نفس اماره: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
در قرآن کریم نفس اماره به چه چیزی اطلاق شده است؟
نفس اماره چیست؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}[[نفس اماره]] نفس سرکش است که انسان را به گناه ترغیب می‌کند. در [[سوره یوسف]] آمده است که نفس اماره به بدی امر می‌کند. این نفس مبدأ رذالت‌های اخلاقی و محرک آن است. با ایمان و تقوا و مجاهدت انسان، این نفس کنترل می‌شود و می‌توان از رغبت آن به معصیت جلوگیری کرد.
{{پاسخ}}
{{درگاه|واژه‌ها}}
'''نفس اماره''' نفس سرکش است که انسان را به گناه ترغیب می‌کند. در [[سوره یوسف]] آمده است که نفس اماره به بدی امر می‌کند. این نفس مبدأ رذالت‌های اخلاقی و محرک آن است. عالمان علم اخلاق گفته‌اند نفس اماره در پی برآوردن خواهش‌ها و تمایلات نفسانی می‌باشد. این نفس دائماً به گناه و نافرمانی خداوند تحریک و ترغیب می‌کند و اختیار انسان را به دست می‌گیرد و او را در معصیت غرق می‌سازد.
 
جهاد با نفس که همان نفس اماره باشد بسیار مورد تأکید متون دینی قرار گرفته است. اسلامْ جهاد با نفس را جهاد اکبر می‌داند. با ایمان و تقوا و مجاهدت انسان، این نفس توسط [[نفس لوامه]] کنترل می‌شود و می‌توان از رغبت آن به معصیت جلوگیری کرد.


== انواع نفس ==
== انواع نفس ==
دانشمندان علم اخلاق، برای نفس سه مرحله قائلند که در این زمینه آیاتی هم وجود دارد:
انسان دارای نفس است و نفس دارای حیات می‌باشد. نفس در وجود انسان کارکردهای متفاوت و گوناگونی دارد. در انسان نفسی وجود دارد که به او جهت می‌دهد. خواهش‌ها و تمایلات، واقعیت‌هایی در وجود انسان هستند. اینها برخاسته از نفس آدمی اند. این واقعیت در دستورهای اخلاقی مد نظر بوده است. دستورهای فراوانی وجود دارد که برای هدایت نفس بوده و در صدد تنظیم نقش و کارکرد درست نفس است، بی آن که در صدد از کار انداختن آن باشند.<ref>منتظری، حسینعلی، اسلام دین فطرت، تهران، نشر سایه، ۱۳۸۵، ص۳۱۴.</ref>
 
عالمان علم اخلاق، سه نوع نفس برای انسان قائل هستند:


۱. '''نفس امّاره''': همان نفس سرکش است که انسان را به گناه فرمان می‌دهد و به هر سو می‌کشاند؛ لذا به او اماره گفته‌اند: {{قرآن|وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَه بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیم|ترجمه=و من هرگز نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس بسیار به بدی‌ها امر می‌کند مگر آنچه که پروردگارم رحم کند، پروردگارم غفور و رحیم است.|سوره=یوسف|آیه=۵۳}}
۱. '''نفس امّاره''': نفس اماره همان نفس سرکش است که انسان را به گناه فرمان می‌دهد و به هر سو می‌کشاند؛ لذا به او اماره گفته‌اند. در قرآن در آیه ۵۳ سوره یوسف به این نفس اشاره شده است که از زبان حضرت یوسف آمده است که این نفس امر به بدی می‌کند. این آیه اشاره دارد که تمام بدی‌ها از نفس سرکش است؛ لذا [[حضرت علی(ع)]] می‌فرماید: «نفس پیوسته خواهان نافرمانی و معصیت است.»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.</ref>


این آیه اشاره دارد که تمام بدی‌ها از نفس سرکش است، لذا [[حضرت علی(ع)]] می‌فرماید: «نفس پیوسته خواهان نافرمانی و معصیت است.»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.</ref>
۲. '''نفس لوامه''': نفس لوامه را نفس سرزنش‌گر و وجدان آدمی می‌دانند. این مرحله پس از تعلیم و تربیت و مجاهدت انسان به آن ارتقاء می‌یابد، در این مرحله ممکن است انسان بر اثر طغیان غرایز گاهی مرتکب خطاء شود، اما فوراً پشیمان می‌شود و به ملامت و سرزنش خویش می‌پردازد، و تصمیم بر جبران گناه می‌گیرد و توبه می‌کند: {{قرآن|ترجمه=سوگند به روز رستاخیز و سوگند به نفس سرزنش‌گر.|سوره=قیامت|آیه=۱و۲}}<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، ج ۱۴، ۱۳۷۴، ج۹، ص۴۳۶.</ref> نفس اگر به نقش ملامت‌گری خود بپردازد و در شعاع سایر امور قرار نگیرد، انسان را به کمال می‌رساند. نفس لوامه انسان را به جهت کارهای زشت مرتکب شده سرزنش می‌کند. اگر انسان برحسب طغیان نفس، کار زشتی انجام بدهد، متوجه کار بد خودش می‌شود و خود را ملامت می‌کند. در عین حال ممکن است کسانی هم وجود داشته باشند که بر اثر تکرار کارهای ناروا و حرام، نفس لوامه آنان به تدریج نقش خود را از دست بدهد و دیگر ملامت‌گری نکند.<ref>منتظری، حسینعلی، اسلام دین فطرت، تهران، نشر سایه، ۱۳۸۵، ص۳۱۵.</ref>


۲. '''نفس لوامه''': این مرحله پس از تعلیم و تربیت و مجاهدت انسان به آن ارتقاء می‌یابد، در این مرحله ممکن است انسان بر اثر طغیان غرایز گاهی مرتکب خطاء شود، اما فوراً پشیمان می‌شود و به ملامت و سرزنش خویش می‌پردازد، و تصمیم بر جبران گناه می‌گیرد و توبه می‌کند، {{قرآن|لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَه؛ وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَه|ترجمه=سوگند به روز رستاخیز و سوگند به نفس سرزنش‌گر.|سوره=قیامت|آیه=۱و۲}}  
۳. '''نفس مطمئنه''': نفس مطمئنه مرحله‌ای است که انسان با آن به جایی می‌رسد که غرایز سرکش در برابر او رام می‌شوند؛ زیرا عقل و ایمان آن چنان قوی هستند که غرایز نفسانی در برابر آن توانایی چندانی ندارد که این همان مرحله آرامش و سکینه است. البته این مرحله و مقام ویژه پیامبران و پیشوایان و پیروان راستین آنها است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، چ ۱۴، ۱۳۷۴، ج۹، ص۴۳۶.</ref> در قرآن آمده است:{{قرآن|ترجمه=تو ای روح آرام یافته، به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است…|سوره=فجر|آیه=۲۷و۲۸}}


۳. '''نفس مطمئنه''': این همان مرحله‌ای است که انسان با آن به جایی می‌رسد که غرایز سرکش در برابر او رام می‌شوند؛ زیرا عقل و ایمان آن چنان قوی هستند که غرایز نفسانی در برابر آن توانایی چندانی ندارد که این همان مرحله آرامش و سکینه است. البته این مرحله و مقام ویژه پیامبران و پیشوایان و پیروان راستین آنها است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، چ ۱۴، ۱۳۷۴، ج۹، ص۴۳۶.</ref>
برخی مفسران نفس دیگری را هم اضافه کرده‌اند و آن نفس ملهمه است. قرآن در این باره می‌فرماید:{{قرآن|ترجمه=قسم به نفس و آن کس که آن را متناسب آفرید، پس زشتی‌ها و خوبی‌ها را به او الهام کرد.|سوره=شمس|آیه=۸}} نفس ملهمه نفسی است که اگر بیدار شود مورد توجه خدا قرار می‌گیرد و درباره هرکاری می‌تواند قضاوت کند و این که چه کاری صحیح و چه کاری نادرست است. نفس ملهمه نفسی است که یک نوع پیوندی به عالم غیب پیدا می‌کند و می‌تواند خوب و بد را تمیز دهد.<ref>منتظری، حسینعلی، اسلام دین فطرت، تهران، نشر سایه، ۱۳۸۵، ص۳۱۵.</ref>


{{قرآن|یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّه، ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَه مَرْضِیَّه، فَادْخُلِی فِی عِبادِی، وَ ادْخُلِی جَنَّتِی|ترجمه=تو ای روح آرام یافته، به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم در آی و در بهشتم وارد شو.|سوره=فجر|آیه=۲۷و۲۸}}
مفسران گفته‌اند اینگونه نیست که انسان چند نفس داشته باشد؛ بلکه نفس انسان گاهی نفس انسان به مراتب پایینی نزول می‌کند و تحت فرمان عقل نیست که نامش نفس اماره است. همین نفس در یک درجه بالاتر هشیارتر است، نام «نفس لوامه» دارد که خودش خودش را ملامت می‌کند.<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۳، ص۵۹۵ و ۵۹۶.</ref>


== ویژگی‌های نفس اماره ==
== تعریف و ویژگی‌های نفس اماره ==
۱. مطیع هوی و هوس: شیطان عمل بدش را برای او زینت داده و بر قلب او پرده‌ای کشیده که خیر و شر را تشخیص نمی‌دهد و همیشه مانند انسان‌های جاهل و نادان فکر می‌کند. {{قرآن|إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ ما تَهْوَی الْأَنْفُس|ترجمه=آنان جز از گمان‌های بی‌اساس و از هوای نفس پیروی نمی‌کنند.|سوره=نجم|آیه=۲۳}}
در قرآن در چند آیه پیروی از هوای نفس را مذمت و نکوهش می‌کند.<ref>سوره نجم آیه ۲۳، سوره جاثیه آیه ۲۳، سوره مائده آیه ۳۰، سوره اعراف آیه ۱۷۶،</ref> که مقصود از آن همان نفس اماره است. «امّاره» صیغه مبالغه است، به معنای نفس فرمان‌دهنده و به شدت فرمان‌دهنده. مقصود همان حالتی از نفس انسان است که در آن حالت هواها بر انسان حاکم و غالب است و انسان صد درصد محکوم خواهش‌های نفسانی خودش است.<ref>مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۱۰، ص۱۸۱.</ref> نفس اماره به بدی امر می‌کند. و زندگی و سرنوشت بدی را برای انسان رقم می‌زند.<ref>مصباح، محمدتقی، «نبرد پیوسته دشوار انسان با نفس سرکش»، ماهنامه معرفت، ۱۳۸۹، شماره ۱۴۸، ص۶.</ref> این نفس به انجام معصیت و گناه، آزمند و حریص است و هر بار که انسان گناهی مرتکب گردد و به خواسته نفس پاسخ گوید، خواهش و طمع نفس قوی‌تر می‌شود و بیشتر انسان را به گناه و عصیان خدا وامی‌دارد.<ref>مصباح، محمدتقی، «نبرد پیوسته دشوار انسان با نفس سرکش»، ماهنامه معرفت، ۱۳۸۹، شماره ۱۴۸، ص۶.</ref>


گاهی آن چنان مطیع نفس اماره هستند که عقل هیچ‌کاره می‌شود و تمام امور به دست هوی و هوس و نفس اماره است؛ لذا حضرت علی(ع) می‌فرماید: «پس بسیار عقل‌ها و خردها که شهوات بر آن‌ها حکومت می‌کند.»<ref>نهج البلاغه، کلمات قصار، ۲۱۱.</ref>
عالمان علم اخلاق گفته‌اند نفس اماره در پی برآوردن خواهش‌ها و تمایلات خود می‌باشد. اگر کنترل اعضا و جوارح انسان به دست نفس اماره باشد، آنها اسیر می‌شوند و هر چه را این نفس دستور دهد انجام می‌دهند. دست، چشم، پا و سایر اعضای بدن مرتکب گناه می‌شوند. نفس اماره زبان را به کارهای زشت مثل غیبت، تهمت، فحش و بدگویی وادار می‌کند. این حالت در انسان بدترین حالت نفس است و او را به بیراهه سوق می‌دهد. انسان را به تدریج به حیوان درنده و شکم پرست و شهوتران تبدیل می‌کند.<ref>منتظری، حسینعلی، اسلام دین فطرت، تهران، نشر سایه، ۱۳۸۵، ص۳۱۵.</ref>


گاهی اطاعت انسان از نفس اماره از این هم بالاتر می‌رود و تابع خواسته‌های نفسِ افسار گسیخته می‌شود که هوی و هوس او معبودش می‌شود. {{قرآن|أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ|ترجمه=آیا دیدی کسی را که هوس‌های خود را خدای خود قرار داده است؟|سوره=جاثیه|آیه=۲۳}}
از ویژگی‌های نفس اماره گفته شده است باعث طغیان و زیاده‌روی در استفاده از برخی از امیال و خروج از حد اعتدال می‌گردد. به تعبیر دیگر، عاملی است که انسان را به تأمین امیال پست وامی‌دارد و مانع شکوفایی ابعاد متعالی وجود انسان و در نتیجه، مانع رسیدن به کمال اصیل انسانی می‌گردد. نفس اماره، انسان را به تأمین لذت‌های پست وامی‌دارد و مانع می‌شود که انسان به تأمین و ارضای لذت‌هایی متعالی چون رضوان الهی بپردازد. نفس اماره درصدد تأمین خواسته‌های حیوانی است و انسان را وامی‌دارد که حد و مرز تأمین آن خواسته‌ها را رعایت نکند و در هر صورت به آن خواسته‌ها دست یابد، خواه حلال و حرام خدا رعایت شود و خواه نشود. کسی که اسیر نفس اماره است، در راه رسیدن به خواسته‌ها و لذت‌ها دست به هر کار ناصوابی می‌زند، حریم احکام الهی را می‌شکند و غرایز و خواسته‌هایی را که تأمین صحیح آنها بستر کمال انسان را فراهم می‌آورد، وسیله تیره‌روزی و هلاکت قرار می‌دهد و با سوءاستفاده از نعمت‌های الهی و عدم استفاده درست از آنها، خود را از تعالی و کمال انسانی محروم می‌سازد.<ref>مصباح، محمدتقی، «نبرد پیوسته دشوار انسان با نفس سرکش»، ماهنامه معرفت، ۱۳۸۹، شماره ۱۴۸، ص۵.</ref>


۲. کینه‌توزی و دشمنی: در جریان قتل هابیل به دست قابیل خداوند می‌فرماید: {{قرآن|فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخيهِ|ترجمه=نفس سرکش کم‌کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد و (سرانجام) او را کشت.|سوره=مائده|آیه=۳۰}}
نفس اماره به‌ارتکاب شهوات امر می‌کند و بر انجام آن اصرار دارد.<ref>الطوسی، الخواجة نصیر الدین، اخلاق ناصری، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۴۱۳ق، ص۴۱.</ref> [[پیامبر(ص)]] درباره تشبیه نفس اماره گفته است: «مَثَل نفس مَثَل شترمرغ است که زیاد می‌خورد، ولی وقتی که چیزی روی او گذاشتی پرواز نمی‌کند. مَثَل نفس مثل خر زهره است که رنگش زیبا است اما طعمش تلخ است.»<ref>ری شهری، میزان الحکمه، قم، مرکز النشر، چ اوّل، ۱۳۶۲، ج۹، ص۶۰.</ref> [[امام علی(ع)]] می‌فرماید: «بسیار عقل‌ها و خردها که شهوات بر آن‌ها حکومت می‌کند.»<ref>نهج البلاغه، کلمات قصار، ۲۱۱.</ref>


۳. تشبیه فرمان‌ بر نفس به سگ: {{قرآن|... وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَث|ترجمه=او از هوای نفس پیروی نمود سرگذشت او همانند داستان سگ است که اگر به آن حمله کنی زبان از دهان بیرون می‌آورد و اگر رهایش نمایی باز زبانش را خارج می‌سازد.|سوره=اعراف|آیه=۱۷۶}}
== جهاد با نفس ==
در اسلام برترین جهاد، جهاد با نفس است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴، ج۹، ص۳۷۵.</ref> یکی از مهمترین موضوعات در فرهنگ قرآنی و اسلامی، جهاد با نفس است. قرآن و رهنمودهای معصومان(ع) درباره اهمیت و عظمت جهاد با نفس بیانات زیادی دارد.<ref>حق‌شناس، سید حسین، بشنو از نی (شرحی بر حکایتهای مثنوی)، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی شاکر، ۱۳۸۳، ج۱، ص۶۱.</ref> عالمان دینی جهاد با نفس را اولین و برترین جهاد و از برجسته‌ترین واجبات الهی و با ثواب‌ترین آنها در نزد خداوند می‌دانند.<ref>مدرسی، سید محمد تقی، احکام عبادات، انتشارات محبان الحسین(ع)، قم، ۱۳۸۱، ص۶۰۴.</ref>


[[پیامبر(ص)]] درباره تشبیه نفس اماره می‌فرماید: «مثل نفس مثل شترمرغ است که زیاد می‌خورد، ولی وقتی که چیزی روی او گذاشتی پرواز نمی‌کند و مثل نفس مثل خر زهره است که رنگش زیبا است امّا طعمش تلخ است.»<ref>ری شهری، میزان الحکمه، قم، مرکز النشر، چ اوّل، ۱۳۶۲، ج۹، ص۶۰.</ref>  
پیامبر(ع) گفته است بهترین جهادها، جهاد کسی است که با نفس خود که میان دو پهلوی اوست پیکار کند.<ref>فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۶۶. ص۶۶۳.</ref>خصلت مؤمن این است که هیچگاه به نفس خود از نظر شرارت نکردن اعتماد نمی‌کند.<ref>مطهری، مرتضی، انسان کامل، تهران، صدرا، بیتا، ص۲۲۷.</ref> آنچه از قرآن کریم استفاده می‌شود اصلاح و تزکیه و تهذیب نفس است نه کشتن آن.<ref>یادداشت‌های استاد، مطهری، مرتضی، تهران، صدرا، ۱۳۹۰، ج۲، ص۱۳۵.</ref>


<span></span>
تهذیب نفس و تحصیل اخلاق آدمی از هر چیزی دشوارتر و سخت‌تر است. مبارزه کردن با نفس اماره سر پنجه‌ای بسیار قوی‌تر از عقل و ایمان می‌خواهد. پیامبر(ص) گفته است قوی‌ترین شما آن کس است که در هنگام غضب و خوشحالی، نفس اماره زمام را از کف عقل او نگیرد، قوی‌ترین شما آن کس نیست که بازوی قوی‌تر داشته باشد، بلکه آن کس است که روحیه قوی‌تر داشته باشد.<ref>مطهری، مرتضی، بیست گفتار، تهران، صدرا، ۱۳۶۸، ص۲۸۰.</ref> قرآن کریم در آیاتی می‌خواهد بفهماند که احساسات نفسانی بشر آنگاه که سر به طغیان برمی‌آورد بشر را تنها به سوی جنایت و اعمال انحرافی دعوت نمی‌کند، بلکه مانند یک قدرت جابر مسلط فرمان می‌دهد.<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۹۰، ج۱۹، ص۶۵۴.</ref>
{{مطالعه بیشتر}}


== مطالعه بیشتر ==
در ادبیات عرفانی هم از جهاد با نفس سخن زیاد گفته شده است. [[مولوی]] در بیان عظمت خطر نفس اماره می‌گوید: «کشتن این کار عقل و هوش نیست\ شیر باطن، سخره خرگوش نیست.» این نفس آنچنان جهنمی است که اگر هفت دریا را به کام خود درکشد باز هم عطش او کم نمی‌گردد و فریاد می‌کشد: «دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاست\کو به دریا ننگرد کم‌وکاست\هفت دریا را در آشامد هنوز\کم نگردد سوزش آن خلق سوز.»<ref>حق‌شناس، سید حسین، بشنو از نی (شرحی بر حکایتهای مثنوی)، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی شاکر، ۱۳۸۳، ج۱، ص۶۲ و ۶۳.</ref>مولانا برای شکستن نفس اماره می‌گوید برای پیروزی بر نفس اماره نیرو و توفیق و فخر را باید از حق دریافت نمود، اگر مورد لطف حضرت حق قرار گرفتیم با سوزن کوه قاف را جابجا خواهیم کرد: «قوّت از حق خواهم و توفیق و لاف\تا به سوزن برکنم این کوه قاف.»<ref>حق‌شناس، سید حسین، بشنو از نی (شرحی بر حکایتهای مثنوی)، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی شاکر، ۱۳۸۳، ج۱، ص۶۲ و ۶۳.</ref>
۱. خطوط کلی اخلاق در قرآن، مصطفی پاینده.


۲. منشور جاوید، جعفر سبحانی، جلد ۳.
بر اهمیت جهاد نفس، در احادیث، تأکید شده است. در حدیثی، وجوب آن به‌مثابه وجوب جهاد با دشمن و در حدیثی دیگر، جهاد نفس وظیفه دائم مؤمن دانسته شده است. بر اساس حدیثی در این باب، انسان وقتی می‌تواند مالک نفس خود شود که پیوسته با آن مبارزه کند. همچنین جهاد با نفس ثمره شناخت آن دانسته شده است. در پاره‌ای دیگر از احادیث جهاد نفس به منزله بهای بهشت است.<ref>ناصری‌مقدّم، حسین، «جهاد نفس»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱۱، ذیل مدخل.</ref>


<span></span>
[[غزالی]] اساسی‌ترین راه اصلاح نفس را مخالفت با تمایلات نفسانی می‌داند، یعنی سپردن راهی مخالف با آنچه نفس می‌پسندد. [[قشیری]] به پنج مرحله جهاد نفس اشاره کرده که عبارت‌اند از: ترک همه محرّمات، ترک چیزهای شبهه ناک، ترک مباحات، ترک کل عُلقه‌ها و سرانجام این که در همه اوقات هر چه را که باعث انصراف شخص از خدا می‌شود ترک کند.<ref>ناصری‌مقدّم، حسین، «جهاد نفس»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱۱، ذیل مدخل.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۴۵: خط ۵۰:
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
|شاخه فرعی۱ = اخلاق در قرآن
| شاخه فرعی۱ = اخلاق در قرآن
|شاخه فرعی۲ = سایر مباحث
| شاخه فرعی۲ =
|شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =شد
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
| بازبینی نویسنده =
  | بازبینی =
  | بازبینی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۴۲

سؤال

نفس اماره چیست؟

درگاه‌ها
واژه-ها.png


نفس اماره نفس سرکش است که انسان را به گناه ترغیب می‌کند. در سوره یوسف آمده است که نفس اماره به بدی امر می‌کند. این نفس مبدأ رذالت‌های اخلاقی و محرک آن است. عالمان علم اخلاق گفته‌اند نفس اماره در پی برآوردن خواهش‌ها و تمایلات نفسانی می‌باشد. این نفس دائماً به گناه و نافرمانی خداوند تحریک و ترغیب می‌کند و اختیار انسان را به دست می‌گیرد و او را در معصیت غرق می‌سازد.

جهاد با نفس که همان نفس اماره باشد بسیار مورد تأکید متون دینی قرار گرفته است. اسلامْ جهاد با نفس را جهاد اکبر می‌داند. با ایمان و تقوا و مجاهدت انسان، این نفس توسط نفس لوامه کنترل می‌شود و می‌توان از رغبت آن به معصیت جلوگیری کرد.

انواع نفس

انسان دارای نفس است و نفس دارای حیات می‌باشد. نفس در وجود انسان کارکردهای متفاوت و گوناگونی دارد. در انسان نفسی وجود دارد که به او جهت می‌دهد. خواهش‌ها و تمایلات، واقعیت‌هایی در وجود انسان هستند. اینها برخاسته از نفس آدمی اند. این واقعیت در دستورهای اخلاقی مد نظر بوده است. دستورهای فراوانی وجود دارد که برای هدایت نفس بوده و در صدد تنظیم نقش و کارکرد درست نفس است، بی آن که در صدد از کار انداختن آن باشند.[۱]

عالمان علم اخلاق، سه نوع نفس برای انسان قائل هستند:

۱. نفس امّاره: نفس اماره همان نفس سرکش است که انسان را به گناه فرمان می‌دهد و به هر سو می‌کشاند؛ لذا به او اماره گفته‌اند. در قرآن در آیه ۵۳ سوره یوسف به این نفس اشاره شده است که از زبان حضرت یوسف آمده است که این نفس امر به بدی می‌کند. این آیه اشاره دارد که تمام بدی‌ها از نفس سرکش است؛ لذا حضرت علی(ع) می‌فرماید: «نفس پیوسته خواهان نافرمانی و معصیت است.»[۲]

۲. نفس لوامه: نفس لوامه را نفس سرزنش‌گر و وجدان آدمی می‌دانند. این مرحله پس از تعلیم و تربیت و مجاهدت انسان به آن ارتقاء می‌یابد، در این مرحله ممکن است انسان بر اثر طغیان غرایز گاهی مرتکب خطاء شود، اما فوراً پشیمان می‌شود و به ملامت و سرزنش خویش می‌پردازد، و تصمیم بر جبران گناه می‌گیرد و توبه می‌کند: ﴿سوگند به روز رستاخیز و سوگند به نفس سرزنش‌گر.(قیامت:۱و۲)[۳] نفس اگر به نقش ملامت‌گری خود بپردازد و در شعاع سایر امور قرار نگیرد، انسان را به کمال می‌رساند. نفس لوامه انسان را به جهت کارهای زشت مرتکب شده سرزنش می‌کند. اگر انسان برحسب طغیان نفس، کار زشتی انجام بدهد، متوجه کار بد خودش می‌شود و خود را ملامت می‌کند. در عین حال ممکن است کسانی هم وجود داشته باشند که بر اثر تکرار کارهای ناروا و حرام، نفس لوامه آنان به تدریج نقش خود را از دست بدهد و دیگر ملامت‌گری نکند.[۴]

۳. نفس مطمئنه: نفس مطمئنه مرحله‌ای است که انسان با آن به جایی می‌رسد که غرایز سرکش در برابر او رام می‌شوند؛ زیرا عقل و ایمان آن چنان قوی هستند که غرایز نفسانی در برابر آن توانایی چندانی ندارد که این همان مرحله آرامش و سکینه است. البته این مرحله و مقام ویژه پیامبران و پیشوایان و پیروان راستین آنها است.[۵] در قرآن آمده است:﴿تو ای روح آرام یافته، به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است…(فجر:۲۷و۲۸)

برخی مفسران نفس دیگری را هم اضافه کرده‌اند و آن نفس ملهمه است. قرآن در این باره می‌فرماید:﴿قسم به نفس و آن کس که آن را متناسب آفرید، پس زشتی‌ها و خوبی‌ها را به او الهام کرد.(شمس:۸) نفس ملهمه نفسی است که اگر بیدار شود مورد توجه خدا قرار می‌گیرد و درباره هرکاری می‌تواند قضاوت کند و این که چه کاری صحیح و چه کاری نادرست است. نفس ملهمه نفسی است که یک نوع پیوندی به عالم غیب پیدا می‌کند و می‌تواند خوب و بد را تمیز دهد.[۶]

مفسران گفته‌اند اینگونه نیست که انسان چند نفس داشته باشد؛ بلکه نفس انسان گاهی نفس انسان به مراتب پایینی نزول می‌کند و تحت فرمان عقل نیست که نامش نفس اماره است. همین نفس در یک درجه بالاتر هشیارتر است، نام «نفس لوامه» دارد که خودش خودش را ملامت می‌کند.[۷]

تعریف و ویژگی‌های نفس اماره

در قرآن در چند آیه پیروی از هوای نفس را مذمت و نکوهش می‌کند.[۸] که مقصود از آن همان نفس اماره است. «امّاره» صیغه مبالغه است، به معنای نفس فرمان‌دهنده و به شدت فرمان‌دهنده. مقصود همان حالتی از نفس انسان است که در آن حالت هواها بر انسان حاکم و غالب است و انسان صد درصد محکوم خواهش‌های نفسانی خودش است.[۹] نفس اماره به بدی امر می‌کند. و زندگی و سرنوشت بدی را برای انسان رقم می‌زند.[۱۰] این نفس به انجام معصیت و گناه، آزمند و حریص است و هر بار که انسان گناهی مرتکب گردد و به خواسته نفس پاسخ گوید، خواهش و طمع نفس قوی‌تر می‌شود و بیشتر انسان را به گناه و عصیان خدا وامی‌دارد.[۱۱]

عالمان علم اخلاق گفته‌اند نفس اماره در پی برآوردن خواهش‌ها و تمایلات خود می‌باشد. اگر کنترل اعضا و جوارح انسان به دست نفس اماره باشد، آنها اسیر می‌شوند و هر چه را این نفس دستور دهد انجام می‌دهند. دست، چشم، پا و سایر اعضای بدن مرتکب گناه می‌شوند. نفس اماره زبان را به کارهای زشت مثل غیبت، تهمت، فحش و بدگویی وادار می‌کند. این حالت در انسان بدترین حالت نفس است و او را به بیراهه سوق می‌دهد. انسان را به تدریج به حیوان درنده و شکم پرست و شهوتران تبدیل می‌کند.[۱۲]

از ویژگی‌های نفس اماره گفته شده است باعث طغیان و زیاده‌روی در استفاده از برخی از امیال و خروج از حد اعتدال می‌گردد. به تعبیر دیگر، عاملی است که انسان را به تأمین امیال پست وامی‌دارد و مانع شکوفایی ابعاد متعالی وجود انسان و در نتیجه، مانع رسیدن به کمال اصیل انسانی می‌گردد. نفس اماره، انسان را به تأمین لذت‌های پست وامی‌دارد و مانع می‌شود که انسان به تأمین و ارضای لذت‌هایی متعالی چون رضوان الهی بپردازد. نفس اماره درصدد تأمین خواسته‌های حیوانی است و انسان را وامی‌دارد که حد و مرز تأمین آن خواسته‌ها را رعایت نکند و در هر صورت به آن خواسته‌ها دست یابد، خواه حلال و حرام خدا رعایت شود و خواه نشود. کسی که اسیر نفس اماره است، در راه رسیدن به خواسته‌ها و لذت‌ها دست به هر کار ناصوابی می‌زند، حریم احکام الهی را می‌شکند و غرایز و خواسته‌هایی را که تأمین صحیح آنها بستر کمال انسان را فراهم می‌آورد، وسیله تیره‌روزی و هلاکت قرار می‌دهد و با سوءاستفاده از نعمت‌های الهی و عدم استفاده درست از آنها، خود را از تعالی و کمال انسانی محروم می‌سازد.[۱۳]

نفس اماره به‌ارتکاب شهوات امر می‌کند و بر انجام آن اصرار دارد.[۱۴] پیامبر(ص) درباره تشبیه نفس اماره گفته است: «مَثَل نفس مَثَل شترمرغ است که زیاد می‌خورد، ولی وقتی که چیزی روی او گذاشتی پرواز نمی‌کند. مَثَل نفس مثل خر زهره است که رنگش زیبا است اما طعمش تلخ است.»[۱۵] امام علی(ع) می‌فرماید: «بسیار عقل‌ها و خردها که شهوات بر آن‌ها حکومت می‌کند.»[۱۶]

جهاد با نفس

در اسلام برترین جهاد، جهاد با نفس است.[۱۷] یکی از مهمترین موضوعات در فرهنگ قرآنی و اسلامی، جهاد با نفس است. قرآن و رهنمودهای معصومان(ع) درباره اهمیت و عظمت جهاد با نفس بیانات زیادی دارد.[۱۸] عالمان دینی جهاد با نفس را اولین و برترین جهاد و از برجسته‌ترین واجبات الهی و با ثواب‌ترین آنها در نزد خداوند می‌دانند.[۱۹]

پیامبر(ع) گفته است بهترین جهادها، جهاد کسی است که با نفس خود که میان دو پهلوی اوست پیکار کند.[۲۰]خصلت مؤمن این است که هیچگاه به نفس خود از نظر شرارت نکردن اعتماد نمی‌کند.[۲۱] آنچه از قرآن کریم استفاده می‌شود اصلاح و تزکیه و تهذیب نفس است نه کشتن آن.[۲۲]

تهذیب نفس و تحصیل اخلاق آدمی از هر چیزی دشوارتر و سخت‌تر است. مبارزه کردن با نفس اماره سر پنجه‌ای بسیار قوی‌تر از عقل و ایمان می‌خواهد. پیامبر(ص) گفته است قوی‌ترین شما آن کس است که در هنگام غضب و خوشحالی، نفس اماره زمام را از کف عقل او نگیرد، قوی‌ترین شما آن کس نیست که بازوی قوی‌تر داشته باشد، بلکه آن کس است که روحیه قوی‌تر داشته باشد.[۲۳] قرآن کریم در آیاتی می‌خواهد بفهماند که احساسات نفسانی بشر آنگاه که سر به طغیان برمی‌آورد بشر را تنها به سوی جنایت و اعمال انحرافی دعوت نمی‌کند، بلکه مانند یک قدرت جابر مسلط فرمان می‌دهد.[۲۴]

در ادبیات عرفانی هم از جهاد با نفس سخن زیاد گفته شده است. مولوی در بیان عظمت خطر نفس اماره می‌گوید: «کشتن این کار عقل و هوش نیست\ شیر باطن، سخره خرگوش نیست.» این نفس آنچنان جهنمی است که اگر هفت دریا را به کام خود درکشد باز هم عطش او کم نمی‌گردد و فریاد می‌کشد: «دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاست\کو به دریا ننگرد کم‌وکاست\هفت دریا را در آشامد هنوز\کم نگردد سوزش آن خلق سوز.»[۲۵]مولانا برای شکستن نفس اماره می‌گوید برای پیروزی بر نفس اماره نیرو و توفیق و فخر را باید از حق دریافت نمود، اگر مورد لطف حضرت حق قرار گرفتیم با سوزن کوه قاف را جابجا خواهیم کرد: «قوّت از حق خواهم و توفیق و لاف\تا به سوزن برکنم این کوه قاف.»[۲۶]

بر اهمیت جهاد نفس، در احادیث، تأکید شده است. در حدیثی، وجوب آن به‌مثابه وجوب جهاد با دشمن و در حدیثی دیگر، جهاد نفس وظیفه دائم مؤمن دانسته شده است. بر اساس حدیثی در این باب، انسان وقتی می‌تواند مالک نفس خود شود که پیوسته با آن مبارزه کند. همچنین جهاد با نفس ثمره شناخت آن دانسته شده است. در پاره‌ای دیگر از احادیث جهاد نفس به منزله بهای بهشت است.[۲۷]

غزالی اساسی‌ترین راه اصلاح نفس را مخالفت با تمایلات نفسانی می‌داند، یعنی سپردن راهی مخالف با آنچه نفس می‌پسندد. قشیری به پنج مرحله جهاد نفس اشاره کرده که عبارت‌اند از: ترک همه محرّمات، ترک چیزهای شبهه ناک، ترک مباحات، ترک کل عُلقه‌ها و سرانجام این که در همه اوقات هر چه را که باعث انصراف شخص از خدا می‌شود ترک کند.[۲۸]

منابع

  1. منتظری، حسینعلی، اسلام دین فطرت، تهران، نشر سایه، ۱۳۸۵، ص۳۱۴.
  2. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶.
  3. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، ج ۱۴، ۱۳۷۴، ج۹، ص۴۳۶.
  4. منتظری، حسینعلی، اسلام دین فطرت، تهران، نشر سایه، ۱۳۸۵، ص۳۱۵.
  5. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، انتشارات دار الکتب الاسلامیه، چ ۱۴، ۱۳۷۴، ج۹، ص۴۳۶.
  6. منتظری، حسینعلی، اسلام دین فطرت، تهران، نشر سایه، ۱۳۸۵، ص۳۱۵.
  7. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۳، ص۵۹۵ و ۵۹۶.
  8. سوره نجم آیه ۲۳، سوره جاثیه آیه ۲۳، سوره مائده آیه ۳۰، سوره اعراف آیه ۱۷۶،
  9. مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن، تهران، صدرا، ۱۳۸۹، ج۱۰، ص۱۸۱.
  10. مصباح، محمدتقی، «نبرد پیوسته دشوار انسان با نفس سرکش»، ماهنامه معرفت، ۱۳۸۹، شماره ۱۴۸، ص۶.
  11. مصباح، محمدتقی، «نبرد پیوسته دشوار انسان با نفس سرکش»، ماهنامه معرفت، ۱۳۸۹، شماره ۱۴۸، ص۶.
  12. منتظری، حسینعلی، اسلام دین فطرت، تهران، نشر سایه، ۱۳۸۵، ص۳۱۵.
  13. مصباح، محمدتقی، «نبرد پیوسته دشوار انسان با نفس سرکش»، ماهنامه معرفت، ۱۳۸۹، شماره ۱۴۸، ص۵.
  14. الطوسی، الخواجة نصیر الدین، اخلاق ناصری، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۴۱۳ق، ص۴۱.
  15. ری شهری، میزان الحکمه، قم، مرکز النشر، چ اوّل، ۱۳۶۲، ج۹، ص۶۰.
  16. نهج البلاغه، کلمات قصار، ۲۱۱.
  17. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴، ج۹، ص۳۷۵.
  18. حق‌شناس، سید حسین، بشنو از نی (شرحی بر حکایتهای مثنوی)، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی شاکر، ۱۳۸۳، ج۱، ص۶۱.
  19. مدرسی، سید محمد تقی، احکام عبادات، انتشارات محبان الحسین(ع)، قم، ۱۳۸۱، ص۶۰۴.
  20. فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، ۱۳۶۶. ص۶۶۳.
  21. مطهری، مرتضی، انسان کامل، تهران، صدرا، بیتا، ص۲۲۷.
  22. یادداشت‌های استاد، مطهری، مرتضی، تهران، صدرا، ۱۳۹۰، ج۲، ص۱۳۵.
  23. مطهری، مرتضی، بیست گفتار، تهران، صدرا، ۱۳۶۸، ص۲۸۰.
  24. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۹۰، ج۱۹، ص۶۵۴.
  25. حق‌شناس، سید حسین، بشنو از نی (شرحی بر حکایتهای مثنوی)، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی شاکر، ۱۳۸۳، ج۱، ص۶۲ و ۶۳.
  26. حق‌شناس، سید حسین، بشنو از نی (شرحی بر حکایتهای مثنوی)، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی شاکر، ۱۳۸۳، ج۱، ص۶۲ و ۶۳.
  27. ناصری‌مقدّم، حسین، «جهاد نفس»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱۱، ذیل مدخل.
  28. ناصری‌مقدّم، حسین، «جهاد نفس»، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، ج۱۱، ذیل مدخل.