کاربر:S.mh.eftekhari123/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
== معنای اعلمیت == | == معنای اعلمیت == | ||
بحث از اعلمیت در کلام فقهای شیعه در قرنهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است و گذشتگان تعریفی از آن ارائه ندادهاند.<ref name=":0" /> | بحث از اعلمیت در کلام فقهای شیعه در قرنهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است و گذشتگان تعریفی از آن ارائه ندادهاند.<ref name=":0" /> | ||
خط ۲۵: | خط ۲۳: | ||
محمدکاظم طباطبایی(۱۳۷۷ق)، در کتاب عروةالوثقی، اعلم را کسی میداند که قواعد و مدارک مسئله را بیشتر بشناسد و اطلاع زیادتری از مسائل نظیر آن داشته باشد و آگاهی بیش تری از روایات داشته باشد و فهم بهتری از آن ها داشته باشد و نتیجه این که: استنباط بهتری داشته باشد.<ref>سیدمحمدکاظم یزدی، العروة الوثقی با حاشیۀ امام خمینی، (قم، مکتبة الوجدانی)، ص 3، مسئله 17</ref> | محمدکاظم طباطبایی(۱۳۷۷ق)، در کتاب عروةالوثقی، اعلم را کسی میداند که قواعد و مدارک مسئله را بیشتر بشناسد و اطلاع زیادتری از مسائل نظیر آن داشته باشد و آگاهی بیش تری از روایات داشته باشد و فهم بهتری از آن ها داشته باشد و نتیجه این که: استنباط بهتری داشته باشد.<ref>سیدمحمدکاظم یزدی، العروة الوثقی با حاشیۀ امام خمینی، (قم، مکتبة الوجدانی)، ص 3، مسئله 17</ref> | ||
== موافقان == | == نظرات == | ||
طهرانی(۱۴۱۶ق)، | اعلمیت فقیه از دو جنبه قابل بررسی است؛ اعلمیت در مقام مرجعیت، و اعلمیت در مقام ولایتفقیه. اعملیت مرجع تقلید از بحثهای اختلافی فقهای شیعه است. فقهای شیعه تقریبا اتفاق و اجماع دارند که در ولیفقیه و حاکم جامعه اسلامی، اجتهاد کفایت میکند و ضرورتی ندارد که ولیفقیه اعلم و افقه از سایر مجتهدان باشد. | ||
=== موافقان === | |||
طهرانی (۱۴۱۶ق)، در کتاب ولایت فقیه، حاصل ادله ولایتفقیه را، ولایت اعلم امت که متکی به نور فرقان الهی میباشد میداند.<ref>ولایت فقیه طهرانی ص۲۱۵ و ۲۳۷</ref> وی سیره عقلا را که دلیل بر مرجعیت اعلم است را از جمله ادلهای میداند که دلالت بر این مینماید که خداوند اعلم فقها را منصوب به مقام ولایت جامعه نموده است،همانگونه که اعلم امت را به عنوان امام معصوم قرار داده است.<ref>ولایت فقیه طهرانی ۲۲۲</ref> طهرانی بعد از بحث از وجوب اعلمیت در فقیه حاکم، درباره اینکه این اعلمیت در چه علمی باید باشد مینویسد:«اعلمیت هم که در بحث ولایت فقیه و مرجعیت در فتوی از آن بحث میشود، اعلمیت در علم معارف الهی، تهذیب و اخلاق و علم فقه است. اعلم باید کسی باشد که سیرش به سوی پروردگار تمام شده، و منازل اربعه را طیّ کرده باشد، و بعد از فناء فی الله به بقاءبالله رسیده و انسان کامل شده باشد. چنین فردی میتواند عهدهدار این سمت گردد، و الا نمیتواند متصدّی شود.»<ref>ولایت فقیه طهرانی ص ۲۴۵ جلد ۲</ref> | |||
=== مخالفان === | |||
فقهای شیعه بر عدم اعلمیت فقیه حاکم تقریبا اتفاق دارند، و اعلمیت را تنها در مقام مرجعیت شرط میدانند. | |||
سیدمحمد مجاهد (۱۲۴۲ق)، فقیه شیعه، درباره اعلمیت در حکم غیر فتوا و قضاوت مینویسد:« آیا حکم غیر فتوا و قضاوت از اموری که بسان فتوا اجتهاد در آنها شرط است، اعلمیت در آن لازم است یا خیر؟ سخن روشنی از فقیهان در این باره نیافتم. ولی از ظاهر سخن آنان که قید و شرطی ندارد، شرط نبودن اعلمیت در غیر فتوی فهمیده میشود.»<ref>(سید محمد مجاهد، مفاتیح الاصول قم، مؤسسه آل البیت ص 632.)</ref> | |||
محمدحسن نجفی (۱۲۶۶ق)، صاحب کتاب جواهرالکلام، نیز از جمله فقهایی است که اعلمیت را در غیر فتوا شرط نمیداند.<ref>محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج 21 بیروت، دار احیاء التراث العربی ص402 و ج40، ص43.</ref> | |||
شیخ انصاری (۱۲۸۱ق)، فقیه و اصولی بزرگ شیعه، اعلمیت در مقام و منصب را سبب ترجیح فقیهی بر دیگری نمیداند و فقها تنها در شرط بودن آن در فتوی دچار اختلاف شدهاند.<ref>شیخ انصاری، مجموعة رسائل فقهیه و اصولیه رساله اجتهاد و تقلید (قم، چاپ کنگره شیخ انصاری)، ص67</ref> | |||
محمدهادی معرفت (۱۳۸۵ش)، فقیه و محقق علوم قرآنی، شرط در ولایت و حاکمیت را فقاهت میداند اما ضرورتی برای اینکه در همه فقه اعلم باشد نمیبیند، بلکه تنها اعلمیت در شؤون مربوط به سیاست را لازم میداند.<ref>ولایت فقیه معرفت ص۷۳</ref> وی دراین باره مینویسد:«ولی و حاکم بايد در ابعاد مربوط به اداره كشور و كشوردارى و تأمين مصالح امّت و تضمين اجراى عدالت اجتماعى، فيهى توانمند باشد و در جزئيات مسائل مربوطه استنباط بالفعل داشته، بلكه فقيهترين و داناترين فقيهان در اين مسائل بوده باشد. البته شايسته نيست در ديگر ابعاد شريعت بيگانۀ مطلق باشد. بلكه بايد صاحبنظر بوده، قدرت فقاهت و استنباط بالفعل در بيشتر زمينهها را داشته باشد. گرچه در آن ابعاد، اعلم نباشد.»<ref>ولایت فقیه معرفت ص۷۴</ref> | |||
مصباح یزدی (۱۳۹۹ش)، فقیه و فیلسوف شیعه، ولیفقیه را بنابر ادله نیازمند سه شرط تقوا، کارآمدی در مقام مدیریت جامعه و فقاهت میداند. وی فقاهت به تنهایی را سبب ترجیح یک فقیه بر دیگری نمیداند و کسی را که در هر سه شرط جمعا بالاتر از دیگران باشد، ولیفقیه میداند.<ref>نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه، مصباح ص ۱۳۱</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۳۰
آیا ولی فقیه باید در همه مسایل علوم اسلامی نسبت به دیگر فقها و علمای اسلامی اعلم باشد یا در برخی از جنبهها کافی است؟
این مقاله هماکنون به دست S.mh.eftekhari123 در حال ویرایش است. |
فقیه اعلم بر دیگر فقیهان مقدم است و اوست که از سوی امامان معصوم(ع) برای ولایت و حکومت منصوب شده است. مقصود از اعلم تنها اعلم در احکام فقهی نیست، بلکه مقصود «اعلم بهذا الامر» است. اعلم بهذا الامر یعنی کسی که علاوه برداشتن فقاهت و عدالت و تقوا، مدیر و مدبرتر باشد و به اوضاع کشور و جهان آگاهی کامل داشته باشد، دشمنان اسلام و طرفندهای آنان را بشناسد و به وقت مناسب بتواند تصمیمگیری لازم را داشته باشد. کسی که از سیاست آگاهی نداشته باشد و اعلم در کشورداری نباشد، اگرچه در فقه عبادی و معاملی اعل نیز باشد، نمیتواند رهبری نظام اسلامی را به دست گیرد.[۱]
کسی که تنها در فقه اعلم است نمیتواند رهبری نظام اسلامی را به عهده گیرد و توان تصمیمگیری مناسب و مقابله با دشمنان را ندارد بنابراین آنچه در خصوص ولایت فقیه و اساس حکومت اسلامی لازم و ضروریتر از دیگر مسایل است. شناخت و آگاهی در حوزه فقه سیاسی و سیاستمداری است.[۲]
در اندیشه امام خمینی(ره) اجتهاد مصطلح در حوزه کافی نمیباشد، بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزهها باشد ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص بدهد یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص بدهد و بهطور کلی در زمینههای سیاسی و اجتماعی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیمگیری باشد، این فرد در مسایل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمیتواند زمام امور را به دست گیرد.[۳] البته امام خمینی اعلمیت را از شرایط ولی فقیه نمیداند و تنها اجتهاد را در ولی امر لازم میشمارد. و گفته است کسانی که درک درستی از مسائل سیاسی و اجتماعی ندارند گرچه اعلم در علوم مصطلح حوزه باشند صلاحیت رهبری جامعه را ندارند.[۴]
برخی فقها گفتهاند در امور ولایی میتوان ادعای اجماع کرد که اعلمیت شرط نیست و فقیهان پیشین و پسین بر آن اتفاق نظر دارند و اجتهاد مطلق را برای ولی فقیه کافی میدانند.[۵]
معنای اعلمیت
بحث از اعلمیت در کلام فقهای شیعه در قرنهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است و گذشتگان تعریفی از آن ارائه ندادهاند.[۴]
ابوالحسن اصفهانی(۱۳۶۵ق) در تعریف اعلمیت گفته است که اعلمیت در کلام بزرگان شیعه به معنای توانایی بیشتر در درک و فهم روایات و استنباط احکام از آنها است. اینکه فقیه تعداد احکامی که استنباط کرده است بیشتر باشد یا اینکه در مسائلی از علم اصول فقه که در راه استنباط فایده چندانی ندارند دقت نظر بیشتری داشته باشد، موجب اعلم بودن نمیشود.[۶]
محمدکاظم طباطبایی(۱۳۷۷ق)، در کتاب عروةالوثقی، اعلم را کسی میداند که قواعد و مدارک مسئله را بیشتر بشناسد و اطلاع زیادتری از مسائل نظیر آن داشته باشد و آگاهی بیش تری از روایات داشته باشد و فهم بهتری از آن ها داشته باشد و نتیجه این که: استنباط بهتری داشته باشد.[۷]
نظرات
اعلمیت فقیه از دو جنبه قابل بررسی است؛ اعلمیت در مقام مرجعیت، و اعلمیت در مقام ولایتفقیه. اعملیت مرجع تقلید از بحثهای اختلافی فقهای شیعه است. فقهای شیعه تقریبا اتفاق و اجماع دارند که در ولیفقیه و حاکم جامعه اسلامی، اجتهاد کفایت میکند و ضرورتی ندارد که ولیفقیه اعلم و افقه از سایر مجتهدان باشد.
موافقان
طهرانی (۱۴۱۶ق)، در کتاب ولایت فقیه، حاصل ادله ولایتفقیه را، ولایت اعلم امت که متکی به نور فرقان الهی میباشد میداند.[۸] وی سیره عقلا را که دلیل بر مرجعیت اعلم است را از جمله ادلهای میداند که دلالت بر این مینماید که خداوند اعلم فقها را منصوب به مقام ولایت جامعه نموده است،همانگونه که اعلم امت را به عنوان امام معصوم قرار داده است.[۹] طهرانی بعد از بحث از وجوب اعلمیت در فقیه حاکم، درباره اینکه این اعلمیت در چه علمی باید باشد مینویسد:«اعلمیت هم که در بحث ولایت فقیه و مرجعیت در فتوی از آن بحث میشود، اعلمیت در علم معارف الهی، تهذیب و اخلاق و علم فقه است. اعلم باید کسی باشد که سیرش به سوی پروردگار تمام شده، و منازل اربعه را طیّ کرده باشد، و بعد از فناء فی الله به بقاءبالله رسیده و انسان کامل شده باشد. چنین فردی میتواند عهدهدار این سمت گردد، و الا نمیتواند متصدّی شود.»[۱۰]
مخالفان
فقهای شیعه بر عدم اعلمیت فقیه حاکم تقریبا اتفاق دارند، و اعلمیت را تنها در مقام مرجعیت شرط میدانند.
سیدمحمد مجاهد (۱۲۴۲ق)، فقیه شیعه، درباره اعلمیت در حکم غیر فتوا و قضاوت مینویسد:« آیا حکم غیر فتوا و قضاوت از اموری که بسان فتوا اجتهاد در آنها شرط است، اعلمیت در آن لازم است یا خیر؟ سخن روشنی از فقیهان در این باره نیافتم. ولی از ظاهر سخن آنان که قید و شرطی ندارد، شرط نبودن اعلمیت در غیر فتوی فهمیده میشود.»[۱۱]
محمدحسن نجفی (۱۲۶۶ق)، صاحب کتاب جواهرالکلام، نیز از جمله فقهایی است که اعلمیت را در غیر فتوا شرط نمیداند.[۱۲]
شیخ انصاری (۱۲۸۱ق)، فقیه و اصولی بزرگ شیعه، اعلمیت در مقام و منصب را سبب ترجیح فقیهی بر دیگری نمیداند و فقها تنها در شرط بودن آن در فتوی دچار اختلاف شدهاند.[۱۳]
محمدهادی معرفت (۱۳۸۵ش)، فقیه و محقق علوم قرآنی، شرط در ولایت و حاکمیت را فقاهت میداند اما ضرورتی برای اینکه در همه فقه اعلم باشد نمیبیند، بلکه تنها اعلمیت در شؤون مربوط به سیاست را لازم میداند.[۱۴] وی دراین باره مینویسد:«ولی و حاکم بايد در ابعاد مربوط به اداره كشور و كشوردارى و تأمين مصالح امّت و تضمين اجراى عدالت اجتماعى، فيهى توانمند باشد و در جزئيات مسائل مربوطه استنباط بالفعل داشته، بلكه فقيهترين و داناترين فقيهان در اين مسائل بوده باشد. البته شايسته نيست در ديگر ابعاد شريعت بيگانۀ مطلق باشد. بلكه بايد صاحبنظر بوده، قدرت فقاهت و استنباط بالفعل در بيشتر زمينهها را داشته باشد. گرچه در آن ابعاد، اعلم نباشد.»[۱۵]
مصباح یزدی (۱۳۹۹ش)، فقیه و فیلسوف شیعه، ولیفقیه را بنابر ادله نیازمند سه شرط تقوا، کارآمدی در مقام مدیریت جامعه و فقاهت میداند. وی فقاهت به تنهایی را سبب ترجیح یک فقیه بر دیگری نمیداند و کسی را که در هر سه شرط جمعا بالاتر از دیگران باشد، ولیفقیه میداند.[۱۶]
منابع
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم، اسراء، ۱۳۸۱، ص۳۹۴.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، قم: مرکز نشر اسرا، ۱۳۸۵، ص۳۴۹.
- ↑ صحیفه نور، ج۳، ص۴۷.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ذاکری علی اکبر، «ولایت فقیه و اعلمیت»، دوفصلنامه حوزه، اردیبهشت ۱۳۷۷، ش۹۰، ص۱۶۷.
- ↑ ذاکری علی اکبر، «ولایت فقیه و اعلمیت»، دوفصلنامه حوزه، اردیبهشت ۱۳۷۷، ش۸۵، ص۱۶۷.
- ↑ محمدتقی آملی تهرانی، منتهی الوصول تقریرات خارج کفایه سید ابوالحسن اصفهانی، ص398 سیدمحمدکاظم یزدی، العروة الوثقی با حاشیۀ امام خمینی، (قم، مکتبة الوجدانی)، ص 3، مسئله 17.
- ↑ سیدمحمدکاظم یزدی، العروة الوثقی با حاشیۀ امام خمینی، (قم، مکتبة الوجدانی)، ص 3، مسئله 17
- ↑ ولایت فقیه طهرانی ص۲۱۵ و ۲۳۷
- ↑ ولایت فقیه طهرانی ۲۲۲
- ↑ ولایت فقیه طهرانی ص ۲۴۵ جلد ۲
- ↑ (سید محمد مجاهد، مفاتیح الاصول قم، مؤسسه آل البیت ص 632.)
- ↑ محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج 21 بیروت، دار احیاء التراث العربی ص402 و ج40، ص43.
- ↑ شیخ انصاری، مجموعة رسائل فقهیه و اصولیه رساله اجتهاد و تقلید (قم، چاپ کنگره شیخ انصاری)، ص67
- ↑ ولایت فقیه معرفت ص۷۳
- ↑ ولایت فقیه معرفت ص۷۴
- ↑ نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه، مصباح ص ۱۳۱