واژه زندان در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز (←مطالعه بیشتر) |
(تکمیل اولیه مقاله، اصلاح ارقام) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | {{سوال}} | ||
خط ۵: | خط ۴: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
زندان یکی از انواع | زندان یکی از انواع امور بازدارنده از تخلفات است، به علاوه گاه برای جلوگیری از فرار یا تحت فشار قرار دادن بدهکاران برای پرداخت بدهی، چارهای جز زندانی کردن آنها نیست. در قرآن واژه سجن بارها به معنای زندان به کار رفته است. واژههای حبس، حصر، امساک و نفی، از جمله واژههایی هستند که در روایات اسلامی در مورد زندان یا اعم از آن رفتهاند. | ||
== واژهشناسی | == واژهشناسی == | ||
واژههای سجن، حبس، حصر، | زندان محلی است که در آنجا متهمان یا محکومان کیفری با قرار یا حکم کتبی مقامات صلاحیتدار قانونی برای مدت معین یا بهطور دایم نگهداری میشود.<ref>آخوندی، محمود، آئین دادرسی کیفری، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد، چاپ دوم، ۱۳۷۴ش، ج۳، ص۸۷.</ref> | ||
واژههای سجن، حبس، حصر، امساک و نفی، از جمله واژههای قرآنی و روایی هستند که در مورد زندان یا اعم از آن استعمال شدهاند. «سجن»<ref>سوره یوسف، آیه۲۵. ۳۲. ۳۳. ۳۵. ۳۶. . ۳۹. ۴۱. ۴۲. ۱۰۰. سوره شعراء، آیه۲۹.</ref> در قرآن به معنای زندان میباشد. «حبس»<ref>سوره مائده، آیه۱۰۶. سوره هود، آیه۸.</ref> به معنای جلوگیری و ممانعت از برخاستن است. «حصر»<ref>سوره بقره، آیه ۱۹۶. ۲۷۳. سوره آل عمران، آیه۳۹. سوره نساء، آیه۹۰. سوره توبه، آیه۵. سوره اسراء، آیه۸.</ref> به معنای تنگ گرفتن و احاطه داشتن است. «امساک»<ref>سوره بقره، آیه۲۲۹٫۲۳۱. ۲۵۶. سوره نساء، آیه۱۵. سوره مائده، آیه۴. سوره نحل، آیه۵۹. ۷۹. سوره اسراء، آیه۱۰۰. سوره حج، آیه۶۵. سوره احزاب، آیه۳۷. سوره فاطر، آیه۲. ۴۱. سوره ص، آیه۳۹. سوره زمر، آیه۳۸. ۴۲. سوره طلاق، آیه۲.</ref> به معنای حفظ و نگهداری است. «نفی»<ref>سوره مائده، آیه۳۳.</ref> به معنای تبعید در سرزمین است. | |||
== فلسفه زندانی کردن افراد == | == فلسفه زندانی کردن افراد == | ||
زندان یکی از انواع امور بازدارنده از تخلفات است، به علاوه گاه برای جلوگیری از فرار یا تحت فشار قرار دادن بدهکاران برای پرداخت بدهی، چارهای جز زندانی کردن آنها نیست.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر موضوعی پیام قرآن، قم، مدرسه الامام علی بن ابیطالب، ۱۳۷۴ش، ج۱۰، ص۲۲۴.</ref> از اینروی هرچند بیشتر زندانها در طول تاریخ ظالمانه و به صورت ابزاری در دست افراد برای رسیدن به مقاصد نامشروع بوده است، ولی این مانع از فلسفه واقعی زندان و آثار مثبت آن در اصلاح افراد متخلف و مبارزه با فساد اجتماعی نیست.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر موضوعی پیام قرآن، قم، مدرسه الامام علی بن ابیطالب، ۱۳۷۴ش، ج۱۰، ص۲۳۰.</ref> | |||
زندان یکی از انواع | |||
این سلب آزادی، یک اهرم سنگین برای فشار روی افراد زندانی است تا اهداف زیر تحقق یابد: | این سلب آزادی، یک اهرم سنگین برای فشار روی افراد زندانی است تا اهداف زیر تحقق یابد: | ||
# افرادی که کارهای ناپسندی انجام دادهاند یا گرفتار اعتیاد و … شدهاند، با زندانی شدن متوجه زشتی اعمال خود بشوند و در آینده از تکرار آن خودداری کنند. | |||
# افرادی که کارهای ناپسندی انجام دادهاند یا گرفتار اعتیاد و … شدهاند، با زندانی شدن متوجه زشتی اعمال خود بشوند و در آینده از تکرار | |||
# فرار نکردن متهم در صورت آزادی، جلوگیری از ضربه زدن به افراد و جامعه و… برای مدت موقت صورت میگیرد. | # فرار نکردن متهم در صورت آزادی، جلوگیری از ضربه زدن به افراد و جامعه و… برای مدت موقت صورت میگیرد. | ||
# بدهکارانی که به عمد بدهی خود را نمیدهند، با زندانی شدن مجبور به پرداخت | # بدهکارانی که به عمد بدهی خود را نمیدهند، با زندانی شدن مجبور به پرداخت بدهی خود میشوند.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر موضوعی پیام قرآن، قم، مدرسه الامام علی بن ابیطالب، ۱۳۷۴ش، ج۱۰، ص۲۳۱.</ref> | ||
واژه «سجن» با مشتقاتش در نه مورد از آیات قرآن آمده است. | == واژههای هممعنا با زندان در قرآن == | ||
=== ۱. سجن === | |||
واژه «سجن» با مشتقاتش در نه مورد از آیات قرآن آمده است.<ref>سوره یوسف، آیه۲۵. ۳۲. ۳۳. ۳۵. ۳۶. . ۳۹. ۴۱. ۴۲. ۱۰۰. سوره شعراء، آیه۲۹.</ref> | |||
در [[سوره یوسف(ع)]] به مناسبت زندانی شدن این پیامبر پاکدامن، به کار رفته است: {{قرآن|یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ|ترجمه= ای دوستان زندانی من! آیا خدایان پراکنده بهترند، یا خداوند یکتای پیروز؟!|سوره=یوسف|آیه=۳۹}} | در [[سوره یوسف(ع)]] به مناسبت زندانی شدن این پیامبر پاکدامن، به کار رفته است: {{قرآن|یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ|ترجمه= ای دوستان زندانی من! آیا خدایان پراکنده بهترند، یا خداوند یکتای پیروز؟!|سوره=یوسف|آیه=۳۹}} | ||
فرعون [[موسی(ع)]] را تهدید به زندانی کردن میکند: {{قرآن|لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ|ترجمه=اگر معبودی را جز من برگزینی تو را از زندانیان قرار میدهم.|سوره=شعراء|آیه=۲۹}} | در [[سوره شعراء]] فرعون [[موسی(ع)|حضرت موسی(ع)]] را تهدید به زندانی کردن میکند: {{قرآن|لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ|ترجمه=اگر معبودی را جز من برگزینی تو را از زندانیان قرار میدهم.|سوره=شعراء|آیه=۲۹}} | ||
=== ۲. امساک === | |||
واژه امساک تنها در یک مورد در قرآن به معنی زندانی کردن در خانه آمده است:{{قرآن|فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ| ترجمه=اگر گواهی دادند، آنان را در خانههاشان نگاه دارید تا مرگشان فرا رسد؛ یا اینکه خداوند، راهی برای آنها قرار دهد.|سوره= نساء|آیه = ۱۵}} | واژه امساک تنها در یک مورد در قرآن به معنی زندانی کردن در خانه آمده است:{{قرآن|فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ| ترجمه=اگر گواهی دادند، آنان را در خانههاشان نگاه دارید تا مرگشان فرا رسد؛ یا اینکه خداوند، راهی برای آنها قرار دهد.|سوره= نساء|آیه = ۱۵}} | ||
===۳. نفی=== | === ۳. نفی === | ||
سومین واژه قرآنی در مورد زندان، «نفی» بیرون کردن از سرزمین است. امروزه اصطلاح تبعید به کار برده میشود و چون زندان به معنای مانع شدن و محدود کردن آزادی است، میتوان گفت تبعید نوعی زندانی کردن است هر چند معنای اصطلاحی زندان را ندارد: {{قرآن| إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَه عَذابٌ عَظیمٌ |ترجمه= کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمیخیزند، و اقدام به فساد در روی زمین میکنند، فقط این است که اعدام شوند؛ یا به دار آویخته گردند؛ یا دست و پای آنها، بعکس یکدیگر، بریده شود؛ یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایی آنها در دنیاست؛ و در آخرت، مجازات عظیمی دارند.||سوره=مائده|آیه=۳}} | سومین واژه قرآنی در مورد زندان، «نفی» بیرون کردن از سرزمین است. امروزه اصطلاح تبعید به کار برده میشود و چون زندان به معنای مانع شدن و محدود کردن آزادی است، میتوان گفت تبعید نوعی زندانی کردن است هر چند معنای اصطلاحی زندان را ندارد: {{قرآن| إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَه عَذابٌ عَظیمٌ |ترجمه= کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمیخیزند، و اقدام به فساد در روی زمین میکنند، فقط این است که اعدام شوند؛ یا به دار آویخته گردند؛ یا دست و پای آنها، بعکس یکدیگر، بریده شود؛ یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایی آنها در دنیاست؛ و در آخرت، مجازات عظیمی دارند.||سوره=مائده|آیه=۳}} | ||
===۴. حبس=== | === ۴. حبس === | ||
واژه حبس دو بار در قرآن آمده است: | واژه حبس دو بار در قرآن آمده است: | ||
# به معنای نگاه داشتن: {{قرآن|یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا شَهادَه بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حینَ الْوَصِیَّه اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَصابَتْکُمْ مُصیبَه الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاه فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَری بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی وَ لا نَکْتُمُ شَهادَه اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمینَ|ترجمه= ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد، در موقع وصیت باید از میان شما، دو نفر عادل را به شهادت بطلبد؛ یا اگر مسافرت کردید، و مصیبت مرگ شما فرا رسید، (و در آن جا مسلمانی نیافتید) دو نفر از غیر خودتان را به گواهی بطلبید، و اگر به هنگام ادای شهادت، در صدق آنها شک کردید، آنها را بعد از نماز نگاه میدارید تا سوگند یاد کنند که: ما حاضر نیستیم حق را به چیزی بفروشیم، هر چند در مورد خویشاوندان ما باشد! و شهادت الهی را کتمان نمیکنیم، که از گناهکاران خواهیم بود.|سوره= مائده|آیه=۱۰۶}} | |||
# به معنای مانع شدن: {{قرآن|وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّه مَعْدُودَه لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ أَلا یَوْمَ یَأْتیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ| ترجمه=و اگر مجازات را تا زمان محدودی از آنها به تأخیر اندازیم، میگویند: چه چیز مانع آن شده است؟!|سوره=هود|آیه=۸}} | |||
واژه حبس در روایات اسلامی به معنای زندان اصطلاحی به کار رفته است. [[امام صادق(ع)]] از زندانی کردن افراد بدهکار توسط [[امیرالمؤمنین|امیرالمؤمنین علی(ع)]] به خاطر سرپیچی کردن از پرداخت بدهی خود خبر داده است.<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۰۲. طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۱۹۱. ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۲۸.</ref> | |||
===حصر=== | |||
واژه حصر۶ بار در قرآن آمده است.<ref>سوره بقره، آیه ۱۹۶. ۲۷۳. سوره آل عمران، آیه۳۹. سوره نساء، آیه۹۰. سوره توبه، آیه۵. سوره اسراء، آیه۸.</ref> | |||
گاهی به معنای وجود مانع به کار میرود: {{قرآن|وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ|ترجمه=و حج و عمره را براى خدا به اتمام برسانيد! و اگر مانعی به وجود آمد، آنچه از قربانى فراهم شود! و سرهاى خود را نتراشيد، تا قربانى به محلش برسد.|سوره=بقره|آیه=۱۹۶}} | |||
== رفتار انسانی با زندانیان == | == رفتار انسانی با زندانیان == | ||
علیرغم سوء استفادههای فراوان که در طول تاریخ از موضوع زندان شده است، [[اسلام]] به رعایت حال زندانیان توجه ویژه نموده است. دین میخواهد انسانیت زندانی را از نو بیدار کند و بنای شایسته جدیدی در زندگی او به وجود بیاورد تا جایی که باید ساختمان زندان دارای تسهیلات رفاهی باشد | علیرغم سوء استفادههای فراوان که در طول تاریخ از موضوع زندان شده است، [[اسلام]] به رعایت حال زندانیان توجه ویژه نموده است. دین میخواهد انسانیت زندانی را از نو بیدار کند و بنای شایسته جدیدی در زندگی او به وجود بیاورد تا جایی که باید ساختمان زندان دارای تسهیلات رفاهی باشد. زندانی را از سرما و گرما محفوظ نگاه دارد. [[رسولخدا(ص)]] زندانیان را در خانههای معمولی که سایر مردم در آنجا سکونت داشتند، حبس میکرد که در آنجا نور و وسعت به اندازه کافی وجود داشت. فقها در مورد آداب قاضی گفتهاند بر او واجب است که به مجرد وارد شدن به یک شهر، کارش را به تفحص از حال زندانیان شروع کند. در پرونده آنها نظر نگاه کند. به آزاد کردن کسی که برای حبس او دلیل کافی وجود ندارد فوراً اقدام نماید. تا احدی قربانی مسامحهکاری او نگردد.<ref>وائلی، احمد، احکام زندان در اسلام، مترجم: محمد حسن بکائی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۷۵، ص۲۶۱–۲۶۶.</ref> | ||
== مطالعه بیشتر == | == مطالعه بیشتر == | ||
* زندان و | * زندان و تبعید در اسلام، نجم الدین طبسی. | ||
* حقوق | * حقوق زندانی و موارد زندان در اسلام، نجم الدین طبسی. | ||
* | * روشهای اصلاح جامعه زندانی از منظر قرآن کریم، ذبیحالله صادقزاده | ||
* پیام قرآن، ناصر مکارم شیرازی، ج۱۰، ص۲۳۵ به بعد. | * پیام قرآن، ناصر مکارم شیرازی، ج۱۰، ص۲۳۵ به بعد. | ||
نسخهٔ ۶ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۵۲
قرآن مجید، از زندان چگونه توصیف میکند؟
زندان یکی از انواع امور بازدارنده از تخلفات است، به علاوه گاه برای جلوگیری از فرار یا تحت فشار قرار دادن بدهکاران برای پرداخت بدهی، چارهای جز زندانی کردن آنها نیست. در قرآن واژه سجن بارها به معنای زندان به کار رفته است. واژههای حبس، حصر، امساک و نفی، از جمله واژههایی هستند که در روایات اسلامی در مورد زندان یا اعم از آن رفتهاند.
واژهشناسی
زندان محلی است که در آنجا متهمان یا محکومان کیفری با قرار یا حکم کتبی مقامات صلاحیتدار قانونی برای مدت معین یا بهطور دایم نگهداری میشود.[۱]
واژههای سجن، حبس، حصر، امساک و نفی، از جمله واژههای قرآنی و روایی هستند که در مورد زندان یا اعم از آن استعمال شدهاند. «سجن»[۲] در قرآن به معنای زندان میباشد. «حبس»[۳] به معنای جلوگیری و ممانعت از برخاستن است. «حصر»[۴] به معنای تنگ گرفتن و احاطه داشتن است. «امساک»[۵] به معنای حفظ و نگهداری است. «نفی»[۶] به معنای تبعید در سرزمین است.
فلسفه زندانی کردن افراد
زندان یکی از انواع امور بازدارنده از تخلفات است، به علاوه گاه برای جلوگیری از فرار یا تحت فشار قرار دادن بدهکاران برای پرداخت بدهی، چارهای جز زندانی کردن آنها نیست.[۷] از اینروی هرچند بیشتر زندانها در طول تاریخ ظالمانه و به صورت ابزاری در دست افراد برای رسیدن به مقاصد نامشروع بوده است، ولی این مانع از فلسفه واقعی زندان و آثار مثبت آن در اصلاح افراد متخلف و مبارزه با فساد اجتماعی نیست.[۸]
این سلب آزادی، یک اهرم سنگین برای فشار روی افراد زندانی است تا اهداف زیر تحقق یابد:
- افرادی که کارهای ناپسندی انجام دادهاند یا گرفتار اعتیاد و … شدهاند، با زندانی شدن متوجه زشتی اعمال خود بشوند و در آینده از تکرار آن خودداری کنند.
- فرار نکردن متهم در صورت آزادی، جلوگیری از ضربه زدن به افراد و جامعه و… برای مدت موقت صورت میگیرد.
- بدهکارانی که به عمد بدهی خود را نمیدهند، با زندانی شدن مجبور به پرداخت بدهی خود میشوند.[۹]
واژههای هممعنا با زندان در قرآن
۱. سجن
واژه «سجن» با مشتقاتش در نه مورد از آیات قرآن آمده است.[۱۰]
در سوره یوسف(ع) به مناسبت زندانی شدن این پیامبر پاکدامن، به کار رفته است: ﴿یا صاحِبَیِ السِّجْنِ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ؛ ای دوستان زندانی من! آیا خدایان پراکنده بهترند، یا خداوند یکتای پیروز؟!﴾(یوسف:۳۹)
در سوره شعراء فرعون حضرت موسی(ع) را تهدید به زندانی کردن میکند: ﴿لَئِنِ اتَّخَذْتَ إِلهَاً غَیْرِی لَأَجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسْجُونِینَ؛ اگر معبودی را جز من برگزینی تو را از زندانیان قرار میدهم.﴾(شعراء:۲۹)
۲. امساک
واژه امساک تنها در یک مورد در قرآن به معنی زندانی کردن در خانه آمده است:﴿فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِکُوهُنَّ فِی الْبُیُوتِ حَتَّی یَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ؛ اگر گواهی دادند، آنان را در خانههاشان نگاه دارید تا مرگشان فرا رسد؛ یا اینکه خداوند، راهی برای آنها قرار دهد.﴾(نساء:۱۵)
۳. نفی
سومین واژه قرآنی در مورد زندان، «نفی» بیرون کردن از سرزمین است. امروزه اصطلاح تبعید به کار برده میشود و چون زندان به معنای مانع شدن و محدود کردن آزادی است، میتوان گفت تبعید نوعی زندانی کردن است هر چند معنای اصطلاحی زندان را ندارد: ﴿إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَه عَذابٌ عَظیمٌ؛ کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمیخیزند، و اقدام به فساد در روی زمین میکنند، فقط این است که اعدام شوند؛ یا به دار آویخته گردند؛ یا دست و پای آنها، بعکس یکدیگر، بریده شود؛ یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایی آنها در دنیاست؛ و در آخرت، مجازات عظیمی دارند.﴾(مائده:۳)
۴. حبس
واژه حبس دو بار در قرآن آمده است:
- به معنای نگاه داشتن: ﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا شَهادَه بَیْنِکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ حینَ الْوَصِیَّه اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَیْرِکُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَأَصابَتْکُمْ مُصیبَه الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاه فَیُقْسِمانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَری بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی وَ لا نَکْتُمُ شَهادَه اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمینَ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد، در موقع وصیت باید از میان شما، دو نفر عادل را به شهادت بطلبد؛ یا اگر مسافرت کردید، و مصیبت مرگ شما فرا رسید، (و در آن جا مسلمانی نیافتید) دو نفر از غیر خودتان را به گواهی بطلبید، و اگر به هنگام ادای شهادت، در صدق آنها شک کردید، آنها را بعد از نماز نگاه میدارید تا سوگند یاد کنند که: ما حاضر نیستیم حق را به چیزی بفروشیم، هر چند در مورد خویشاوندان ما باشد! و شهادت الهی را کتمان نمیکنیم، که از گناهکاران خواهیم بود.﴾(مائده:۱۰۶)
- به معنای مانع شدن: ﴿وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّه مَعْدُودَه لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ أَلا یَوْمَ یَأْتیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ؛ و اگر مجازات را تا زمان محدودی از آنها به تأخیر اندازیم، میگویند: چه چیز مانع آن شده است؟!﴾(هود:۸)
واژه حبس در روایات اسلامی به معنای زندان اصطلاحی به کار رفته است. امام صادق(ع) از زندانی کردن افراد بدهکار توسط امیرالمؤمنین علی(ع) به خاطر سرپیچی کردن از پرداخت بدهی خود خبر داده است.[۱۱]
حصر
واژه حصر۶ بار در قرآن آمده است.[۱۲]
گاهی به معنای وجود مانع به کار میرود: ﴿وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ؛ و حج و عمره را براى خدا به اتمام برسانيد! و اگر مانعی به وجود آمد، آنچه از قربانى فراهم شود! و سرهاى خود را نتراشيد، تا قربانى به محلش برسد.﴾(بقره:۱۹۶)
رفتار انسانی با زندانیان
علیرغم سوء استفادههای فراوان که در طول تاریخ از موضوع زندان شده است، اسلام به رعایت حال زندانیان توجه ویژه نموده است. دین میخواهد انسانیت زندانی را از نو بیدار کند و بنای شایسته جدیدی در زندگی او به وجود بیاورد تا جایی که باید ساختمان زندان دارای تسهیلات رفاهی باشد. زندانی را از سرما و گرما محفوظ نگاه دارد. رسولخدا(ص) زندانیان را در خانههای معمولی که سایر مردم در آنجا سکونت داشتند، حبس میکرد که در آنجا نور و وسعت به اندازه کافی وجود داشت. فقها در مورد آداب قاضی گفتهاند بر او واجب است که به مجرد وارد شدن به یک شهر، کارش را به تفحص از حال زندانیان شروع کند. در پرونده آنها نظر نگاه کند. به آزاد کردن کسی که برای حبس او دلیل کافی وجود ندارد فوراً اقدام نماید. تا احدی قربانی مسامحهکاری او نگردد.[۱۳]
مطالعه بیشتر
- زندان و تبعید در اسلام، نجم الدین طبسی.
- حقوق زندانی و موارد زندان در اسلام، نجم الدین طبسی.
- روشهای اصلاح جامعه زندانی از منظر قرآن کریم، ذبیحالله صادقزاده
- پیام قرآن، ناصر مکارم شیرازی، ج۱۰، ص۲۳۵ به بعد.
منابع
- ↑ آخوندی، محمود، آئین دادرسی کیفری، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد، چاپ دوم، ۱۳۷۴ش، ج۳، ص۸۷.
- ↑ سوره یوسف، آیه۲۵. ۳۲. ۳۳. ۳۵. ۳۶. . ۳۹. ۴۱. ۴۲. ۱۰۰. سوره شعراء، آیه۲۹.
- ↑ سوره مائده، آیه۱۰۶. سوره هود، آیه۸.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۹۶. ۲۷۳. سوره آل عمران، آیه۳۹. سوره نساء، آیه۹۰. سوره توبه، آیه۵. سوره اسراء، آیه۸.
- ↑ سوره بقره، آیه۲۲۹٫۲۳۱. ۲۵۶. سوره نساء، آیه۱۵. سوره مائده، آیه۴. سوره نحل، آیه۵۹. ۷۹. سوره اسراء، آیه۱۰۰. سوره حج، آیه۶۵. سوره احزاب، آیه۳۷. سوره فاطر، آیه۲. ۴۱. سوره ص، آیه۳۹. سوره زمر، آیه۳۸. ۴۲. سوره طلاق، آیه۲.
- ↑ سوره مائده، آیه۳۳.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر موضوعی پیام قرآن، قم، مدرسه الامام علی بن ابیطالب، ۱۳۷۴ش، ج۱۰، ص۲۲۴.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر موضوعی پیام قرآن، قم، مدرسه الامام علی بن ابیطالب، ۱۳۷۴ش، ج۱۰، ص۲۳۰.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر موضوعی پیام قرآن، قم، مدرسه الامام علی بن ابیطالب، ۱۳۷۴ش، ج۱۰، ص۲۳۱.
- ↑ سوره یوسف، آیه۲۵. ۳۲. ۳۳. ۳۵. ۳۶. . ۳۹. ۴۱. ۴۲. ۱۰۰. سوره شعراء، آیه۲۹.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۰۲. طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۱۹۱. ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۲۸.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۹۶. ۲۷۳. سوره آل عمران، آیه۳۹. سوره نساء، آیه۹۰. سوره توبه، آیه۵. سوره اسراء، آیه۸.
- ↑ وائلی، احمد، احکام زندان در اسلام، مترجم: محمد حسن بکائی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۷۵، ص۲۶۱–۲۶۶.