دلیل عصمت اهلبیت(ع) در آیه تطهیر: تفاوت میان نسخهها
Meysamhasani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | {{سوال}} | ||
عصمت اهلبیت | چگونه میتوان عصمت اهلبیت را از آیه تطهیر استنباط کرد؟ | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
خط ۳۸: | خط ۳۷: | ||
== معنای «یطهرکم» == | == معنای «یطهرکم» == | ||
به تعبیر فخر رازی :ویطَهرَکُم أی یلبسکم خلع الکرامة؛ یطهرکم یعنی «لباس کرامت بر تن شما بپوشاند».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر الرازی (مفاتیح الغیب)|سال=1420|نام=محمد بن عمر |نام خانوادگی=فخر رازی|ناشر=دار احیاء التراث العربی|جلد=25|صفحه=209|مکان=بیروت}}</ref>در واقع خداوند متعال با دور نمودن پلیدی از اهل بیت(ع)، نقطهٔ مقابل آن، یعنی طهارت را، در وجود آنان جایگزین نموده است. اما باز نیز خداوند تنها به ذکر طهارت اهل بیت بسنده نمیکند، بلکه بر گفتار خویش پافشاری و تأکید دارد و کلمهٔ «تطهیرا» که در این فراز آیه به کار رفته هم معنای تأکید را میرساند؛ یعنی این کلمه به ما میفهماند که قطعاً، [[اهل بیت]] پاک و پاکیزهاند و در نتیجه دلالت این آیه بر [[عصمت]] واضح میگردد. | به تعبیر فخر رازی :ویطَهرَکُم أی یلبسکم خلع الکرامة؛ یطهرکم یعنی «لباس کرامت بر تن شما بپوشاند».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر الرازی (مفاتیح الغیب)|سال=1420|نام=محمد بن عمر |نام خانوادگی=فخر رازی|ناشر=دار احیاء التراث العربی|جلد=25|صفحه=209|مکان=بیروت}}</ref> در واقع خداوند متعال با دور نمودن پلیدی از اهل بیت(ع)، نقطهٔ مقابل آن، یعنی طهارت را، در وجود آنان جایگزین نموده است. اما باز نیز خداوند تنها به ذکر طهارت اهل بیت بسنده نمیکند، بلکه بر گفتار خویش پافشاری و تأکید دارد و کلمهٔ «تطهیرا» که در این فراز آیه به کار رفته هم معنای تأکید را میرساند؛ یعنی این کلمه به ما میفهماند که قطعاً، [[اهل بیت]] پاک و پاکیزهاند و در نتیجه دلالت این آیه بر [[عصمت]] واضح میگردد. | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۳۵
چگونه میتوان عصمت اهلبیت را از آیه تطهیر استنباط کرد؟
آیه تطهیر با استعمال ادات حصر، مصداق اهل بیت را منحصر در پنج فرد کردهاست. و با توجه به اینکه اراده خداوند اراده تکوینی بوده، با سه تعبیر «لیذهب عنکم الرجس، یطهرکم، تطهیرا» بر عصمت اهل بیت تصریح و تأکید میکند.
معنای عصمت
معنای لغوی
واژه عصم در لغت در دو معنا به کار برده شدهاست. نخست معنای «منع» است[۱][۲][۳] و معنای دیگر «مسک-حفظ کردن و نگهداری» است.[۴] لکن این واژه در «مسک» و «تمسک» ظهور دارد.[۵]
معنای اصطلاحی
علاّمه طباطبائی مینویسد: امری که عصمت بواسطه آن تحقق مییابد، نوعی علم است که مانع از ارتکاب معصیت و خطا توسط صاحب علم میشود. بهعبارت دیگر علمی است که مانع از گمراهی میگردد، چنانکه سایر خُلقها همچون شجاعت، عفت، بخشندگی و همه امور این چنینی، صورت علمی پایدار است که موجب تحقق این آثار میشود و از ضد این امور مانع میگردد. همانا این موهبت الاهی که آن را «قوه عصمت» مینامیم، نوعی از علم و شعور است که با سایر انواع علم مغایرت دارد.[۶]
مصداق اهل بیت
در منابع شیعه و سنی روایات فراوانی، در تعیین مصداق اهل بیت(ع) وجود دارد: مانند روایت امام صادق(ع) که به اقرارگیری امیرالمومنین(ع) از ابوبکر درباره اختصاص آیه تطهیر به خاندان امیرالمومنین(ع)، اشاره میکند.[۷] لکن در اینجا از باب اتمام حجت، دو روایت از اهل سنت ذکر میکنیم:
- مسلم در صحیح خود نقل میکند:عایشه گفت: صبحگاهان رسول خدا(ص) در حالی که رواندازی پشمی و سیاه رنگ بر خود قرار داده بود، حرکت کرد. چیزی نگذشت که حسن بن علی آمد حضرت او را داخل آن روانداز نمود. و سپس حسین آمد و او نیز داخل شد. و سپس فاطمه آمد و او را نیز داخل کرد. سپس علی آمد و او را داخل کرد، آن گاه فرمود: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا.[۸]
- حاکم نیشابوری در مستدرک به سندش از ام سلمه چنین روایت میکند: پیامبر پس از نزول آیه تطهیر، به دنبال علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) فرستادند و آنان را جمع کرده و فرمودند: أللهم هؤلاء أهل بیتی؛ خدایا، اینان اهل بیت من هستند. در آن هنگام ام سلمه میگوید: یا رسولالله، ما أنا من أهل البیت؟ ای رسول خدا، آیا من [در عنوان] اهل بیت داخل هستم؟ پیامبر فرمود: إنّک أهلی خیر، وهؤلاء أهل بیتی: شما از خوبان اهل من هستی، و اینان نیز اهل بیت من هستند. از این حدیث نیز معلوم میشود عنوان «اهل بیت» با عنوان «اهل پیامبر» تفاوت دارد. حاکم پس از نقل این روایت در تأیید آن میگوید: این حدیث بنابر مبنای بخاری صحیح است.[۹]
معنای انما
با توجه به موارد استعمال «إنما»، روشن است که این واژه از ادات حصر است و به جهت دلالت بر حصر وضع شده است؛ بنابراین اگر در موردی افاده حصر نکند یا افاده حصر اضافی کند، به حکم قرینه خواهد بود.[۱۰]
در اثر این حصر، میتوان دو نتیجه گرفت:
- اینکه در این آیه، اراده و خواست خداوند متعال را، فقط به دور کردن پلیدی و ایجاد طهارت اختصاص میدهد.
- دوم آنکه در زمان نزول آیه، دور نمودن پلیدی و ایجاد طهارت را تنها مخصوص اهل بیت میکند و هیچ فرد دیگری را در این قاعده شریک نمیگرداند.
اراده تکوینی یا تشریعی
مراد از «یرید الله» نیز یا اراده تشریعی خداوند است یا اراده تکوینی. میدانیم که خواست تشریعی خداوند آن است که همه بندگان به اختیار از پلیدیها اجتناب کنند و پاکیزه گردند. پس اراده تشریعی بر پاک بودن بندگان به افراد خاصی اختصاص ندارد و افراد خاصی اراده نشدهاند و مخاطب اراده تشریعی عموم مکلفان اند، در حالی که خداوند سبحان در آیه تطهیر، از اراده خویش بر پاک ساختن اشخاص معین و محدودی خبر میدهد؛ از این رو نمیتوان گفت در این آیه اراده تشریعی مورد نظر است، بلکه یقیناً مراد آیه، خبر دادن از اراده تکوینی خدای متعال بر پاک گردانیدن اهل بیت(ع) است.[۱۱]
معنای «لیذهب عنکم»
لیذهب به معنای دفع است نه رفع: رفع رجس هنگامی معنا دارد که شخص از پیش رجسی داشته باشد تا آن رجس رفع شده و برطرف گردد در حالی که این معنا در اینجا مراد نیست. اما دفع رجس همان مانع شدن از آلودگی شخص به رجس است. استعمال «إذهاب» در معنای «دفع» در استعمالات فصیح فراوان است و در احادیث نیز به همین معنا به کار رفته است.[۱۲]
معنای «الرجس»
به معنای پلیدی است و این واژه هرگونه پلیدی را در برمی گیرد.[۱۳][۱۴] و طبق نظر علمای اهل سنت، خدا اراده کرده است که بدی، فحشاء، پلیدی و گناه را از اهل بیت(ع) زائل و دور کند.[۱۵][۱۶][۱۷]
معنای «یطهرکم»
به تعبیر فخر رازی :ویطَهرَکُم أی یلبسکم خلع الکرامة؛ یطهرکم یعنی «لباس کرامت بر تن شما بپوشاند».[۱۸] در واقع خداوند متعال با دور نمودن پلیدی از اهل بیت(ع)، نقطهٔ مقابل آن، یعنی طهارت را، در وجود آنان جایگزین نموده است. اما باز نیز خداوند تنها به ذکر طهارت اهل بیت بسنده نمیکند، بلکه بر گفتار خویش پافشاری و تأکید دارد و کلمهٔ «تطهیرا» که در این فراز آیه به کار رفته هم معنای تأکید را میرساند؛ یعنی این کلمه به ما میفهماند که قطعاً، اهل بیت پاک و پاکیزهاند و در نتیجه دلالت این آیه بر عصمت واضح میگردد.
منابع
- ↑ ابن منظور الأنصاری، محمد بن مکرم (۱۴۰۵). لسان العرب. ج. ۱۲. نشر ادب الحوزة. ص. ۴۰۳.
- ↑ زبیدی حنفی، محب الدین محمد مرتضی (۱۴۱۴). تاج العروس من جواهر القاموس. ج. ۱۷. بیروت: دار الفکر. ص. ۴۸۲.
- ↑ جوهری، اسامعیل بن حماد (۱۴۰۷). الصحاح تاج اللغة وصحاح العربیة. ج. ۵. بیروت: دار العلم للملایین. ص. ۱۹۸۶.
- ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد (۱۴۰۴). المفردات فی غریب القرآن. دفتر نشر الکتاب. ص. ۵۶۹ ـ ۵۷۰.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی (۱۳۹۴). عصمت از منظر فریقین. قم: نشر حقایق. ص. ۱۱.
- ↑ الطباطبائی، السید محمد حسین. المیزان فی تفسیر القرآن. ج. ۵. قم: مطبوعات اسماعیلیان. ص. ۷۸-۸۰.
- ↑ بن بابویه قمی، محمد بن علی. علل الشرایع. ج. ۱. نجف: منشورات المکتبة الحیدریة. ص. ۱۹۱باب ۱۵۱ حدیث اول
- ↑ قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج. صحیح مسلم (الجامع الصحیح). ج. ۷. بیروت: دار الفکر. ص. ۱۳۰.
- ↑ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله. المستدرک علی الصحیحین. ج. ۲. بیروت: دار المعرفة. ص. ۴۱۶.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی (۱۳۹۴). عصمت از منظر فریقین. قم: نشر حقایق. ص. ۸۳.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی (۱۳۹۴). عصمت از منظر فریقین. قم: نشر حقایق. ص. ۸۲-۸۳.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی. جواهر الکلام فی معرفة الإمامة و الإمام. ج. ۳. قم: نشر حقایق. ص. ۱۳۲.
- ↑ راغب اصفهانی، حسین بن محمد (۱۴۰۴). المفردات فی غریب القرآن. دفتر نشر الکتاب. ص. ۱۸۸.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی. جواهر الکلام فی معرفة الإمامة و الإمام. ج. ۳. قم: نشر حقایق. ص. ۱۳۳.
- ↑ طبری، محمد بن جریر (۱۴۱۵). تفسیر الطبری (جامع البیان فی تفسیر القرآن). ج. ۲۲. بیروت: دارالفکر. ص. ۸. ش ۲۱۴۲۴
- ↑ بیضاوی، عبداالله بن عمر (۱۴۲۱). تفسیر البیضاوی (أنوار التنزیل وأسرار التأویل). ج. ۴. دار الفکر. ص. ۳۷۴.
- ↑ فخر رازی، محمد بن عمر (۱۴۲۰). تفسیر الرازی (مفاتیح الغیب). ج. ۲۵. بیروت: دار احیاء التراث العربی. ص. ۲۰۹.
- ↑ فخر رازی، محمد بن عمر (۱۴۲۰). تفسیر الرازی (مفاتیح الغیب). ج. ۲۵. بیروت: دار احیاء التراث العربی. ص. ۲۰۹.