اقسام دروغ: تفاوت میان نسخه‌ها

جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =')
 
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
دروغ چیست و دارای چه اقسامی است؟
دروغ چیست و دارای چه اقسامی است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}[[دروغ]] به معنای خبر مخالف با واقع است و برای آن اقسامی مانند دروغ در گفتار، دروغ در نیت، دروغ در عزم و دروغ در عمل برشمرده‌‌اند.
{{پاسخ}}دروغ را دارای اقسامی دانسته‌اند:


به نظر عالمان اخلاق، دروغ بر شش قسم است:
* '''دروغ در گفتار''': هر زمان انسان خبری مخالف با واقع بگوید به دروغ در گفتار دچار شده است. [[امام علی(ع)]] این دروغ را زشت‌ترین عادت شمرده است.<ref>تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمّد، غررالحکم و دررالکلم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، بی‌تا</ref>
 
* '''دروغ در نیت''': گاهی انسان تصمیم می‌گیرد کار نیکویی انجام دهد؛ ولی نیت او برای انجام آن کار [[رضایت خدا|خوشنودی خدا]] نیست بلکه در تصمیم او خواسته‌های غیر خدایی ریشه دارد. به این حالت، دروغ در نیت گفته می‌شود.
* '''دروغ در گفتار''': هر زمان انسان خبری مخالف با واقع بگوید به دروغ در گفتار دچار شده است. [[امام علی(ع)]] به این قسم از دروغ را زشت‌ترین عادت شمرده است.<ref>تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمّد، غررالحکم ودررالکلم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، بی‌تا</ref>
* '''دروغ در نیت''': گاهی انسان تصمیم می‌گیرد کار نیکویی انجام دهد؛ ولی نیت او برای انجام آن کار [[رضایت خدا|خوشنودی خدا]] نیست؛ بلکه در تصمیم او خواسته‌های نَفْسانی و غیر خدایی ریشه دارد. به این حالت، دروغ در نیت گفته می‌شود.
* '''دروغ در عزم''': گاهی انسان تصمیم می‌گیرد کار خیری را برای نزدیک شدن به [[خدا]] انجام دهد؛ اما در تصمیم خود سستی کرده و صداقت نمی‌ورزد. سرچشمه این سستی و تزلزل، خواهش‌های نفسانی است. به این حالت، دروغ در عزم گفته می‌شود.
* '''دروغ در عزم''': گاهی انسان تصمیم می‌گیرد کار خیری را برای نزدیک شدن به [[خدا]] انجام دهد؛ اما در تصمیم خود سستی کرده و صداقت نمی‌ورزد. سرچشمه این سستی و تزلزل، خواهش‌های نفسانی است. به این حالت، دروغ در عزم گفته می‌شود.
* '''دروغ در عمل''': دروغ در عمل به این معنا است که انسان در ظاهر حالتی به خود بگیرد که گویای وجود صفتی در باطن او است، حال آنکه او از چنان صفتی برخوردار نیست. به این عدم هماهنگی ظاهر و باطن، کذب در عمل می‌گویند.<ref>اخلاق الاهی، آفات زبان، جلد چهارم، استاد آیت الله مجتبی تهرانی، ص۸۲، ۸۳، ۸۴، ۸۵، ۸۶، ۸۷.</ref>
* '''دروغ در عمل''': دروغ در عمل به این معنا است که انسان در ظاهر حالتی به خود بگیرد که گویای وجود صفتی در باطن او است، حال آنکه او از چنان صفتی برخوردار نیست. به این عدم هماهنگی ظاهر و باطن، کذب در عمل می‌گویند.<ref>اخلاق الاهی، آفات زبان، جلد چهارم، مجتبی تهرانی، ص۸۲-۸۷.</ref>
* '''دروغ در مقامات دین'''.
* '''دروغ در مقامات دین'''.


خط ۲۵: خط ۲۳:
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = اخلاق
  | شاخه اصلی = اخلاق
  |شاخه فرعی۱ = رذائل اخلاقی
  | شاخه فرعی۱ = رذائل اخلاقی
  |شاخه فرعی۲ = دروغ
  | شاخه فرعی۲ = دروغ
  |شاخه فرعی۳ =  
  | شاخه فرعی۳ =
| شاخه فرعی۴ =  
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
خط ۳۶: خط ۳۵:
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر = شد
  | تغییر مسیر = شد
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
  | بازبینی =
  | بازبینی نویسنده =  
| ارزیابی کمی = شد
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت = ج
  | اولویت = ج

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۶


سؤال

دروغ چیست و دارای چه اقسامی است؟

دروغ را دارای اقسامی دانسته‌اند:

  • دروغ در گفتار: هر زمان انسان خبری مخالف با واقع بگوید به دروغ در گفتار دچار شده است. امام علی(ع) این دروغ را زشت‌ترین عادت شمرده است.[۱]
  • دروغ در نیت: گاهی انسان تصمیم می‌گیرد کار نیکویی انجام دهد؛ ولی نیت او برای انجام آن کار خوشنودی خدا نیست بلکه در تصمیم او خواسته‌های غیر خدایی ریشه دارد. به این حالت، دروغ در نیت گفته می‌شود.
  • دروغ در عزم: گاهی انسان تصمیم می‌گیرد کار خیری را برای نزدیک شدن به خدا انجام دهد؛ اما در تصمیم خود سستی کرده و صداقت نمی‌ورزد. سرچشمه این سستی و تزلزل، خواهش‌های نفسانی است. به این حالت، دروغ در عزم گفته می‌شود.
  • دروغ در عمل: دروغ در عمل به این معنا است که انسان در ظاهر حالتی به خود بگیرد که گویای وجود صفتی در باطن او است، حال آنکه او از چنان صفتی برخوردار نیست. به این عدم هماهنگی ظاهر و باطن، کذب در عمل می‌گویند.[۲]
  • دروغ در مقامات دین.

جستارهای وابسته

منابع

  1. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمّد، غررالحکم و دررالکلم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، بی‌تا
  2. اخلاق الاهی، آفات زبان، جلد چهارم، مجتبی تهرانی، ص۸۲-۸۷.