رابطه عصمت و اختیار در معصومان: تفاوت میان نسخهها
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جز (Rezapour صفحه رابطه عصمت و اختیار معصومین را به رابطه عصمت و اختیار در معصومان منتقل کرد) |
نسخهٔ ۲ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۱۹
اگر عصمت امری اعطایی باشد، آیا مصونیت پیامبران و امامان از گناه، جبری نخواهد بود؟ در این صورت، دلیل برتری آنان بر سایر انسانها چیست؟
اختیار انسانها در اعمال از دو رکن علم و اراده تشکیل شده است. انسان گناهکار یا علم به گناه ندارد یا اراده او در ترک گناه ضعیف است. معصومین، هم علم دارند و هم اراده ایشان قوی است. خداوند پیش از آفرینش انسان، خود میدانست که گروهی از انسانها، بیش از سایرین از اختیار خود بهره میگیرند و حتّی اگر مورد موهبتهای ویژه قرار نگیرند، با اعمال اختیاری خود، سر آمد همگان خواهند شد. این منزلتی که اینان با سیر اختیاری خویش بدان میرسیدند، سبب شد که خدا، موهبت ویژهٔ خویش را به آنان عطا کند و ایشان را از علم و ارادهای برخوردار کند که به واسطهٔ آن، به مصونیت کامل برسند و در پرتو آن، راه نمایانی مطمئن برای همه افراد بشر باشند.
نقش علم و اراده در عصمت
جبری یا اختیاری بودن عصمت، اولین و مهمترین پرسشی است که این مسئله، پیش چشم خردمندان مینهد چرا که ارزش آدمی به اراده آزاد و اختیار او است و جبری انگاشتن عصمت، معصومین را به ماشین خودکاری تبدیل میکند که نه شایسته الگو شدن برای دیگراناند و نه سزاوار پاداش فراوان.
سیر اختیاری انسان دارای دو رکن اساسی است: علم و اراده. ما اگر دچار معصیت میشویم، یا نسبت به زشتی گناه آگاهی کامل نداریم یا از ارادهای قوی برای ترک آن برخوردار نیستیم. هر چه این دو عامل تقویت شوند، دایره گناهان آدمی، تنگتر و تنگتر خواهد شد. معصومین کسانی هستند که هم از نظر شناخت چناناند که زشتی و ناپسندی هر کار بدی را به چشم دل میبینند و هم به لحاظ اراده چنان قدرتی دارند که طوفان غرایز حیوانی، عنان اختیار را از کف آنان نمیرباید. همه ما مرتبهای از چنین مصونیتهایی را تجربه نمودهایم؛ به عنوان مثال، خوردن برخی از نجاسات، حتّی به فکر هیچ عاقلی هم خطور نمیکند، چه رسد به این که جامه تحقّق پوشد.[۱]
پرسشی که هنوز ذهن آدمی را به خود مشغول میدارد، این است که چرا این علم و ارادهٔ آن چنانی، در انحصار گروه اندکی است؟ درست است که راه حل ذکر شده، مشکل اختیار معصومین را چاره میکند، اما هم چنان دلیل برتری آنان بر سایرین، بی پاسخ مانده است. پیامبر و امام معصوم، گناه را هم چون مادهٔ سمّی میبیند؛ از این رو، فکر انجام آن را نیز در سر نمیپروراند. ما نیز اگر چنان علم و اراده ای داشتیم، از عصمت کامل برخوردار میشدیم.
این پرسش اساسی که گاه از آن با عنوان «موهبتی بودن عصمت» یاد میشود، با پاسخهای مختلفی رو به رو شده است.[۲] یکی از آنها که در تأیید آن، از روایات مختلفی میتوان سود جست، راه حل این مشکل را در علم پیشین الهی جست و جو میکند. به این بیان که خداوند پیش از آفرینش آدمیان، با علم ازلی خود میدانست که گروهی از آنان، بیش از سایرین از اختیار خود بهره میگیرند و حتّی اگر مورد موهبتهای ویژه قرار نگیرند، با اعمال اختیاری خود، سر آمد همگان خواهند شد. این منزلتی که اینان با سیر اختیاری خویش بدان میرسیدند، سبب گردید که خداوند، موهبت ویژهٔ خویش را به آنان عطا نماید و ایشان را از علم و اراده ای برخوردار کند که به واسطهٔ آن، به مصونیت کامل برسند و در پرتو آن، راه نمایانی مطمئن برای همه افراد بشر گردند. به عبارت دیگر، دلیل اعطای چنین موهبتی، علاوه بر پاداش به خود آنها، فراهم نمودن وسایل هدایت برای سایر انسانها است.[۳] این نکته را میتوان به خوبی از فرازهای آغازین دعای ندبه استفاده نمود. هم چنین در روایتی از امام صادق (علیه السلام) در بارهٔ موهبتهای ویژهٔ پیامبران، چنین آمده است: از آن جا که خداوند به هنگام آفرینش پیامبران، میدانست که آنان از او فرمان برداری میکنند و تنها او را عبادت نموده، هیچ گونه شرکی روا نمیدارند] از موهبتهای ویژهٔ خویش، برخوردارشان ساخت[. پس اینان به واسطه ی فرمان برداری از خداوند به این کرامت و منزلت والا رسیدهاند.[۴]
منابع
- يوسفيان، حسن، پـرسمان عصـمت، مركز مطالعات و پژوهشهاى فرهنگى حوزه علميه، قم، ۱۳۸۰ش.
- ↑ راه نماشناسی، ص۱۱۵. برای آشنایی با تبیینهای دیگری از اختیاری بودن عصمت، ر.ک. تلخیص المحصّل، ص۳۶۹; ارشاد الطالبین، ص۳۰۱; کشف المراد، ص۳۶۵; الالهیات، ج۳، ص۱۵۹; الصحیح من سیرة النبی الاعظم، ج۳، ص۲۹۷; امامشناسی، ج۱، ص ۸۰; امامت و رهبری، ص۱۷۴; تنزیه انبیا از آدم تا خاتم، ص۱۹; گوهر مراد، ص۳۷۹; انیس الموحدین، ب۳، ف۳; و فلسفهٔ وحی و نبوت، ص۲۱۸.
- ↑ برای نمونه، ر.ک. پرسشها و پاسخهای مذهبی، ج۱، ص۱۶۵; راه نماشناسی، ص۱۲۱; و امامشناسی، ج۱، ص۱۱۴
- ↑ پژوهشی در عصمت معصومان، ص۶۶; هم چنین ر.ک. بحارالانور، ج۱۷، ص۹۴; مصنفات الشیخ المفید، ج۵ (تصحیح الاعتقاد) ص۱۲۸; و مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۳۰۱
- ↑ بحارالانوار، ج۱۰، ص۱۷۰