دلیل عصمت امامان شیعه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =')
 
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
شيعيان بر اساس چه دلايلى امامان خود را معصوم مى دانند؟
شیعیان بر اساس چه دلایلی امامان خود را معصوم می‌دانند؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}


{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
انديشمندان شيعه براى اثبات عصمت امامان از ادلّه ى گوناگونى بهره مى برند كه تبيين آن ها نيازمند كتابى پر حجم و مستقل است; چنان كه علامه حلّى با شرح و بسط اين دلايل، بيش از هزار نكته در اين باره فراهم نموده است. با اين حال، اشاره اى كوتاه به اين ادلّه، خالى از فايده نيست و زمينه ى جست و جوهاى بيش تر و عميق تر را فراهم مى سازد.
اندیشمندان [[شیعه]]، عصمت [[امامان]] را با دلایل متعدد [[قرآن|قرآنی]] و روایی اثبات کرده‌اند. [[آیه امامت]]، [[آیه اولی‌الامر|اولی‌الامر]] و [[آیه تطهیر]] در قرآن، [[حدیث ثقلین]] و [[حدیث سفینه]] از جمله احادیثی هستند که برای عصمت ائمه شیعه مورد استناد قرار گرفته‌اند.
1. جدايى ناپذيرى مقام امامت از عصمت  
 
مقام امامت، آن گونه كه از كتاب و سنّت بر مى آيد، در رهبرى سياسى جامعه ى اسلامى خلاصه نمى شود; بلكه دنباله ى نبوّت و كامل كننده ى رسالت است. چنين تصويرى از مسئله، پيامبر و امام را كنار هم مى نشاند و دلايل عقلى عصمت را به قلمرو امامت نيز مى كشاند. با اين تفاوت كه در اين جا، به جاى ابلاغ وحى، از تبيين معارف وحيانى سخن مى رود.
== جدایی ناپذیری مقام امامت از عصمت ==
2. قرآن و عصمت امام
مقام امامت، آنگونه که از کتاب و سنّت بر می‌آید، در رهبری سیاسی جامعه اسلامی خلاصه نمی‌شود؛ بلکه دنباله نبوّت و کامل کننده رسالت است. چنین تصویری از مسئله، پیامبر و امام را کنار هم می‌نشاند و دلایل عقلی عصمت را به قلمرو [[امامت]] نیز می‌کشاند. با این تفاوت که در اینجا، به جای ابلاغ [[وحی]]، از تبیین معارف وحیانی سخن می‌رود.<ref>نگاه کنید به انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۲۰۴؛ قواعد المرام، ص۱۷۷؛ کشف المراد، ص۳۶۴؛ نهج الحق، ص۱۵۷؛ ارشاد الطالبیین، ص۳۳۳؛ تنزیه الانبیاء، ص۸؛ عقائد الامامیه، ص۶۷؛ معانی الاخبار، ص۱۳۳؛ تلخیص الشافی، ج۱، ص۱۹۴؛ و امام‌شناسی، ج۱، ص۹.</ref>
الف. آيه ى امامت: قرآن كريم ظالمان را شايسته ى مقام امامت نمى داند  و با توجه به آن كه در فرهنگ قرآن، هر گناه كارى ظالم خوانده مى شود، چاره اى جز پذيرش عصمت امام باقى نمى ماند. اين آيه هر چند گفت و گوهاى فراوانى برانگيخته، اما روشنى آن به اندازه اى است كه برخى از مفسران اهل سنّت را نيز به اعترافى چنين واداشته است:
 
فيه دَليلٌ عَلى عِصمة الانبياء مِنَ الكَبائِر قَبل البِعثة وَ انّ الفاسِق لا يَصلح لَلامامَة ;
 
اين آيه دليل بر آن است كه پيامبران (حتّى) پيش از بعثت نيز از گناهان كبيره معصوم اند و فاسقان شايستگى امامت ندارند.
=== عصمت امام در آیات قرآن ===
اين مفسّر نام دار اگر پيش فرض هاى ذهنى خود را كنار مى نهاد، ميان امامت و نبوّت فرقى نمى گذاشت و در بيان شرايط امام، بر عدالتِ تنها بسنده نمى كرد; زيرا در آيه ى مورد بحث، سخن بر سر آن است كه ظالمان شايستگى دريافت عهد الهى را ندارند. ما نيز مى پذيريم كه عهد الهى، عنوانى است فراگير كه نبوت و امامت، هر دو، را در بر مى گيرد، اما چگونه اين جمله در يكى از مصاديق عهد، لزوم عصمت را نتيجه مى دهد و در مصداق ديگر آن، از حدّ اشتراط عدالت فراتر نمى رود؟!
آیات متعددی از قرآن در مورد عصمت ائمه شیعه بحث می‌کند. آنرا شایسته هر شخصی نمی‌داند و تنها دارندگان این عنوان را شایسته رهبری و هدایت جامعه معرفی می‌کنند:
ب. آيه ى اولى الامر: در آيه اى ديگر، قرآن كريم همگان را به اطاعت از اولى الامر فرا مى خواند و اين گروه را در كنار پيامبر مى نشاند. اين اطاعت به دليل آن كه قيد و شرطى را به همراه ندارد، اطاعتى همه جانبه و بى چون و چرا است و اين مطلب جز با عصمت اولوالامر سازگار نيست; زيرا سرسپردگىِ اين چنينى تنها در برابر كسى سزاوار است كه از كج روى و كج انديشى در امان است و نه تنها در گفتار، بلكه با رفتار خود نيز مردم را جز به آنچه رضاى خداوند است نمى خواند.  
* آیه امامت: {{قرآن|وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لایَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ|ترجمه=هنگامی که خداوند، ابراهیم(ع) را با وسایل گوناگونی آزمود [و او به خوبی از عهده آزمون برآمد]؛ خداوند به او فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم. ابراهیم(ع) گفت: از فرزندان من] نیز [امامانی قرار بده]. خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد.|سوره=بقره|آیه=۱۲۴}}
فخر رازى، انديشمند و مفسّر بزرگ اهل سنّت، كه به دليل توانايى زياد در شبهه افكنى، امام المشكّكين خوانده مى شود، دلالت آيه بر عصمت را مى پذيرد، اما منظور از اولو الامر را نخبگان امّت مى داند;  در حالى كه پيامبر اكرم در پاسخ به پرسشى در اين باره از امامان دوازده گانه شيعه نام مى برد و آنان را جانشين خود و پيشواى مردم معرفى مى كند.  
قرآن کریم ظالمان را شایسته مقام امامت نمی‌داند و با توجه به آن که در فرهنگ قرآن، هر گناهکاری ظالم خوانده می‌شود،<ref>العصمة، ص۲۵؛ الالهيات، ج۴، ص۱۲۱؛ الميزان، ج۱، ص۲۷۶؛ امامت و رهبرى، ص۱۶۸؛ و بررسى مسائل كلى امامت، ص۴۶.</ref> چاره‌ای جز پذیرش عصمت امام باقی نمی‌ماند. این آیه هر چند گفتگوهای فراوانی برانگیخته، اما روشنی آن به اندازه‌ای است که برخی از مفسران اهل سنّت را نیز به اعترافی چنین واداشته است:
ج. آيه ى تطهير: آيه ى تطهير از ديگر آياتى است كه به روشنى، عصمت اهل بيت را مى نماياند و بر پاكى و طهارت آنان تأكيد مىورزد. سخن در باره ى اين آيه نيز فراوان است، اما آنچه به طور گذرا مى توان گفت اين است كه بر اساس اين آيه، اراده ى ازلى و تخلف ناپذير الهى بر اين تعلّق گرفته است كه هر گونه رجس و پليدى را از اهل بيت بزدايد و آنان را پاك گرداند. اين حقيقت، با توجه به اين نكته كه قرآن كريم هر گونه آلودگى ظاهرى و باطنى را رجس مى شمارد،  تفسيرى جز عصمت بر نمى تابد.
فیه دَلیلٌ عَلی عِصمة الانبیاء مِنَ الکَبائِر قَبل البِعثة وَ انّ الفاسِق لا یَصلح لَلامامَة؛<ref>تفسير البيضاوى، ج۱، ص۱۳۹.</ref>
3. عصمت اهل بيت در روايات نبوى
این آیه دلیل بر آن است که پیامبران (حتّی) پیش از بعثت نیز از گناهان کبیره معصوم اند و فاسقان شایستگی امامت ندارند.
روايات پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلمفضايل فراوانى براى اهل بيت(عليهم السلام) بر مى شمارند كه برخى از آن ها جز با عصمت آنان سازگار نيست. در اين قسمت، از احاديثى كه تنها شيعيان روايت گر آن اند در مى گذريم و به نمونه هايى از آنچه در كتب اهل سنّت آمده است، بسنده مى كنيم.
این مفسّر نامدار اگر پیش فرض‌های ذهنی خود را کنار می‌نهاد، میان امامت و نبوّت فرقی نمی‌گذاشت و در بیان شرایط امام، بر عدالتِ تنها بسنده نمی‌کرد؛ زیرا در آیه مورد بحث، سخن بر سر آن است که ظالمان شایستگی دریافت عهد الهی را ندارند. ما نیز می‌پذیریم که عهد الهی، عنوانی است فراگیر که نبوت و امامت، هر دو، را در بر می‌گیرد، اما چگونه این جمله در یکی از مصادیق عهد، لزوم عصمت را نتیجه می‌دهد و در مصداق دیگر آن، از حدّ اشتراط عدالت فراتر نمی‌رود؟!
الف. اهل بيت، همراه و همتاى قرآن: در حديث پر آوازه ى ثقلين، توجّه به دو نكته انديشه ى حق جويان را به عصمت اهل بيت ره نمون مى گردد: يكى آن كه در اين حديث، كتاب و عترت در كنار يك ديگر محور هدايت به شمار آمده اند «ما ان تَمَسّكتُم بِهُما لَن تَضّلوا ابَدا»; ديگر آن كه در اين روايت بر جدايى ناپذيرى قرآن و عترت تأكيد شده است «لَن يَفتَرقا حَتّى يَرِدا عَلىّ الحَوض»; اگر اهل بيت معصوم از گناه و خطا نبودند، پى روى از آنان همواره موجب هدايت نمى گرديد و جدايى ناپذيرى آنان از قرآن، معناى روشنى نمى يافت.  
* آیه اولی‌الامر: {{قرآن|یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ..|ترجمه=ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید..|سوره=نساء|آیه=۵۹}}
ب. على بن ابى طالب، مدار و معيار حق: براى داورى ميان انسان هاى عادى، چيزى جز حق را نمى توان محور ارزيابى قرار داد. بايد ابتدا حق را شناخت تا ميزان حقانيّت اشخاص بر اساس نزديكى و دورى به اين محور سنجيده شود: «اعرِفِ الحَق تَعرف اهلَه» . تنها كسانى كه خود معيار حق اند و حق برگِرد آنان مى چرخد، معصومان اند و امام على(عليه السلام)به گواهى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)، از اين گروه است: «عَلى مَع الحَق وَ الحَقُّ مَعَ عَلى»،  «اللّهم ادِر الحَق مَعَ عَلى حيثُ دار» .
قرآن همگان را به اطاعت از اولی الامر فرا می‌خواند و این گروه را در کنار پیامبر می‌نشاند. این اطاعت به دلیل آن که قید و شرطی را به همراه ندارد، اطاعتی همه‌جانبه و بی چون و چراست و این مطلب جز با عصمت اولوالامر سازگار نیست؛ زیرا سرسپردگیِ این چنینی تنها در برابر کسی سزاوار است که از کجروی و کج اندیشی در امان است و نه تنها در گفتار، بلکه با رفتار خود نیز مردم را جز به آنچه رضای خداوند است نمی‌خواند.<ref>الميزان، ج۴، ص۴۰۱ـ۳۸۷؛ و ولايت فقيه، ص۷۲.</ref>
ج. پى روى از اهل بيت، مايه ى رستگارى: افزون بر حديث معروف سفينه «مَثَلُ اهل بَيتى مَثَل سَفينة نوح» كه اهل بيت را به كشتى نوح همانند مى كند و رستگارى ابدى را با پى روى از آنان پيوند مى زند، احاديث فراوان ديگرى نيز در اين باره مى توان يافت كه روايت زير نمونه اى از آن ها است:
فخر رازی، اندیشمند و مفسر اهل سنت، که به دلیل توانایی زیاد در شبهه افکنی، امام المشکّکین خوانده می‌شود، دلالت آیه بر عصمت را می‌پذیرد، اما منظور از اولوالامر را نخبگان امت می‌داند؛<ref>التفسير الكبير، ج۱۰، ص۱۱۶.</ref> در حالی که پیامبر اکرم در پاسخ به پرسشی در اینباره از امامان دوازده‌گانه شیعه نام می‌برد و آنان را جانشین خود و پیشوای مردم معرفی می‌کند.<ref>اثبات الهداة، ج۱، ص۵۰۱؛ و ر.ك: ينابيع المودة، ص۴۹۵ـ۴۹۴.</ref>
هر كس مى خواهد زندگى و مرگش هم چون حيات و ممات من باشد،... ولايت على و فرزندانش را برگزيند; زيرا آنان هرگز شما را از راه هدايت بيرون نمى برند و به گم راهى نمى كشانند .
* آیه تطهیر:{{قرآن|إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً|ترجمه=بی‌گمان، خدا اراده کرده است تا آلودگی را از شما اهل بیت [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.|سوره=احزاب|آیه=۳۳}}
از دیگر آیاتی است که به روشنی، عصمت اهل بیت را می‌نمایاند و بر پاکی و طهارت آنان تأکید می‌ورزد.<ref>الميزان، ج۱۶، ص۳۱۳ـ۳۰۹؛ العصمة، ص۸۲ـ۶۹ و ۲۴۷ـ۱۵۷؛ و منشور جاويد، ج۵، ص۳۲۰ـ۲۸۲.</ref> سخن در باره این آیه نیز فراوان است، اما آنچه به‌طور گذرا می‌توان گفت این است که بر اساس این آیه، اراده ازلی و تخلف ناپذیر الهی بر این تعلّق گرفته است که هر گونه رجس و پلیدی را از اهل بیت بزداید و آنان را پاک گرداند. این حقیقت، با توجه به این نکته که قرآن کریم هر گونه آلودگی ظاهری و باطنی را رجس می‌شمارد،<ref>الالهيات، ج۴، ص۱۲۹ـ۱۲۸؛ و روح المعانى، ج۲۲، ص۱۲. </ref> تفسیری جز عصمت برنمی‌تابد.
 
=== عصمت اهل بیت در روایات نبوی ===
روایات [[پیامبر اکرم(ص)]]، فضایل فراوانی برای [[اهل بیت(ع)]] برمی‌شمارند که برخی از آن‌ها جز با عصمت آنان سازگار نیست. به نمونه‌هایی از آنچه در کتب اهل سنت آمده است، اشاره می‌شود:
* '''حدیث ثقلین'''، اهل بیت، همراه و همتای قرآن: إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ. (ترجمه: همانا من در میان شما دو چیز سنگین و گران می‌گذارم، که اگر بدانها چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: کتاب خدا و عترت من أهل بیتم، و این دو از یک دیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من درآیند)<ref>شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ۱۴۱۳ ق، ج۱، ص۲۳۳.</ref>
توجّه به دو نکته اندیشه حق جویان را به عصمت اهل بیت(ع) رهنمون می‌گردد: یکی آن که در این حدیث، کتاب و عترت در کنار یکدیگر محور هدایت به شمار آمده‌اند «ما ان تَمَسّکتُم بِهُما لَن تَضّلوا ابَدا» ؛ دیگر آن که در این روایت بر جدایی ناپذیری قرآن و عترت تأکید شده است «لَن یَفتَرقا حَتّی یَرِدا عَلیّ الحَوض» ؛ اگر اهل بیت معصوم از گناه و خطا نبودند، پی‌روی از آنان همواره موجب هدایت نمی‌گردید و جدایی ناپذیری آنان از قرآن، معنای روشنی نمی‌یافت.<ref>الغدير، ج۳، ص۲۹۷؛ راه نما شناسى، ص۳۷۶؛ امامت و رهبرى، ص۷۵؛ و بررسى مسائل كلى امامت، ص۲۲۷.</ref>
* [[علی بن ابی طالب]]، مدار و معیار حق: برای داوری میان انسان‌های عادی، چیزی جز حق را نمی‌توان محور ارزیابی قرار داد. باید ابتدا حق را شناخت تا میزان حقانیّت اشخاص بر اساس نزدیکی و دوری به این محور سنجیده شود: «اعرِفِ الحَق تَعرف اهلَه».<ref>بحارالانوار، ج۴۰، ص۱۲۶.</ref> تنها کسانی که خود معیار حق هستند و حق برگِرد آنان می‌چرخد، معصومان اند و امام علی(ع) به گواهی رسول خدا(ص)، از این گروه است: «عَلی مَع الحَق وَ الحَقُّ مَعَ عَلی»،<ref>تاريخ بغداد، ج۱۴، ص۳۲۱.</ref> «اللّهم ادِر الحَق مَعَ عَلی حیثُ دار».<ref>سنن الترمذى (الجامع الصحيح) ج۵، ص۶۳۳ (كتاب المناقب، باب۲۰)؛ و المستدرك على الصحيحين، ج۳، ص۱۳۵.</ref>
* پیروی از اهل بیت، مایه رستگاری: افزون بر حدیث معروف سفینه «مَثَلُ اهل بَیتی مَثَل سَفینة نوح»<ref>المستدرك، ج۳، ص۱۶۳؛ كنز العمّال، ج۱۲، ص۹۴؛ و الصواق المحرقة، ص۱۸۶.</ref> که اهل بیت را به کشتی نوح همانند می‌کند و رستگاری ابدی را با پی‌روی از آنان پیوند می‌زند، احادیث فراوان دیگری نیز در این‌باره می‌توان یافت که روایت زیر نمونه‌ای از آن‌ها است:
هر کس می‌خواهد زندگی و مرگش هم چون حیات و ممات من باشد،... ولایت علی و فرزندانش را برگزیند؛ زیرا آنان هرگز شما را از راه هدایت بیرون نمی‌برند و به گم راهی نمی‌کشانند.<ref>كنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۱، ح۳۲۹۶۰.</ref>


{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
== مطالعه بیشتر ==
{{پایان مطالعه بیشتر}}


== منابع ==
== منابع ==
متن برگرفته شده از کتاب ''پرسمان عصمت''، یوسفیان، حسن، مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه، قم، ۱۳۸۰ش.
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
{{کلام}}


{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی =
  | شاخه اصلی =کلام
  |شاخه فرعی۱ =
  | شاخه فرعی۱ =عصمت
  |شاخه فرعی۲ =
  | شاخه فرعی۲ =
  |شاخه فرعی۳ =
  | شاخه فرعی۳ =
}}
}}


{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =شد
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =شد
  | بازبینی =
  | ارزیابی کمی =
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
| بازبینی نویسنده =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۷

سؤال

شیعیان بر اساس چه دلایلی امامان خود را معصوم می‌دانند؟


اندیشمندان شیعه، عصمت امامان را با دلایل متعدد قرآنی و روایی اثبات کرده‌اند. آیه امامت، اولی‌الامر و آیه تطهیر در قرآن، حدیث ثقلین و حدیث سفینه از جمله احادیثی هستند که برای عصمت ائمه شیعه مورد استناد قرار گرفته‌اند.

جدایی ناپذیری مقام امامت از عصمت

مقام امامت، آنگونه که از کتاب و سنّت بر می‌آید، در رهبری سیاسی جامعه اسلامی خلاصه نمی‌شود؛ بلکه دنباله نبوّت و کامل کننده رسالت است. چنین تصویری از مسئله، پیامبر و امام را کنار هم می‌نشاند و دلایل عقلی عصمت را به قلمرو امامت نیز می‌کشاند. با این تفاوت که در اینجا، به جای ابلاغ وحی، از تبیین معارف وحیانی سخن می‌رود.[۱]


عصمت امام در آیات قرآن

آیات متعددی از قرآن در مورد عصمت ائمه شیعه بحث می‌کند. آنرا شایسته هر شخصی نمی‌داند و تنها دارندگان این عنوان را شایسته رهبری و هدایت جامعه معرفی می‌کنند:

  • آیه امامت: ﴿وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لایَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ؛ هنگامی که خداوند، ابراهیم(ع) را با وسایل گوناگونی آزمود [و او به خوبی از عهده آزمون برآمد]؛ خداوند به او فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم. ابراهیم(ع) گفت: از فرزندان من] نیز [امامانی قرار بده]. خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد.(بقره:۱۲۴)

قرآن کریم ظالمان را شایسته مقام امامت نمی‌داند و با توجه به آن که در فرهنگ قرآن، هر گناهکاری ظالم خوانده می‌شود،[۲] چاره‌ای جز پذیرش عصمت امام باقی نمی‌ماند. این آیه هر چند گفتگوهای فراوانی برانگیخته، اما روشنی آن به اندازه‌ای است که برخی از مفسران اهل سنّت را نیز به اعترافی چنین واداشته است: فیه دَلیلٌ عَلی عِصمة الانبیاء مِنَ الکَبائِر قَبل البِعثة وَ انّ الفاسِق لا یَصلح لَلامامَة؛[۳] این آیه دلیل بر آن است که پیامبران (حتّی) پیش از بعثت نیز از گناهان کبیره معصوم اند و فاسقان شایستگی امامت ندارند. این مفسّر نامدار اگر پیش فرض‌های ذهنی خود را کنار می‌نهاد، میان امامت و نبوّت فرقی نمی‌گذاشت و در بیان شرایط امام، بر عدالتِ تنها بسنده نمی‌کرد؛ زیرا در آیه مورد بحث، سخن بر سر آن است که ظالمان شایستگی دریافت عهد الهی را ندارند. ما نیز می‌پذیریم که عهد الهی، عنوانی است فراگیر که نبوت و امامت، هر دو، را در بر می‌گیرد، اما چگونه این جمله در یکی از مصادیق عهد، لزوم عصمت را نتیجه می‌دهد و در مصداق دیگر آن، از حدّ اشتراط عدالت فراتر نمی‌رود؟!

  • آیه اولی‌الامر: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ..؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید..(نساء:۵۹)

قرآن همگان را به اطاعت از اولی الامر فرا می‌خواند و این گروه را در کنار پیامبر می‌نشاند. این اطاعت به دلیل آن که قید و شرطی را به همراه ندارد، اطاعتی همه‌جانبه و بی چون و چراست و این مطلب جز با عصمت اولوالامر سازگار نیست؛ زیرا سرسپردگیِ این چنینی تنها در برابر کسی سزاوار است که از کجروی و کج اندیشی در امان است و نه تنها در گفتار، بلکه با رفتار خود نیز مردم را جز به آنچه رضای خداوند است نمی‌خواند.[۴] فخر رازی، اندیشمند و مفسر اهل سنت، که به دلیل توانایی زیاد در شبهه افکنی، امام المشکّکین خوانده می‌شود، دلالت آیه بر عصمت را می‌پذیرد، اما منظور از اولوالامر را نخبگان امت می‌داند؛[۵] در حالی که پیامبر اکرم در پاسخ به پرسشی در اینباره از امامان دوازده‌گانه شیعه نام می‌برد و آنان را جانشین خود و پیشوای مردم معرفی می‌کند.[۶]

  • آیه تطهیر:﴿إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً؛ بی‌گمان، خدا اراده کرده است تا آلودگی را از شما اهل بیت [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.(احزاب:۳۳)

از دیگر آیاتی است که به روشنی، عصمت اهل بیت را می‌نمایاند و بر پاکی و طهارت آنان تأکید می‌ورزد.[۷] سخن در باره این آیه نیز فراوان است، اما آنچه به‌طور گذرا می‌توان گفت این است که بر اساس این آیه، اراده ازلی و تخلف ناپذیر الهی بر این تعلّق گرفته است که هر گونه رجس و پلیدی را از اهل بیت بزداید و آنان را پاک گرداند. این حقیقت، با توجه به این نکته که قرآن کریم هر گونه آلودگی ظاهری و باطنی را رجس می‌شمارد،[۸] تفسیری جز عصمت برنمی‌تابد.

عصمت اهل بیت در روایات نبوی

روایات پیامبر اکرم(ص)، فضایل فراوانی برای اهل بیت(ع) برمی‌شمارند که برخی از آن‌ها جز با عصمت آنان سازگار نیست. به نمونه‌هایی از آنچه در کتب اهل سنت آمده است، اشاره می‌شود:

  • حدیث ثقلین، اهل بیت، همراه و همتای قرآن: إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ. (ترجمه: همانا من در میان شما دو چیز سنگین و گران می‌گذارم، که اگر بدانها چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: کتاب خدا و عترت من أهل بیتم، و این دو از یک دیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من درآیند)[۹]

توجّه به دو نکته اندیشه حق جویان را به عصمت اهل بیت(ع) رهنمون می‌گردد: یکی آن که در این حدیث، کتاب و عترت در کنار یکدیگر محور هدایت به شمار آمده‌اند «ما ان تَمَسّکتُم بِهُما لَن تَضّلوا ابَدا» ؛ دیگر آن که در این روایت بر جدایی ناپذیری قرآن و عترت تأکید شده است «لَن یَفتَرقا حَتّی یَرِدا عَلیّ الحَوض» ؛ اگر اهل بیت معصوم از گناه و خطا نبودند، پی‌روی از آنان همواره موجب هدایت نمی‌گردید و جدایی ناپذیری آنان از قرآن، معنای روشنی نمی‌یافت.[۱۰]

  • علی بن ابی طالب، مدار و معیار حق: برای داوری میان انسان‌های عادی، چیزی جز حق را نمی‌توان محور ارزیابی قرار داد. باید ابتدا حق را شناخت تا میزان حقانیّت اشخاص بر اساس نزدیکی و دوری به این محور سنجیده شود: «اعرِفِ الحَق تَعرف اهلَه».[۱۱] تنها کسانی که خود معیار حق هستند و حق برگِرد آنان می‌چرخد، معصومان اند و امام علی(ع) به گواهی رسول خدا(ص)، از این گروه است: «عَلی مَع الحَق وَ الحَقُّ مَعَ عَلی»،[۱۲] «اللّهم ادِر الحَق مَعَ عَلی حیثُ دار».[۱۳]
  • پیروی از اهل بیت، مایه رستگاری: افزون بر حدیث معروف سفینه «مَثَلُ اهل بَیتی مَثَل سَفینة نوح»[۱۴] که اهل بیت را به کشتی نوح همانند می‌کند و رستگاری ابدی را با پی‌روی از آنان پیوند می‌زند، احادیث فراوان دیگری نیز در این‌باره می‌توان یافت که روایت زیر نمونه‌ای از آن‌ها است:

هر کس می‌خواهد زندگی و مرگش هم چون حیات و ممات من باشد،... ولایت علی و فرزندانش را برگزیند؛ زیرا آنان هرگز شما را از راه هدایت بیرون نمی‌برند و به گم راهی نمی‌کشانند.[۱۵]


منابع

متن برگرفته شده از کتاب پرسمان عصمت، یوسفیان، حسن، مرکز مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی حوزه علمیه، قم، ۱۳۸۰ش.

  1. نگاه کنید به انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص۲۰۴؛ قواعد المرام، ص۱۷۷؛ کشف المراد، ص۳۶۴؛ نهج الحق، ص۱۵۷؛ ارشاد الطالبیین، ص۳۳۳؛ تنزیه الانبیاء، ص۸؛ عقائد الامامیه، ص۶۷؛ معانی الاخبار، ص۱۳۳؛ تلخیص الشافی، ج۱، ص۱۹۴؛ و امام‌شناسی، ج۱، ص۹.
  2. العصمة، ص۲۵؛ الالهيات، ج۴، ص۱۲۱؛ الميزان، ج۱، ص۲۷۶؛ امامت و رهبرى، ص۱۶۸؛ و بررسى مسائل كلى امامت، ص۴۶.
  3. تفسير البيضاوى، ج۱، ص۱۳۹.
  4. الميزان، ج۴، ص۴۰۱ـ۳۸۷؛ و ولايت فقيه، ص۷۲.
  5. التفسير الكبير، ج۱۰، ص۱۱۶.
  6. اثبات الهداة، ج۱، ص۵۰۱؛ و ر.ك: ينابيع المودة، ص۴۹۵ـ۴۹۴.
  7. الميزان، ج۱۶، ص۳۱۳ـ۳۰۹؛ العصمة، ص۸۲ـ۶۹ و ۲۴۷ـ۱۵۷؛ و منشور جاويد، ج۵، ص۳۲۰ـ۲۸۲.
  8. الالهيات، ج۴، ص۱۲۹ـ۱۲۸؛ و روح المعانى، ج۲۲، ص۱۲.
  9. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ۱۴۱۳ ق، ج۱، ص۲۳۳.
  10. الغدير، ج۳، ص۲۹۷؛ راه نما شناسى، ص۳۷۶؛ امامت و رهبرى، ص۷۵؛ و بررسى مسائل كلى امامت، ص۲۲۷.
  11. بحارالانوار، ج۴۰، ص۱۲۶.
  12. تاريخ بغداد، ج۱۴، ص۳۲۱.
  13. سنن الترمذى (الجامع الصحيح) ج۵، ص۶۳۳ (كتاب المناقب، باب۲۰)؛ و المستدرك على الصحيحين، ج۳، ص۱۳۵.
  14. المستدرك، ج۳، ص۱۶۳؛ كنز العمّال، ج۱۲، ص۹۴؛ و الصواق المحرقة، ص۱۸۶.
  15. كنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۱، ح۳۲۹۶۰.