدیث چنین است: «پیغمبر فرمودند: بهزودی بعد از من بر شما والیانی حکومت میکنند، والیهای خوب و نیکوکار و والیهای فاجر و فاسق و زشتکردار. پس بشنوید فرمان آنها را و اطاعت کنید هر چه را با حق موافقت دارد. اگر خوب بودند هم برای آنها مفید است و هم برای شما و اگر بد بودند برای شما مفید است و برای آنان مضر».<ref>«سیلیکم بعدی ولاه، فیلیکم البرّ ببرّه، ویلیکم الفاجر بفجوره، فاسمعوا لهم و اطیعوا فی کل ما وافق الحق، فإن أحسنوا فلکم و لهم. و إن أساؤ فلک و علیهم» (ماوردی، همان، ص۵).</ref>
| | اهلسنت برای اثبات وجوب حکومت به سنت عملی پیامبر اسلام(ص) درگرفتن [[خراج]] و غنائم، قضاوت، اجرای مجازات، تعیین فرمانداران مناطق و فرماندهان لشکرها، فرستادن مبلغان و مأموران جمعآوری صدقات، اعلام جهاد و انعقاد پیمانها استناد کردهاند.<ref>الماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۵.</ref> |
| | |
| انتخاب این حدیث از بین احادیث فراوانی که درباره امامت وارد شده، جای تأمل است؛ چراکه از نظر محتوا و پیام دلالت صریحی بر وجوب خلافت و امامت ندارد، بلکه تنها لزوم اطاعت از سرپرست جامعه ـ چه صالح و چه فاجر ـ را میرساند، نه چیزی بیشتر از این. در متون فقهی و کتب علمای شناختهشده عامه نیز برای اثبات وجوب امامت به این حدیث اشاره نشده است.
| |
| | |
| ابنحزم در المحلی و بسیاری دیگر از فقهای عامه، این روایت را از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله آوردهاند: «هر کس بمیرد و در گردنش بیعتی نباشد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است».<ref>«من مات و لیس فی عنقه بیعه مات میته جاهلیه» (ابنحزم، الفصل فی الملل و الاهواء، ج۹، ص۳۵۹).</ref>برخی نیز از این روایت نبوی استفاده کردهاند: «بدانید تمام شما راعی هستید و تمامتان نسبت به رعیت خود مسئولیت دارید، امام راعی جامعه است و نسبت به آنان مسئول است».<ref>«کلکم راع و کلکم مسؤل عن رعیته، فالإمام راع و هو مسؤل عن رعیته …». (ترمذی، ۱۳۸۳ق، ج۴، صص۱۸۱–۱۸۰ قلقشندی، ۱۹۷۲م، ج۲، ص۳۰).</ref>
| |
| | |
| همانطور که ملاحظه میشود هیچیک از این احادیث اشارهای به «خلافت» یا «امامت عظمی» ندارند، بلکه به بیعت و امامت (به شکل عام آن، نه امامت عظمی) و امثال اینها ناظرند. شاید دلیل استفاده نکردن علمای عامه از این احادیث نیز همین نکته باشد.
| |
|
| |
|
| روایتی که ایشان آورده است چون به لزوم اطاعت از هر حاکم و سرپرستی بهصورت عام و فراگیر دلالت دارد، خلافت را نیز مشروعیت میبخشد؛ اما وجوب خلافت (شکل خاصی از حکومت) را نمیرساند؛ لذا مشکلی را از ماوردی حل نمیکند. به تعبیر سادهتر، دلالت این حدیث، تنها بر لزوم وجود حکومت (نه حکومت اسلامی) است. | | برخی دیگر از فقهای اهلسنت به روایاتی دیگر استدلال کردهاند؛ از جمله روایتی از پیامبر اکرم(ص) مرگ بدون بیعت با حاکم اسلامی را مرگ جاهلی برشمرده است.<ref>ابن حزم الاندلسی، علی بن احمد، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، بیروت، دارالقلم، ۱۴۲۵ق، ج۹، ص۳۵۹.</ref> نیز روایتی نبوی(ص) دیگری که همهٔ مسلمانان را در مقابل جامعهٔ اسلامی مسئول بر میشمرد.<ref>الترمذی، محمد بن عیسی، الجامع المختصر من السنن عن النبی صلی الله علیه و سلم و معرفه الصحیح و المعلول و ما علیه العمل المعروف، بیجا، بیت الافکار الدولیه، ۱۳۸۳ق، ج۴، صص۱۸–۱۸۰؛ نیز: القلقشندی، احمد بن عبدالله، مآثر الانافه فی معالم الخلافه، کویت، ۱۹۷۲م، ج۲، ص۳۰.</ref> |
|
| |
|
| === اجماع === | | === اجماع === |
| از جمله دلایلی که برای وجوب حکومت بیان کردهاند، اجماع میباشد. در این زمینه گفتهاند: «به اجماع دانشمندان، عقد امامت با کسی که در میان امت عهدهدار آن میشود، واجب است. اگرچه «اصمّ» این نظر را ندارد… در وجوب امامت اختلاف است که آیا واجب عقلی است یا شرعی؟ گروهی گفتهاند که واجب عقلی است؛ زیرا به حکم عقل، انسان در برابر رهبری که مردم را از ظلم بر یکدیگر بازمیدارد و نزاع و خصومت آنها را برطرف میسازد، باید تسلیم باشد و اگر والیان نباشند، مردم بیسرپرست و بیمسئولیت و تباه خواهند بود و گروهی گفتهاند: واجب شرعی است، نه عقلی؛ زیرا امام عهدهدار امور شرعی است».<ref>ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۵.</ref> | | از جمله دلایل دیگری که اهلسنت برای اثبات وجوب حکومت بیان کردهاند [[اجماع]] میباشد. بسیاری از علمای اهلسنت، همانند ابوالحسن ماوردی (۳۶۴- ۴۵۰ق) اجماع را از اصلیترین دلایل وجوب نصب امام و تشکیل حکومت اسلامی میدانند.<ref>الماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۵.</ref> |
| | |
| بسیاری از علمای معاصر، همانند ماوردی، اجماع را از اصلیترین دلایل وجوب نصب امام و تشکیل حکومت اسلامی میدانند. | |
|
| |
|
| === عقل === | | === عقل === |
| از دیگر ادلهای که برای وجوب تأسیس نظام سیاسی و ضرورت تشکیل حکومت اسلامی ذکر و به آن استدلال میشود، دلیل عقلی است و آن اینکه بدون وجود حکومت و رهبری که مصالح دینی و دنیوی مردم را به آنان بشناساند و آنان را از ظلم به یکدیگر بازدارد، نابسامانی و هرج و مرج به وجود میآید و زندگی دینی و اجتماعی مردم مختل میشود.<ref>جاحظ، التاج فی اخلاق الملوک، ص۱۸۵.</ref>ماوردی دربارهٔ دلایل عقلی، میگوید: «چند ضرورت اساسی ایجاب میکند که جامعه به رئیس و زعیم محتاج باشد؛ ازجمله ضرورت منع تظالم، ضرورت فصل خصومتها و تنازعات و ضرورت دفع هرج و مرج و تشتت».<ref>ذاکرصالحی، مبانی مشروعیت حکومت نظریه ابوالحسن ماوردی، ص۷۳.</ref> | | از دیگر ادلهای که برای وجوب تأسیس نظام سیاسی و ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در میان اهلسنت ذکر شده دلیل عقلی است. از جمله اینکه بدون وجود حکومت و رهبری، که مصالح دینی و دنیوی مردم را به آنان بشناساند و آنان را از ظلم به یکدیگر باز دارد، نابسامانی و هرج و مرج به وجود میآید و زندگی دینی و اجتماعی مردم مختل میشود.<ref>الجاحظ، عمرو بن بحر، التاج فی اخلاق الملوک، بیروت، منشورات فوزی عطوی، ۱۳۷۵ق، ص۱۸۵.</ref> [[ماوردی]] دربارهٔ دلایل عقلی وجوب حکومت چنین میگوید: «چند ضرورت اساسی ایجاب میکند که جامعه به رئیس و زعیم محتاج باشد؛ از جمله ضرورت منع تظالم، ضرورت فصل خصومتها و ضرورت دفع هرج و مرج و تشتت.»<ref>ذاکرصالحی، غلامرضا، مبانی مشروعیت حکومت نظریهٔ ابوالحسن ماوردی، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۹ش، ص۷.</ref> |
| | |
| در مجموع، دلایلی که متفکران عامه برای ضرورت تشکیل حکومت اقامه کردهاند، صرفاً برای بیان عقیده خویش است و آن اینکه مردم بعد از پیامبر اسلام| به حال خود رها شدهاند و خداوند حق انتخاب را به مردم، به ویژه خبرگان جامعه داده است تا آنها با توافق یک نفر را به امامت برگزینند و در این صورت، امامت او مشروع است. بر این اساس، فقهای عامه رأی مردم را در مشروعیت حکومت دخیل میدانند و قائل به مشروعیت مردمی میباشند.
| |
| | |
| از نظر آنان امامت و رهبری جامعه از سه راه تحقق مییابد: انتخاب اهل حل و عقد، استخلاف و عهد، استیلا و زور و غلبه؛ که بطلان این سه راه، با دلائل متعدد در کتب فقها و صاحبنظران خاصه مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. به نظر میرسد که عامه غالباً درصدد توجیه ایدئولوژیک خلافت خلفا و مشروعیت بخشی به حکومتهای خود بودهاند.
| |
| | |
| == نتیجهگیری ==
| |
| حکومت دینی تمام ابعاد مادی، معنوی، سیاسی و عقیدتی زندگی انسانها را شامل میشود. قانون و نحوه اجرای آن در جامعه اسلامی باید از ارزشها و اصول اسلامی نشأت گیرد؛ اما شکل حکومت دینی تابع ماهیت آن است که کارشناسان و آگاهان در دورههای مختلف، متناسب با نیازهای هر زمان، آن را در چارچوب ثابت و کلی دین ترسیم میکنند؛ زیرا اینگونه نیست که هر نهاد و تشکیلات حکومتی با احکام و مفاهیم دین سازگار باشد و چه بسا تشکیلاتی که با دین در تضاد هستند.
| |
| | |
| بدین بیان، حکومت دینی ماهیت الهی دارد و میتواند در شرایط و مقتضیات خاص به هر یک از سه شکل کلی حکومت، یعنی فردی، گروهی و جمعی (اکثریت) در آید؛ حکومت معصوم، شکل فردی آن، حکومت مشروطه به معنای خاص آن (مشروط به قوانین اسلام) شکل گروهی آن، و حکومت جمهوری به معنای رأی مستقیم یا غیرمستقیم مردم نیز شکل جمعی آن است.
| |
| | |
| نویسنده پس از بررسی مستندات و ادله ضرورت حکومت اسلامی از نظر خاصه و عامه به این نتایج رسید:
| |
| | |
| ۱. بین تمام فرق اسلامی این اتفاقنظر وجود دارد که خداوند متعال بر جهان هستی حاکمیت مطلق دارد و اراده او سرمنشأ و مصدر اصلی مشروعیت حکومت به حساب میآید. خداوند در قرآن با اشاره به این مطلب میفرماید: «حکم از آنِ خداوند است و بس، و خداوند حکم فرموده است که جز او را نپرستید.»<ref>{إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّإِیَّاهُ}؛ (یوسف:۴۰).</ref>
| |
| | |
| ۲. مسلمانان معتقدند که خداوند در زمان حضور پیامبر صلّی الله علیه و آله حق حاکمیت و ولایت را بهطور مستقیم به ایشان واگذار کرده است و در این مورد هیچ بحثی وجود ندارد؛ اما نزاع و اختلاف در مشروعیت حکومت پس از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله است. این موضوع باعث پیدایش و ظهور دو مذهب خاصه و عامه شده است. در مذهب اهلبیت(ع) مبنای مشروعیت حکومت در عصر حضور و عصر غیبت متفاوت است؛ به این معنا که در عصر حضور، نصب و نص الهی و در عصر غیبت، نصب عام شارع و انتخاب و پذیرش مردم بهصورت توأمان باعث مشروعیت حکومت میشود. مبانی حکومت مشروع از دیدگاه عامه، انتخاب مردم است.
| |
| | |
| {{پایان پاسخ}}
| |
|
| |
|
| == منابع == | | == منابع == |
| {{منابع}} | | {{پانویس}} |
| ۱. ابن ابیالحدید، عزالدین بن عبدالحمید، شرح نهجالبلاغه، بیروت: دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۳۳ق.
| | {{پایان}} |
| ۲.
| |
| ۳. ابن حزم، علی بن احمد، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، بیروت: دارالقلم، ۱۴۲۵ق.
| |
| ۴.
| |
| ۵. ابن خلدون، عبدالرحمن محمد، مقدمه ابنخلدون، ترجمه پروین گنابادی، تهران: انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۳۱.
| |
| ۶.
| |
| ۷. ابن فارس، ابوالحسین احمد، معجم مقائیس اللغه، اول، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۴ق.
| |
| ۸.
| |
| ۹. ابن منظور، جمالالدین محمد بن مکرم، لسانالعرب، چاپ سوم، بیروت: دارالصادر، ۱۴۱۴ق.
| |
| ۱۰.
| |
| ۱۱. ابناثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت: دار صادر، ۱۳۳۱ق.
| |
| ۱۲.
| |
| ۱۳. ارسطا طالیس، السیاسه، ترجمه به عربی: احمد لطفی، قاهره: مطیعه دار الکتب المصریه، ۱۹۴۷م.
| |
| ۱۴.
| |
| ۱۵. اصفهانی، حسین بن محمد راغب، مفردات ألفاظ القرآن، چاپ اول، بیروت: دار العلم، ۱۴۱۲ق.
| |
| ۱۶.
| |
| ۱۷. بحرالعلوم، محمدعلی، الامامه الهیه، قم: عصر ظهور، ۱۳۷۹ق.
| |
| ۱۸.
| |
| ۱۹. ترمذی، محمد بن عیسی، الجامع المختصر من السنن عن النبی صلی الله علیه و سلم و معرفه الصحیح و المعلول و ما علیه العمل المعروف، [بیجا]: بیت الافکار الدولیه، ۱۳۸۳ق.
| |
| ۲۰.
| |
| ۲۱. تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، الطبعه الثانیه، بیروت: الشریف الرضی، ۱۴۰۹ق.
| |
| ۲۲.
| |
| ۲۳. جاحظ، عمرو بن بحر، التاج فی اخلاق الملوک، بیروت: فوزی عطوی، ۱۳۷۵ق.
| |
| ۲۴.
| |
| ۲۵. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، الطبعه الاولی، بیروت: دارالعلم للملایین، ۱۴۱۱ق.
| |
| ۲۶.
| |
| ۲۷. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، تهران: المکبه الاسلامیه، ۱۳۸۳.
| |
| ۲۸.
| |
| ۲۹. حسینی عاملی، محمدجواد، مفتاح الکرامه، بیروت: داراحیاء التراث العربیه، ۱۴۱۹ق.
| |
| ۳۰.
| |
| ۳۱. حلی، حسنیوسف، کشف المراد، قم: شکوری، ۱۳۶۳.
| |
| ۳۲.
| |
| ۳۳. ذاکرصالحی، غلامرضا، مبانی مشروعیت حکومت نظریه ابوالحسن ماوردی، قم: بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۸۹ش.
| |
| ۳۴.
| |
| ۳۵. رازی شافعی، فخرالدین محمد بن عمر تمیمی، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، الطبعه الاولی، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق.
| |
| ۳۶.
| |
| ۳۷. روحانی، فؤاد، جمهور، تهران: نشر بنگاه ترجمه و نشرکتاب، ۱۳۴۸.
| |
| ۳۸.
| |
| ۳۹. زحیلی، وهبه، الفقه اسلامی و ادلته، بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۴ق.
| |
| ۴۰.
| |
| ۴۱. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: منشورات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه، ۱۴۱۷ق.
| |
| ۴۲.
| |
| ۴۳. طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام، چاپچهارم، تهران: دارالکتب الإسلامیه، ۱۴۱۳ق.
| |
| ۴۴.
| |
| ۴۵. طوسی، الشیخ ابوجعفر، تلخیص الشافی، قم: دارالکتب الإسلامیه، ۱۳۹۴ق.
| |
| ۴۶.
| |
| ۴۷. غزالی، ابوحامد محمد، الاقتصاد فی الاعتقاد، بغداد: مکتبه الشرق الجدید، ۱۴۲۹ق.
| |
| ۴۸.
| |
| ۴۹. فیومی، احمد بن محمد مقری، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، چاپ اول، قم: دارالهجره، ۱۴۰۵ق.
| |
| ۵۰.
| |
| ۵۱. قلقشندی، احمد بن عبدالله، مآثر الانافه فی معالم الخلافه، کویت: ۱۹۷۲م.
| |
| ۵۲.
| |
| ۵۳. لاهیجی، عبدالرزاق بن علی، گوهر مراد، قم: کتابفروشی اسلامیه، ۱۳۷۷ق.
| |
| ۵۴.
| |
| ۵۵. ماوردی، ابیالحسن علی بن محمد، الاحکام السلطانیه، بیروت: دارالکتب العربی، ۱۴۱۱ق.
| |
| ۵۶.
| |
| ۵۷. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالأنوار، چاپ دوم، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۱۳ق.
| |
| ۵۸.
| |
| ۵۹. مرتضی زبیدی، محمد بن محمد، تاج العروس من جواهر القاموس، قم: دارالهجره، ۱۳۷۳/ ۱۴۱۴ق.
| |
| ۶۰.
| |
| ۶۱. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم: مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۱۳ق.
| |
| ۶۲.
| |
| ۶۳. نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل، چاپ اول، قم: مؤسسه آل البیت، ۱۴۱۳ق.
| |
| ۶۴.
| |
| ۱. آصفی، محمدمهدی، مبانی نظری حکومت اسلامی، ترجمه دکتر مهدی سپهری، چاپ اول، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۵ق.
| |
| ۲.
| |
| ۳. دشتی، محمد، نهج البلاغه، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین×، قم: ۱۳۷۹.
| |
| ۴.
| |
| ۵. جباری، سیدرضا، بررسی تطبیقی مبانی مشروعیت حکومت از دیدگاه فریقین، قم: جباری، ۱۳۹۵.
| |
| ۶.
| |
| ۷. جعفری تبریزی، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، قم: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۲.
| |
| ۸.
| |
| ۹. جوادی آملی، عبدالله، جامعه در قرآن، قم: اسراء، ۱۳۸۷.
| |
| ۱۰.
| |
| ۱۱. رنی آستین، آشنایی با حکومت، ترجمه لیلا سازگار، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۴.
| |
| ۱۲.
| |
| ۱۳. صالحی نجفآبادی، ولایت فقیه حکومت صالحان، [بیجا]، تهران: خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۶۳.
| |
| ۱۴.
| |
| ۱۵. عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی (نظام سیاسی و رهبری در اسلام)، تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۶.
| |
| ۱۶.
| |
| ۱۷. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، چاپ ششم، تهران: انتشارات صدرا، ۱۳۷۸.
| |
| ۱۸.
| |
| ۱۹. معرفت، محمد هادی، ولایت فقیه، چاپ سوم، قم: مؤسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، ۱۳۷۷.
| |
| ۲۰.
| |
| ۲۱. موسوی خمینی، امام روحالله، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی&، ۱۳۸۱.
| |
| ۲۲.
| |
| | |
| {{شاخه | | {{شاخه |
| | شاخه اصلی = | | | شاخه اصلی =سیاست |
| | شاخه فرعی۱ = | | | شاخه فرعی۱ =حکومت اسلامی |
| | شاخه فرعی۲ = | | | شاخه فرعی۲ = |
| | شاخه فرعی۳ = | | | شاخه فرعی۳ = |
| }} | | }} |
| {{تکمیل مقاله | | {{تکمیل مقاله |
| | شناسه = | | | شناسه =شد |
| | تیترها = | | | تیترها =شد |
| | ویرایش = | | | ویرایش =شد |
| | لینکدهی = | | | لینکدهی =شد |
| | ناوبری = | | | ناوبری = |
| | نمایه = | | | نمایه = |
| | تغییر مسیر = | | | تغییر مسیر =شد |
| | ارجاعات = | | | ارجاعات = |
| | بازبینی = | | | ارزیابی کمی = |
| | تکمیل = | | | تکمیل = |
| | اولویت = | | | اولویت =ج |
| | کیفیت = | | | کیفیت =ج |
| }} | | }} |
| {{پایان متن}} | | {{پایان متن}} |